نگاه شعار «ما همه سپاهي هستيم» و آزمون مبارزه با نقشه نرماليزاسيون


نگاه 
شعار «ما همه سپاهي هستيم» و آزمون مبارزه با نقشه نرماليزاسيون  5 اردببهشت-98
نويسنده: دكتر محمد ايماني
دو طيف اصلاح طلب و اعتدال گرايان، پس از اتهام تروريستي آمريكا عليه «سپاه پاسداران»، از سپاه حمايت كردند. آنها گفتند ما همه سپاهي و پاسدار هستيم و بعضا حتي لباس سبز سپاه را بر تن كردند. اين اقدام، كار بسيار خوبي بود، گرچه به اعتبار بعضي سوابق منفي، درباره ادعاي برخي فعالان دو طيف مذكور، ترديدهايي وجود دارد. اما اين ادعاي حمايت، چگونه قابل راستي آزمايي است؟
يك فرمول دقيق در اينجا وجود دارد. سپاه طبق قانون اساسي، سازمان «پاسدار انقلاب اسلامي» است و بنابراين حاميان واقعي آن بايد از انقلاب اسلامي پاسداري كنند، نه اينكه بي تفاوت، يا خداي نكرده جزو نشان شده هاي معارضه باشند. دشمن هر چند در چهل سال گذشته، همواره در پي براندازي بوده، اما چون از عهده براندازي بر نيامده، به تغيير ماهيت و محتوا و سيرت انقلاب مي انديشد.
اين پروژه موازي كه از ميانه دولت سازندگي مد نظر دشمن قرار گرفت، مشخصا در دولت اوباما شدت گرفت و در دولت ترامپ نيز دنبال مي شود. بنابراين يك محك مهم، تقابل عملي طيف هاي سياسي مدعي همراهي با نظام، با همين پروژه است كه از آن به عنوان «نرماليزاسيون» (انقلاب زدايي و آرمان زدايي از رويكردها) ياد مي شود. اتفاقا برخي مدعيان اصلاح طلبي و اعتدال، در قول و فعل با اين پروژه نفوذ خزنده همراهي كرده اند.
جان كري چهارم مرداد 1394 در شوراي روابط خارجي آمريكا گفت؛ «دوستان! اگر به توافق پشت كنيم، يك پيام بزرگ به افراطي ها در ايران مي فرستيم. چه كسي مي داند در اين صورت انتخابات چه مي شود اما [...] و [...] كه خود را در مذاكره با غرب به خطر انداختند، به نظرم به دردسر جدي مي افتند».
ركس تيلرسون وزير خارجه قبلي دولت ترامپ نيز دو سال قبل ضمن دفاع از مصوبه تحريمي سنا گفت «ما از عناصر داخلي در ايران كه بتوانند به ما در تغيير مسالمت آميز قدرت كمك كنند، پشتيباني مي كنيم. همان طور كه مي دانيم چنين عناصري در داخل ايران هستند».
مايك پمپئو وزير خارجه فعلي آمريكا چند روز قبل در نشست با برخي فعالان ضدانقلاب، جملات مهمي گفته كه همه نيروهاي سياسي بايد صراحتا در مقابل آن اعلام موضع كند. اين سخنان لا به لاي انبوه خبرهاي روزانه گم شد. پمپئو گفته بود «ما به دنبال اقدام نظامي در داخل ايران براي تغيير حكومت نيستيم... ماموريت ما ايجاد فرصت و فراهم كردن حمايت انتقالي است. بهترين نفع براي ما اين است كه رهبران ايران، غير انقلابي باشند».
چرا آمريكايي ها دنبال كنار زدن روحيه انقلابي هستند؟ چون اين روحيه از عهده تحريم و فشار برآمده، بلكه نفوذ و اقتدار منطقه اي ايران را گسترش داده است. پمپئو 30 دي ماه 97 در گفت وگو با گروه رسانه اي سينكلير اظهار داشت: «انقلاب اسلامي ايران به طور موثر در سراسر منطقه از جمله عراق، سوريه، لبنان و يمن فعال است. خواسته ما بسيار ساده است؛ به برنامه هسته اي ادامه نده، كمپين ترور را متوقف كن و مانند يك كشور نرمال عمل كن». 
پيش از تيلرسون و پمپئو، جان برنان (رئيس سازمان سيا در دولت اوباما) 8 مرداد 95 در همايش امنيتي اسپن گفته بود :«تصور مي كنم توافق هسته اي، كار درستي بود و [...] را كه از ديد ما در ميان عناصر فعال در ايران فردي بسيار ميانه روتر به شمار مي آيد، تقويت كرد. او بايد دستاوردهاي بيشتري داشته باشد تا حمايت بيشتري جلب كند؛ به اين دليل كه در حكومت ايران بين تندروها و ميانه روها رقابت وجود دارد».
