اوین نامه ی کیهان
یکشنبه 29 شهریور ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " دولت روي پيغام گير است؟ "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " دولت روي پيغام گير است؟ "
بی اراده
بودن وسرسپردگی و چاکر منشی و نوکر صفتی ووامدار بودن قلم بردستان یادداشت
روزنویسان همکارو هم لهجه سربازجو شریعت نداری آنقدر عریان است و محتوای یادداشت ها تکراری و مشمئز کننده است که
به وضوح ذره ای از صداقت ودلسوزی نه برای
ملت ونه دردفاع ازمنافع ملی دیده می شود .چون گزینه برداری به سبک بازجویی وپرونده سازی
است که درراستای اهداف خاص یاپاسداران می باشد .برای اینکه مخالفت باتوافق هسته ای وموافت
بابرنامه ی هسته ای ومتهم کردن مدعیان اصلاح طلبان با اتهام فتنه 88 است .
آخر چگونه
می شود پذیرفت پس ازآزمون 37 ساله عملکرد
رهبرولی فقیه که وی بطور انتصابی است
وهرگز درانتخابات آزاد از سوی مردم ایران انتخاب نشده است . چرا باید این حق را
داشته باشد که ماورای قانون به جای مردم ایران درهمه سطوح تصمیم گیری کند؟
چگونه
برنامه ی هسته ای می تواند مشروعیت داشته باشد که به دور ازچشم مردم ایران ابتدا
شروع و پیگیری شد؟ پس از اینکه فاش شد بازهم برای 12 سال مذاکرات هسته ای یا فرصت سوزی کشدار شد . آنهم
برنامه ای که نه به نفع ملت ونه منافع ملی کشور بوده است.
ولی قلم
بردستان وامدار با آویزان شدن به خامنه ای ازوی امام زاده می سازند . برای همین هم
لهجه سربازجو شریعت نداری برای اینکه هدف
مخالفت با توافق هسته ای راد نبال کند . بنابراین هدف مخالفت با روحانی و تیم هسته ای دولت
روحانی را با گران فروشی زیر چتر نظر خامنه
ای پیگیری کرده است.
هيچ کس به
اندازه رهبر حکيم انقلاب از توافق خوب و عزتمندانه دفاع نکرده است. يک سند، مجالي
بود که معظم له با طرح سياست نرمش قهرمانانه براي دولت يازدهم فراهم کردند، همچنان
که بيشترين حمايت را از تيم مذاکره کننده به جا آوردند. هر کس نداند، آقاي روحاني
و برخي اعضاي دولت و تيم مذاکره کننده بيش از همه به اهميت اين پشتيباني- با وجود
بي اعتمادي به آمريکا- واقفند. آقاي رئيس جمهور پيش از اين به تصريح اذعان کرده که
قول رهبر معظم انقلاب از باب استحکام و استدلال و تدبير و عقلانيت، مصداق «قول
سديد» است. رهبر انقلاب با وجود حمايت از توافق خوب، ظرف 2 ماه گذشته حداقل 5 بار
درباره تشديد نفوذطلبي استکبار و اينکه دشمن از مجراي برجام و مذاکره دنبال نفوذ
است هشدار داده و اظهارنگراني کرده اند. اين دغدغه و نگراني جدي که در ديدار
دانشجويان، هيئت دولت، اعضاي مجلس خبرگان، سپاه پاسداران و اقشار مختلف مردم اظهار
شده، مسئوليت هاي مشخصي را متوجه «رئيس جمهور و دولتمردان»، «مجلس»، «قوه قضائيه»
و «جريان ها و نهادهاي حزب اللهي و انقلابي» مي کند. البته در صف اول اين مطالبه، رئيس
جمهور و وزيران اطلاعات، ارشاد، کشور، علوم، ارتباطات و خارجه هستند و پرسش اول
اين است که چرا دولت در پي چند بار تکرار يک هشدار راهبردي، هنوز به فراخوان رهبري
لبيک نگفته و پاي کار نيامده اند، به ويژه اينکه دولت محترم به عنوان خط مقدم
دفاع، بخشي از آماج دشمن است.
