اوین
نامه ی کیهان 4 شنبه 8 مهره ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "شان ايران بالاتر از اين بود "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "شان ايران بالاتر از اين بود "
سربازجو شریعت نداری برای
اینکه هم چوب را زده وهم پیازرا به روحانی
وتیم همراه وی در سازمان و مشاوران
اطرافیانش خورانده باشد ومطبوعات حامی دولت رامتهم کرده باشد گذشته از اینکه از شیوه بازجویی و اعتراف گیری
وتنظیم کیفرخواست استفاده کرده است آویزان به گفته
خمینی شیاد شده و آن را چانی یادداشت خود علیه روحانی ومطبوعات حامی اش کرده است.
چون از خمینی شیاد نقل کرده مطبوعاتدرباره
آنچه بايد بنويسند و نمي نويسند هم مسئوليت دارند، از اين روي اشاره به مواردي از
مواضع و عملکرد روحانی طي چند روز اخير که
در جريان سفر ايشان به نيويورک صورت پذيرفت و متاسفانه در شان و تراز خلافت اسلامی
ولایت فقیه مردم به خوان ساندیس خوران و
دلواپسان نگران هسته ای مخالف توافق هسته ای نبوده است، ضروري به نظر مي رسد که علیه ی
سخنرانی روحانی کیفرخواستی تنظیم شود.
برای اینکه
نطق رسمي روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل متحد با آنچه از وی انتظار مي رفت و مي رود فاصله زيادي داشت. چون به گونه اي که اگر بخش مربوط به توافق وين- که اختصاص به رژیم وارونه ی و لایت فقیه دارد از مجموعه سخنان ايشان حذف شود، سخنراني اش با سخنراني مثلارئيس جمهور فلان کشور ديگر به سختي قابل تشخيص بود و البته شروع سخن با «بسم الله الرحمن الرحيم» و خاتمه آن با «والعاقبة للمتقين» نشان مي داد شخصي که در حال سخنراني است، رئيس جمهور و يا نخست وزير يک کشور اسلامي است، اما کدام کشور اسلامي؟ پاکستان؟ عربستان؟ مصر؟ اردن؟! و... چرا که روساي کشورهاي ياد شده نيز بعضا سخن خود را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مي کنند و احيانا با جملاتي نظير «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته» خاتمه مي دهند.
نطق رسمي روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل متحد با آنچه از وی انتظار مي رفت و مي رود فاصله زيادي داشت. چون به گونه اي که اگر بخش مربوط به توافق وين- که اختصاص به رژیم وارونه ی و لایت فقیه دارد از مجموعه سخنان ايشان حذف شود، سخنراني اش با سخنراني مثلارئيس جمهور فلان کشور ديگر به سختي قابل تشخيص بود و البته شروع سخن با «بسم الله الرحمن الرحيم» و خاتمه آن با «والعاقبة للمتقين» نشان مي داد شخصي که در حال سخنراني است، رئيس جمهور و يا نخست وزير يک کشور اسلامي است، اما کدام کشور اسلامي؟ پاکستان؟ عربستان؟ مصر؟ اردن؟! و... چرا که روساي کشورهاي ياد شده نيز بعضا سخن خود را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مي کنند و احيانا با جملاتي نظير «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته» خاتمه مي دهند.
سربازجو شریعت نداری درادامه ی بازجویی خود ازاینکه محتوای نطق نوشتاری
روحانی در سازمان ملل مشابه نطق نوشتاری
سال های پیشین احمدی نژاد نبود که هلاکاست را دروغ می نامید وتأکید برنابودی
اسراییل می کرد ومدعی صدوردانش بومی هسته ای با عدالت محوری دولت پاک ترین درتاریخش به مردم محروم جهان بود آنهم درحالتی که وی نورانی شده بود. بنابراین سربازجو شریعت نداری
به شدت شاکی شده که چرا روحاني در نطق خويش از انقلاب اسلامي، ورسالت رژیم وارونه ی ولایت فقیه دفاع نکرده که علت درگيري و کينه توزي نظام سلطه جهاني با این چنین رژیم جنگ افروز قرون وسطایی می باشد.
