دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 6 بهمن ماه سال 1390
"تا زمانی که این عوامفریبان  دین و وطن فروشان غارتگر وجنگ افروز جنایت وخیانت کار  بر سر قدرت باشند نه هیچگونه چشم اندازی به بهبود اوضاع نیست ، بلکه طبق تجربه ی 33 ساله هرروز که سپری شده شرایط بدتر از روز قبل شده است . بنابراین تنها راه حل نهایی دل کندن کامل از هر مدعی درون وبرون این رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نا متعارف و قطع امید کردن از این امام زاده جرجر که جای شفا دادن  کور  کرده است د مبارزه برای تغییرات دمکراتیک در ایران می باشد"
بر اساس  ادعاهای پوچ و وارونه ای که هر مدعی قلم زن ورق  پاره ی و یامسئول حکومتی که از موضع تام وتمام نماینده ی ملت بودن خط وخطوط واهداف خاصی را ترسیم ودنبال می کند که هیچگونه ارتباطی  به مردم ایران ندارد . زیرا که سئوال است  که  کدام سر شماری یا فراخوان آزاد نظر خواهی  در ایران بر گذارشده  که نمایان گر این واقعیت باشد که  این رژیم ضدبشری نا متعارف قرون وسطایی نماینده ی ملت ایران است و از منافع مردم و ملت دفاع وحمایت  کرده و می کند.  در صورتی که 80% جمعیت کشور در زیر خط فقر اقتصادی بسر می برند و هرروز لیست بالا بلندی از  اخبار اسامی بازداشتی ها  و صدور احکام زندان واعدام برای قربانیان سیاسی و اجتماعی مخابره می شود. ولی طلبه پاسدار یادداشت روز نویس هم لهجه سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری ادعای نمایندگی ملت  کرده است؟ مسخره تر اینکه جمع بندی که پیرامون تحریم بانک مرکزی و نفتی ارائه داده است . آنقدر تناقض آمیز وبی سر وته می باشد که معلوم نیست طبق ادعایی که این مدعی پاسدار طلبه کرده است برای چه به خودش زحمت داده این یادداشت روز را تهیه کند ومزاحمت خواندن برای دیگران ایجاد کند. چون کپی و بر گردان یادداشت روز گذشته سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری است. با این وجود  اینکه رئیس وی سربازجو پاسدار شکنجه گر شریعتمداری  بطور مستقیم دولت را مخاطب قرار داد و متهم به همسو یی توطئه ی مشترک  با دشمن بیگانه اش   کرد. اما وی بطور شرمگینانه و غیر مستقیم این روش را دنبال و رله نموده است. بهرحال جمع بندی تحریم بانک مرکزی و نفتی ونتیجه گیری آن  را این چنین گزارش داده است :
"چالش تازه اي كه غرب تحت عنوان تحريم نفت و بانك مركزي ايران آغاز كرده، داراي چند چهره متفاوت است. اولا و در ظاهر، تحريم است اما در باطن رنگ و بوي جنگ و تروريسم را دارد چرا كه دشمني تمام عيار با يك ملت است. ثانيا جنگ و تروريسم اقتصادي است اما اصالت ندارد بلكه قرار است مانند يك چاشني انفجاري در زمين اصلي جنگ (جنگ نرم رواني و فرسايشي) عمل كند. ثالثا برحسب ظاهر، رفتاري فعال از سوي غرب به حساب مي آيد اما در باطن، اقدامي از سر انفعال و اضطرار و استيصال است. رابعا رفتاري از سر اعتماد به نفس به نظر مي رسد اما به غايت آميخته با ترديد و تزلزل و ترس است. خامسا به عنوان تصميمي از سر دوستي و ائتلاف در جبهه غرب