رهبر انقلاب در ديدار دولت (4 شهريور) با تشکر از «ختم مذاکرات» فرمودند «جزو نگراني ها و دغدغه هاي من اين است که دشمنان هدف هايي را در ذهن مي پرورانند... دشمني ها کاسته نشده، اين را نبايد از نظر دور داشت. فقط مخصوص وزارت خارجه هم نيست، همه دستگاه هاي اقتصادي و فرهنگي مطلقاً توجه داشته باشند که ما در داخل نقشه طراحي شده دشمن قرار نگيريم و بازي نکنيم؛ که فلان تصميم سياسي يا اقتصادي يا فرهنگي کمک بکند به آن بسته تعيين شده دشمن... کاري که علي العجاله بايد کرد اين است که در اتخاذ مواضع انقلابي بايد صراحت داشت، يعني رودربايستي نکنيم». همچنين 12 شهريور در ديدار اعضاي مجلس خبرگان تاکيد کردند «مسئله بعد از برجام، از مسئله برجام مهم تر است... آمريکايي ها خيلي بد حرف مي زنند... از جمله اين که ما انتظار داريم مسئولين جمهوري اسلامي يا دولت جمهوري اسلامي، کاري متفاوت انجام بدهند. يعني چه؟ يعني متفاوت از گذشته جمهوري اسلامي؟ نه خير چنين چيزي اتفاق نمي افتد... از جمله حرف هايي که مي زنند و ما را حساس مي کند، اين است که مي گويند برجام فرصت هايي را هم در داخل ايران و هم در منطقه در اختيار آمريکا قرار داده است. دوستان مان در دولت و مسئوليت هاي گوناگون اجازه اين فرصت طلبي را مطلقاً در داخل به آمريکايي ها ندهند، در خارج هم تلاش کنند اين فرصت ها در اختيار آمريکا قرار نگيرد».
ايشان در ديدار اقشار مختلف مردم (18 شهريور) يادآور شدند «آمريکايي ها دنبال چيزي به نام مذاکره با ايرانند. مذاکره بهانه است؛ مذاکره وسيله نفوذ است، وسيله براي تحميل خواستهاست» و در ديدار فرماندهان سپاه (24 شهريور) فرمودند «يکي از راه هاي ورود و نفوذ، ايجاد خلل در باورهاي انقلابي و ديني است... دشمنان ما مکرر مي گويند شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاري هستيد ]اما[... اين مسئله انقلاب و روحيه انقلابي را کنار بگذاريد و دنبال نکنيد! اگر روحيه و عملکرد انقلابي نبود، اين نفوذ هم وجود نداشت. معنايش اين است که انقلاب را بگذاريد کنار تا از اين قدرت بيفتيد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم. اين را صريحاً به افرادي از جمهوري اسلامي مي گويند و توجه نمي شود به معنا و مفهوم واقعي اين حرف؛ تا کي مي خواهيد انقلابي باشيد و مرتب دم از انقلاب بزنيد، بياييد جزو جامعه جهاني! معناي اين حرف اين است که قدرت و عمق راهبردي خود رااز دست بدهيد». مسئولاني که اين پيغام را از غرب گرفته اند آيا مطابق مرام علمدار کربلا، با صراحت به سينه دشمن کوبيده اند؟ شبيه همين مضمون را رهبر معظم انقلاب 2 تير 94 (3 هفته قبل از اعلام توافق) در ديدار مسئولان نظام بيان فرمودند. «يکي از چالش ها اين است که کسي تصور کند اگر از مباني اعتقادي نظام دست برداريم، راه ما باز خواهد شد. اين خطاي بسيار بزرگ و اساسي است. البته برادران ما در دولت خدمتگزار، با اعتقاد عمل مي کنند، واقعاً معتقد به مباني انقلابند؛ از اينها ما گله اي نداريم لکن در مجموعه دست اندرکاران کساني هستند که تصور مي کنند اگر از برخي اصول و مباني خود کوتاه بياييم، خيلي از درهاي بسته به روي ما گشوده خواهد شد در حالي که اين جور نيست، اين خطاي بزرگي است». نفوذ سياسي و فرهنگي در مراکز تصميم گيري و اگر نشد تصميم سازي، هشداري بود که معظم له در همين زمينه مطرح کردند. ايشان براساس همين مدل و نقشه راه کلي 2 بار - در جمع دانشجويان و خبرگان- فرمودند «مبارزه با استکبار که آمريکا مصداق اتمّ آن است، تعطيل بردار نيست. خودتان را براي ادامه مبارزه آماده کنيد» و «نيروهاي مومن و اصيل و معتقد، خودشان را آماده کنند و آماده کار اقتصادي و فرهنگي و سياسي باشند... دشمنان شب و روز نمي شناسند، ما هم بايستي شب و روز نشناسيم و همه آماده باشيم».