همچنین مدافع حقانيت مقاومت نيروهاي تروریستی همچون سپاه قدس وحزب الشیطان لبنان
وحوثی های یمنی در منطقه نشد و از نايات فراواني که آمريکا و متحدانش مرتکب شده و
هنوز مي شوند و... نه فقط کمترين سخني به ميان نياور، بلکه از يک اشاره تلويحي و
کنايه آميز گذرا به مواردي از اين دست نيز دريغ ورزيد. از اين روي و با عرض پوزش
جاي اين پرسش هست که کجاي نطق ايشان از اسلام و انقلاب و خلافت اسلامی ولایت فقیه ، نشانه اي داشت؟
خلاصه سربازجو شریعت
نداری از موضع ضد آمریکایی تاتوانسته مانور تبلیغاتی داده و روحانی را بیشتر متهم
کرده که چرا در سخنرانی خود بد وبیراه به آمریکا نگفت وازهم پیمانان بشار اسد
جنایتکار وحزب الشیطان وحوثی های یمنی حمایت نکرد؟
مهمتر اینکه چرابه جای مخالفت با توافق هسته ای ازآن دفاع
کرد؟ بهرحال سربازجوشریعت نداری آشکارا لوداده است که برای چه با بهانه ی اشک
تمساح ریختن برای کشته های منا باجو سازی روحانی را به زور به تهران کشاند .چون وی سخت شاکی وعصبی وناراخت و بهم ریخته از
سخنرانی روحانی درمجمع عمومی سازمان ملل شده است.
اگرچه برخي از اطرافيان و مشاوران رئيس جمهور محترم اصرار دارند
که هر انتقادي را به حساب مخالفت با ايشان بنويسند و با بهره گيري از شگرد «مارپيچ
سکوت» منتقدان را به سکوت وادارند، ولي به قول حضرت امام(ره)، آنان که دستي به قلم
دارند- از جمله مطبوعات- نه فقط درباره آنچه مي نويسند مسئول هستند بلکه درباره
آنچه بايد بنويسند و نمي نويسند هم مسئوليت دارند، از اين روي اشاره به مواردي از
مواضع و عملکرد رئيس جمهور محترم طي چند روز اخير که در جريان سفر ايشان به
نيويورک صورت پذيرفته و متاسفانه در شان و تراز نظام اسلامي و مردم اين مرز و بوم
نبوده است، ضروري به نظر مي رسد.
1- نطق رسمي آقاي دکتر روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل متحد با آنچه از رئيس جمهور ايران اسلامي انتظار مي رفت و مي رود فاصله زيادي داشت به گونه اي که اگر بخش مربوط به توافق وين- که اختصاص به ايران دارد- را از مجموعه سخنان ايشان حذف کنيم، سخنراني جناب روحاني با سخنراني مثلارئيس جمهور فلان کشور ديگر به سختي قابل تشخيص بود و البته شروع سخن با «بسم الله الرحمن الرحيم» و خاتمه آن با «والعاقبة للمتقين» نشان مي داد شخصي که در حال سخنراني است، رئيس جمهور و يا نخست وزير يک کشور اسلامي است، اما کدام کشور اسلامي؟ پاکستان؟ عربستان؟ مصر؟ اردن؟! و... چرا که روساي کشورهاي ياد شده نيز بعضا سخن خود را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مي کنند و احيانا با جملاتي نظير «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته» خاتمه مي دهند.
آقاي دکتر روحاني در نطق خويش از انقلاب اسلامي، رسالت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، علت درگيري و کينه توزي نظام سلطه جهاني با ايران اسلامي، حقانيت نيروهاي مقاومت در منطقه، جنايات فراواني که آمريکا و متحدانش عليه ملت ايران مرتکب شده و هنوز مي شوند و... نه فقط کمترين سخني به ميان نياورد بلکه از يک اشاره تلويحي و کنايه آميز گذرا به مواردي از اين دست نيز دريغ ورزيد. از اين روي و با عرض پوزش جاي اين پرسش هست که کجاي نطق ايشان از اسلام و انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، نشانه اي داشت؟!
2- آقاي رئيس جمهور با اشاره به انتخابات رياست جمهوري 92 مي فرمايند؛ «من به نمايندگي از ملتي سخن مي گويم که دو سال قبل، بار ديگر به تعامل سازنده با جهان راي داد... و خواستار تحکيم صلح و گفت وگوي سازنده با جهان شد»!
