دوغ (گفت و شنود)
گفتم : جوکه! یا اینکه هست
چیستان؟ یا نه اینکه واقعیت داره این داستان
گفت: این داستان داره واقعیت ، برای سرباز جو داره اهمیت
برای همین آن را میکنه تکرار ، هرگز هم آن را نکرده انکار
داستان بیان کرده رو راست ، رفته لب دریا بایه کاسه ماست
قاشق قاشق ماست ریخته توآب ، تا با آن بسازد دوغ آبعلی ناب
یکی از وی می کند سئوال ،
داری چه می کنی ای بی حال؟
گفت: يك
سايت وابسته به رضا ربع پهلوي به مردم ايران پيشنهاد كرده است كه «تا مي توانيد
ريال هاي خود را به سكه و دلار تبديل كنيد و تا مي توانيد مواد غذايي بخريد و
انبار كنيد»!
گفتم: حيوون زبون بسته، عجب خل و چليه؟!
گفت: اتفاقا يكي از كاربران فيس بوك خطاب به ربع پهلوي نوشته «مرتيكه...(براي احترام به حيوان چهارپاي زحمتكش اين كلمه حذف شده است) مگه ما مثل تو و پدرت و پدربزرگت...(براي احترام به برخي از مشاغل زشت اين كلمه نيز حذف شده است) هستيم كه....
گفتم: چه عرض كنم؟! يارو يك كاسه ماست ريخته بود توي اقيانوس و با قاشق آن را به هم مي زد. پرسيدند چه مي كني؟ گفت دارم دوغ درست مي كنم. گفتند؛ عقلت كجا رفته مگه ميشه؟! گفت فكرش رو بكن اگه بشه، چي ميشه؟!
گفت: سربازجو ی جاسوس وب گرد ، تبدیل شده به سگ پاچه گیر ولگرد
گفتم: حيوون زبون بسته، عجب خل و چليه؟!
گفت: اتفاقا يكي از كاربران فيس بوك خطاب به ربع پهلوي نوشته «مرتيكه...(براي احترام به حيوان چهارپاي زحمتكش اين كلمه حذف شده است) مگه ما مثل تو و پدرت و پدربزرگت...(براي احترام به برخي از مشاغل زشت اين كلمه نيز حذف شده است) هستيم كه....
گفتم: چه عرض كنم؟! يارو يك كاسه ماست ريخته بود توي اقيانوس و با قاشق آن را به هم مي زد. پرسيدند چه مي كني؟ گفت دارم دوغ درست مي كنم. گفتند؛ عقلت كجا رفته مگه ميشه؟! گفت فكرش رو بكن اگه بشه، چي ميشه؟!
گفت: سربازجو ی جاسوس وب گرد ، تبدیل شده به سگ پاچه گیر ولگرد
پرسه
زنان منتقدان میکنه دنبال ، تا به شیوه دلقکی دهدشرح حال
گفتم
: چرا چنین مزمن داره اعتیاد؟ آنگونه که ترک پذیر نیست این شیاد
حال
این همکار دروغ پرداز فارس ، علیه ی چه کسی کرده پارس؟
گفت
: پس از کدیور وسازگاران ونوره زاده ، کنون
گیره است به آقا رضا شاهزاده
گفتم
: مگر چه گفته است شازده؟برای سربازجو
خوشآیند نیست بازده
گفت
: میگه چون بی ارزش شده ارزش ریال ، خرید دلار وسکه با ذخیره آذوقه کنید دنبال
گفتم
: خوب مردم خودشان دست زدند به اینکار ، چرا علیه ی شازده جوش آورده این جنایتکار؟
گفت:
سربازجو عادت داره هوچی گری کنه وشلوغ ، چون سابقه داره با یک کاسه ماست دریا کنه دوغ
گفتم
: جوکه! یا اینکه هست چیستان؟ یا نه اینکه
واقعیت داره این داستان
گفت:
این داستان داره واقعیت ، برای سرباز جو
داره اهمیت
برای
همین آن را میکنه تکرار ، هرگز هم آن را نکرده انکار
داستان
بیان کرده رو راست ، رفته لب دریا بایه کاسه ماست
قاشق
قاشق ماست ریخته توآب ، تا با آن بسازد دوغ آبعلی ناب
یکی
از وی می کند سئوال ، داری چه می کنی ای بی
حال؟
به
سئوال کننده میده جواب ، دوغ می سازم برای
خواب
یارو
می پرسد با خنده ، با لحن تمسخر وگزنده
با یک کاسه ماست ودریاآب ،می خواهی درست کنی دوغ
ناب
سربازجو
میگه اما اگر بشه ؟ میدونی که چه دوغی میشه؟