القا مي شود، اما به وضوح در جنگ اقتصادي ميان آمريكا و انگليس با اروپا (يا به عبارتي رقابت دلار با يورو) از يك سو و اقتصاد غرب با شرق آسيا ريشه دارد. كمتر از 10 ماه تا انتخابات رياست جمهوري آمريكا باقي مانده و اوباما در حالي مصوبه كنگره در اين زمينه را امضا كرد كه از سوي منتقدان خود در لابي صهيونيستي و جمهوري خواهان، به عنوان «اردك لنگ» و كسي كه از عهده ايران و بيداري اسلامي برنيامده، شناخته مي شود. در كنار اين درماندگي، بدهي 15 هزار ميليارد دلاري، كمر دولت آمريكا را به عنوان بدهكارترين حكومت جهان شكسته است. اين هم يادگاري جنگ هاي عراق و افغانستان است. اوباما روز گذشته در كنگره نطقي كرد و با اشاره سربسته به وضع وخيم اقتصاد آمريكا گفت «آنچه در خطر است، ارزشهاي حزب دموكرات يا جمهوريخواه نيست بلكه اصول و ارزشهاي آمريكايي است»"
در ادامه طلبه پاسدار یادداشت روز نویس اعتراف  آشکار به سیاست  چوب حراج  زدن به منابع و ذخایر کشور وباج دادن به اروپا کرده ودلسوزی برای آمریکا نموده که از این خوان یغما محروم مانده است که حسادت ورزی می کند . این چنین اذعان کردن نه خاک بر توده چشمان محرومان کشور پاشیدن و توهین به فهم و شعورشان کرده است ، بلکه زیرآب شعار تاکتیکی 33 ساله ضد آمریکایی زدن می باشد. مضحک تر اینکه در دنباله ی دلسوزی برای اروپا کردن که با تحریم نفتی  کردن موجب خسارت بیشتر از آمریکا می شود . همچون رئیس پاسدار سناریو ساز و شکنجه گر ش شریعتمداری یقه رقیب مغلوب مدعی اصلاح طلبان را گرفته و اینگونه  متهم به جاسوسی وگرا دادن به دشمن بیگانه آمریکا کرده است:
"بدين ترتيب توسل به تحريم و تروريسم اقتصادي- به موازات جنگ اطلاعاتي و تبليغاتي و ترور فيزيكي- تنها گزينه پيش روي اوباماست تا هم از تله درگيري نظامي با ايران بگريزد و هم دهان مخالفان را ببندد كه در مقابل ايران بيكار ننشسته است. ورود به اين حوزه ظاهرا چند خاصيت ديگر هم مي تواند داشته باشد. اولا مي توان به اروپاي رقيب از پشت خنجر زد و در جنگ دلار و يورو، رمق بيشتري از يورو گرفت. بدين معنا كه آمريكا سالهاست خود را از تجارت و بازار پرسود ايران محروم كرده و بنابراين بايد اروپا و حتي اقتصادهاي شرقي نظير چين و ژاپن و هند و كره را به سوي بازي يي هدايت كند كه از اين تجارت پرسود- و رونق بخش- محروم شوند، ضمن اينكه در هر نوع بحران نفتي، رقباي اقتصادي آمريكا بسيار بيشتر از آمريكا خسارت مي بينند. بدين ترتيب آمريكا به علاوه انگليس و با استفاده از انفعال ساركوزي و مركل (متأثر از لابي صهيونيستي)، در حال ضعيف كردن اروپايي هستند كه زبانش پس از شكست هاي عراق و افغانستان دراز شده است. ثانيا اوباما متهم است به اندازه كافي از محافل اپوزيسيون ايراني كه دو سال پيش به اغتشاش و آشوب دست يازيدند، حمايت نكرده است. سناريوي اخير كه اتفاقا با مشورت خائنانه و «گرا» دادن برخي گروه هاي نفاق داخلي- داراي دفتر و دستك در اروپا و آمريكا!