دشمن سالهاست که مي کوشد در ميان رسانه ها، احزاب، NGOها، و انجمن هاي فرهنگي و هنري و دانشگاهي شبکه سازي کند و از اين طريق ضمن بزک کردن سوابق سياه و ممتد خود تا به امروز، جاي پاي سياسي و فرهنگي- از حضور هاليوود و مک دونالد تا دفتر حافظ منافع و مبادله هيئت هاي سياسي و فرهنگي- فراهم سازد. بيهوده نيست که از فلان دلال بنزين (همسر مقام دولتي) تا نشريات زنجيره اي در گوشه و کنار، زمزمه راه اندازي دير يا زود سفارت آمريکا و «ديپلماسي (ديدار) اتفاقي روحاني با اوباما در نيويورک» و... را کوک مي کنند يا «کاروان چشم آبي ها در تهران» و «ديپلماسي بانوي خندان در تهران» و... را تبديل به تيتر اول خود مي نمايند و يا طرح اوباما با لباس پهلواني زورخانه اي! را بر صفحه اول نشريه کارگزاران مي نشانند. مسئله اما فقط رابطه و سازش با آمريکا نيست. سال 1377، کنت تيمرمن از فعالان براندازي نرم در ميزگردي گفت «برقراري روابط آمريکا با ايران به معناي ختم انقلاب است. زماني که ستون مبارزه آمريکا فرو بريزد، کل انقلاب فرو خواهد ريخت». يک سال پيش از وي -زمستان 1376- جفري کمپ به دعوت دفتر مطالعات وزارت خارجه (يکي از آن مراکز تصميم سازي و در کنار مراکزي نظير مرکز تحقيقات استراتژيک) به تهران سفر کرد و پس از بازگشت به شبکه CNN گفت «ايران اکنون آماده است از تبليغات خود درباره شيطان بزرگ بکاهد. ما در آينده اي نزديک شاهد حضور نمايندگي خود در تهران خواهيم بود و مي توانيم سفير خود را به ايران بفرستيم. بازگشت ما به تهران به معناي ختم انقلاب است».
«ختم انقلاب» البته يک کليد واژه صريح، فراتر از اسم رمزهاي معمايي است. هنگامي که روزنامه جامعه سال 76 راه اندازي شد، تصوير وزير ارشاد وقت را که در دفتر اين روزنامه ظاهر شده بود، بر صفحه اول خود نشاند. اين روزنامه چند ماه بعد صراحتاً از «ختم انقلاب» نوشت. (امروز البته آن آقاي وزير و معاون وزير بعد از وي در دولت اصلاحات، هر دو در انگليس پناهندگي گرفته اند و ضمن خدمت به شبکه بي بي سي، چشم به صدقه هاي رژيم آل سعود دارند سابقه آنها اين پرسش را برمي انگيزد که آيا خداي نکرده قرار است ممشا و مقصد حقارت آميز آنان دوباره بازتوليد شود؟ اين پرسش درباره شماري از همکاران متواري نشريات اجاره و زنجيره اي نيز صادق است). 16-17 سال بعد، روزنامه شرق به عنوان ادامه روزنامه جامعه در سرمقاله اي قابل تامل مي نويسد «اهميت هاشمي در اعلام ختم دوره انقلاب است. او اولين دولت پسا انقلابي]![ را تاسيس کرد و کساني را که آمادگي روحي دوره جديد را نداشتند کنار گذاشت و شکاف تاريخي در انقلاب به وجود آورد. چه کسي جز او مي توانست چنين صريح، ختم دوره اي و آغاز دوره اي جديد را اعلام کند. او با اسم رمز سازندگي، انقلابي در دل انقلاب سامان داد. از همين جا واگرايي آغاز شد. اهميت او در ايجاد شکاف بين دو دوره است و نه در روانشناسي شخصيت سياسي او». سوال! چرا هاشمي قادر نيست به سينه جماعتي بزند که صراحتاً از ختم انقلاب سخن گفته و او را هم نامزد اين کار کرده اند؟ ميّت بين الاحياء.
