دروغ نامه ی کیهان 2 شنبه 10 بهمن  ماه سال 1390
"در چنین رژیمی می تواند ادعای اصلاح طلبی کردن  واقعیت داشته باشد؟ یا نه اینکه اصلاح طلب واقعی یعنی نه اینکه فقط نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی وتقلباتی را  تحریم کند که  33 سال اینگونه نمایشات خیمه شب بازی با شامورتی بازی آرای تقلبی ساخته شده  تجربه و آزمون همراه با شکست بوده است ، بلکه تلاش همه جانبه ومبارزه ی  روشن گرانه برای تغییرات دمکراتیک در ایران وپایان دادن به این شرایط نابرابر خفقانی وتبعیض آمیز تحمیل شده به مردم ایران می باشد؟"
مگر می شود با هوچی گری و روضه گری ومداحی ونوحه خوانی وگریز بر صحرای کربلا زدن برای مدت زمان طولانی  بر سر گوری سوگواری و شیون وزاری بر پا کرد  که در آن مرده ای نیست؟ یاا ینکه مگر از افعی کبوتر زاییده می شود  که باید انتظار داشت در ر ژیم نا متعارف قرون وسطایی ضدبشری که آشکارا رهبر بنیانگذارش اعلام کرده بود  که اگر همه ی مردم بگویند نه ولی من بگویم آری همه باید بگویند آری .یعنی استبداد عریان تک صدایی را به نمایش گذاشت . بدتر اینکه اسلام و دین هم پسوند نظر وحکومتش  نمود تا که صدای کسی بلند نشود .چون ولی وقیح جانشین خدا در روی زمین است وکسی نه حق سئوال کردن وپرسش گری از وی  ندارد ،  تا چه رسد به اینکه نظر انتقادی داشته  و دگر اندیش باشد و خودش را اصلاح طلب بنامد؟ بهمین دلیل خاتمی مدعی اصلاح طلب پس از 8 سال ادعای اصلاح طلبی کردن و مردم را سر گذاشتن حتی مشروعیت کاذب برای رژیم منفور بربرمنش وتاریک دست وپا کرد .ولی اعتراف نمود معنی عملی ادعای اصطلاح طلبی در چنین رژیمی یعنی تدارکاتچی بودن .خوب در چنین رژیم  منقبض غیر پاسخگو و تغییر نا پذیر مگر می توان ادعای اصلاح طلبی داشتن محلی از اعراب داشته باشد ؟ چون در شرایطی که رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نا متعارف  تغییر نا پذیر قرار است چه چیزی اصلاح شود. وقتی که ولی وقیح همکاره است وجای همگان نظر می دهد و تصمیم می گیرد وسخنگو ونماینده و وکیل و وصی شان می باشد؟ مهمتر اینکه ماورای قانون نامه حکومتی صادر می کند یا فتوا می دهد و اقدام می نماید . بنا براین اکنون قلم زن عضو حزب الله ویادداشت روز نویس  بی جهت این چنین پرسش نمی کند که آيا اكنون چيزي به نام جريان اصلاح طلب در محيط سياست داخلي ايران وجود دارد؟ وجواب می دهد مطلقاً خیر چون جریان فتنه برازنده تر به جای اصطلاح اصلاح طلبی است:
"آيا اكنون چيزي به نام جريان اصلاح طلب در محيط سياست داخلي ايران وجود دارد؟ اين سؤال مهمي است و به رغم دشواري كه در ظاهر آن نهفته، پاسخي بديهي دارد: «مطلقا خير»!راهبرد انتخاباتي كه جريان فتنه در انتخابات مجلس نهم برگزيد، اصلي ترين عاملي است كه باعث مي شود بتوان پاسخي چنين سرراست به اين سؤال داد. از سال 88 به اين سو، آنچه پس از 1376 در ايران اصلاح طلبي ناميده شده بود، به حقيقت خويش بازگشت و به درستي جريان فتنه نام گرفت. به رغم بسياري ادعاها و انكارها - چنان كه خواهيم گفت- بسياري از آنها كه عادت كرده بودند خود را اصلاح طلب و بلكه سران جريان اصلاحات بنامند، از سال 88 به اين سو، هيچ تلاشي براي سوا كردن خرج و تفكيك سرنوشت خود از جريان فتنه نكردند، سهل است، در مقطعي با اين طمع كه «كار تمام است» محافظه كاري را كنار گذاشته و آنقدر راديكاليته مواضع خود را بالا بردند كه نتيجه آن چيزي جز ملحق شدن سران اصلاحات به سران فتنه نبود و اين نتيجه اي است كه هنوز هم صادق است"
