خودتو به در و ديوار نزن كسي تحويلت نمي گيره
(خبر ويژه) 28 تیر 91
پاسدار شریعتمداری برای اینکه پاسخ روشن
گری های محمد نوری زاد را داده باشد .روی به سیاست برج مقابل بارو آورده است . چون باکمک گرفتن از یک همکار نفوذی
دروغ نا مه کیهان سربازجو شریعتمداری مقیم آمریکا که سابقه نفوذ در رادیو آمریکا
دارد ومسئول پیگیری و نقد کردن مخالفین می
باشد به نام داریوش یا علی سجادی است که
اکنون به نیابت پاسدار شریعتمداری پاچه
محمد نوری زاد را گرفته است که چرا از همکاری کردن با دروغ نامه ی کیهان فاصله
گرفته وبه صف منقدان رقیب مغلوب پیوسته است ونامه های سر گشاده برای ولی فقیه می
نویسد .به خصوص اینکه چرا اکنون نقل قول از یک فرمانده سپاه بریده کرده است . چون
هر که به پر وپای پاسداران کودتا گر به پیچید هر گز مجازات کردنش فراموش شدنی نیست
.
همكار خارج نشين نشريات زنجيره اي از «محمد-ن» خواست به جاي
خودشيفتگي و كلاهبرداري هاي ناشيانه، اندكي ذكاوت به خرج دهد يا به كشتي تايتانيك
اپوزيسيون در خارج كشور بپيوندد.«محمد-ن» پس از چند سال لفت و ليس در برخي پروژه
هاي سينمايي و تبليغاتي به خاطر جاه طلبي هاي ناكام به صف حاميان فتنه سبز پيوست و
حتي دست بوس دست اندركاران فرتوت برخي گروهك ها شد. نامبرده مدت هاست با جنجال و
نامه پراكني شديداً تلاش مي كند براساس پلتيك «عيسي را بگير»، بازداشت شود و آن را
براي آن طرف آبي ها فاكتور كند. وي پس از اين كه از هتاكي هاي متعدد و نامه هاي سر
و ته گشاده نتيجه نگرفت، اخيراً مدعي شده كه يك فرمانده اخراجي سپاه به او نزديك
شده و لبخندي زده كه از آن غم مي باريده و نامه اي در جيب وي گذاشته و بعد در ميان
جمعيت گم شده و نامش هم معلوم نيست(!!)در واكنش به در و ديوار زدن هاي آقاي «ن»،
داريوش سجادي از نامبرده خواست «آي كيو»ي بيشتري به خرج دهد. سجادي مي نويسد: آقاي
[ن] نامه منسوب به فرمانده اخراجي ناشناس كه در مجلس و يا ظرافت در جيب شما گذاشت
و بدون هيچ صحبتي شما را ترك كرد، مطالعه شد. سال 70 در تهران، يكي از اصحاب
مطبوعات مجوز هفته نامه اي سياسي- اجتماعي را از ارشاد اخذ كرده بود و يك شماره
نيز منتشر كرد اما اقبالي نزد مخاطب پيدا نكرد. مدير مسئول آن نشريه با توجه به
شناخت قبلي كه از سبك روزنامه نگاري بنده داشت از اينجانب دعوت به همكاري كرد
مشروط بر آنكه با نوشتن در نشريه اش اسباب شهرت آن مطبوعه را فراهم كنم. از شما چه
پنهان بنده نيز پذيرفتم و به سبك «خرمگس» در رمان معروف «اتل ليليان وينچ» در دو
شماره بعدي در حوزه مسائل سياسي و اجتماعي بين خود و يك خواننده فرضي كه آن نيز
خودم بودم (البته در قفاي مخاطب) يك جدال و كارزار قلمي به راه انداختم كه دست بر
قضا بشدت هم مورد استقبال مخاطبان آن نشريه واقع شد اما ظاهراً چاشني بحث را اور
دوز (Over dose)!!! كرده بودم چرا كه هر چند چنان سبك و راهكاري اسباب اشتهار
نشريه را مطابق قولي كه به مدير مسئول داده بودم، فراهم كرد اما هم زمان اسباب
توقيف نشريه نيز تمهيد شد!!وي ادامه داد: علي ايحال اين را گفتم تا خدمت تان معروض
دارم نامه منسوب تان به فرمانده اخراجي سپاه بسيار ناشيانه و نابلدانه تحرير شده
بود و آن «سپاهي قهرمان» تصنعي و شبيه شما بود. كاش براي چنين نگارش هائي ذكاوت و
آي كيوي بيشتري خرج مي كرديد.اين همكار نشريات زنجيره اي مي نويسد: اين كه يك
فرمانده ارشد اخراجي سپاه بدون ذكر نام به شما نامه بنويسد و برخلاف توقع هيچ
افشاگري و اطلاع جديدي از «بقول شما دزدي ها و چپاول ها و جنايات سپاه» ندهد جز
همان كلياتي كه جنابعالي بارها در نامه هاي سريالي تان به آنها اشاره كرده ايد و طرفه
آنكه وقتي هم مي خواهد رفرنس بدهد از همه منابع مختلف تنها رفرنس دهنده به همان
نامه هاي گذشته جنابعالي و اتهامات كلي و منتسبه تان به سپاه مي شود! با عرض پوزش
چنين اعمال و رفتاري در روان شناسي مدرن مؤيد فكت در نوعي روان پريشي است!سجادي
اضافه كرد: ظاهراً جنابعالي در رودربايستي وعده اي كه به مخاطب داديد مبني بر
«پودر شدن محتمل تان توسط سپاه بعد از انتخابات مجلس در زمستان سال گذشته»! اينك
خود را در تنگنائي اخلاقي مي بينيد.سجادي در پايان نوشت: بنده به سهم خودم عاجزانه
از مسئولين قوه قضائيه درخواست رفع ممنوع الخروجي شما را دارم و شخصاً نيز متعهد
مي شوم معادل تمامي امكانات تكنولوژيك فيلم برداري هاي شما كه توسط قوه قضائيه ضبط
شده را بلكه با كيفيت هائي بمراتب بهتر بدون هيچ هزينه يا توقعي در اختيارتان قرار
دهم تنها مشروط بر آنكه شما نيز به ايالات متحده و نزد اينجانب تشريف بياوريد!
جناب [ن]! جاي شما اينجاست. مطمئن باشيد تايتانيك مخالفان جمهوري اسلامي در خارج
از كشور براي شما نيز جا دارد.