نگاه شعرانقلابي؛ بالندگي ادب ايران

نگاه 
شعرانقلابي؛ بالندگي ادب ايران  14 تیر-94
پژمان كريمي
نوچه سربازجوشریعت نداری درا وین نامه ی کیهان در ستون های اوین نامه همکاری نزدیک دارد برای اینکه ازمریثه ومداحان متملق و چاپلوس و ثناگوی خامنه ای کرده باشد که تازگی به دستبوسی خامنه ای رفتند .بنابراین با الگوی مرشد و رهبرش سربازجو شریعت نداری یقه رقیب متهم به فتنه را و آنان را متهم به همکاری با شاعرهای سکولار کرده است.
در سال 1388 روزنامه حزب منحله و مدعي اطلاح طلبي يعني «اعتماد ملي» که با هدايت يکي از سه ضلع سران فتنه – مهدي کروبي - فعاليت مي کرد، صفحه اي را با محوريت شعر به گونه اي ويژه تدارک ديد و منتشر کرد.
    مديريت اين صفحه بر عهده عنصري متعلق به اردوگاه شبه روشنفکران معاند «مهدي يزداني خرم» بود.

    وي با موضوع «انتخابات و اعتراض» سروده هاي شاعران سکولاري چون «حافظ احمدي» و... را مي گرفت و بدست انتشار مي سپرد.

        
اين اشعار که در اوج روزهاي فتنه در اعتماد ملي، منتشر مي شد،داراي سه محور اساسي بود: 
    اول- القا حاکميت استبدادي و استيلاي فضاي سرکوب

    دوم- ضرورت به پاخاستن عليه حاکميت ديني

    سوم- تحميل باور مظلوميت اراذل و اوباش کف خيابان، بمنظور برانگيختن احساسات عمومي و زنده نگه داشتن پروژه کشته سازي هاي دروغين و نسبت دادن آن به نظام،اين صفحه چنان بر طبل آشوب طلبي عليه نظام ديني مي کوفت که گويي روزنامه اعتماد ملي و صفحات ادبي آن،در تل آويو و با هدايت جمعي از عناصر فراري اداره مي شود. 

    
مخاطب اما، با کمي دقت نظر مي توانست دريابد که اشعار آن روز رسانه فتنه برانگيز، يک پيام ديگر هم در بر دارد.پيامي که از خطري بزرگ عليه ادبيات آميخته با دين ملت ايران، حکايت مي کند:
    پيوند شاعران تا ديروز انقلابي يا انقلابي نما ،با شاعران سکولار در صحنه ادبيات ايران!

    برخي از همين شاعران انقلابي نماي ديروز،نسبت به سکولارها شناخته شده تر بودند! هماناني که در خانه شاعران ايران رخنه کردند تا مروج شعر بي درد و ضد گفتمان انقلاب اسلامي و باني مصادره و مديريت ادبيات امروز ايران شوند. 

    روزهاي آتش افروزي و فتنه سپري شد. فتنه گران با حماسه نهم دي شکست سنگيني را تجربه کردند و با عنوان ورشکستگان سياسي به گوشه اي رانده شدند. آناني که قصد داشتند «فرهنگ و ادبيات ايران» را سلاح مبارزه با انقلاب کنند اگرچه بازي فتنه گري و نفاق را باختند اما بيکارهم ننشستند.

    جشنواره هشتم شعر فجر در سال 92، يک زمين بازي فراخي بود تا بازيگران سياست پيشه صحنه ادبيات، عرض اندام جديدي کنند و با هتاکي نسبت به مقدسات و دستاوردهاي معنوي مردم بزرگ ايران، ضمن عقده گشايي، روبه زنده کردن فتنه گام زنند.

    ترانه سرايي که در ماجراي 88 در نقش اپوزيسيون ظاهر شده بود، دبيري جشنواره را پذيرفت! او که آن روز و هنوز، در موسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام خميني(ره) فعال است، از تحقق چند صدايي در جشنواره هشتم گفت!

    «چند صدايي» در واقع، فراخوان شاعران ضد انقلاب بود؛هماناني که در سال 88 با يکديگر پيوند يافته بودند.

    اصرار به دعوت از شاعر ملحد يدالله رويايي از طرف دبير جشنواره هم، ديگر ترديدي نسبت به ماهيت ضد انقلابي جشنواره در پيش رو، بجاي نگذاشت!

