روزی نامه ی حکومتی
جمهوری اسلامی شنبه 30 اردیبهشت ماه سال 1391
نقد
وبررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی
جمهوری " بيچاره اصولگرائي! "
"تصور
نمی رود که 33 سال زمان کمی برای آزمون مدعیان حکومتی باشد . به ویژه اینکه زنده یاد آیت الله
طالقانی بدلیل شناخت و تجربه ی فراوان از اهداف وعقاید ورفتار آخوندها و سابقه ی مبارزات
طولانی که با استعمار خارجی وارتجاع داخلی داشت .در مجمع خبرگانی حضور داشت که اوایل انقلاب موظف به تصویب قانون
اساسی شد . البته ایشان هم مخالفت شدید با
تصویب اصل ولایت فقیه داشت .طوریکه بعنوان اعتراض با تیکه زدن بر عصایش نه روی صندلی که بر کف مجلس نشست. هم اینکه هشدار داد
که بد ترین نوع حکومت یا مستبد ترین نوع حکومت حکومت دینی می باشد . ولی نه اینکه
به این اخطار گوش داده نشد ، بلکه شرایط فشار های روحی و روانی ومحدودیت علیه اش
آنگونه افزایش یافت که منتهی به مرگ زود رس وی شد"
7 سال پیش در
بوق وکرنا می شد که مدعیان اصول گرا نه برای کسب قدرت که بر حسب وظیفه ی شرعی وارد
کارزارمبارزاتی شده اند . زیرا که شعارشان این جمله بهشتی بود که گفته بود "ما عاشقان خدمتیم
ونه شیفتگان قدرتیم " ولی
اکنون آنچنان جای این شعار عوض شده است که سرمقاله نویس مجبور شده است ماهیت
وارونه گویی وعوامفریبی مدعیان شیاد را به تصویر بکشاند. اما از سوی دیگر در فرهنگ سیاسی تاریخ معاصر ایران همیشه اصطلاحات استعمار و ارتجاع موازی هم استعمال شده است. به
ویژه پس از کودتای ننگین 28 مرداد سال 32 که استعمار خارجی در کنار ارتجاع داخلی و
در بار طرح کودتای ننگینی علیه ی دولت ملی
دکتر مصدق را اجرا نمودند که پیآمد آن کودتای ننگینی بود که منتهی به حکومت تحمیلی 33 ارتجاع کنونی حاکم بر ایران شده است. آنگونه که مرتجعین
حاکم دین را تبدیل به ابزار قدرت وثروت وسرکوب وسانسور وسایر تبعات جنگ افروزی و
بحران آفرینی وقتل وغارت وجنایات وخیانات کرده اند . اما سرمقاله نویس با قیچی
کردن ارتجاع از استعمار یاد نموده و
پیرامونش دست به مانور تبلیغاتی وتحلیلی زده آنگونه
که خود خواسته از مظلوم واقع شدن این کلمه
گفته تا توانسته باشد در راستای اهداف خاصی که دنبال می کند قلم فرسایی کرده باشد . بهر حال پس از
اعتراف تجاوز به قاموس کلمات همچون استعمار کهدرر ژیم تجاوز ضد بشری قرون وسطایی شده است.