اما اين همه ماجرا نيست. روزنامه اولين وزير کشور دولت اصلاحات، به هنگام آشوب تير ماه 1378 نقش آتش بيار معرکه را بازي مي کرد و پيش از آن به حوزه ترويج نهضت آزادي و باند مهدي هاشمي معدوم و حتي رسميت شناختن رژيم صهيونيستي سقوط کرده بود، حال آن که بهتر از همه مواضع صريح امام خميني(ره) را مي دانست. آقاي روحاني در بحبوحه چنان فتنه و آشوبي و در روز 23 تير ماه، به درستي آشوبگران را مزدوران آمريکا و اسرائيل معرفي کرد. 16 سال بعد- 6 تير ماه 94- چه اتفاقي شکل گرفته و کدام نقشه تدوين شده که همين آقاي راديکال به مجله انديشه پويا مي گويد «اينکه نيروهاي اصلاح طلب نخواهند سرمايه سياسي شان را پشت سر آقاي روحاني جمع بکنند حرف غلطي نيست... ]اما[ سعي مي کنيم خوش بين باشيم که آقاي روحاني کاتاليزوري باشد براي گذار به شرايط مناسب تر»؟! همين شخص بهمن 92 در جمع اصلاح طلبان مشهد مي گويد «در انتخابات مجلس و خبرگان دنبال اين نيستيم افرادي را به مجلس بفرستيم که حکومت و ارکان آن احساس خطر کنند. نبايد از کساني حمايت کرد که حکومت احساس کند قرار است مجلس ششم تکرار شود». جالب اينکه احمد پورنجاتي 19 اسفند 1391 در مصاحبه با روزنامه بهار گفته بود «دفاعيات آقاي عبدالله نوري براي روزنامه خرداد را که خواندم، به او گفتم اين مفهومش خداحافظ حاکميت است و اگر يک مقدار بدبينانه تر برخورد کنيم، خداحافظ انقلاب!». کساني با اين رويکرد ختم انقلاب يا خداحافظي با آن، کدام هدف را مد نظر دارند که روحاني را کاتاليزور (عامل تسريع فرآيند تغيير) و دولت او را صراحتاً رحم اجاره اي خود مي دانند؟ پيداست که اين جريان نه تنها انقلاب و نظام بلکه حتي دولت را به نيابت از دشمن هدف گرفته و نگاهي کاملاً تحقيرآميز و دستمالي شده نسبت به دولت محترم دارد.
