کار در عسلویه به قدم گذاشتن در میدان مین می‌ماند

کارگران از رنج و تبعیض‌ها در عسلویه می‌گویند؛
چندسال است که پاسداران  درعسلویه حضور فعالانه دارند وتلاش می کنند از کارگران فصلی درعسلویه بهره کشی کنند و شرایط بس سخت ودشواری به اینان تحمیل وحتی دستمزد ناچیزشان رانه ندهند که معتادشان هم بکنند .چون موادمخدر به وفور درعسلویه وجوددارد.
حدود دو دهه می‌شود که عسلویه مبدل به یکی از مهم‌ترین مراکز صنعتی ایران شده است اما الگوی توسعه نامتوازن که همزاد برنامه‌ریزی مدرن توسعه‌ای در ایران طی حداقل یک قرن گذشته بوده، در اینجا با تخریب محیط زیست، عدم اشتغال‌زایی پایدار برای مردم بومی و توانمندسازی و ارتقای جایگاه اقتصادی آنها، بسط پیمانکاری و قراردادزدایی از بسیاری از کارگران و بسیاری معضلات دیگر در کنار زایش درآمدی بالا برای بخشی از جامعه و دستگاه‌های کشور نمود می‌یابد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در آخرین روزهای سال ۹۷ حسن روحانی سفری داشت به یکی از ثروتمندترین و در عین حال، فقیرترین استان‌های ایران؛ بوشهر. استانی کوچک اما برخوردار از مزایای فراوان طبیعی استراتژیک مثل سواحل خلیج نیلگون فارس و البته منابع عظیم گاز. رییس‌جمهور در این سفر ۴ فاز ۱۳، ۲۲، ۲۳ و ۲۴ پارس جنوبی در شهرستان کنگان را افتتاح نمود. پروژه‌هایی که به لحاظ هزینه و فعالیتی که برای آن صورت گرفته، از ارزش بالایی برخوردار هستند. اما تا چه میزان این اقدامات سترگ به کیفیت زندگی مردم منطقه و کارگران شاغل در آنها، یاری رسانده است؟
برای وقوف یافتن به ابعاد این مساله، نیاز است که ابتدا نگاهی به موقعیت خود عسلویه بیاندازیم. این شهر ساحلی که تا چند دهه پیش دیاری کوچک با جمعیتی اندک بوده، به لطف قرار گرفتن در محدوده میدان گازی پارس جنوبی مبدل به یکی از پرجنب و جوش‌ترین کانون‌های تولید در ایران و متعاقبا، ضامن کسب درآمدی سرشار برای کشور شده است.
اما این همه نعمت برای مردم و کارگران شاغل در عسلویه چیزی که نداشته هیچ، بلکه برای آنها سرنوشتی را مشابه ساکنان شهرهای نفتی خوزستان رقم زده، بدین معنا که سود را دیگران می‌برند، مضرات زیست محیطی را بومیان و مازاد بر مشکلات زیست محیطی، کار طاقت‌فرسا را فرودست‌ترین زحمت‌کشان.
پوتوسی؛ حکایت بهره‌کشی و ناکارآمدی توامان
حکایت شهرهایی همچون عسلویه یادآور نمونه مشهور شهر پوتوسی در بولیوی است؛ شهری خوابیده بر پای کوه نقره که اسپانیایی‌ها با استخراج منابع آن به واسطه بومیان توانستند اسپانیا را تبدیل به قدرتمندترین و ثروتمندترین کشور روی زمین کنند؛ موفقیتی که البته چندان دیری نپایید و به زودی این کشور در باتلاق نهادهای ناکارآمد و بهره‌کش فرو رفت. آن همه ثروت هم دیگر نتوانست از زوال تدریجی اسپانیا طی قرون آتی و تبدیلش به یک قدرت نیمه پیرامونی در میان کشورهای استعمارگر اروپایی جلوگیری به عمل آورد. حال یک‌چنین حکایتی سال‌هاست که در سایه دولت‌های گوناگون در کشور ما نیز سایه افکنده و درآمدهای سرشار نفت، گاز، مس و... نتوانسته‌اند گره کور توسعه نیافتگی، فقر و محرومیت را برای همیشه باز کنند.
