يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "ملت ما توافق نديده نيست"

اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 23 تیرماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "ملت ما توافق نديده نيست"
یادداشت روز نویس هم لهجه وهمکار سربازجو شریعت نداری قبل ازا علام خبر توافق هسته ای  دریک بند 7 از8 بندی یادداشت روز خود پیرامون توافق هسته ای چنین استراتژی در مذاکره وتوافق هسته ای ترسیم کرده داده است : استراتژي اصلي در قبال هر وضعيتي از مذاکرات (اعم از توافق يا عدم توافق) «وحدت و همدلي ملي» است. به گزارش برخي مطبوعات آمريکايي رابرت گيتس رئيس اسبق سازمان سيا تکيه کلامش درباره مردم ايران اين بود که «ايراني معتدل و ميانه رو و خوب (براي مذاکره و تعامل) وجود ندارد و ايراني خوب ايراني مرده است». يکي از طراحي هاي اصلي آمريکا در مذاکرات، ايجاد همزمان دو حس ذوق زدگي و سرخوردگي و تبديل ماجرا به بهانه منازعه و مجادله و اختلاف در داخل ايران است. قاطبه ملت و مسئولان ما از توافق خوبي که تحريم هاي ظالمانه را برطرف کند و دستاوردها و پيشرفت هاي فني و بومي کشور در حوزه هسته اي را حفظ نمايد استقبال مي کنند اما معلوم است که هر توافقي، توافق خوب نيست. توافقي که شاکله تحريم ها را با وجود اخذ امتيازات متعدد از سوي طرف مقابل حفظ کند و در عين حال راه بهانه جويي را باز بگذارد يا راه پيشرفت و تحقيق و توسعه و فعاليت هاي هسته اي در مقياس صنعتي را ببندد و يا دعاوي سياسي غرب عليه برنامه هسته اي ايران را تبديل به دعوايي حقوقي- با امضاي ايران عليه ايران- کند و يا ايران را تبديل به تهديد عليه امنيت جهاني (ذيل فصل 7 منشور) نمايد يا وارد حوزه امنيت ملي ايران شود، توافق نامطلوبي است که به جاي بستن پرونده، ابعادي به غايت تهديدآميز به آن مي دهد. اينکه مثلاً 14 ماه از مذاکرات به تدوين امتيازات و مطالبات غرب بگذرد و تازه در هفته ها و روزهاي آخر نوبت به مطالبات ايران برسد، يک علامت خطرناک حاکي از بد چيده شدن ميز مذاکره و عدم توازن در آن است.
حال بایددید که پس از توافق هسته ای که به قول پاسدار علی لاری جانی که چندسال پیش گفته بود می خواهند ما در بدهیم ۀب نبات چوبی بگیریم اکنون که کمتر از آب نبات چوبی گرفته شده و آشکارا استراتژی مذاکره هسته ای ترسیمی تأکید شده رعایت نشده است چه واکنشی یادداشت روز نویسان دلواپس اوین نامه ی کیهان چگونه می باشد؟

سرانجام مذاکرات هسته اي را مي توان از دو منظر هيجاني و عقلاني قضاوت کرد. طبيعتاً مسائل مهمي که بر سرنوشت يک کشور اثر مي گذارد، توليد هيجان مثبت و منفي مي کند. اما قبل و بعد از هر هيجاني بايد بررسي کرد که اين واکنش هيجاني چه قدر واقعي و مبتني بر عقلانيت است. عصر ديروز که متن نگاشته شده برجام ميان طرف ايراني و غربي از مرز يکصد صفحه عبور کرده بود، برخي خبرها از نهايي شدن جمع بندي توافق حکايت مي کرد و خبرهاي ديگر، حاکي از ادامه مذاکرات براي حل اختلافات باقي مانده بود. برخي رسانه ها و سياسيون در اين ميان نه از چند روز پيش که 2 سال است دعوت به جشن و پايکوبي مي کنند! آنها در بحبوحه توافق ژنو و بيانيه لوزان هم ذوق زدگي نشان دادند اما گذر ايام معلوم کرد دست کم زياده روي کرده اند، اگر که نگوييم بيراهه رفته اند.