- در پيش گرفته شده، تلاش مي كند بخشي از سرخوردگي گسترده اپوزيسيون را جبران كند. به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه غرب يقين كرده فشار خارجي بدون وقوع اتفاقي در داخل ايران به جايي نخواهد رسيد. به طور خلاصه، آن گونه كه رسانه هاي بسياري در آسيا و اروپا نوشتند سرنوشت اوباما همانند كارتر و ريگان و كلينتون و بوش، به پرونده ايران گره خورده و اين چالش نيز جز به واسطه ايجاد بي ثباتي از درون ايران برطرف نخواهد شد. بنابراين اوباما مجبور مي شود ژست تغيير در رفتار آمريكا را كنار بگذارد و آن روي حقيقي كاخ سفيد را نشان دهد. عداوت و خباثتي كه آمريكا و برخي متحدانش در كنار ادعاي حقوق بشر نشان دادند، براي غرب هزينه سنگيني دربرخواهد داشت. نكته جالب اينجاست كه آمريكا از شوراي امنيت نيز نااميد شده و اجباراً اين شورا را دور زده، آن هم با احاله موضوع به 6 ماه ديگر و قيد اين شرط كه در صورت متلاطم تر شدن اقتصاد جهاني، تحريم ها متوقف يا برخي طرف ها از معامله با ايران معاف شوند!"
 جالب است پس از رجز ولغز خوانی علیه ی آمریکا واروپا که چرا تحریم نفتی کرده اند . در ادامه تلاش مذبوحانه کرده است که رهنمود دهد به جای اختلاف میان باندهای مافیایی در گیر جنگ قدرت وثروت و رقابت و اختلاف  وحدت ایجاد گردد تا بشود هم تحریم را بی اثر نمود .هم بستر تقلبات نجومی در نمایش خیمه شب بازی 12 بهمن فراهم شود تا وانمود گردد که تحریم های نفتی اثر ندارد . همچنین  رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نه نامشروع ومنفور نیست بلکه دارای مشروعیت می باشد. در  دنباله  سیاست کشف نفوذی دشمن درون دولت که منظور جریان متهم انحرافی می باشد  را در پوشش دو بازوی تروریسم رسانه و اقتصادی به نمایش گذاشته است . همینطور ارگان های اطلاعاتی وامنیتی را زیر سئوال برده  است که چرا در این مورد درست موضوع را پیگیری نکرده و به موقع مقابل گارد دشمن وارد صحنه برای مهار افزایش قیمت دلار و طلا نشدند تا به شناسایی و باز داشت عوامل نفوذی دشمن بزنندتا به اتهام محارب وبرپا کردن چوبه های دار بقیه را این چنین دست به لانه های شان فرستاد :
"هدف اصلي دشمن در اين هجمه، ويروسي كردن ذهن ها و اختلال دو وجهي در «افكار عمومي» و «ذهن تصميم سازان و سياستمداران» ايران است. به يقين آنها كه داراي رشد و استقلال و عزت هستند، از دشمني دشمن به او پناه نمي برند و اين كار را آن هم در بحبوحه رويارويي، اسباب جسورتر كردن خصم مي دانند. بنابراين در اين مواجهه، آميزه اي از شجاعت و مجاهدت و تدبير و قاطعيت لازم است. آن گونه كه سابقه دهه ها تحريم نشان داده، اين حربه به خودي خود هيچ اثري به همراه ندارد و صرفا هنگامي مي تواند موثر واقع شود كه دشمن، عوامل خود را در داخل برانگيزد يا نيروهايي را فعال كند و متقابلا با انفعال سياستمداران و تصميم سازان مواجه شود. ملت و نظام ما در چالش اخير كه با التهاب بازار همراه شد، با دو جريان «تروريسم اقتصادي» و «تروريسم رسانه اي» مواجه است. واقعيت اين است كه به لحاظ اقتصادي اتفاق معناداري رخ نداده بود تا در عمل به التهاب در بازار سكه و ارز منجر شود. اما بنا بود