نامه آلام فرودست‌ترین کارگران عسلویه
عسلویه و برخی دیگر شهرهای استان بوشهر مثل کنگان حدود دو دهه می‌شود که سرنوشتی متفاوت از گذشته‌شان یافته‌اند. بهره‌برداری از منابع نفت و گاز حوزه پارس جنوبی و انجام فعالیت‌های اقتصادی گسترده شرایط ویژه‌ای را برای منطقه ایجاد کرده است.
کارگران عسلویه در شرایطی نیروی کارشان را می‌فروشند و برای کشورشان تولید سرمایه می‌کنند که خود حتی محروم از استنشاق هوای روح‌بخش خلیج فارس هستند. فی‌الواقع، آنچه آنها به درون ریه‌هایشان می‌کشند نه اکسیژن، بلکه سم است. آنچه که پیرامون آلودگی هوای عسلویه گفته می‌شود یادآور شرایط کارگران معدن است با این تفاوت که معدنچی را رهایی است از درون معدن و اما کارگر عسلویه را خیر، چراکه وی حداقل نیمی از سال را زیر سقف آسمان سیاه گشته عسلویه می‌گذراند، غذا می‌خورد، می‌آشامد، حرف می‌زند و می‌خوابد...   
در این میان، کارگرانی که استخدام دائم نیستند و برای پیمانکار فعالیت می‌کنند، متحمل رنجی مضاعف هستند که از تبعیض در پرداخت‌ها، فقدان داشتن حقوق کاری مناسب و بسیاری موارد دیگر ناشی می‌شود که در ادامه شرحشان خواهد آمد و این همه به لطف آیین‌نامه‌ها و مصوباتی عملی شده که طی سه دهه اخیر به طرق و بهانه‌های مختلف، قانون کار (این دستاورد بزرگ حاصل از مطالبات کارگران) را تضعیف کرده‌اند.
عسلویه
هوای فصول گرم سال، برای کارگران به مثابه آتشی است که در آن دود می‌دمند
کارگران عسلویه در نامه‌ای شرحش خواهد رفت، از شرایط سخت کاری‌شان و فضای سنگین امنیتی حاکم بر محیط و روابط کارشان می‌گویند. آنها کار در پروژه‌های گازی عسلویه را بسان قدم نهادن بر روی میدان مین می‌دانند چراکه بعد از صنایع اتمی، صنایع گاز از بیشترین حساسیت و درجه مخاطره برخوردار هستند.
البته این نکته مستند است به گفته‌های محمدرضا یوسفی‌پور (مدیر ایمنی، بهداشت و محیط زیست شرکت ملی گازکه ۶ سال پیش با تاکید بر اینکه صنعت گاز، خطرناک‌ترین صنعت بعد از صنعت هسته‌ای است، گفته‌های کارگران را تایید کرده بود.
تراکم گازهای مختلف، نبود امکانات و تدابیر لازم ایمنی آسیب‌ها و بیماری‌های پوستی برای کارگران را موجب شده و البته مواردی هم بوده که آنها را (به خاطر گازگرفتگی) به مرگی خاموش درافکنده است. اما اثرات این گازها محدود به روح و جسم کارگران نمی‌باشد. میزان بیماری و رنج کارگران آن اندازه است که برخی از آنها بعد از ده سال کار با تحمل بیماری‌های مختلف با دنیا وداع می‌کنند.
از هوای عسلویه می‌گویند؛ اینکه گرمای محیط تا پیش از اینکه پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها احداث شوند خود طاقت‌فرسا بوده، اما طی حداقل یک الی دو دهه اخیر که پالایشگاه‌ها سربرآوردند دود آنها هوا را از هر آنچه که پاکی و تمیزی بوده، پالوده و با دی اکسید کربن جایگزین نموده است. هوای محیط در فصول گرم سال، برایشان به مثابه آتشی شده که در آن دود می‌دمند.
آلودگی شدید هوای عسلویه البته چیزی نیست که بر مسئولان و مقامات عالی‌رتبه کشوری پوشیده باشد و رسانه‌های ایران پر است از هشدارها و اظهارنظرهای مسئولان به ویژه حوزه محیط زیست. با این‌حال، سابقه نشان می‌دهد که تاکنون اقدام خاص و ضربتی قابل توجهی در دستور کار قرار نگرفته است.