در ادامه مدعی یادداشت روز نویس  بطور عریان فاش کرده که  ادعای کمدی ایران آزاد وامن ترین کشور جهان است چیست؟ طوریکه هیچ جریان وکسی حق ندارد تصمیمی  اتخاذ و نظری بیان کند به جز آنچه حاکمان کودتا گر توصیه وتحمیل می کنند. در غیر اینصورت محتمل اینگونه اتهامات می شوند:
چگونه اصلاح طلبان در ايران كه با ادعاي خط امام كار خود را شروع كرده بودند، به تدريج به جرياني «تكفيري- تحريمي» تبديل شدند؟ چه كسي به اصلاح طلبان گفت انتخابات مجلس را تحريم كنند؟ پشت پرده اين سناريو چيست و بناست به چه هدفي منجر شود؟اجازه بدهيد به حدود يك سال قبل بازگرديم يعني زماني كه پس از 25 بهمن 1389 و همراهي علني، عمدي و اعلام شده موسوي و كروبي با راهبرد صهيونيستي «خفه كردن انقلاب هاي اسلامي منطقه در تهران» اين نگاه در بين گروهي از اصلاح طلبان شكل گرفت كه بايد هر چه سريع تر از اين قطار بي ترمز كه بي امان به سمت پرتگاه روان است پياده شوند وگريزگاهي از اين مهلكه كه عاقبت آن چيزي جز تبديل شدن به يك مسعود رجوي دست دهم نيست، اصلاحات اگر خواهان زنده ماندن است چاره اي جز اعلام مرزبندي با تروريست ها و اسلحه به دست ها و آنها كه طرف خارجي از پشت نرم افزار اسكايپ برايشان بيانيه مي نويسد ندارد. تبديل شدن جريان اصلاحات به جريان ضد انقلاب كه هدف آن نه مبارزه سياسي مسالمت آميز و قانوني، بلكه مشاركت در پروژه دشمن براي جنايت عليه مردم است، بدل به كابوسي بزرگ شده بود. گوشه و كنار شنيده مي شد كه برخي از مدعيان رهبري جريان اصلاحات هشدار مي دهند نبايد مهر ضد انقلاب بر پيشاني اصلاح طلبان بخورد و تداوم رويه سال 88 علاوه بر سران و عوامل اصلي فتنه كه حذف شده اند، منجر به حذف هميشگي تمامي جريان اصلاحات از فضاي سياسي كشور خواهد شد"
عجیب است که شیوه ی  بازجویی شکنجه گران در زندان ها که سربازجویان شکنجه  گر از متهمان قربانی با تهدید درخواسته می کردند  که باید یا اعتراف به همکاری وجاسوسی و  آنچه  که گفته می شود تکرار نمایند و در شوی تلویزیونی حضور یابند و  علیه  ی باور و اعتقادات خود و همسنگران وهم رزمان اتهام زدن کنند . یا نه پذیرش قطع ملاقات و سلول ا نفرادی و شکنجه ها  ی پیوسته فیزیکی همراه با فشار های روحی و روانی وسپس صدو حکم اعدام  را به پذیرند. اکنون برای تحریم کنندگان مدعی اصلاح طلبان از چنین  شیوه وترفند واتهام زدن ذکر شده  قلم زن یادداشت روز این چنین علیه شان استفاده کرده است :
" چرا كساني كه مي گفتند بايد با جنبش سبز(!) مرزبندي كرد، سر از ائتلاف با صهيونيست ها در آوردند و راهبردي در پيش گرفتند كه اگرچه نامي تحريم در آن برده نمي شود اما همگان مي دانند كه معناي آن چيزي جز تحريم انتخابات نيست. فاصله مرزبندي با فتنه تا پيوستن به ضد انقلاب چگونه پر شد؟ نخست اينكه با تشديد فشار خارجي بر نظام ظرف حدود 3 ماه گذشته جريان اصلاح طلب -كه هرگز در ادعاي وفاداري خود به نظام صادق نبوده- مثل هميشه به يكباره احساس فرصت كرد و به اين تحليل رسيد كه چون نظام تحت فشار خارجي قرار دارد پس لاجرم امتياز گيري از آن در داخل آسان تر خواهد شد. مدعيان اصلاحات تصور مي كردند چون نظام در يك جبهه بزرگ سياسي-امنيتي با دشمن خارجي درگير است، مي توانند آن را وادار كنند كه از موضع خود درباره لزوم مرزبندي آنها با حوادث فتنه 88 كوتاه بيايد و براي حضور دوباره در صحنه رقابت هاي سياسي شرطي پيش پاي آنها نگذارد. علت دوم به طمعي باز مي گردد كه برخي سران جريان فتنه و اصلاحات به منتقل شدن بحران به درون خانواده اصولگرايان و ازسر و شكل افتادن گفتمان اصولگرايي ظرف دوسال آينده (تا انتخابات رياست جمهوري) در اثر اوج گيري اختلاف هاي داخلي بسته اند. بويژه پس از آنكه حلقه انحرافي شروع به طرح ديدگاه هاي شاذ و نامعقول خود درباره موضوعات مختلف سياسي و اجتماعي كرد، اين ديد در بين برخي از برنامه ريزان جريان فتنه تقويت شد كه فرصتي در اختيار دارند تا خود را از اتهام خيانت در سال 88 تبرئه كرده و با استفاده از ظرفيت هاي حلقه انحرافي، به گفتمان اصولگرايي كه مهم ترين رقيب تاريخي آنها بوده ضرباتي كاري و بلكه تمام كننده وارد آوردندسومين علت بدون شك مربوط به تخميني است كه جريان اصلاح طلب از توان سازمان سياسي و وزن سرمايه اجتماعي خود دارد. مجموعه تحولات يك سال گذشته به اصلاح طلبان نشان داده است كه سرمايه اجتماعي آنها با شيبي بي سابقه و به سقوط است و مردم در حال فراموش كردن آنها هستند بي آنكه هزينه فوق العاده اي به كشور تحميل شده باشد. سازمان سياسي اين جريان هم كه در اثر مشاركت مستقيم در توطئه براندازي اكنون تقريبا به طور كامل متلاشي شده است. بنابراين اصلاح طلبان خوب مي دانستند كه حتي اگر همه ملاحظات را ناديده بگيرند و قدم در اين انتخابات بگذارند هيچ شانسي براي پيروزي نخواهند داشت، در نتيجه بنا را بر اين گذاشتند كه عدم شركت در مسابقه آبرومندانه تر است از شركت در مسابقه اي كه باخت مفتضحانه در آن قطعي است.اين جريان بيش از آنكه يك نيروي سياسي در فضاي داخلي كشور باشد، بازوي اجراي درخواست هاي غرب در فضاي داخلي ايران است انبوهي از شواهد وجود دارد كه نشان مي دهد غربي ها بسيار نگرانند كه ايران پيچ تاريخي فعلي را با موفقيت طي كند و با بسط الگوي خود به سراسر منطقه وارد دوران بي پاياني از مصونيت و برتري راهبردي شود.. جريان اصلاح طلب از آنجا كه بالكل مسلوب الاختيار است و بايد هر طور شده اوامر واصله از بيرون را مو به مو اجرا كند، انتخابات را تحريم كرد، از جمله به اين دليل كه آمريكا به كاهش مشاركت در انتخابات نياز جدي دارد و طبعا سران و عوامل فتنه نمي توانند نسبت به اين درخواست اربابان خود بي تفاوت باشند. در واقع خيانت تقلب در سال 88 با خيانتي بزرگتر به نام تحريم در پيوند كامل با راهبرد طرف خارجي تكميل شده است بنابراين تا همين جاي كار كافي است كه بتوان نتيجه گرفت اصلاح طلبي به معناي مصطلح كلمه به ضد انقلاب پيوسته و ديگر يك نيروي سياسي درون نظام نيست"
