يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "در پي سراب ندويد! "

 اوین نامه   کیهان شنبه 26 دی ماه سال 1395
يادداشت روز   اوین نامه ی کیهان "در پي سراب ندويد! "
آخوندهای حوزوی وغیر مولدو مفت خور همراه با تریبون هایی که از طریق رسانه هاو مطبوعات در اختیارنوچه یاهمقطاران شان قرار داشته است ودر مدت کوتاه بیش از تاریخچه مفت خوری کردن وروضه امام حسین کشی کردن وگریز زدن شان  گذشته شان روضه ضد برجام وعلیه آمریکا خوانده اند.

امروز يکسال است که برجام بين ايران و 5+1 اجرايي شده است. هرچند مسئولان ما از چندماه زودتر مشغول انجام تمامي تعهداتشان بودند و در اصل 27 دي 1394، روز شروع اجراي تعهدات دشمن است. 
    اکنون با گذشت يکسال از آن روز، بهتر و دقيق تر مي توان به نقد برجام نشست و حقيقت و ماهيت آن را ارزيابي کرد. همه داده ها و ستانده هاي برجام پس از يکسال کاملاروشن است و ديگر هيچ نقطه مبهمي وجود ندارد تا کسي منتقدان را به بي اطلاعي از آن يا عجول بودن و منتظر نماندن براي نمايان شدن آثار عملي برجام متهم کند.(هرچند که همچون هشت سند محرمانه خارج از برجام که اخيرا منتشر شد، ممکن است در آينده اسناد تعهدآور ديگري هم منتشر شود و نشان دهد که تيم ايراني ، بيش از آنچه اعلام شده ، متعهد گرديده است!)
    براي نيل به اين هدف، بهترين کار مقايسه بين وعده هاي پيش از برجام و همچنين وضعيت معيشتي آن روز با وعده هاي پسا برجام و وضع معيشتي امروز است. 

    پيش از برجام روز و شبي نبود که در فضيلت مذاکرات سخني گفته نشود و به نا حق، رفع همه مشکلات به آن نسبت داده نشود. با آنکه رئيس جمهور محترم در آستانه انتخابات ، حدود 20 درصد از مجموع مشکلات کشور را ناشي از تحريم ها و 80 درصد را ناشي از سوء مديريت دولت دهم مي دانست، اما ناگهان و پس از پيروزي در انتخابات، همه چيز تغيير کرد تا آنجا که آقايان روحاني « بهبود هوا و فراواني آب و منابع آبي » را هم منوط به برجام کردند!

    در آن زمان، اطرافيان رئيس جمهور اعداد و ارقامي از پول هاي بلوکه شده ايران ارائه مي کردند که هيچکس را ياراي مخالفت با آن نبود. مسابقه اعداد دروغين به آنجا رسيد که اعلام شد ايران 180 ميليارد دلار پول بلوکه شده دارد! و يکي از مشاوران رئيس جمهور اعلام کرد هر روز تاخير در اجراي برجام 170 ميليون دلار به کشور زيان وارد مي کند و اندکي بعد، يکي از مجيز گويان، مطمئن شد که کسي به کسي نيست و هر دروغي براي تسليم کشورمان جايز است، پس عدد را به سه ميليارد دلار زيان روزانه رساند!

    آن روز هرچه منتقدان گفتند اين دروغ ها فريب افکار عمومي است، به جهنم حواله شدند و توهين شنيدند!
    براي راستي آزمايي آنچه آن روز ادعا مي شد،چاره اي نبود جز صبر و سکوت و منتظر ماندن.گرچه اين انتظار هزينه هاي بسياري براي کشور داشت، اما هيچ گزير و گريزي از آن نبود و حالابه نظر مي رسد با آن هزينه هنگفت و جبران ناپذير، حقيقت رخ نمايانده و ديگر هياهو و عوامفريبي، چاره کار نيست.

    اکنون، سامانه هسته اي کشورمان به وضعيتي رسيده که با نبودنش فرقي ندارد! آنقدر اين وضعيت تکان دهنده و شوک آور است که آمريکايي ها نمي توانند خوشحالي زايدالوصف خود را پنهان کنند. آنها - و از جمله اوباما در نطق پاياني اش- تا کنون چند بار با غرور و شادي از «توقف برنامه هسته اي ايران بدون شليک حتي يک گلوله» به عنوان دستاوردي بزرگ ياد کرده اند. وضع صنعت هسته اي و سانتريفيوژها به جايي رسيده که اگر به زبان عاميانه، عده اي اوراقچي قرار بود براي آن تصميم بگيرند، بعيد بود که بدتر از وضع کنوني شود!
    اما ممکن است هنوز کساني باشند که دروغ هاي آن روز ها را در گوش مردم زمزمه کنند و بگويند:«اصلاهر بلايي به سر هسته اي آمد مهم نيست! اصلاهسته اي اهميتي ندارد، بهتر است هسته اي نباشد، اما مردم زندگي بهتري داشته باشند»!