در اینجا بد نیست صحبت‌های مهم عیسی کلانتری (رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشوردر نخستین نشست شورای ارزیابی محیط‌ زیست منطقه آزاد چابهار در بهمن سال ۹۷ را یادآوری کنیم که گفته بود: عمر مردم عسلویه ۹ سال کمتر شده و هر کسی در آن ورود کند نمی‌تواند ۲۴ ساعت دوام بیاورد. برای همین هیچ مسئولی حاضر نیست در آن سکونت یا تردد کند.
وی در آن نشست با بیان اینکه هیچ یک از مسئولان کشور و حتی وزیر نفت که این همه منفعت از آن منطقه دارد نمی‌توانند در عسلویه زندگی کنند، خواستار این شده بود که شرایط پیشامد کرده در عسلویه و منطقه پیرامون مس سرچشمه کرمان، نباید در چابهار و استان محروم سیستان و بلوچستان (با توجه به طرح توسعه سواحل مکران) تکرار شود.
بنا بر آنچه کارگران در نامه‌شان تاکید می‌کنند؛ شرایط عسلویه مصداق مرگی تدریجی است که قرار نیست کار خاصی هم برای آن انجام شود. عسلویه، حتی شیراز و بم و سرپل ذهاب و کرمانشاه نیست که وقوع حادثه‌ای طبیعی و ناگهانی توجه افکار عمومی و مقامات را به آن جلب کند و به صدور دستورهایی دهن پرکن و رسانه‌پسند و پرخرج، اما بدون چشم‌انداز و برنامه منجر شود. بضاعت رسانه‌ای عسلویه در این حدود هم نیست.
اصلا مگر پیش از این برای شهرهایی همچون اراک که ازجمله قطب‌های صنعتی ایران بوده و البته مشهور به داشتن آب و هوای آلوده، کار خاصی انجام شده که حال برای عسلویه بشود؟ در واقع، به نظر می‌رسد خاصیت تقریبا عمومی مناطق با منابع غنی طبیعی این است که ساکنان اصلی آنجا و بخش مهمی از نیروهای کار ناچار از تحمل شرایط رقت‌باری هستند که منطق کسب بیشینه‌سازی سود در نظام سرمایه‌داری به آنها تحمیل کرده است.
عسلویه
مرخصی، دستمزد و امکانات کمتر برای کارگران پیمانکاری
البته در این میان برخی امتیازها در نظر گرفته شده تا به نیروی کار فرصت تجدید قوا بدهد بدین معنا که عسرت کار در عسلویه موجب ایجاد روالی در اعطای مرخصی شده که به بهبود کیفیت کار بیانجامد. ۱۴ روز کار در مقابل ۱۴ روز مرخصی برای جبران زخم‌هایی که در محیط سخت عسلویه می‌بایستی تحمل کنند. اما این امر فقط شامل عده‌ای از کارکنان عسلویه می‌شود و تعداد زیادی از کارگران -حتی آنان که برخوردار از مهارت بالا هستند- به لطف پیمانکاران، بهره‌مند از چنین شرایطی نیستند و مرخصی ماهانه آنها نصف کسانی است که قرارداد رسمی دارند. یعنی کارگران پیمانکاری ۷ روز بیش از دیگران کار می‌کنند. البته قضیه تنها به اینجا ختم نمی‌شود. دستمزدهایی که داده می‌شود البته عامل دیگری است که تبعیض موجود را فریاد می‌زند. ۷ روز کار بیشتر کم بود، پرداخت دستمزدهایی پایین‌تر به کارگران پیمانکاری، مضاف بر تبعیض قبلی؛ جسم و روح آنها را بیشتر می‌خراشد. به گفته آنها؛ کارگران ماهری که در اینجا با هشت سال سابقه کار در خدمت پیمانکار هستند ماهانه در حدود سه میلیون تومان دریافت می‌کنند درحالی‌که نیروهای رسمی با سه سال سابقه کار، هشت میلیون تومان دستمزد ماهانه دارند.