بايد از آقاي روحاني پرسيد؛ مگر ملت ايران تاکنون و قبل از انتخاب ايشان، خواستار «تحکيم صلح» و «تعامل سازنده با جهان» نبوده است؟! آيا اين بخش از اظهارات رئيس جمهور محترم که در جاي جاي نطق ايشان موج مي زند،
اولا: اهانت به ملت ايران و متهم کردن آنان به جنگ افروزي و تنش آفريني نيست؟
ثانيا: آيا آقاي روحاني در اين اظهارنظر خويش، ملت مسلمان و شريف ايران را عامل اصلي دشمني هاي بي وقفه آمريکا و متحدانش با جمهوري اسلامي ايران معرفي نکرده است؟! چرا نفرموده اند تنها گناه مردم ايران که از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون با کينه توزي ها و دشمني ها و جنگ افروزي هاي بي وقفه نظام سلطه روبرو بوده و هنوز هم هست، فقط به فقط تکيه آنان بر اسلام ناب محمدي(ص)، تاکيد بر استقلال و آزادي و مقابله با قدرتهاي زورگو و غارتگر بوده است. چرا در سخنان خود - آنهم از جايگاه رئيس جمهور ايران اسلامي- جاي شاکي و متهم را عوض کرده اند؟! جنگ 8 ساله را ملت ايران به راه انداخت يا آمريکا و متحدانش؟ بمباران شهرها، جنگ نفت کش ها، محاصره و تحريم اقتصادي، طرح چند کودتا، حمايت هاي مالي و تسليحاتي و سياسي از گروههاي تروريست و دهها و صدها جنايت ديگر را چه کساني عليه مردم مظلوم و مسلمان اين مرز و بوم تدارک ديده و به صحنه آورده و هنوز هم ادامه مي دهند؟
3- آقاي دکتر روحاني در حالي از اجراي برجام و موافقت جمهوري اسلامي ايران با توافق وين ياد مي کنند که هنوز تکليف نهايي آن روشن نيست و مطابق اصول 77 و 125 قانون اساسي، چنانچه اين سند در مجلس شوراي اسلامي به تصويب نرسد، اجراي آن غيرقانوني است. اين بدعت که جناب روحاني آغاز کرده و در مجمع عمومي سازمان ملل بر آن تاکيد ورزيده اند، در صورت ادامه و عدم پيشگيري، علاوه بر فاجعه اي که اجراي برجام به مردم و نظام تحميل مي کند، پي آمدهاي خطرناک ديگري نيز به دنبال دارد که بي اعتنايي به قانون اساسي، دور زدن مجلس شوراي اسلامي، بي توجهي به اصل تفکيک قوا و ناديده گرفتن مردم سالاري و... از جمله آنهاست و بايد از جناب رئيس جمهور پرسيد که حضرتعالي با کدام مجوز قانوني و از کدام جايگاه تعريف شده در نظام اسلامي، توافقي را که هنوز به تصويب نرسيده - و ده ها بند و ماده آن در صورت اجرا، فاجعه آفرين خواهد بود- را تصويب شده تلقي فرموده ايد؟
4- آقاي دکتر روحاني در بخشي از سخنراني خود از توافق وين با عنوان يک «سازه استوار»! ياد کرده و مي فرمايند « براي اولين بار در تاريخ ملل، دوطرف به جاي مذاکره پس از جنگ براي دستيابي به صلح، پيش از مخاصمه به مصالحه دست يافتند»!
جناب روحاني پيش از اين هم، بزرگترين دستاورد توافق وين را برطرف شدن «سايه شوم جنگ» از سر ملت ايران دانسته بودند! که بايد پرسيد؛ حضرتعالي از کدام جنگ سخن مي گوئيد؟! آيا نمي دانيد که آمريکا براندازي جمهوري اسلامي ايران را به عنوان يک هدف استراتژيک در دستور کار خود داشته و دارد؟ و نمي دانيد که تاکنون هيچ فرصتي را براي رسيدن به اين هدف استراتژيک از دست نداده است؟ بنابراين اگر در محاسبات خود براي براندازي ايران اسلامي از طريق جنگ کمترين احتمالي قائل بود، به يقين و بدون کمترين ترديدي به آن دست مي زد. مگر جنگ تحميلي در ماهيت واقعي خود که بارها از سوي آمريکايي ها نيز به آن اعتراف شده است، جنگ آمريکا با ايران نبود؟ آيا جنگ 8 ساله پيروزي آمريکا را در پي داشت؟! و حال آن که در آن دوران جمهوري اسلامي ايران توان و اقتدار امروزه - چه به لحاظ ماشين جنگي و چه به لحاظ عقبه استراتژيک و...- را نداشت و آمريکاي امروز هم، توان آن روزها را ندارد و به قول مفسر نيويورک تايمز، آمريکا امروزه به اندازه يک بند انگشت هم قدرت ورود به يک جنگ در منطقه را ندارد و از اين روي به جنگ هاي نيابتي -PROXY WAR- روي آورده است. امروزه به اعتراف بزرگترين و معروف ترين استراتژيست هاي دنيا، منطقه خاورميانه - غرب آسيا - به ويترين ناکامي هاي آمريکا تبديل شده است و عامل همه اين ناکامي ها قطب قدرتمند ايران اسلامي است. بايد از آقاي روحاني پرسيد؛ انتظار داريد که چندبار ديگر اوباما و جان کري اين واقعيت تلخ را تکرار کنند که آنچه آمريکا از طريق توافق وين به دست آورده است هرگز نمي توانست از راه جنگ به دست آورد!