     هرچند اين دروغ، برخلاف نظر رئيس جمهور محترم است که وعده داده بود هم چرخ سانتريفيوژها مي چرخد و هم چرخ زندگي مردم، اما آيا اين ادعا، هنوز هم باور پذير است!؟ هنوز هم مي توان مردم را بين دو قطبي موهوم «معيشت- هسته اي» سرگردان کرد و حيات دنيوي آنها را گروگان گرفت!؟ مي توان به سخن وندي شرمن که راه بهبود معيشت ايرانيان و ارتباط آنها با دنيا(!) را برچيدن و اوراق کردن برنامه هسته اي ايران دانسته بود باور کرد؟

    حالابيش از نيم قرن از تئوريزه شدن استراتژي «دروغ بزرگ» توسط گوبلز به تبعيت از هيتلر گذشته و بعيد است کسي هنوز فريب آن تئوري را بخورد! آدولف هيتلر در کتاب «نبرد من» مي گويد: «دروغ بايد چنان عظيم باشد که هيچ کس باور نکند که «کسي آنقدر گستاخ است که بتواند چنين بي شرمانه حقيقت را تحريف کند» ... در دروغ بزرگ همواره نيروي قابل باور بودن وجود دارد و مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور مي کنند و اگر دروغي را مکرراً تکرار کنيد، دير يا زود آن را باور خواهند کرد.» بعدها گوبلز که اين تئوري را در مقام تبليغاتچي هيتلر اجرا مي کرد اين جمله تکان دهنده را گفت : «دروغ را به حدي بزرگ بگوييد كه هيچ كس جرات و فكر تكذيب آن را نكند . بعضي مواقع دروغ هايي مي گفتم كه خودم از آنها مي ترسيدم 

    آيا انتظار اين است که مردم، هنوز هم دروغ هاي آمريکا را باور کنند و به وعده هاي آنها دلخوش شوند!؟

    براي راستي آزمايي آن همه وعده پوچ، چيزي بهتر از مراجعه به چند آمار ساده و دم دستي وجود ندارد. آمار هايي که نشان مي دهد دشمن در همه وعده هايش ناصادق بود و اعتماد به آنها از اول خطا بود.

    1- به گزارش آمار مندرج در سايت بانک مرکزي جمهوري اسلامي ايران، در روز اجراي برجام،هر دلار آمريکا 3017 تومان معامله مي شد. اما روز گذشته و يکسال پس از اجراي برجام، دلار در بازار ارز با چه قيمتي معامله مي شد؟ بر خلاف همه آن وعده ها، ديروز دلار به قيمت بيش از 3970 تومان معامله شد! يعني برجام نه تنها نتوانست کمترين اثري در ثبات بازار و و افزايش ارزش پول ملي داشته باشد، بلکه حدود 30درصد از ثروت مردم را از بين برد! آيا مذاکره شد که به اين نقطه برسيم!؟

    2- افزون بر نرخ ارز، تقريبا همه ملزومات حياتي و اصلي زندگي مردم افزايش قيمت قابل توجه و عجيبي داشته است. هرچند دولتمردان بر خلاف توصيه مهم و فراموش نشدني رئيس جمهور محترم که معيار تورم را جيب مردم اعلام کرده بود، مي کوشند با توسل به جدول و نمودار و ... نام خود را در تاريخ به عنوان دولتي با تورم تک رقمي ثبت کنند، اما شکم مردم کاري به تاريخ ندارد و جيب آنها گواهي ديگري مي دهد. وضع آنچنان است که امکان پنهان کردن هم وجود ندارد و روز گذشته بانک مرکزي رسما اعلام کرد قيمت گروه لبنيات از يکسال پيش تا کنون 7/1 درصد، برنج 45/7 درصد، حبوبات 22/5 درصد، گوشت قرمز 15/7 درصد، مرغ 30/4 درصد، قند و شکر 30/7 درصد، روغن نباتي 8/2 درصد گران شده است! 