     و سرانجام چنان که شاهد بوديم؛ جشنواره اي که قرار بود در گراميداشت پيروزي انقلاب برگزار شود، تبديل به محملي براي رخ نمايي شاعران ضد انقلاب شد.

    متاسفانه تظاهرات معاندانه کارگزاران جشنواره هشتم شعر فجر از سوي نهادهاي ناظر مانند مجلس شوراي اسلامي و نيز مدعي العموم ناديده انگاشته شد. وزير ارشاد مواخذه نشد ودبير جشنواره آزادانه، همچنان در موسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام خميني (ره) فعال است.

    اگرچه فتنه 88 به روايت آنچه اشاره رفت، سبب سربرآوردن جبهه متحد شعراي معاند شد اما، همزمان رويداد مبارک و ارجمندي تجلي کرد و تبديل به فرصت بزرگ بالندگي شعر مقدس انقلاب گرديد.

    شعراي انقلابي در برابر حوادث به ميدان آمدند. فتنه پيشقراولاني چون «عليرضا قزوه» و «مرتضي اميري اسفندقه» و «علي محمد مودب»، «محمد مهدي سيار» و... به بازخواني آموزه ها و عبرت هاي فتنه نشستند.

    شعر اين سربازان عرصه ادب، در واقع گزارش آرمانهاي انقلاب اسلامي و اشاراتي براي بصيرت افزايي بود.

    بدنبال موج آثار ضد فتنه، مرز ميان شعر انقلاب با شعر «انقلابي نما» و «عليه انقلاب» به درستي ترسيم شد.شاعر انقلاب دريافت که بازخواني هميشگي آرمانها و غايات انقلاب، پافشاري بر آموزه ها و عبرت هاي ديني و تاريخي، تعميق بصيرت و بصيرت افزايي با تمسک بر مشي ولايت، اعتنا و واکنش «به هنگام» نسبت به رخدادهاي روز ،شاخص هاي شعر انقلاب است .شعري که جعليات به ظاهرانقلابي ادبي و تکاپوي شعر ضد انديشه و معاندانه را به تقابل بر مي خيزد.

    امروز شاعر انقلاب ،به همان دليل مختصات شعر انقلابي، بالندگي و وسعت يافتگي محتوايي ادبيات فارسي را موجب شده است.زيرا ادبيات فارسي و به شکل مشخصتر؛ شعر فارسي ،منهاي جلوه هاي ديني و غايات بيدارگري و بصيرت آفريني ؛معنا و مصداقي ندارد.

    ديدار روز چهارشنبه - دهم تير- امام خامنه اي که خود اديبي زبردست اند با تعدادي از شاعران داخلي و خارجي، يک بار ديگر اين فرصت را فراهم آورد که مختصات شعر و شاعر انقلابي هدف يادآوري و مرور از لسان معظم له واقع شود.آنچه رهبر انقلاب حکيمانه به عنوان ضرورتهاي کار و رسالت شعرا بيان فرمودند - نظير حق گرايي و واکنش به مسايل روز - به مثابه الگوي شاعر انقلاب و طراز نظام ديني و استراتژي فرهنگي - ادبي اهل قلم مسلمان است.اين استراتژي نه تنها در حوزه شعر که در عرصه ادبيات داستاني قابل تعميم است و ضروري ست که اين تعميم دهي روي دهد.

    فراموش نکنيم هر اندازه انسان نسبت به زندگي امروز و مصايب دنياي پر فتنه بيدادگر، خسته تر و دلزده تر مي شود، به ساحت ادبيات مشتاق تر مي شود.زيرا ادبيات به عنوان همدمي که احساس را تلطيف مي کند، با مخاطب همدردي مي نمايد و حکمت را به نگاه متجلي مي سازد،فهم شده است.
    شعر انقلاب داراي ظرفيت هاي فراواني درون مرزي و برون مرزي است.دستيابي به نقطه اوج اين شعر - که دور از دسترس نيست –جدا و مهم تراز اينکه، اعتبارادب فارسي است ؛بستري براي تپندگي و پراکنش آرمانها و غايات انقلاب اسلامي در کرانه زمان و وسعت نگاه نسلهاي آتي ارزيابي مي شود!