روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 4 شنبه
27 اردیبهشت ماه سال 1391
نقد
وبررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی
جمهوری " كرزاي، بازگشت به استعمار كهنه "
"تصور
نمی رود که ملت افغانستان بی اطلاع از عملکرد حاکمان ایران باشند وندانند که در 33
سال گذشته با مردم ایران چه کرده یا چگونه رفتار جنایت آمیز وضد انسانی داشته اند
؟ به خصوص اینکه با شهروندان افغانی که مجبور به گریختن وپناه آوردن به ایران شدند رفتار کرده وچه تعداد ازاینان به اتهام قاچاقچی وقتل وجنایت
را اعدام نموده اند ؟ یا اینکه اخیراً در
روز مراسم جشن 13 بدر با شهروندان افغانی های مقیم ایران به ویژه در شهر اصفهان
چگونه بر خورد شد؟یا اینکه در ادامه ی همین سیاست چگونه با افغانی های مقیم استان
مازندران وگلستان رفتار می شود؟ از سوی
دیگر کتمان کردنی نمی باشد که پس از اشغال نظامی عراق سپاه قدس چه جولانی در این کشور داده اند و چگونه از طریق نوری مالکی نخست وزیر دست نشانده ی عراق این
کشور نه باتلاق که تبدیل به حیاط خلوت حاکمان ایران شده است؟
عجیب است سرمقاله نویس که وامدر پیگیر
مسایل داخلی کشور های منطقه به خصوص کشور های همسایه است. آنگونه که قبلاً بدفعات
اشاره شده است. سرمقاله نویس بطور سیکل وار سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع
به برون مرز را پیگیری می کند. اکنون پس
از مدت کوتاهی دوباره نوبت به افغانستان رسیده است تا که اظهارات کرزای رئیس جمهور افغانستان با خبر
گزاری روسی ریانووستی را بهانه ی مداخله
گری گری در امور داخلی این کشور نماید . صد البته مثل همیشه با ترفند و رنگ ولعاب ضد آمریکایی اهداف خود را دنبال کرده است . اما باوجود اینکه
مدعی مقاله نویس نقش مشاور رفسنجانی و
افتخار هم حزبی وهمکاری نزدیک در این روز نامه با خامنه ای وحتی موسوی را داشته
است .برای همین آنقدر صداقت وشهامت ندارد تا که بگوید مگر مدتی پس از اشغال
افغانستان نبود که ر فسنجانی در خطبه ی نماز
جمعه ی تهران خود خطاب به بوش رئیس جمهور
وقت آمریکا گفت که ایشان می داند اگر چنانچه
همکاری ما نبود هنوز هم طالبان در افغانستان بر سر قدرت بود؟ ولی اکنون تصور می کند که گویا با جامعه کران
وکوران وبی خبران سر وکار دارد که با کتمان وسانسور کردن اعتراف رفسنجانی که اذعان نمود محور اشغال نظامی افغانستان همکاری
شد ، ولی اکنون با آویزان شدن به سیاست نخ نما شده ی دایه
نزدیک تر شدن از مادر برای ملت افغانستان ونماینده
ی این کشور از موضع ضد آمریکایی مدعی پسوند کشف شده ی سیاست استعمار نو در افغانستان شده و گفتگوی رئیس جمهور افغانستان کرزای با خبر
گزاری روسی ربانوو ستی را این چنین مورد
انتقاد قرار داده است :
"عبور كشورهاي شرقي از دوران
استعمار كهنه، اين ويژگي را به همراه داشت كه عناصر مستقيم دولتهاي استعمارگر از
جمله نيروهاي نظامي آنها اين كشور را ترك كردند و حتي اگر استعمار جديد جاي
استعمار قديم را گرفته باشد لااقل در ظاهر، چيزي كه نشان دهنده حضور مستقيم
استعمارگران باشد به چشم نميخورد. اظهارات حامد كرزاي رئيسجمهور
افغانستان در مصاحبه با خبرگزاري روسي "ريانووستي" كه ديروز در رسانههاي
ما منعكس شد، اين قاعده عمومي را نقض كرده و براي "استعمار نو" تعريف
جديدي به دست داده است. به نظر ميرسد وي قرار است افغانستان را به عهد استعمار
كهنه برگرداند. رئيس جمهور
افغانستان در اين مصاحبه گفته است: "حضور نظامي آمريكا در افغانستان هر چند
در ابعاد كوچكتر بايد براي هميشه در افغانستان ادامه داشته باشد." نكته جالب اينكه حامد كرزاي در همين مصاحبه
اعتراف ميكند: "به رغم يك دهه حضور نظامي ناتو در
افغانستان، امنيت در اين كشور هنوز به خوبي برقرار نشده است." اما واقعيت چيز ديگري
است. افغانستان، نه تنها طي 11 سال اشغال به امنيت نرسيده، بلكه ناامنتر شده است.