    
اکنون سوال مهمي پيش روي ما قرار دارد؛ مرز عقلانيت و هيجان در باب مذاکرات هسته اي کجاست و واقعيت ها چه مي گويند؟
    1-
مردم ما مذاکره نديده و توافق نديده نيستند که اکنون بخواهند مثلاً مذاکره يا توافق با آمريکا و غرب را نوبر کنند. تاريخ ما در سينه خود ثبت کرده که 63 سال پيش دکتر محمد مصدق تا نيويورک رفت و با رئيس جمهور آمريکا مذاکره کرد و قول و قرار گذاشت تا بلکه بدين ترتيب راه زياده خواهي انگليس بر سر نفت ايران سد شود. آن روزها آمريکا به منفوري امروز نبود اما همان آمريکا به مصدق خيانت کرد و کودتاي آژاکس (28 مرداد 32) را به همراهي انگليس ترتيب داد. نوبر دوم مذاکره و توافق با آمريکا، 28 سال بعد (دي ماه 1359) بود که به توافق و بيانيه الجزاير انجاميد. آمريکا در ازاي آزادي جاسوس هاي بازداشت شده اش تعهد کرد اموال بلوکه شده ايران را آزاد کند، اموال غارت شده توسط شاه و خانواده اش را مسترد نمايد، تمام تحريم هاي تجاري عليه ايران را لغو کند، به دعاوي مطرح عليه ايران در محاکم آمريکا و بين المللي خاتمه دهد و احکام صادره را لغو نمايد، و از اين پس در امور داخلي و خارجي ايران مداخله نکند. اما حتي يک بند از 8 بند تعهدات آمريکا در بيانيه الجزاير به اجرا درنيامد.
    2-
سالها بعد هنگامي که دولت سازندگي براي آزادي برخي گروگان هاي غربي و آمريکايي در لبنان پادرمياني کرد، آمريکايي ها قول و قرارهايي گذاشتند که زير همه آنها زدند. در دوره اصلاحات، دولت وقت به موازات برخي قول و قرارهاي پنهان، به آمريکا در مقابله با طالبان کمک کرد اما به جاي تشکر و دست خوش، اتهام عضويت در محور شرارت را دريافت کرد. در همان روزگار -حد فاصل سال هاي 82 تا 84- توافق سعدآباد و سپس پاريس و بروکسل ميان ايران و 3 کشور غربي (به نمايندگي از آمريکا) به امضا رسيد که برخلاف انجام تعهدات از سوي ايران، تعهدات طرف غربي کاملاً زيرپا نهاده شد و پس از 2 سال و نيم انتظار فهميديم وضع و جعل واژگان مجعولي نظير «تعليق داوطلبانه» و «راستي آزمايي» و... صرفاً بازي با کلمات براي کشيدن ترمز پيشرفت ايران بدون لغو کوچک ترين تحريم ها بوده و تازه طرف غربي گستاخ تر و طلبکارتر شده است. همه اينها را علاوه کنيد به بدعهدي هايي که بلوک غرب بر سر ساخت نيروگاه بوشهر (شرکت زيمنس) و تاديه حق 10 درصدي ايران از سهام شرکت هسته اي يوروديف فرانسه انجام دادند. بنابراين در طول اين 60 سال (بلکه به يک معنا 150 سال گذشته) اولين و آخرين باري نيست که با برخي طرف هاي غربي- و متاخر آنها آمريکا- مذاکره يا توافق مي کنيم و مزه نه چندان شيرين اين روند مذاکره- توافق براي ملت و تاريخ ما کاملاً آشناست.
    3- 19
ماه پيش که توافق ژنو حاصل شد، رفتار هيجاني برخي رسانه ها و چهره هاي سياسي بي شباهت به روزهاي اخير نبود. آمريکا همان زمان با وجود کسب امتيازات بزرگ همچنان سرسختي نشان مي داد و چانه زني و بازارگرمي مي کرد تا اينکه بالاخره توافق موقت ژنو به دست آمد. در اين سو کساني از «توافق بزرگ قرن» و «فتح الفتوح» و اينکه «سازمان تحريم ها شکسته شد» مي گفتند اما يک ساعت از اعلام توافق نگذشته بود که جان کري و پس از او باراک اوباما کنفرانس مطبوعاتي تشکيل دادند و گفتند ساختار و شاکله رژيم تحريم ها سر جاي خود باقي مي ماند. همان طور هم شد و 130 مورد تحريم جديد عليه کشورمان اعمال گرديد. توافق ژنو حتي يک ساعت هم دوام نياورد. حتي امتياز دم دستي رفع تحريم واردات طلانيز 19 ماه اجرا نشد تا در بحبوحه مذاکرات وين اجازه ورود 12 تن طلاي خريداري شده صادر گردد و امکان شوک مصنوعي به بازار طلافراهم شود؛ پيشرفته ترين نوع عمليات رواني و فريب!