و اما، نکته گفتني ديگري نيز در ميان است که شرح آن در محدوده يادداشت پيش روي نمي گنجد و به نوشته ديگري نياز دارد و آن، اين که توافق وين برخلاف ادعاي جناب رئيس جمهور نه فقط سايه جنگ را از سر ايران اسلامي دور نکرده است بلکه اين توافق به گونه اي طراحي و تحميل شده است که در صورت اجرايي شدن، اصلي ترين کانون هاي اقتدار جمهوري اسلامي ايران را از بين مي برد و ايران اسلامي را به کشوري ضعيف و ناتوان در عرصه هاي نظامي و اقتصادي تبديل مي کند به گونه اي که در آن حالت حتي از تعرض کشورهاي فکسني مثل امارات و عربستان و ... نيز در امان نخواهد بود.
5- ديپلمات هاي کشورمان در مقابل برخورد مستکبرانه رژيم جنايتکار و قرون وسطايي آل سعود، موضع بسيار ضعيف و دست پائيني داشتند که نه فقط در سطح و تراز ملت مسلمان و انقلابي ايران نبود، بلکه تصويري غيرواقعي و اهانت آميز نسبت به نظام و مردم غيور ايران را به نمايش مي گذاشت! اين در حالي است که پيش از اين، آقاي دکتر روحاني درباره توافق ژنو گفته بود؛ «توافق ژنو يعني تسليم قدرت هاي بزرگ در برابر ملت بزرگ ايران»! و سوال اين است که اگر اينگونه بوده و هست، چرا رژيم دم دستي و دست نشانده اي مانند رژيم آل سعود تسليم نشده و رجز متکبرانه مي خواند؟ و اگر مانند گذشته از موضع قدرت با آمريکا و متحدانش روبرو مي شديم، آيا رژيم نوکرصفت و ميهمان کشي مانند آل سعود جرات عرض اندام داشت؟! نويسنده: حسين شريعتمداري
1- نطق رسمي آقاي دکتر روحاني در مجمع عمومي سازمان ملل متحد با آنچه از رئيس جمهور ايران اسلامي انتظار مي رفت و مي رود فاصله زيادي داشت به گونه اي که اگر بخش مربوط به توافق وين- که اختصاص به ايران دارد- را از مجموعه سخنان ايشان حذف کنيم، سخنراني جناب روحاني با سخنراني مثلارئيس جمهور فلان کشور ديگر به سختي قابل تشخيص بود و البته شروع سخن با «بسم الله الرحمن الرحيم» و خاتمه آن با «والعاقبة للمتقين» نشان مي داد شخصي که در حال سخنراني است، رئيس جمهور و يا نخست وزير يک کشور اسلامي است، اما کدام کشور اسلامي؟ پاکستان؟ عربستان؟ مصر؟ اردن؟! و... چرا که روساي کشورهاي ياد شده نيز بعضا سخن خود را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مي کنند و احيانا با جملاتي نظير «والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته» خاتمه مي دهند.
آقاي دکتر روحاني در نطق خويش از انقلاب اسلامي، رسالت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، علت درگيري و کينه توزي نظام سلطه جهاني با ايران اسلامي، حقانيت نيروهاي مقاومت در منطقه، جنايات فراواني که آمريکا و متحدانش عليه ملت ايران مرتکب شده و هنوز مي شوند و... نه فقط کمترين سخني به ميان نياورد بلکه از يک اشاره تلويحي و کنايه آميز گذرا به مواردي از اين دست نيز دريغ ورزيد. از اين روي و با عرض پوزش جاي اين پرسش هست که کجاي نطق ايشان از اسلام و انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، نشانه اي داشت؟!