    3- اما عجيب ترين دستاورد برجام را بايد در حوزه فروش نفت و در آمد ناشي از آن دانست. فراموش نمي کنيم که رئيس جمهور محترم در آخرين گفتگوي مستقيم تلويزيوني خود با مردم، از افزايش چشمگير فروش نفت خبر داد و رسما اعلام کرد «اگر برجام نبود، اکنون با فروش نفت تنها مي توانستيم حقوق کارمندانمان را بدهيم»! کاري نداريم که اين سخن- همچون ادعاي خالي بودن خزانه- دشمن را ذوق زده کرد و بلافاصله نوشتند: «تيم مذاکره کننده اوباما، از چه اهرم مهمي غافل بوده است»! اما حتي در همين موضوع يعني فروش نفت هم آمار خبر ديگري مي دهد! بر اساس گزارش بانک مرکزي؛« درآمدهاي حاصل از فروش نفت خام طي هشت ماه نخست امسال به 4/270 هزار ميليارد ريال رسيد که حدود 45 درصد کمتر از مقدار پيش بيني شده در بودجه است.» اما مهم تر آنکه:«درآمد محقق از فروش نفت خام طي 8 ماهه امسال حدود 18 درصد کمتر از مقداري است که در مدت مشابه سال گذشته محقق شده بود»! بارديگر و با دقت بيشتر اين قسمت آخر را بخوانيد! از 27 دي 95 برجام اجرايي شده، همه تحريم ها برداشته شده(!) درهاي دنيا به روي ما باز شده(!) و... اما درآمد کشورمان از فروش مهمترين کالاي ايراني يعني نفت، حدود يک پنجم کاهش پيدا کرده است! آيا بايد آمار رسمي دولتي را باور کنيم يا اينهمه شعار بي محتوا را!؟

    4- افزون بر موارد فوق، نگاهي به وضعيت صنايع و همچنين وضعيت بيکاري در سال جاري گوياي آن است که برجام چه دستاوردهاي ملموسي در رشد و توسعه کشور داشته است! اکنون هزاران کارخانه و کارگاه بزرگ و کوچک تعطيل شده و کارگرانشان با بيکاري روزگار مي گذرانند. در حالي که قرار بود با برجام، گشايش اقتصادي حاصل شود و به قول رئيس جمهور محترم«مردم چنان از در آمد سرشار برخوردار شوند که ديگر نيازي به اين 45 هزار تومان يارانه نداشته باشند»!آيا در عالم واقع هم چنين شده است!؟

    البته نمي توان انکار کرد که در اين مدت، ده ها و صدها کمپاني و گروه اقتصادي به ايران آمدند و رفتند اما اينها همه مهماني بود و قراردادي منعقد نشد! دولت محترم هم اشتغال ايجاد کرد،اما براي ايرباس و رنو و پژو نه براي جوان نخبه و بيکار ايراني! در همين مدت دولت کوشيد با نهايي کردن آي پي سي هرچه بيشتر پاي شرکت هاي انگليسي و فرانسوي را به حوزه مهم و حياتي نفت باز کند و آن را به حساب برجام بگذارد!

     اکنون هيچ کس نيست که بتواند بر اساس واقعيت - نه مانند دولتمردان بر اساس شعار و توهين به منتقدان- به اندازه انگشتان يک دست براي برجام دستاورد حقيقي بشمارد! تازگي جملات جالبي بين برخي از مدافعان برجام رايج شده که مي گويند: «برجام به همه اهدافش رسيد به جز رفع تحريم هاي بانکي»! که فارغ از نادرست بودن قسمت اول جمله، قسمت دوم به تنهايي براي اينکه بگوييم دستاورد برجام «تحقيقا هيچ» بوده کافي است. اين سخن همانند آن است که بگوييم فلان شخص کاملاصحيح و سالم است ، فقط قلبش از کار افتاده و مرده است!
    واقعيت هاي برجام بيش از آنچه دولتمردان مي گويند و پيش از آنچه در اين نوشتار آمده، براي مردم ملموس و روشن است و با اقدامات نمايشي مثل جشن هواپيماي ايرباس- که حقيقتا نماد تحقير عزت يک ملت در برابر جهانيان است و نمايشي شبيه دستيابي قبايل بدوي به يکي از مظاهر دانش جهاني- نمي توان آن را موفق و مطلوب جلوه داد.
    اکنون آش آنقدر شور شده که حتي نزديکترين افراد به دولت هم نمي توانند از دستاورد برجام دفاع کنند و ترجيح مي دهند با گفتن مطايباتي مثل اينکه برجام سايه جنگ را از سر ما برطرف کرد يا ما با برجام صلح طلب بودن خود را به دنيا ثابت کرديم و ... براي اين درخت بي ثمر، دستاوردسازي کنند.

    آنها يادشان رفته که اصل و اساس مذاکرات، براي رفع تحريم ها بود و رئيس جمهور محترم بارها و بارها بر آن تاکيد و با صداي بلند اعلام کرد: «تمامي تحريم ها در همان روز اجرا يک مرتبه لغو و بي اثر خواهد شد»!

     بايد از کسي که مدعي است برجام براي رفع تحريم نبوده پرسيد؛ اگر مذاکرات براي اين هدف نبود، اصلاچرا رفتيد و کجا رفتيد!؟ آيا هدف چند ديد و بازديد و چند عکس يادگاري بود!؟

     بهتر است پس از چند سال دويدن به دنبال سراب و بزک چهره دشمن،کمي هم به داخل نگاه کرد و با عذر خواهي از مردم، راه تقويت توان ملي از مسير اقتصاد مقاومتي را دنبال کرد.
نويسنده: حسين شمسيان