    4- قبل از ما کشورهاي بسياري با آمريکا (و غرب) مذاکره يا توافق کرده اند. از شوروي و چين و روسيه تا سوريه و عراق و ليبي. مذاکرات و توافق هاي متعدد آمريکا با شوروي و چين يا ري ست کردن روابط با روسيه، هيچ کدام مانع خيانت و کشيدن فرش زيرپاي روس ها و چيني ها- از فروپاشي شوروي تا حوادث ميدان تيان آن من و ماجراي اوکراين- نشد. رژيم هاي عراق و ليبي ساليان سال، دوستان و شرکاي آمريکا و غرب بودند که آن گونه شخم زده شدند. چند هفته قبل از شروع جنگ نيابتي در سوريه، جان کري و همسرش در يکي از رستوران هاي دمشق مهمان بشار اسد و همسرش بودند که ناگهان آمريکا از پشت خنجر زد. آمريکايي ها حتي به نزديک ترين متحدانشان در اروپا هم که فرانسه و آلمان باشند رحم نکردند و آخرين خبرها از جاسوسي دامنه دار عليه آنجلامرکل و ميتران و سارکوزي و اولاند حکايت مي کند. به نحوي که طبق اخبار رسانه هاي اروپايي موجبات افسردگي در برخي از اين سياستمداران شده چرا که خيال مي کرده اند دوست وفادار آمريکا هستند و خيانت نمي بينند.
    5-
زمزمه احتمال توافق، موجب کاهش قيمت نفت شده است. به طريق اولي حصول توافق موجب سقوط بيشتر قيمت ماده اي خواهد شد که فعلاً و متاسفانه، صادرات آن پايه اصلي رونق اقتصاد ما را تشکيل مي دهد. از آن سو برخي خبرها حاکي از لغو تدريجي برخي تحريم ها در صورت توافق است که سرجمع آن در صورت عملي شدن در چند سال، حداکثر 13 درصد تحريم ها خواهد بود. معناي اين سخن آن است که مثلاً سرمايه گذار خارجي بايد هر 6 ماه يکبار منتظر باشد که تعليق محدود تحريم ها تداوم مي يابد يا خير؟ تکليف 87 درصد بقيه هم که به عنوان ساختار تحريم ها روشن است و محفوظ مي ماند. بُعد سوم، فشارهاي پنهان آمريکا به برخي شرکت هاست که مانع از سرمايه گذاري آنها مي شود. در بُعد چهارم معلوم نيست مشکل مبادلات بانکي حل شده يا خير، به نحوي که مثلاً در توافق ژنو با وجود ادعاي آزادسازي 8 ميليارد دلار از دارايي هاي بلوکه شده ايران، عملاً گردش اين پول در شبکه بانکي بين المللي ناممکن شد. عدم تصويب توافق محتمل از سوي کنگره آمريکا، ترفند ديگري است که اصل توافق را در محاق ابهام فرو مي برد به نحوي که توافق را از شکل معاهده الزام آور براي آمريکا (طبق قوانين اين کشور) خارج مي کند و حتي رئيس جمهور بعدي مي تواند زير توافق بزند.
    6- در اين شرايط بايد انتظار از مذاکرات ياتوافق احتمالي را واقعي کرد. دعوت به جشن و پايکوبي حداکثر مي تواند چند ساعت تا چند روز توليد هيجان کند و پس از آن واقعيت ها خود را به ذهنيت ها و خيال ها تحميل خواهد کرد. به تعبير محمد طبيبيان (از تئوريسين هاي دوره سازندگي) تاثير اقتصادي توافق، موقتي است و اگر تحريم هاي بانکي را لغو نکند، نفع چنداني نخواهد داشت. در اين ميان بايد فرق گذاشت ميان واقعيت گشايش اقتصادي يا نمايش آن، چنان که در ماجراي 2 سال پيش و در سفر چند هيئت تجاري به ايران پيش آمد. غرب مايل است ضمن حفظ رژيم تحريم ها، نمايش هاي مشابه را از جمله در آستانه انتخابات مجلس ايران (اسفند ماه) بازسازي کند. نشان دادن در باغ سبز و به اصطلاح تشنه بردن و تشنه آوردن طرف مقابل، شگردمستکبران عالم و الهام گرفته از شيطان است. خداوند درباره سبک کار شيطان مي فرمايد «شيطان گفت بندگان تو را گمراه مي کنم و در آرزو و اميد (واهي) مي افکنم... شيطان به آنها وعده مي دهد و در آرزو (و خيال) مي افکند و شيطان جز فريب و نيرنگ به آنها وعده نمي دهد (آيات 118 تا 120 سوره نساء).
    
درست به همين دليل و با همين شناخت اعتقادي، تاريخي و تجربي از ماهيت استکبار و آمريکاست که رهبر معظم انقلاب خطاب به دانشجويان فرمودند «مبارزه با استکبار تعطيل پذير نيست و آمريکا کامل ترين مصداق استکبار است... مبارزه با استکبار جزو مباني انقلاب است. بنابراين خودتان را براي ادامه مبارزه آماده کنيد». به تعبير ديگر زورگويي، خيانت، بدعهدي و بي صداقتي، جزو جوهره مستکبراني چون آمريکاست و به اين معنا، اينکه مستکبر، مستکبرانه رفتار نکند و زورگويي و بدعهدي را کنار بگذارد، نقض غرض است. يعني ارزش هايي مانند انصاف و احترام و وفاي به عهد و معامله برد- برد ذاتاً در تعارض با استکبار و ناشدني است. تاريخ چند هزار ساله بشر پيوست اسنادي اين ادعاست.