برنان مي افزايد «برخلاف تصور، ايران كشور يكدستي نيست. بنابراين در حالي كه آنها سال آينده انتخابات برگزار مي كنند، ما به دقت اوضاع را تحت نظر خواهيم داشت تا ببينيم موازنه قدرت چگونه پيش مي رود. نگراني من اين است كه بسياري از ايراني ها انتظار داشتند با آزاد شدن دارايي ها، پول به زندگي آنها سرازير شود اما خوب، اين مسئله زمان مي برد.» (!)
مدعيان اصلاحات و اعتدال، غالبا تكليف خود با مواضع دولتمردان آمريكايي درباره ضرورت انقلاب زدايي از سياست و راهبرد جمهوري اسلامي را روشن نكرده و مسكوت گذاشته و بعضا در زمين و نقشه دشمن عمل كرده اند. به عنوان مثال، جان ساورز (عضو سابق تيم مذاكرات هسته اي انگليس) مهر 94 هنگام رياست سرويس جاسوسي MI6 به شبكهCNN گفت؛ «برجام ظرف 15 سال آينده ايران را به كشوري ميانه رو تبديل خواهد كرد. ما شاهد كشوري هستيم كه در مرحله انتقال از پايه هاي انقلابي به كشوري نرمال تر قرار دارد اما در داخل ايران در اين مسير، چالش وجود دارد. ما نياز داريم صبر استراتژيك داشته باشيم و به آن فرصت دهيم در ده پانزده سال آينده توسعه پيدا كند و به كشوري نرمال تبديل شود».
واكنش طيف مورد اشاره چه بود؟ سعيد حجاريان (مشاور خاتمي و عضو حزب منحله مشاركت) اوايل شهريور 94 (دو ماه پس از نهايي شدن برجام) مقاله اي در شماره 28 ماهنامه «انديشه پويا» نوشت با عنوان «نرماليزاسيون مقدمه دموكراتيزاسيون» و مدعي شد «دو سال و نيم از روي كار آمدن دولت اعتدال مي گذرد... مي خواهم گفتماني براي دولت اعتدال كه آن را نرماليزاسيون تعريف كنم. ما سال ها از دموكراتيزاسيون صحبت مي كرديم اما پروژه دولت اعتدال، نه دموكراتيزاسيون كه نرماليزاسيون است... چه كسي تصور مي كرد وزير خارجه فرانسه كه در مخالفت با ايران در مذاكرات از همه جلو تر بود سرمقاله روزنامه ايران را بنويسد؟».
چرا وزير خارجه تندرو فرانسه در روزنامه دولت سرمقاله نوشت؟ سخنان ريچارد هاويت (تهيه كننده سند راهبردي اتحاديه اروپا درباره روابط با ايران) در اوايل آبان 95 را به ياد بياوريم كه گفت: «توافق هسته اي، يك نقطه عطف بود؛ هرچند كه همه مشكلات ما با ايران حل نشده... ما بايد دفتر نمايندگي اتحاديه اروپا را در تهران افتتاح كنيم و گفت وگو درباره حقوق بشر در ايران را از سر بگيريم. نيروهايي در داخل ايران، در حال اعمال فشار بر حاكميت هستند و ما اميدواريم گزارش ما نيز باعث پيشرفت در اين زمينه شود. اكنون اروپا در ايران نفوذ دارد ولي آمريكا از اين نفوذ برخوردار نيست. ما مي خواهيم از اين اهرم استفاده كنيم و به سوي ساختار جديد امنيتي در خاورميانه حركت كنيم»!
اين همان موضوعي است كه «جينا هاسپل» رئيس سازمان سيا چند ماه قبل گفت؛ «سازمان سيا فعاليت هاي ايران را زير نظر دارد و اميدوار است كه بتواند نفوذ منطقه اي ايران را كاهش دهد». پيش از هاسپل، مايك پمپئو به هنگام رياست سازمان سيا به «MSNBC» گفت «نفوذ ايران در منطقه در مقايسه با 7سال گذشته بسيار بيشتر شده است. امروز، اين كشور، با نفوذ بسيار زياد در همه جاي خاورميانه حضور دارد». به دليل همين نفوذ كه موجب سرشكستگي آمريكا در منطقه و هزينه هفت هزار ميلياردي او شده، پمپئو 5 آبان 97 از لزوم نرمال شدن ايران گفت و اظهار داشت «ايران بايد به كشور نرمال تبديل شود و از نيروهاي نيابتي براي ايجاد بي ثباتي استفاده نكند. در اين صورت ما از بازگشت آنها به جمع كشورها استقبال خواهيم كرد».