شبکه نيابتي نفوذ بر آن است که ضربه عليه انقلاب را به واسطه برخي چهره ها و نهادهاي خودي امکانپذير کند و به اين ترتيب از خود آن چهره هانيز انتقام بگيرد. در اين مدل کلي، برجام فقط يک بهانه براي معبرگشايي براي انتخابات يا ايجاد بي ثباتي فرهنگي و سياسي و اقتصادي است. به خيال جان ساورز رئيس سابق MI6 انگليس «دوره 15 ساله برجام، ماهيت انقلابي ايران را تغيير مي دهد». در چنين فرآيندي بي خود نيست که جريان آلوده ضمن تصويرسازي معکوس مي کوشد دو امدادي تيم هاي مذاکراتي هسته اي را تبديل به دوئل و جنگ گلادياتوري داخل نظام کند و براي شيطان بزرگ حاشيه امنيت فراهم سازد؛ در حالي که اساساً و به صراحت استقلال و اقتدار و امنيت ملي را هدف گرفته است. اولين توقع از دولت و وزيران ذي ربط آن است که با صراحت و از موضع انقلابي در برابر اين شبکه آلوده موضع بگيرند و سپس به عنوان تهديد با اين شبکه برخورد کنند؛ اين مطالبه صريح رهبري و حکم عقل است و انتظار مي رود رئيس جمهور محترم و وزراي اطلاعات، کشور، ارشاد، علوم و ارتباطات در لبيک به اين مطالبه پيشقدم باشند؛ در غير اين صورت، دولت اولين قرباني پيش قراولان جنگ نيابتي دشمن خواهد بود.
تير ماه 92 مايکل سينگ مدير انستيتو واشنگتن و روزنامه واشنگتن تايمز در تحليل هايي خاطرنشان کردند «روحاني فردي از درون نظام است و آمريکا به او به اعتبار سوابق امنيتي اعتماد ندارد اما اگر دولت وي بتواند با انجام اصلاحات(!) در زمينه بازگشايي انجمن صنفي روزنامه نگاران، آزادي بازداشتي هاي حوادث سال 2009 (88)، کاهش نفوذ نيروهاي امنيتي در دانشگاه و باز گرداندن افراد اخراجي، آزادسازي نهادهاي مدني مورد حمايت خاتمي نظير خانه سينما، کانون وکلاو برخي سنديکاها کاري بکند، و لو پيشرفت مذاکرات هسته اي کُند باشد، ثابت خواهد شد که روحاني دنبال تغيير است». دولت در چنين صف بندي آشکاري ميان جمهوري اسلامي ايران و شيطان بزرگ، نمي تواند بي طرف باشد بلکه خط مقدم دفاع است و بايد در تراز همين خط مقدم ظاهر شود. نويسنده: محمد ايماني
رهبر انقلاب در ديدار دولت (4 شهريور) با تشکر از «ختم مذاکرات» فرمودند «جزو نگراني ها و دغدغه هاي من اين است که دشمنان هدف هايي را در ذهن مي پرورانند... دشمني ها کاسته نشده، اين را نبايد از نظر دور داشت. فقط مخصوص وزارت خارجه هم نيست، همه دستگاه هاي اقتصادي و فرهنگي مطلقاً توجه داشته باشند که ما در داخل نقشه طراحي شده دشمن قرار نگيريم و بازي نکنيم؛ که فلان تصميم سياسي يا اقتصادي يا فرهنگي کمک بکند به آن بسته تعيين شده دشمن... کاري که علي العجاله بايد کرد اين است که در اتخاذ مواضع انقلابي بايد صراحت داشت، يعني رودربايستي نکنيم». همچنين 12 شهريور در ديدار اعضاي مجلس خبرگان تاکيد کردند «مسئله بعد از برجام، از مسئله برجام مهم تر است... آمريکايي ها خيلي بد حرف مي زنند... از جمله اين که ما انتظار داريم مسئولين جمهوري اسلامي يا دولت جمهوري اسلامي، کاري متفاوت انجام بدهند. يعني چه؟ يعني متفاوت از گذشته جمهوري اسلامي؟ نه خير چنين چيزي اتفاق نمي افتد... از جمله حرف هايي که مي زنند و ما را حساس مي کند، اين است که مي گويند برجام فرصت هايي را هم در داخل ايران و هم در منطقه در اختيار آمريکا قرار داده است. دوستان مان در دولت و مسئوليت هاي گوناگون اجازه اين فرصت طلبي را مطلقاً در داخل به آمريکايي ها ندهند، در خارج هم تلاش کنند اين فرصت ها در اختيار آمريکا قرار نگيرد».