    7
- استراتژي اصلي در قبال هر وضعيتي از مذاکرات (اعم از توافق يا عدم توافق) «وحدت و همدلي ملي» است. به گزارش برخي مطبوعات آمريکايي رابرت گيتس رئيس اسبق سازمان سيا تکيه کلامش درباره مردم ايران اين بود که «ايراني معتدل و ميانه رو و خوب (براي مذاکره و تعامل) وجود ندارد و ايراني خوب ايراني مرده است». يکي از طراحي هاي اصلي آمريکا در مذاکرات، ايجاد همزمان دو حس ذوق زدگي و سرخوردگي و تبديل ماجرا به بهانه منازعه و مجادله و اختلاف در داخل ايران است. قاطبه ملت و مسئولان ما از توافق خوبي که تحريم هاي ظالمانه را برطرف کند و دستاوردها و پيشرفت هاي فني و بومي کشور در حوزه هسته اي را حفظ نمايد استقبال مي کنند اما معلوم است که هر توافقي، توافق خوب نيست. توافقي که شاکله تحريم ها را با وجود اخذ امتيازات متعدد از سوي طرف مقابل حفظ کند و در عين حال راه بهانه جويي را باز بگذارد يا راه پيشرفت و تحقيق و توسعه و فعاليت هاي هسته اي در مقياس صنعتي را ببندد و يا دعاوي سياسي غرب عليه برنامه هسته اي ايران را تبديل به دعوايي حقوقي- با امضاي ايران عليه ايران- کند و يا ايران را تبديل به تهديد عليه امنيت جهاني (ذيل فصل 7 منشور) نمايد يا وارد حوزه امنيت ملي ايران شود، توافق نامطلوبي است که به جاي بستن پرونده، ابعادي به غايت تهديدآميز به آن مي دهد. اينکه مثلاً 14 ماه از مذاکرات به تدوين امتيازات و مطالبات غرب بگذرد و تازه در هفته ها و روزهاي آخر نوبت به مطالبات ايران برسد، يک علامت خطرناک حاکي از بد چيده شدن ميز مذاکره و عدم توازن در آن است.
    8- از هيجان هاي مثبت و منفي افکار عمومي در قبال اتفاقات خوشايند و ناخوشايند که بگذريم، يک طيف خاص، در نسبت با نظام جمهوري اسلامي و حتي منافع ملي آن مي کند که شاگرد ناخلف با امام صادق عليه السلام مي کرد؛ همواره اصرار بر لجاجت با امام داشت و تا آنجا در اين لجاجت پيش رفت که گفت اگر جعفر بن محمد]ع[ چشمانش را در نماز ببندد، من باز مي گذارم و اگر باز بگذارد، من خواهم بست اما عجالتاً يک چشم مي بندم و يک چشم باز مي گذارم تا حتماً خلاف او عمل کرده باشم.! براي ورشکستگان به تقصير فتنه هاي زنجيره اي- از اول انقلاب تا به امروز- هر اتفاقي در چالش ملت ايران با جبهه استکبار، بهانه اي براي مخالف خواني و عقده گشايي است. آنها اصل انقلاب را تخطئه و حتي در قبال آن خيانت کردند، دفاع مقدس در برابر دشمن متجاوز را سرزنش کردند و حتي به صدام «گرا» دادند، براي آقاي منتظري جوک ساختند و پس از انحراف وي، او را آيت الله العظمي و مرجع تقليد آزادانديش خواندند و... امروز مي کوشند در صورت حصول يا عدم حصول توافق، احساس خوب نسبت به رژيم مستکبر آمريکا و احساس منفي نسبت به جمهوري اسلامي را به جامعه پمپاژ کنند حتي اگر بر ضد امنيت و منافع ملي باشد. در مقابل، ملت ما پيرو آن امامي هستند که فرمود از دشمن حتي بعد از توافق و صلح، کاملاً بر حذر باش که بسا دشمن نزديک مي شود تا شبيخون بزند.
    
ماجراي پرکش و قوس ما با زورگويان مستکبر عالم، به واسطه مذاکره يا توافق به پايان نمي رسد چرا که تا ظلم و زورگويي و دشمني هست، ما هم براساس منطق نفي ستمگري و ستم پذيري هستيم. نويسنده: محمد ايماني