سخنان آخوند مصباح یزدی در دیدار با اعضای جبهه پایداری.معنای وحدت در معتقدین به اسلام و ولایت فقیه نداشتن اختلاف سلیقه نیست.خبرگزاری فارس: مصباح یزدی گفت:...نباید انتظار داشته باشیم تا همه حزب اللهی فکر کنند، بسیجی فکر کنند، مثل ما فکر کنند، این با واقعیت نمی سازد. 8 بهمن 90
آخوند محمد تقی مصباح که معروف به ئوری پرداز خشونت وقتل جمعی ودروغ گفتن مصلحتی می باشد بدون آنکه بگوید که چرا این آخوند در زمان شاه اهل تقیه بود  ودر دوران خمینی شیاد خاموش وساکت ودر حاشیه بود چون موافق وی نبود. ولی پس از مرگ خمینی شیاد وجانشینی علی خائنه ای آخوند منبری بی سواد حوزوی موجب شد تا فرصت مناسب یکه تازی برای آخوند تمساح فراهم شود تا که با حمایت دستگاه های اطلاعاتی وامنیتی وپاسداران وپشتیبانی چراغ سبز علی خائنه ای در دوران خاتمی بتواند بعنوان خطبه خوان پیش از نمازجمعه ی تهران ظاهر شود و آنگونه علیه ی مدعیان اصلاح طلبان بتازد و برای مبارزه با بی حجابی با فتوای اجرای فرمان مرگ بی حجابان از سوی ناهیان منکر و امر به معروف توی خیابان ها صادر کند که حاصل فتواهایش جنایت سعید حنایی بسیجی در مشهد بود که 19 زنان نگون بختان خیابانی را پس از ربودن با روی سری شان خفه نمود . همچنین مورد دیگر صدور فتوای قتل تلفنی به بسیجیان در کرمان بود که زوج های جوان از توی خیابان ربوده ودر باغ های اطراف این شهر به طرز فجیعی زنده به گور می کردند یا با شکنجه خفه می نمودند. خلاصه آنگونه تاخت وتاز کرد وفتوا ی مرتد وکافر وقتل صادر کرد که هاشم آقاجری را به زندان همدان کشاند  وموجب شکست مدعیان اصلاح طلبان در نمایش خیمه شب بازی  هفتم شد که این بازار مکاره هفتم سکوی پرش  طرح کودتا و قبضه یا مصادره ی ریاست جمهوری نهم ودهم و اشغال بازار مکاره هشتم شد . از سوی دیگر با حذف بمرور مدعیان اصلاح طلبان  میراث دار فرهنگ واندیشه ی خمینی شیاد شد . تا که بتواند با سیاست توبره و آخور خوری با دست دستمال یزدی ابریشمی بر دست بطور تاکتیکی از علی خائنه ای حمایت کند تا وی را تبدیل به سکوی پرش به جلو وسنگر دفاعی وتهاجمی به سوی رقیبان ومنتقدان وحذف شان از صحنه کند . البته موفق هم بوده است. زیرا رفسنجانی را تبدیل به شیر بی یال وکوپال کرده وکروبی وخاتمی و موسوی را از صحنه حذف ومحو کرده است . اکنون نیز برای تو سر زدن جانشین ویلچری رفسنجانی مهدودی کنی خیز بر داشته است .چون ادامه جنگ قدرت وثروت به جای حساسی رسیده است . برای اینکه  موضوع بر گزاری نمایش خیمه شب بازی 12 اسفد وتلاش برای اشغال هرچه بیشتر کرسی های بازار مکاره ی دوره ی نهم می شود . برای همین بدون آنکه بگوید آقازاده هایش از طریق حواله های ارز دولتی وارداتی شکر وفروش در بازار  آزاد چقدر سودهای کلان میلیاردی صاحب شده اند؟ یا خودش بدلیل مجیز گویی هایی که از رئیس جمهور و دولت می کرد ودائر کردن مؤسسه پژوهشی فرهنگی خمینی شیاد رشوه دریافت کرده است .