ايشان در ديدار اقشار مختلف مردم (18 شهريور) يادآور شدند «آمريکايي ها دنبال چيزي به نام مذاکره با ايرانند. مذاکره بهانه است؛ مذاکره وسيله نفوذ است، وسيله براي تحميل خواستهاست» و در ديدار فرماندهان سپاه (24 شهريور) فرمودند «يکي از راه هاي ورود و نفوذ، ايجاد خلل در باورهاي انقلابي و ديني است... دشمنان ما مکرر مي گويند شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاري هستيد ]اما[... اين مسئله انقلاب و روحيه انقلابي را کنار بگذاريد و دنبال نکنيد! اگر روحيه و عملکرد انقلابي نبود، اين نفوذ هم وجود نداشت. معنايش اين است که انقلاب را بگذاريد کنار تا از اين قدرت بيفتيد تا ما بتوانيم شما را ببلعيم. اين را صريحاً به افرادي از جمهوري اسلامي مي گويند و توجه نمي شود به معنا و مفهوم واقعي اين حرف؛ تا کي مي خواهيد انقلابي باشيد و مرتب دم از انقلاب بزنيد، بياييد جزو جامعه جهاني! معناي اين حرف اين است که قدرت و عمق راهبردي خود رااز دست بدهيد». مسئولاني که اين پيغام را از غرب گرفته اند آيا مطابق مرام علمدار کربلا، با صراحت به سينه دشمن کوبيده اند؟ شبيه همين مضمون را رهبر معظم انقلاب 2 تير 94 (3 هفته قبل از اعلام توافق) در ديدار مسئولان نظام بيان فرمودند. «يکي از چالش ها اين است که کسي تصور کند اگر از مباني اعتقادي نظام دست برداريم، راه ما باز خواهد شد. اين خطاي بسيار بزرگ و اساسي است. البته برادران ما در دولت خدمتگزار، با اعتقاد عمل مي کنند، واقعاً معتقد به مباني انقلابند؛ از اينها ما گله اي نداريم لکن در مجموعه دست اندرکاران کساني هستند که تصور مي کنند اگر از برخي اصول و مباني خود کوتاه بياييم، خيلي از درهاي بسته به روي ما گشوده خواهد شد در حالي که اين جور نيست، اين خطاي بزرگي است». نفوذ سياسي و فرهنگي در مراکز تصميم گيري و اگر نشد تصميم سازي، هشداري بود که معظم له در همين زمينه مطرح کردند. ايشان براساس همين مدل و نقشه راه کلي 2 بار - در جمع دانشجويان و خبرگان- فرمودند «مبارزه با استکبار که آمريکا مصداق اتمّ آن است، تعطيل بردار نيست. خودتان را براي ادامه مبارزه آماده کنيد» و «نيروهاي مومن و اصيل و معتقد، خودشان را آماده کنند و آماده کار اقتصادي و فرهنگي و سياسي باشند... دشمنان شب و روز نمي شناسند، ما هم بايستي شب و روز نشناسيم و همه آماده باشيم».
دشمن سالهاست که مي کوشد در ميان رسانه ها، احزاب، NGOها، و انجمن هاي فرهنگي و هنري و دانشگاهي شبکه سازي کند و از اين طريق ضمن بزک کردن سوابق سياه و ممتد خود تا به امروز، جاي پاي سياسي و فرهنگي- از حضور هاليوود و مک دونالد تا دفتر حافظ منافع و مبادله هيئت هاي سياسي و فرهنگي- فراهم سازد. بيهوده نيست که از فلان دلال بنزين (همسر مقام دولتي) تا نشريات زنجيره اي در گوشه و کنار، زمزمه راه اندازي دير يا زود سفارت آمريکا و «ديپلماسي (ديدار) اتفاقي روحاني با اوباما در نيويورک» و... را کوک مي کنند يا «کاروان چشم آبي ها در تهران» و «ديپلماسي بانوي خندان در تهران» و... را تبديل به تيتر اول خود مي نمايند و يا طرح اوباما با لباس پهلواني زورخانه اي! را بر صفحه اول نشريه کارگزاران مي نشانند. مسئله اما فقط رابطه و سازش با آمريکا نيست. سال 1377، کنت تيمرمن از فعالان براندازي نرم در ميزگردي گفت «برقراري روابط آمريکا با ايران به معناي ختم انقلاب است. زماني که ستون مبارزه آمريکا فرو بريزد، کل انقلاب فرو خواهد ريخت». يک سال پيش از وي -زمستان 1376- جفري کمپ به دعوت دفتر مطالعات وزارت خارجه (يکي از آن مراکز تصميم سازي و در کنار مراکزي نظير مرکز تحقيقات استراتژيک) به تهران سفر کرد و پس از بازگشت به شبکه CNN گفت «ايران اکنون آماده است از تبليغات خود درباره شيطان بزرگ بکاهد. ما در آينده اي نزديک شاهد حضور نمايندگي خود در تهران خواهيم بود و مي توانيم سفير خود را به ايران بفرستيم. بازگشت ما به تهران به معناي ختم انقلاب است».