اتفاقي در ايران بيفتد كه چكاندن ماشه خالي از سوي آمريكا را واقعي و معنادار كند و باري بزرگ را ولو موقتا از روي دوش اوباما بردارد. اين كار به تمام معنا- ضد-اطلاعاتي و امنيتي را دو بازوي تروريسم اقتصادي و رسانه اي در ايران انجام دادند. اگر 12-10 سال پيش با پديده اي محدود به نام «پايگاه مطبوعاتي دشمن» مواجه بوديم، اكنون همين پايگاه رسانه اي در ابعادي ديگر و با روش هاي نفوذ متفاوت بازتوليد شده است كه از جمله در ماجراي اخير پيشاپيش در التهاب بازار مي دميد و مي كوشيد تقاضاي مصنوعي براي سكه و ارز-و احيانا كالا- را بالا ببرد. آنها البته تنها نبودند. جريان ديگري كه مسامحتا از آنها به عنوان دلال نام برده مي شود، با آمد و شد خود كوشيد در ميانه محرم و صفر كه اساسا تقاضاي طلا و سكه به شدت پايين مي آيد، بازارگرمي به راه اندازد. متأسفانه بايد گفت مجموعه دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي ما حتي در حداقل هاي خود، وارد اين حوزه نشدند و با حلقه هايي كه به وضوح نقش ستون پنجم و تروريست هاي گسيل شده را بازي مي كنند، مواجهه نكردند. براي اين دستگاه ها - اگر گارد دشمن را درست متوجه شوند و اراده كنند- شناسايي زد و بندهاي شبكه دولايه رسانه اي و شبه اقتصادي فعال در اين تروريسم، دشواري چنداني ندارد. محاربه و تروريسم اقتصادي، تعارف بردار نيست. كساني در داخل همانند تروريست هاي قاتل، اين ريسك بزرگ را به جان خريده اند كه با خيانت به كشور خود، به جان معيشت مردم بيفتند و خون آنها را در شيشه دشمن كنند. با محارب و تروريست بايد به زبان خود او سخن گفت. لازم هم نيست كه هر روز و هر هفته زنجيره اعدام داشته باشيم، اولين برخوردهاي محدود عبرت آموز، بسياري از زمينه هاي ارتكاب جرم را جمع مي كند. حالا كه مفسدان و زالو صفتان سر از لانه بيرون آورده اند، بهترين فرصت و موقعيت براي كوبيدن سر آنهاست. اصلاحات اقتصادي و زدودن فرصت هاي دلالي و احتكار و ... سرجاي خود محفوظ! اما هزينه دار كردن رفتارهاي زالوصفتانه آن هم در مقياس هاي چندده و چندصدميلياردي وظيفه ديگري است.چند ماه پيش شركت «ج» زيرمجموعه يك بانك وابسته به يكي از حوزه هاي خدمات شهري اقدام به خريد سكه كرد- رقم اين معامله از 3 تا 20 ميليارد تومان گفته شد- و عملاً به تقاضاي كاذب دامن زد، حداقل نشانگر نگاه محدود و جزيره اي است اگر متضمن خيانت و فضاسازي كاذب نبوده باشد. چنين اتفاقي مي تواند در مراكز ديگري هم رخ داده باشد و عملاً بيت المال و مراكز عمومي را درگير چرخه معيوبي كند كه سودش در كام دشمنان كشور و ملت مي ريزد. اگر دشمن در دشمني خود جدي است و عوامل خود را نيز برانگيخته، در اين سو نياز به تشكيل ستادها و صف هاي دفاعي-تهاجمي كارآمد است. اينكه كدام صاحب منصبان در شهرداري يا مجلس و دولت و... با هم قهر و آشتي دارند و چه كسي مؤتلف يا رقيب ديگري است، نبايد قاطبه مسئولان را از نگاه حاكميتي و جهادي به صحنه بازدارد. در يك جبهه جنگ، اولين رمز مقاومت و پيروزي، برخورد «جبهه اي» به معناي دورريختن دل خوري ها و گلايه