در ا ادامه به اصول گرایی رسیده که مدعیست این چنین مظلوم واقع
شده ومورد سوء استفاده واقع شده است :
ظلم بر كلمات، يكي از ا نواع ظلمهاست
كه رواج زيادي دارد استعمار، يكي از كلمات مظلوم است. با
اينكه ذهن از شنيدن اين كلمه متوجه عمران و آبادي ميشود، ولي آنچه در طول دو سه
قرن اخير تحت عنوان "استعمار" انجام شده فقط قتل و غارت و تخريب و
ناامني و عقبماندگي بوده است. همين عملكرد خلاف موجب شده اكنون كلمه
"استعمار" در ادبيات سياسي جهان در معنا و مفهومي بكار ميرود كه نقطه
مقابل معناي واقعي آنست. در سالهاي اخير، ادبيات سياسي كشور ما نيز
پذيراي كلمهاي زيبا شد كه به دليل برخورداري از معنا و مفهوم اميدوار كنندهاش،
مورد استقبال قرار گرفت ولي متأسفانه سوءاستفادههاي زيادي از آن به عمل آمد و به
سرعت مفهوم واقعي خود را از دست داد و به سرنوشت ساير كلمات مظلوم دچار شد. اصولگرائي، اكنون در ادبيات سياسي ما از مظلومترين كلمات
است. كلمات، هر چند خود فريادند ولي هنگامي كه دچار مظلوميت ميشوند فريادرسي
ندارند. ما اگر به ادبيات سياسي خود رحم نميكنيم، لااقل به سرنوشت سياسي نظام
جمهوري اسلامي و ملتي كه براي برپائي اين نظام بهاي سنگيني پرداخت، اندكي انديشه
كنيم و براي روسفيدي نزد نسلهاي آينده كه حق دارند از ما انتظار داشته
باشند فرهنگ سياسي متكي به اخلاق اسلامي را نهادينه شده به آنها منتقل نمائيم،
كاري انجام دهيم. "امروز، معيار معيارگزاران اينست كه
"هر كس با من نيست با دشمن من است!" و عجيبتر از اين معيار ماديگرايانه
اينكه اينان دشمنان اصلي را به فراموشي سپردهاند و از ميان خوديها به دشمنتراشي
مشغولند. اين، حكايت فقط امروز نيست، متأسفانه اينگونه فكر كردن بيماري قدرتمندان
است. تشنگي قدرت است كه انسانها را اين چنين بيمار ميكند. اين بيماري راست و چپ
نميشناسد.ما هم اكنون نيز به اصولگرا بودن خود افتخار ميكنيم، اما در عين
حال بشدت نگران سرنوشت اصولگرائي هستيم و براي اين جريان اصيل احساس خطر ميكنيم."
سرمقاله نویس فراموش کرده که با بودن رهبر
ولی فقیه انتصابی همکاره که به هیچ مقام ومرجع ومقامی نه اینکه پاسخگوی نیست ،
بلکه آشکارا قانون شکنی می کند. انگاری در
این رژیم بربرمنش ضد بشری تغییر و اصلاح ناپذیر قانون اعتبار وارزش دارد و رعایت می شود که
اکنون شاکی شده است که چرا مدعیان اصول گرایان قلابی پای بند قانون نیستند و قانون
شکنی می کنند؟ در صورتیکه اعتراف کرده است در رژیم عوامفریب ودین فروش مدعیان اصول گرایان نه قانون شکنی می کنند ،
بلکه اینگونه دروغ بر ای حفظ قدرت می گویند:
"امروزه در كشور ما به
نام اصولگرائي به قانون بياعتنائي ميكنند و خارج از ضوابط مشخص شده در قانون
اساسي، براي اجراي قانون شرط ميگذارند. اين، نه تنها اصولگرائي نيست بلكه درست
نقطه مقابل اصولگرائي است. قانون در نظام جمهوري اسلامي تا زماني كه قانون است
لازمالاتباع است حتي براي كساني كه به آن ايراد داشته باشند. كساني كه خود را
اصولگرا ميدانند بايد در تبعيت از قانون از ديگران سبقت بگيرند و براي همه الگوي
قانونمندي باشند، ولي متأسفانه كساني كه خود را معيار اصولگرائي ميدانند و ديگران
را خارج از جرگه اصولگرائي تصور ميكنند در صف مقدم تخلف از قانون قرار دارند. سبقت گرفتن در خدمت كردن بينام و نشان و بيمزد
و منت، از معيارهاي مهم اصولگرائي است، ولي مدعيترين
مدعيان اصولگرائي در كشور ما براي رسيدن به پست و مقام با يكديگر مسابقه ميدهند.