«ختم انقلاب» البته يک کليد واژه صريح، فراتر از اسم رمزهاي معمايي است. هنگامي که روزنامه جامعه سال 76 راه اندازي شد، تصوير وزير ارشاد وقت را که در دفتر اين روزنامه ظاهر شده بود، بر صفحه اول خود نشاند. اين روزنامه چند ماه بعد صراحتاً از «ختم انقلاب» نوشت. (امروز البته آن آقاي وزير و معاون وزير بعد از وي در دولت اصلاحات، هر دو در انگليس پناهندگي گرفته اند و ضمن خدمت به شبکه بي بي سي، چشم به صدقه هاي رژيم آل سعود دارند سابقه آنها اين پرسش را برمي انگيزد که آيا خداي نکرده قرار است ممشا و مقصد حقارت آميز آنان دوباره بازتوليد شود؟ اين پرسش درباره شماري از همکاران متواري نشريات اجاره و زنجيره اي نيز صادق است). 16-17 سال بعد، روزنامه شرق به عنوان ادامه روزنامه جامعه در سرمقاله اي قابل تامل مي نويسد «اهميت هاشمي در اعلام ختم دوره انقلاب است. او اولين دولت پسا انقلابي]![ را تاسيس کرد و کساني را که آمادگي روحي دوره جديد را نداشتند کنار گذاشت و شکاف تاريخي در انقلاب به وجود آورد. چه کسي جز او مي توانست چنين صريح، ختم دوره اي و آغاز دوره اي جديد را اعلام کند. او با اسم رمز سازندگي، انقلابي در دل انقلاب سامان داد. از همين جا واگرايي آغاز شد. اهميت او در ايجاد شکاف بين دو دوره است و نه در روانشناسي شخصيت سياسي او». سوال! چرا هاشمي قادر نيست به سينه جماعتي بزند که صراحتاً از ختم انقلاب سخن گفته و او را هم نامزد اين کار کرده اند؟ ميّت بين الاحياء.