دل‌شکسته از این تبعیض‌ها، می‌نویسند: بیشترین زحمت بر دوش ما است. کارگران پیمانکاری به‌رغم مهارت و تجربیات بالایی که دارند از کمترین حقوق انسانی برخوردار هستند و این مساله به شدت انگیزه را در ما کاهش داده است.
شرکت‌های پیمانکاری مسئولیت پرداخت سختی کار کارگران را برعهده نمی‌گیرند. این امر موجب شده کارگران خود پرداخت سختی کارشان را برعهده گرفته و حتی بعضا ناچار از کار بیش از بیست سال بشوند. مساله‌ای که به گفته کارگران موجب شده کم نباشند همکارانی که رخت سپیدی بر موها و فرسودگی بر تن‌شان نشسته باشد اما هنوز ناچار از کار در عسلویه باشند.   
در نامه‌شان به این نکته هم اشاره می‌کنند کارگران دارای قرارداد رسمی از امکانات مختلف دیگری هم برخوردار هستند که یک کارگر پیمانکار به آنها دسترسی ندارد. حمل و نقل مناسب، خدمات درمان و تفریحی و... امکاناتی که وقتی نیروهای پیمانکار درخواست‌شان می‌کنند با عدم پاسخگویی و در صورت تداوم مطالبه با تهدید و ارعاب پیمانکار و مدیران بخش‌ها مواجه می‌شوند. خاطراتی از درگیری‌هایشان با مسئولان بخش‌ها می‌گویند و اینکه مواردی بوده که حتی کارگران زحمتکش تنها به خاطر پای فشردن بر حقوق مندرج در قراردادشان ضرب و شتم هم شده‌اند.
کارگری
قانون‌زدایی و فقدان رویکرد توسعه محور در مواجهه سیاست‌گذاران با پایتخت انرژی کشور
آنچه که از این مختصر برمی‌آید این است که قانون‌زدایی (در راستای کاهش حقوق بنیادین نیروهای کار) از مناطق آزاد و ویژه اقتصادی موجب شده شرایطی برای کارگران مناطق ثروتمندی همچون عسلویه پیش آید که به واسطه آن عزت و کرامت انسانی زحمت‌کش‌ترین نیروها در نظر گرفته نشود. فقدان نظارت، نبود تشکل‌های آزاد و قدرتمند و عدم اجرای قانون کار در عسلویه امکان نمایش درنده‌خویی سرمایه‌سالاری را در این منطقه را فراهم آورده است. سرمایه‌سالاری که خود را ملزم به پاسخگویی به هیچکدام از مطالبات نیروهایش نمی‌داند چراکه اساسا ساز و کاری هم در راستای تحت فشار گذاشتن آنها فراهم نیامده است.
درحالی‌که بخش عمده‌ای از نیروهای کار در جایی مثل عسلویه که ملقب به پایتخت انرژی ایران است، در شرایطی غیرانسانی زندگی می‌کنند، چشمداشت توسعه و رشد پایدار در این شرایط به یک سراب می‌ماند. انسان‌ها در پیوند اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با یکدیگر و با به کار بستن قوای جمعی خود، استخراج می‌کنند، می‌سازند، عرضه می‌کنند و توسعه می‌دهند. در نبود این اتحاد و همکاری به سختی می‌توان امید این را داشت که دستاوردهای بزرگ بشری حاصل ‌شوند و چرخ‌های عظیم اما کند توسعه، رو به تعالی حرکت کنند.

دردناک است که در قرن بیست و یکم و با توجه به دستاوردهای ارزشمند کشورهای مختلف در عرصه ارتقای شاخص‌های توسعه انسانی، کار شایسته و... در کشور همچنان اقشار زحمت‌کش دخیل در تولید ارزش‌های پایدار در شرایطی همچون دوران آغاز انقلاب صنعتی در اروپا زندگی می‌کنند. در واقع، به نظر می‌رسد صدای بلند آسیب‌های اجتماعی و زیست محیطی محیط‌های کارگری، از دیوار سخت و ستبر غفلت و بی‌توجهی مسئولان برنامه‌ریز و تصمیم‌ساز نمی‌گذرد. البته روزی عبور خواهد کرد، اما کی و چگونه، هنوز بر کسی هویدا نیست.  

اعتراض کارگر

گزارش: علی رفاهی