اگر در گذشته و قبل از اشغال افغانستان توسط آمريكا و استقرار نظاميان ناتو در اين
كشور، خود افغانها به جان همديگر افتاده و كشور را ناامن كرده بودند، اكنون علاوه
بر آنكه اين ناامني داخلي همچنان وجود دارد، نظاميان اشغال گر نيز سهم عمدهاي در
ناامن كردن افغانستان دارند. جالب تر اینکه اکنون که فاش شده است که در سوریه و منطقه همکاری
با القاعده وجود دارد و یا اینکه پاسدار ان با طالبان بطور مشترک اقدام به کشتن
نظامیان ناتو یا آمریکا دارند .اما برای رد گم کردن اینگونه مجبور شده در راستای پیگیری اهداف خودش ازموضع دفاع از مقدسات مردم افغانستان ضد آمریکایی و ناتو و القاعده و طالبان و حتی
حامد کرزای تحلیل داده است :يورش نظاميان آمريكائي و ساير
اعضاي ناتو به مناطق مسكوني و كشتار اعضاي خانوادههائي كه درحال برگزاري عروسي
بودند، به گلوله بسته شدن كليه اعضاي يك خانواده توسط يك سرباز آمريكائي كه قصد
تجاوز به ناموس آنها را داشت و بمباران مردم در مزارع و راهها و محل كار، از
مصاديق ناامنيهائي هستند كه توسط خود نظاميان ناتو پديد ميآيند. در كنار اين دو
عامل ناامني، درگيريهاي مستمر با گروههائي از قبيل طالبان و القاعده نيز عامل
سوم ايجاد ناامني در افغانستان است. اين دو عامل اخير، افغانستان را چنان ناامن
كردهاند كه مردم اين كشور در يك برنامه تقريباً دائمي اقدام به تظاهرات عليه
آمريكا و نظاميان ناتو ميكنند و با اصرار خواستار خروج آنها از كشورشان ميشوند. اهانت نظاميان ناتو به
ويژه آمريكائيها به مقدسات مردم افغانستان، يكي ديگر از عوامل نارضايتي مردم اين
كشور است كه در اثر ادامه اشغال پديد آمده است. سوزاندن قرآن كريم در پايگاه بگرام
كه موجب شعله ور شدن خشم مردم شد و مقامات بلندپايه آمريكا را واداربه توضيح و
عذرخواهي كرد، نمونهاي از اين واقعيت تلخ است. به همين دليل است كه مردم
افغانستان ميگويند حضور آمريكائيها در كشورمان نه تنها سودي براي ما نداشت، بلكه بر ناامنيها افزوده، بيبند و باري را افزايش داده،
توليد و قاچاق مواد مخدر را چند برابر كرده، كشور را همچنان عقب مانده نگهداشته و
مهمتر از همه اينكه استقلال كشور را خدشهدار كرده است. از شخصي همچون حامد
كرزاي كه تا قبل از اشغال افغانستان توسط آمريكا هيچ سابقهاي در امور سياسي نداشت
و در يكي از ايالات آمريكا صاحب يك مغازه پيتزافروشي بوده و به دليل روابطي كه با
بعضي دولتمردان دولت بوش كوچك داشت توسط آمريكا براي تكيه زدن بر مسند رياست
جمهوري آمريكا انتخاب شد، انتظاري جز اين نيست كه چشم و گوش بسته خواستههاي
دولتمردان آمريكائي را به اجرا در آورد. وي حتي اين را هم گفته است كه علاوه بر
توافق نامه استراتژيك امضا شده ميان رؤساي جمهور آمريكا و افغانستان براي حضور