در خاتمه اینکه  وقتی  آشکارگفته شده اصطلاح اصلاح طلبی  در ایران وجود ندارد  جای جای ابهام باقی نمی ماندکه در رژیم بربرمنش  وتاریک اندیش دین فروش عوامفریب و جنگ افروز وبحران ساز  تغییر ناپذیر که 33 سال است حاکمانش باا بزاری کردن دین و اسلام و آویزان شدن به آن با مردم ایران هر گز صادق نبوده اند. زیرا که مردم هم همچون دین وسیله ای برای توجیه هدف بوده است.چونکه هدف قبضه ی قدرت وحفظ آن بهر بهانه وانباشت هرچه بیشتر ثروت بوده است . برایهمیم  رهبران ومسئولانش حتی یکبار  حرف راست نزده وبا مردم روراست نبوده اند .به جز یک مورد که خاتمی پس از ارائه ی بیلان هرروز یک بحران سازی علیه دولتش در مرحله ی دوم  تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری در کرمان مجبور به نا پر هیزی شد وخطاب  به مخاطبانش اعتراف کرد وگفت از میان تمام وعده و نوید وقول هایی که ما مسئولان به مردم ایران داده ایم به جزیک مورد که توزیع منصفانه ی فقر است چیز دیگری ندادیم . البته وی گفته اش را تصحیح نکرد ونگفت که منظور از مردم اکثریت جمعیت محروم همه چیز از دست داده است ونه آن اقلیت حاکم  و شرکای غارتگران شان صاحب ثروت های باد آورده کلان یکشبه وهمه چیز شده اند . برای همین است که واگذاری اقتصاد مال خر است و ملت برای ارزان شدن خربزه انقلاب نکرد اکنون مشخص شده است که صاحبان اقتصاد خرانه کیستند واوضاع اقتصادی  در شرایط کنونی چگونه است؟ یا قول شیادانه عوامفریبانه حکومت آینده  از آن  مستضعفان وپا برهنگان است . دیگر نیاز نیست که گفته شود چه کسانی حاکم شده وچه به روزگار سیاه محرومان آمده است که 80% جمعیت کشور را تشکیل می دهند که در زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند؟ همچنین مگر کسی فراموش کرده است که جنگ خانمانسوز 8 ساله ی ایران وعراق چه برسر مردم ایران وکشور آورده شد که پیآمدهای این جنگ  در استان های جنگ زده همچنان ادامه دارد ولی  موهبت الهی نامیده شد؟ یا اینکه ادعای مبارزه بافقر و بیکاری و رشوه ورانت خواری وتبعیض تجمل پرستی و زندگی تشریفاتی ومفسدان اقتصادی در عمل  چه عملکردی داشته است ودر سال جهاد اقتصادی چگونه رکورد اختلاس بانکی 3 هزار میلیارد تومان بانکی شکسته شد؟ داستان پنهانکاری و وارونه گویی پروژه ی هسته ای و اهداف آنگونه جهانی شده وعیان است که چه حاجت به بیان است. مهمتر اینکه وقتی مشتی اطلاعاتی و امنیتی وپاسدار وبسیجی وسربازجو و شکنجه گر روزنامه نگار ومفسر وتحلیل گر شده باشند . به ویژه اینکه جنگ قدرت و ثروت هم با شدت ادامه داشته باشد و چاشنی  رقابت و اختلاف وتضاد نمایش خیمه شب بازی 12 اسفند شده باشد که از طرف بخشی از رقیب مدعی اصلاح طلب تحریم  شده است. برای همین  باید متهم به همسویی وهمکاری با  آمریکا و اسراییل شوند. اکنون سئوال است که در چنین رژیم بی در  و پیکر  و آشفته بازار ملوک الطوایفی قرون وسطایی  وخان خان یازی هنوز مشروعیت دارد و در چنین رژیمی می تواند ادعای اصلاح طلبی کردن  واقعیت داشته باشد؟ یا نه اینکه اصلاح طلب واقعی یعنی نه اینکه فقط نمایش خیمه شب بازی انتصاباتی وتقلباتی را  تحریم کند که  33 سال اینگونه نمایشات خیمه شب بازی با شامورتی بازی آرای تقلبی ساخته شده  تجربه و آزمون همراه با شکست بوده است ، بلکه تلاش همه جانبه ومبارزه ی  روشن گرانه برای تغییرات دمکراتیک در ایران وپایان دادن به این شرایط نابرابر خفقانی وتبعیض آمیز تحمیل شده به مردم ایران می باشد؟
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان 2 شنبه 10 بهمن سال ماه 1390
راهبرد اصلاح طلبان يا آمريكا ؟! (يادداشت روز)