اما اين همه ماجرا نيست. روزنامه اولين وزير کشور دولت اصلاحات، به هنگام آشوب تير ماه 1378 نقش آتش بيار معرکه را بازي مي کرد و پيش از آن به حوزه ترويج نهضت آزادي و باند مهدي هاشمي معدوم و حتي رسميت شناختن رژيم صهيونيستي سقوط کرده بود، حال آن که بهتر از همه مواضع صريح امام خميني(ره) را مي دانست. آقاي روحاني در بحبوحه چنان فتنه و آشوبي و در روز 23 تير ماه، به درستي آشوبگران را مزدوران آمريکا و اسرائيل معرفي کرد. 16 سال بعد- 6 تير ماه 94- چه اتفاقي شکل گرفته و کدام نقشه تدوين شده که همين آقاي راديکال به مجله انديشه پويا مي گويد «اينکه نيروهاي اصلاح طلب نخواهند سرمايه سياسي شان را پشت سر آقاي روحاني جمع بکنند حرف غلطي نيست... ]اما[ سعي مي کنيم خوش بين باشيم که آقاي روحاني کاتاليزوري باشد براي گذار به شرايط مناسب تر»؟! همين شخص بهمن 92 در جمع اصلاح طلبان مشهد مي گويد «در انتخابات مجلس و خبرگان دنبال اين نيستيم افرادي را به مجلس بفرستيم که حکومت و ارکان آن احساس خطر کنند. نبايد از کساني حمايت کرد که حکومت احساس کند قرار است مجلس ششم تکرار شود». جالب اينکه احمد پورنجاتي 19 اسفند 1391 در مصاحبه با روزنامه بهار گفته بود «دفاعيات آقاي عبدالله نوري براي روزنامه خرداد را که خواندم، به او گفتم اين مفهومش خداحافظ حاکميت است و اگر يک مقدار بدبينانه تر برخورد کنيم، خداحافظ انقلاب!». کساني با اين رويکرد ختم انقلاب يا خداحافظي با آن، کدام هدف را مد نظر دارند که روحاني را کاتاليزور (عامل تسريع فرآيند تغيير) و دولت او را صراحتاً رحم اجاره اي خود مي دانند؟ پيداست که اين جريان نه تنها انقلاب و نظام بلکه حتي دولت را به نيابت از دشمن هدف گرفته و نگاهي کاملاً تحقيرآميز و دستمالي شده نسبت به دولت محترم دارد.
شبکه نيابتي نفوذ بر آن است که ضربه عليه انقلاب را به واسطه برخي چهره ها و نهادهاي خودي امکانپذير کند و به اين ترتيب از خود آن چهره هانيز انتقام بگيرد. در اين مدل کلي، برجام فقط يک بهانه براي معبرگشايي براي انتخابات يا ايجاد بي ثباتي فرهنگي و سياسي و اقتصادي است. به خيال جان ساورز رئيس سابق MI6 انگليس «دوره 15 ساله برجام، ماهيت انقلابي ايران را تغيير مي دهد». در چنين فرآيندي بي خود نيست که جريان آلوده ضمن تصويرسازي معکوس مي کوشد دو امدادي تيم هاي مذاکراتي هسته اي را تبديل به دوئل و جنگ گلادياتوري داخل نظام کند و براي شيطان بزرگ حاشيه امنيت فراهم سازد؛ در حالي که اساساً و به صراحت استقلال و اقتدار و امنيت ملي را هدف گرفته است. اولين توقع از دولت و وزيران ذي ربط آن است که با صراحت و از موضع انقلابي در برابر اين شبکه آلوده موضع بگيرند و سپس به عنوان تهديد با اين شبکه برخورد کنند؛ اين مطالبه صريح رهبري و حکم عقل است و انتظار مي رود رئيس جمهور محترم و وزراي اطلاعات، کشور، ارشاد، علوم و ارتباطات در لبيک به اين مطالبه پيشقدم باشند؛ در غير اين صورت، دولت اولين قرباني پيش قراولان جنگ نيابتي دشمن خواهد بود.
تير ماه 92 مايکل سينگ مدير انستيتو واشنگتن و روزنامه واشنگتن تايمز در تحليل هايي خاطرنشان کردند «روحاني فردي از درون نظام است و آمريکا به او به اعتبار سوابق امنيتي اعتماد ندارد اما اگر دولت وي بتواند با انجام اصلاحات(!) در زمينه بازگشايي انجمن صنفي روزنامه نگاران، آزادي بازداشتي هاي حوادث سال 2009 (88)، کاهش نفوذ نيروهاي امنيتي در دانشگاه و باز گرداندن افراد اخراجي، آزادسازي نهادهاي مدني مورد حمايت خاتمي نظير خانه سينما، کانون وکلاو برخي سنديکاها کاري بکند، و لو پيشرفت مذاکرات هسته اي کُند باشد، ثابت خواهد شد که روحاني دنبال تغيير است». دولت در چنين صف بندي آشکاري ميان جمهوري اسلامي ايران و شيطان بزرگ، نمي تواند بي طرف باشد بلکه خط مقدم دفاع است و بايد در تراز همين خط مقدم ظاهر شود. نويسنده: محمد ايماني