نظاميان آمريكائي در كشورش، درباره اينكه كدام نيروي نظامي خارجي ديگر قرار است
بعد از سال 1393 در افغانستان بماند توافق نامه ديگري ميان افغانستان و آمريكا
امضا خواهد شد. اين، يعني از نظر حامد كرزاي، اصولاً پاياني براي حضور نظاميان
خارجي در افغانستان قابل تصور نيست. بدين
ترتيب، ميتوان از مجموع اظهارات و عملكرد حامد كرزاي چنين
نتيجه گرفت كه از نظر وي قرار است افغانستان تحت سلطه استعمار كهنه باشد،
سلطهاي كه به تصريح وي هميشگي است و علاوه بر نظاميان آمريكائي نظاميان خارجي
ديگر هم قرار است در اين كشور حضور داشته باشند. اظهارات حامد كرزاي درباره حضور هميشگي
نظاميان اشغالگر در افغانستان، علاوه بر اينكه در
بردارنده بدترين نوع تحقير نسبت به مردم اين كشور است تهديد كننده همسايگان
افغانستان نيز هست. زيرا حضور نظاميان آمريكا در افغانستان با منافع ملي
كشورهاي منطقه در تضاد است و قطعاً اين كشورها در تلاش براي پاك سازي منطقه از
وجود اشغالگران، ملت افغانستان را تنها نخواهند گذاشت.
در خاتمه اینکه تصور نمی رود که ملت افغانستان بی اطلاع از
عملکرد حاکمان ایران باشند وندانند که در 33 سال گذشته با مردم ایران چه کرده یا چگونه
رفتار جنایت آمیز وضد انسانی داشته اند ؟ به خصوص اینکه با شهروندان افغانی که مجبور به گریختن وپناه آوردن به ایران شدند رفتار کرده وچه تعداد ازاینان به اتهام قاچاقچی وقتل وجنایت
را اعدام نموده اند ؟ یا اینکه اخیراً در
روز مراسم جشن 13 بدر با شهروندان افغانی های مقیم ایران به ویژه در شهر اصفهان
چگونه بر خورد شد؟یا اینکه در ادامه ی همین سیاست چگونه با افغانی های مقیم استان
مازندران وگلستان رفتار می شود؟ از سوی
دیگر کتمان کردنی نمی باشد که پس از اشغال نظامی عراق سپاه قدس چه جولانی در این کشور داده اند و چگونه از طریق نوری مالکی نخست وزیر دست نشانده ی عراق این
کشور نه باتلاق که تبدیل به حیاط خلوت حاکمان ایران شده است؟ مهمتر اینکه با حضور
سپاه قدس و حزب الله لبنان در سوریه و با حمایت از بشار اسد خونریز وجنایتکار رئیس جمهور سوریه روزانه چه
اعمال ضد انسانی وجنایت در مورد مردم سوریه اتفاق می افتد؟ بنابراین چنین حاکمانی
با این کار نامه ی ننگین وسنگین و جنایات آمیز همراه با نقض مستمر حقوق بشر هر گز نمی توانند دلسوز ملت افغانستان و خواهان استقلال وصلح و
آزادی برای کشور افغانستان باشند که سرمقاله نویس تلاش مذبوحانه کرده با اشک تمساح
ریختن نشان دهد که گویا دوستدار ملت و خواهان استقلال افغانستان می باشد.
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری
اسلامی 4 شنبه 27 اردیبهشت ماه سال 1391
كرزاي، بازگشت به استعمار كهنه