ولی اکنون از سنگر دفاع از ولایت وقیح رقبا ومنتقدان را نه دراز که منحرف وثروت اندوز و فرصت طلب متهم ومحکوم کرده است که اینان  با یدک کشیدن پسوند اسلامی اهداف خودشان را دنبال می کنند . یعنی آشکارا به ابزاری بودن دین ونفی  نظر وعقیده و استقلال فکری واراده ی مردم وجمهوریت وتأیید ولایت وقیح جای آن اعتراف بدون ابهام کرده است به امید آنکه پس از علی خائنه ای وی جانشین وی شود وحکومت اسلامی طالبانی اش را جایگزین رژیم کنونی کند. برای همین برای نفی حامیان دولت  و جبهه ی متحد اصول گرایان ومنتقدان علی خائنه ای فتوا داده که یک گروه سومی هم هست که واقعا اصالت را برای اسلام می داند، اصالت را برای امامت و ولایت فقیه می داند، می گویند اگر اینها نباشند ما مشروعیت نداریم. استنادشان به این است که امام می فرمود اگر رئیس جمهور منتخب مردم، تمام مردم هم به او رای بدهند ولی از طرف ولی فقیه نصب نشود طاغوت است و اطاعتش حرام است. اما نمی گوید مگر جانشین خمینی شیاد رئیس جمهور کنونی را تأیید وپشتیبانی نکرده است .برای مخالفت با وی کردن ناشی از چیست؟
بنده در ذهنم طرفداران انقلاب اسلامی از بدو پیروزی انقلاب تاکنون را مرور می کردم، وقتی خواستم آنها را دسته بندی کنم به ذهنم رسید علیرغم اینکه همه آنها به اسلام و جمهوری اسلامی و حضرت امام و ولایت فقیه اعتراف دارند ولی برداشتها و حتی عملکردشان بسیار متفاوت است. شاید بعضی که کم هم نیستند تصورشان این باشد که انقلابی شده و گروه های مختلفی با رژیم ستم شاهی مخالفت کردند. چپی ها و راستی ها و یک عده ای هم متدین بودند بالاخره امام آمد و فضا را مدیریت کرد و اسم این حرکت جمعی را گذاشت انقلاب اسلامی و بعد مردم به خاطر زحماتی که ایشان کشیده بودند حرفهای ایشان را پذیرفتند برای همین یک اسم اسلام روی این جریان ماند و شد انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی تا جایی که برخی انجمن ها هم که ربطی به اسلام نداشت ولی پسوند اسلامی را یدک می کشید حتی برخی وزارتخانه ها هم شد وزارت ارشاد اسلامی با این که مسئولش می گفت ما در رابطه با اسلام هیچ مسئولیتی در این وزارتخانه نداریم ولی اسم اسلامی را به احترام امام یدک می کشیم. اعتقاد اینها این است که ما یک دینی داریم، نماز، روزه، کربلا، امام حسین اینها سر جای خودش ولی مسئله مدیریت کشور و استفاده از امکانات یک باب دیگری است که ربطی به دین ندارد. این بستگی دارد به زرنگی آدم که چطور بتواند از این امکانات استفاده کند. برخی ها گوشه و کنار این اعتقاد را ابراز هم می کنند ولی بیشتر در قلبشان همین است. بعد که نظام استقرار پیدا کرد، به فکر افتادند که برای خودشان و نزدیکان و بستگانشان یک دستگاهی درست کنند. این ها می گویند این امور ربطی به اسلام ندارد، آدم باید زمین های موات را آباد کند، بفروشد این زرنگی است و ربطی به دین ندارد. یا استفاده از موقعیت های خاص سرمایه گذاری های ریالی دلاری در شرق و غرب، اینها زرنگی است شما هم می توانید انجام دهید.