مقامات آمريكايي نظير برايان هوك (رئيس ميز ايران) همين حالا هم- در ادامه پروژه چهل ساله فشار و مذاكره- مي گويند دنبال مذاكرات براي برجام جديد هستيم. خب بعد از برجام منطقه اي چه؟ آن گاه كه ايران از خود در منطقه خلع قدرت كرد، طبعا راحت تر مي شود بر او فشار آورد و جنگ و بي ثباتي و فروپاشي ايران بزرگ (و نه فقط جمهوري اسلامي) را به داخل ايران كشاند.
فقط و فقط، اقتدار برآمده از انقلاب اسلامي است كه سد راه «صهيونيسم مسيحي» براي سلاخي غرب آسيا در قالب پروژه بزرگ «خاورميانه جديد» (تجزيه كشورهاي بزرگ و تغيير نقشه منطقه) است
بار ديگر سخنان اخير پمپئو را در جمع عناصر ضد انقلاب مرور كنيد: «ماموريت و بهترين نفع ما اين است كه رهبران ايران، غير انقلابي باشند». مدعيان اصلاح طلبي و اعتدال دقيقا همين جا بايد در قول و فعل با آمريكا مرزبندي كنند تا صداقت حمايت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آشكار شود و سوء سابقه گذشته برخي اعضاي طيف هاي مذكور پاك گردد.
«نرماليزاسيون» ياد شده، اسم رمز يك عمليات چند لايه در ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ديپلماتيك است كه برجام و FATF و CFT و پالرمو و سند فرهنگي 2030 و معاهده MTCR و... ذيل آن تعريف مي شود. بدون درك آنچه در اتاق فرماندهي دشمن مي گذرد، دقيقا همان خوش بيني بلاوجه كه سال 94 نسبت به برجام در ميان طيفي از نخبگان دلسوز اما سهل انديش اتفاق افتاد، پديد مي آيد و نقشه عمليات سنگين دشمن، دعوت به صلح و ترك مخاصمه پنداشته مي شود. يا حجم تروريسم رواني براي رعب افكني چنان بالا مي گيرد كه كوتاه آمدن در مقابل فشار دشمن «مصلحت» انگاشته مي شود. در اين ميان يك ارزيابي كلان كاملا دقيق و راهبردي در منظومه بيانات رهبر انقلاب وجود دارد.
رهبر انقلاب 21 اسفند 93 در ديدار اعضاي مجلس خبرگان فرمودند «اين نظام، وقتي اسلامي است كه در آن همه اجزاي اسلام محفوظ باشد و صورت و سيرت اسلام حفظ بشود. صورت اسلام، همين حرف ها و اظهارات ما و كارهايي است كه مي كنيم و اين ظواهر امر است. سيرت اسلام اين است كه  يك هدفي را، يك آرماني را يك، سرمنزلي را در نظر بگيريم و تعريف كنيم و براي رسيدن به آن سرمنزل برنامه ريزي كامل كنيم و عمل كنيم و حركت كنيم، با همه وجود راه بيفتيم. آنچه امروز در زبان مستكبرين و مخالفين نظام اسلامي و مشخصا جمهوري اسلامي مشاهده مي كنيم كه با «تغيير رفتار» از آن ياد مي كنند- گاهي مي گويند ما تغيير نظام را نمي خواهيم، تغيير رفتار را مي خواهيم- همين است. تغيير رفتار با تغيير نظام هيچ تفاوتي ندارد؛ درست همان است. يعني تغيير آن سيرت اسلامي، يعني از آن چيزهايي كه از لوازم قطعي و حتمي حركت به آن سرمنزل است، دست برداريد و كوتاه بياييد. اين همان است كه در برخي نوشته ها تعبير مي شود به دين حداقلي».
حضرت آيت الله خامنه اي بارها تصريح كردند مهم تر از مسائل گذراي جاري مانند برجام، مسئله نفوذ جرياني و فرهنگي دشمن است. ايشان 4 شهريور 94 در ديدار دولتمردان فرمودند «جزو نگراني ها و دغدغه هاي من اين است كه دشمنان هدف هايي را در ذهن مي پرورانند... دشمني ها كاسته نشده، اين را نبايد از نظر دور داشت. همه دستگاه ها مطلقا توجه داشته باشند كه ما در داخل نقشه طراحي شده دشمن قرار نگيريم و بازي نكنيم؛ كه فلان تصميم سياسي يا اقتصادي يا فرهنگي كمك بكند به آن بسته دشمن». همچنين 24 شهريور 94 در ديدار فرماندهان سپاه خاطرنشان كردند «يكي از راه هاي نفوذ، ايجاد خلل در باورهاي انقلابي و ديني است... دشمنان ما مكرر مي گويند شما كشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاري هستيد [اما]... اين مسئله انقلاب و روحيه انقلابي را كنار بگذاريد و دنبال نكنيد! اگر روحيه و عملكرد انقلابي نبود، اين نفوذ هم وجود نداشت. معنايش اين است كه انقلاب را بگذاريد كنار تا از اين قدرت بيفتيد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم. اين را صريحا به افرادي از جمهوري اسلامي مي گويند و توجه نمي شود به معنا و مفهوم واقعي اين حرف».