ها و زدن به خط دشمن است. باور كنيد اگر مسئولان ما داراي اين هنر باشند كه حتي بدون درگير شدن با چالش ها، اقدام به مانور وحدت كنند، بسياري از التهاب هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي كه از سوي دشمن دميده مي شود، دچار انجماد خواهد شد. به يقين دشمن تا غلبه اختلاف و مجادله بر اتحاد و هماهنگي را رصد مي كند، براي تداوم خصومت، روحيه خواهد داشت. راه اين دشمني را صرفاً با نااميدكردن خصم مي توان بست همچنان كه در طول 3 دهه گذشته انجام داده ايم. بايد پرسيد آيا گارد برخي مسئولان ما در اين ميدان به اندازه كافي گارد دفاعي و جهادي هست؟!رهبر معظم انقلاب چند سال پيش مطرح كردند- اراده كنيم و چاه هاي نفت خود را ببنديم. اين بلندهمتي و دورانديشي كجا و كم همتي ما كجا؟!.» نه تنها در مقابل دشمن نبايد ضعيف و منفعل و مرعوب بود، بلكه بايد به او تفهيم كرد كه هر تهديدي، هزينه اي دارد.. اقتصاد غرب امروز در بدترين و شكننده ترين شرايط خود است. رعب را بايد در دل آنان افكند و اين كاملاً امكانپذير است.غرب به شوك درماني نيازمند است تا سر عقل بيايد."
در خاتمه اینکه چرا اینگونه قلم بردستان وارونه گوی نمی گویند که این چگونه نامتعارف ضد بشری و قرون وسطایی ضد بشری می باشد که 33 سال است تمام تریبون های حکومتی ومطبوعاتی و رسانه  ای و خبر ی  اش بدون وقفه به جای مردم وپاسخ دادن به مطالبات شان  از کشف پدیده ی دشمن شناسی وتأکید مرز بندی با آن کرده اند؟ این چگونه کشوری است که به جای دوست این همه دشمن دارد؟ آنگونه که  این پدیده یا  اهرم فشار  دشمن شناسی تبدیل به  شمشیر دامکلس  شده است و پس سر هر منتقد ودگر اندیش وناراضی و حتی رقیب خودی قرار گرفته تا هر زمان دست از پا خطا کند این شمشیر فرود آورده شود . سپس مداحان وجارچیان وقلم زنان وامدار واجاره ای وارد صحنه معرکه گردانی شده و شروع به مانور دادن تبلیغاتی پیرامونش می کنند که این صحنه گردانی ولغز و رجز خوانی ها نه خواست مردم وجوابگوی مطالبات شان نیست ، بلکه ضد مردم ومنافع ملی کشور است. برای اینکه هدف پیگیری جنگ قدرت و ثروت  وحذف  رقبا  و حفظ قدرت و انباشت ثروت و انحصاری کردن با هر بها وبهانهمی باشد . البته ادامه ی این سیاست  هزینه ی غیر قابل جبرانی به مردم ایران وارد نموده همچنین آسیب خسارات ولطمات بیشماری به کشور زده است. بهر حال  تا زمانی که این عوامفریبان  دین و وطن فروشان غارتگر وجنگ افروز جنایت وخیانت کار  بر سر قدرت باشند نه هیچگونه چشم اندازی به بهبود اوضاع نیست ، بلکه طبق تجربه ی 33 ساله هرروز که سپری شده شرایط بدتر از روز قبل شده است . بنابراین تنها راه حل نهایی دل کندن کامل از هر مدعی درون وبرون این رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی نا متعارف و قطع امید کردن از این امام زاده جرجر که جای شفا دادن  کور  کرده است د مبارزه برای تغییرات دمکراتیک در ایران می باشد.
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 6 بهمن ماه سال 1390
غرب فقط با شوك سر عقل مي آيد (يادداشت روز)