نه تنها می گفتند اینها ربطی به اسلام ندارد بلکه منت هم می گذاشتند که ما داریم کشور را آباد می کنیم شما بلد نیستید ما بلدیم و داریم کار تولید می کنیم. با کشورهای دیگر رابطه برقرار می کنیم آن هم ارتباطات سیاسی که شما عقلتان نمی رسد، تازه زحمتها را ما انجام می دهیم ولی لذتش را شما می برید. پیشرفت ها مال ماست نه مال شما چهارتا آخوند و بچه بسیجی. پیشرفت علمی و صنعتی مال ماست اینها ربطی به اسلام ندارد. علاوه بر این می گفتندکه ما سر مردم هم منت داریم که این کارها را برایشان انجام می دهیم اگر قرار بود که کار دست چند آخوند و بسیجی باشد مملکت از دست رفته بود؛ واقعا عقیده اینها همین است. کارشان نشان می دهد گاهی هم که سخنرانی می کنند لایه هایی از اینها در لابلای سخنانشان هست. من شخصا علیرغم اینکه طلبه گوشه گیری هستم ولی آنقدر کد از اینها دارم که بلاواسطه شنیده ام.گروه دیگری می گویند حکومت اسلامی یک چیز مهمی است، فقط اسم نیست منتها حکومت اسلامی به این است که عدالت پیاده شود، کمک به محرومین، آزادی، دموکراسی اجرا شود و اسلام یعنی همین موارد. مگر نگفتیم استقلال آزادی جمهوری اسلامی، اسلامی اش یعنی هر کسی مستقل فکر کند، آزاد هم باشد هر طور می خواهد فکر کند، البته در چارچوبی. ما باید برای حکومت اسلامی و عدالت کار بکنیم ولی اجرای این کارها نیاز به ابزار دارد، ما باید عدالت را اجرا کنیم ولی ما برای این امور ابزار نیاز داریم، همکارانی لازم داریم، یک نفره که نمی توانیم، یک تیم می خواهیم، گروه می خواهیم، خب اگر بخواهیم گروهی داشته باشیم ناچاریم هوای اینها را در وزارتخانه ها و سازمانهای مختلف داشته باشیم. نه به عنوان اینکه این امور برای این دسته اصالت داشته باشد، نخیر این امور ابزار است. این افرادی که لازمشان داریم، در مراکز مختلف باید تابع ما باشند برای اینکه تابع ما باشند، باید مراقبشان باشیم، باید به آنها برسیم تا از آنها کار بکشیم. خب این موارد هم که با یک میلیون و دو میلیون حل نمی شود باید میلیاردی خرجش کنند. آنهایی که با ما مخالفند که اصلا به ما رأی نمی دهند اما آنها که با ما موافقند باید مراقبشان باشیم، سبیل شان را چرب کنیم تا بتوانیم از آنها کار بکشیم. در نظر این گروه ویژه خواری نه به عنوان هدف مثل گروه اول بلکه به عنوان ابزاری تصحیح می شود. توجیه شان این می شود که اگر این امور را نداشته باشیم، نمی توانیم عدالت را اجرا کنیم. خب نتیجه عملی این دسته با دسته اول فرقی ندارد، ویژه خواری سر جایش هست، قانون شکنی سر جایش هست فقط عنوانها فرق دارد. آنجا این امور اصالت داشت اینجا ابزار است. یک گروه سومی هم هست که واقعا اصالت را برای اسلام می داند، اصالت را برای امامت و ولایت فقیه می داند، می گویند اگر اینها نباشند ما مشروعیت نداریم. استنادشان به این است که امام می فرمود اگر رئیس جمهور منتخب مردم، تمام مردم هم به او رای بدهند ولی از طرف ولی فقیه نصب نشود طاغوت است و اطاعتش حرام است. خب این دسته سومی چیز دیگری است نه اولی و نه دومی است. این تفکر مال همین بسیجیها و پابرهنه هاست. دیگران می گویند چون ولایت فقیه در قانون اساسی است ما قبول می کنیم بعدش هم می گویند خب قانون اساسی را هم می شود عوض کرد. ته دلشان می گویند این ولی فقیه یعنی چه؟ مردم رای می دهند و رییس جمهورشان را انتخاب می کنند ولی فقیه دیگر یعنی چه؟! ته دلشان این است که این ولایت فقیه هم که می شود همان دیکتاتوری!