مقتداي انقلاب 20 آبان 94، بعد ديگري از ماجرا را در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما بازگو كردند. «جنگ هاي سخت معمولا موجب برانگيخته شدن احساسات مردم، ايجاد وحدت و انسجام ملي مي شود در حالي كه جنگ نرم، انگيزه هاي مقابله را از بين مي برد و زمينه ساز ايجاد اختلاف مي شود... در موضوع ايران، هدف اصلي جنگ نرم فكر شده و حساب شده، استحاله جمهوري اسلامي ايران و تغيير باطن و سيرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. تغيير باطن و سيرت به معناي تغيير انگيزه ها، شعارها، معارف انقلابي و اهداف بزرگ است. در چارچوب اهداف جنگ نرم دشمن، باقي ماندن نام جمهوري اسلامي و حتي حضور يك معمم در راس آن مهم نيست، مهم آن است كه ايران تامين كننده اهداف آمريكا، صهيونيسم و شبكه قدرت جهاني باشد».
نوبت بعدي، 11 بهمن ماه 94 بود كه مقتداي انقلاب در ديدار فرماندهان و كاركنان نيروي هوايي ارتش، از هدف هويت زدايي و مسخ انقلاب رازگشايي كردند. «نبايد گذاشت خاطره انقلاب كهنه شود. انقلاب زنده است و ما در نيمه راه انقلابيم. عزيزان من! توجه داريد كه انقلاب يك حادثه دفعي نيست، يك دگرگوني است كه بايد به تدريج انجام شود... بعضي انقلاب ها در نطفه خفه شد، بعضي هم پس از به دنيا آمدن جوانمرگ شدند؛ علت انحراف از هدف هايي بود كه اعلام شده بود. هدف هاي انقلاب بايستي باقي بمانند؛ ما هنوز به اين هدف ها نرسيده ايم و در نيمه راهيم. بايستي حادثه و حقيقت انقلاب، دائم در ذهن و دل ما زنده باشد. جبهه دشمن اتفاقا روي همين نقطه تكيه دارد. اينكه در خبرهاي خارجي مي بينيد كه فلان سياستمدار آمريكايي گفته است كه ما نظام جمهوري اسلامي را تغيير رژيم نمي خواهيم بدهيم، تغيير رفتار مي خواهيم بدهيم؛ يعني همين. تا حالا رفتار جمهوري اسلامي، انقلابي و در خدمت انقلاب بود، مي خواهيم ايران را تغيير بدهيم. من به ديپلمات هاي خودمان هم كه چند ماه قبل از اين، اينجا آمده بودند گفتم كه اينها از اسم جمهوري اسلامي خيلي باكي ندارند؛ حتي از اينكه يك عمامه به سري در راس جمهوري اسلامي باشد، هم باكي ندارند. اگر چنانچه جمهوري اسلامي محتواي خود را از دست بدهد، اسلامي و انقلابي بودن را از دست بدهد، اينها با آن كنار مي آيند. آنچه با آن دشمني دارند عبارت است از محتواي جمهوري اسلامي. همه تلاش آنها اين است كه حركت جمهوري اسلامي به سمت هدف هاي عزت آفرين و قدرت آفرين را از بين ببرند و سلطه خود را بر اين كشور دوباره تجديد كنند».
 مقتداي حكيم انقلاب 4 آذر 94 در ديدار فرماندهان بسيج گفتند «در شيوه نفوذ فردي، عناصر نفوذي با زدن ماسك رفتاري يا گفتاري و در چهره دوست، در خانه افراد مورد نظر يا دستگاه و تشكيلات فرد مسئول ورود مي كنند. هدف مهم تر از جمع آوري اطلاعات و جاسوسي كه در نفوذ موردي تعقيب مي شود، تصميم سازي است... نفوذ جرياني و شبكه اي، خطرناك تر از روش هاي ديگر است. در اين روش، دشمن در درون ملت و در داخل كشور شبكه سازي مي كند تا آرمانه ا، باورها، و در نتيجه سبك زندگي را تغيير دهد. در نفوذ بسيار خطرناك جرياني، مجموعه اي از افراد با هدفي دروغين، با روش هاي متفاوت با هم مرتبط مي شوند تا نگاه آنها به مسائل مختلف به تدريج تغيير كند و شبيه نگاه دشمن شود. اين زمينه ساز تغيير باورها و ارزش ها است. به اين ترتيب، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن، اهداف خود را محقق مي كنند. مديران، نخبگان و افراد موثر در تصميمات كلان، هدف هاي مشخص پروژه نفوذ هستند».