در هيچيك از متون ديني به مسلمانان دستور داده نشده درباره به دست آوردن رياست،
احساس تكليف كنند ولي رقيبان رسيدن به رياست با صراحت به زبان ميآورند كه براي
رئيس شدن احساس تكليف كردهاند! اصولگراي واقعي آنكس بود كه وقتي جماعتي از بزرگان
به در خانه او رفتند و از او خواستند رياست و زعامت ديني كل شيعيان را به عهده
بگيرد گفت "تلك الدارالاخرة نجعلها للذين لايريدون علواً فيالارض ولافساداً
والعاقبة للمتقين" و آن جماعت را به شخص ديگري ارجاع داد و در را به روي آنها
بست. اصولگرائي با تنافس قدرت هيچ نسبتي ندارد. از جمله
مظلوميتهاي اصولگرائي اينست كه كساني با همين شعار و همين نام و همين عنوان، دروغ
ميگويند و به اين و آن نسبت دروغ ميدهند و براي اثبات خود ديگران را با توسل به
ابزارهاي خلاف شرع و خلاف اخلاق نفي ميكنند. تأسفبار
اينكه اين جماعت، اين كار خلاف را با نيت قربة اليالله انجام ميدهند و احساس ميكنند
اگر انجام ندهند يك تكليف مهم الهي را بر زمين گذاشتهاند! از اينهم تأسفبارتر
اينكه مدتي است اصولگرايان در انجام اين باصطلاح تكليف شرعي! به جان همديگر افتادهاند
و در بيآبرو كردن خودهايشان از همديگر سبقت ميگيرند... او از بيخ و بن غصبي بود و طبيعي است كه حكومت
غصبي را با ابزارهاي نامشروع بايد نگهداشت و ادامه داد. اين تفكر نبايد در اردوگاه
اصولگرايان آنهم در يك نظام حكومتي ديني و قانوني و مردمي كه نظام جمهوري اسلامي
باشد جريان پيدا كند. بيچاره اصولگرائي كه متهم رديف اول
است و فرياد مظلوميتش به گوش هيچكس نميرسد. اصولگرايان واقعي به كيسه بوكس صحنهگرداناني
تبديل شدهاند كه از راه رسيدهاند و با استفاده ابزاري از اصولگرائي دنياي خود را
آباد ميكنند و انقلاب و نظام ديني را كه مردم براي آن بهاي سنگيني پرداختهاند به
غربت ميكشانند. هشدار كه
اگر همين امروز اصولگرائي از اين غربت نجات داده نشود، فردا بسيار دير است"
در خاتمه اینکه تصور نمی
رود که 33 سال زمان کمی برای آزمون مدعیان حکومتی
باشد . به ویژه اینکه زنده یاد آیت الله طالقانی بدلیل شناخت و تجربه ی
فراوان از اهداف وعقاید ورفتار آخوندها و سابقه ی مبارزات طولانی که با استعمار
خارجی وارتجاع داخلی داشت .در مجمع
خبرگانی حضور داشت که اوایل انقلاب موظف
به تصویب قانون اساسی شد . البته ایشان هم
مخالفت شدید با تصویب اصل ولایت فقیه داشت .طوریکه بعنوان اعتراض با تیکه زدن بر
عصایش نه روی صندلی که بر کف مجلس نشست. هم اینکه هشدار داد
که بد ترین نوع حکومت یا مستبد ترین نوع حکومت حکومت دینی می باشد . ولی نه اینکه
به این اخطار گوش داده نشد ، بلکه شرایط فشار های روحی و روانی ومحدودیت علیه اش
آنگونه افزایش یافت که منتهی به مرگ زود رس وی شد . از سوی دیگر تجربیات 33 ساله
همه جریانات مدعیان از حکومت موقت نهضت آزادی و جبهه ملی گرفته تا پیروان
خط امامی وکار گزاران رفسنجانی واصلاح طلبان خاتمی واصول گرایان پاسدار احمدی نژاد
وعلی خامنه ای منتهی به شرایط کنونی شده است که از سوی سرمقاله نویس تابلوی آن را
ترسیم شده که به کجا منتهی شده است . طوریکه
دیگر جای هیچگونه شک وشبهه ای نه بر پیش بینی روشن بینانه ی آیت الله طالقانی باقی نمانده است ، بلکه مهر تأیید انکار ناپذیر
بر اصلاح ناپذیر بودن رژیم فاشیستی مذهبی زده شده است . آنچنانکه تنها راه حل
نهایی فقط مبارزه ی پیگیر برای تغییرات
دمکراتیک در ایران می باشد.
هوشنگ بهداد
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 30
اردیبهشت ماه سال 1391
بيچاره اصولگرائي