ما خیال می کنیم در میدان سیاست هم باید مثل آمریکایی ها عمل کنیم مثل رسانه ها و ابزارهایی که دارند باید عمل کنیم، در این جاها خدا خبری نیست. من عرضم این است که امام به ما یاد داد قبل از هر چیز خدا در میدان سیاست است. باید کارها را با او ببندیم. اگر این را باور کردیم از هیچ چیزی نمی ترسیم، از طوفان ها نمی هراسیم چون با جایی بسته ایم که تزلزلی در آن نیست.. امروز ما در یک صحنه امتحان تازه ای هستیم. ده ها صحنه امتحان دیگر را گذرانده ایم، الحمدلله دین مان سالم مانده، اما امتحان ها روز به روز سخت تر می شود. امروز در صحنه امتحانی هستیم که باید اخلاص و ایمان خودمان، دلبستگی مان را به اسلام و ولایت فقیه ثابت کنیم. اگر این را فراموش کنیم برویم دنبال ابزارها خدا هم شما را واگذار می کند به ابزارها و اسباب ها آنوقت «تکلوهم الی الاسباب». اما اگر گفتیم خدایا ما جز تو کسی را نمی شناسیم، به کسی هم جز تو امید نداریم، جز رضای تو نمی خواهیم. از من چه دوست داری همان بشود، اگر اینطور شدیم خدا با ما طور دیگری معامله می کند. همانطور که با اولیا خودش و با امام آنطور معامله کرد. همانطور که امروز با رهبری همانطور معامله می کند. صحنه امروز را ببینید، این همه تلاش علیه یک شخص تا کنون انجام نشده! امروز ببینید امریکا و اسرائیل و تمام قدرت های سیاسی اقتصادی امنیتی علیه یک نفر است. ما در چنین صحنه ای هستیم. باید ببینیم خطر کجاست، متوجه چه نقطه ای است. ما چه راهی برای رفع آن داریم. بیاییم با خدا پیمان بنیدم که ما خودمان را می گذاریم کنار و می بینیم تو چه می خواهی؟ وظیفه من چیست آن را انجام می دهم ، سود دارد یا زیان؟ به به دارد یا اه اه؟ احترام دارد یا افترا؟ فرق ندارد تو چه دوست داری؟ من خیال می کنم اگر اینطور شدیم هرگز شکست نمی خوریم، چون آنچه خدا خواسته واقع شده "والله غالب علی امره" اما هرجا پای نفس و هوای شیطانی و فریب دادن بود، همانجا شکست می خوریم. در مسیر انتخابات هم اصل ما این باشد که هرجایی بین ما و خدا فهمیدیم این فرد بهتر است همان کار را انجام دهیم ولو در لیست دیگران باشد، آنچه خدا می پسندد را حمایت کنیم، آن کس که اصلح است حمایت کنیم، می خواهد رفیق ما باشد یا نباشد، میثاق نامه ما را امضا کرده باشد یا نکرده باشد.یک جا شاید شما لیست 30 نفره بدهید یا یک نفر را معرفی کنید یا حتی شاید لازم نباشد شما از او علنی حمایت کنید بلکه پنهانی حمایت کنید. اگر هدف این باشد شکست نخورده ایم والا اگر هدف من باشد یا ما باشد یا گروه و جبهه ما باشد، مطمئن باشید اینها شیطانی است، این شکست است. فقط به فکر این باشید که چه چیزی به نفع اسلام است اگر اینطور بودید، این کار شکست نمی خورد، هر کس هم هر چه بگوید به ضرر خودش است، اگر علیه این هم کار کند، به ضرر خودش کار کرده. در همین جریانات هم دیده اید که کسانی - شاید حسن نیت هم داشته اند – ولی چون در این قاعده نبوده به ضرر خودشان تمام شده. اما اگر ما هم دنبال پست و مقام دنیایی باشیم و بخواهیم خر خودمان را برانیم ما هم می شویم مثل آنها. آن وقت باید گفت بجنگ تا بجنگیم! اما اگر دنبال این هستید که خدا کمک کند، باید ببینید خدا چه دوست دارد همانطور باید عمل کنید. خدا انشاء الله همه را موفق کند.