2- آقاي رئيس جمهور با اشاره به انتخابات رياست جمهوري 92 مي فرمايند؛ «من به نمايندگي از ملتي سخن مي گويم که دو سال قبل، بار ديگر به تعامل سازنده با جهان راي داد... و خواستار تحکيم صلح و گفت وگوي سازنده با جهان شد»!
بايد از آقاي روحاني پرسيد؛ مگر ملت ايران تاکنون و قبل از انتخاب ايشان، خواستار «تحکيم صلح» و «تعامل سازنده با جهان» نبوده است؟! آيا اين بخش از اظهارات رئيس جمهور محترم که در جاي جاي نطق ايشان موج مي زند،
اولا: اهانت به ملت ايران و متهم کردن آنان به جنگ افروزي و تنش آفريني نيست؟
ثانيا: آيا آقاي روحاني در اين اظهارنظر خويش، ملت مسلمان و شريف ايران را عامل اصلي دشمني هاي بي وقفه آمريکا و متحدانش با جمهوري اسلامي ايران معرفي نکرده است؟! چرا نفرموده اند تنها گناه مردم ايران که از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون با کينه توزي ها و دشمني ها و جنگ افروزي هاي بي وقفه نظام سلطه روبرو بوده و هنوز هم هست، فقط به فقط تکيه آنان بر اسلام ناب محمدي(ص)، تاکيد بر استقلال و آزادي و مقابله با قدرتهاي زورگو و غارتگر بوده است. چرا در سخنان خود - آنهم از جايگاه رئيس جمهور ايران اسلامي- جاي شاکي و متهم را عوض کرده اند؟! جنگ 8 ساله را ملت ايران به راه انداخت يا آمريکا و متحدانش؟ بمباران شهرها، جنگ نفت کش ها، محاصره و تحريم اقتصادي، طرح چند کودتا، حمايت هاي مالي و تسليحاتي و سياسي از گروههاي تروريست و دهها و صدها جنايت ديگر را چه کساني عليه مردم مظلوم و مسلمان اين مرز و بوم تدارک ديده و به صحنه آورده و هنوز هم ادامه مي دهند؟
3- آقاي دکتر روحاني در حالي از اجراي برجام و موافقت جمهوري اسلامي ايران با توافق وين ياد مي کنند که هنوز تکليف نهايي آن روشن نيست و مطابق اصول 77 و 125 قانون اساسي، چنانچه اين سند در مجلس شوراي اسلامي به تصويب نرسد، اجراي آن غيرقانوني است. اين بدعت که جناب روحاني آغاز کرده و در مجمع عمومي سازمان ملل بر آن تاکيد ورزيده اند، در صورت ادامه و عدم پيشگيري، علاوه بر فاجعه اي که اجراي برجام به مردم و نظام تحميل مي کند، پي آمدهاي خطرناک ديگري نيز به دنبال دارد که بي اعتنايي به قانون اساسي، دور زدن مجلس شوراي اسلامي، بي توجهي به اصل تفکيک قوا و ناديده گرفتن مردم سالاري و... از جمله آنهاست و بايد از جناب رئيس جمهور پرسيد که حضرتعالي با کدام مجوز قانوني و از کدام جايگاه تعريف شده در نظام اسلامي، توافقي را که هنوز به تصويب نرسيده - و ده ها بند و ماده آن در صورت اجرا، فاجعه آفرين خواهد بود- را تصويب شده تلقي فرموده ايد؟
4- آقاي دکتر روحاني در بخشي از سخنراني خود از توافق وين با عنوان يک «سازه استوار»! ياد کرده و مي فرمايند « براي اولين بار در تاريخ ملل، دوطرف به جاي مذاکره پس از جنگ براي دستيابي به صلح، پيش از مخاصمه به مصالحه دست يافتند»!
جناب روحاني پيش از اين هم، بزرگترين دستاورد توافق وين را برطرف شدن «سايه شوم جنگ» از سر ملت ايران دانسته بودند! که بايد پرسيد؛ حضرتعالي از کدام جنگ سخن مي گوئيد؟! آيا نمي دانيد که آمريکا براندازي جمهوري اسلامي ايران را به عنوان يک هدف استراتژيک در دستور کار خود داشته و دارد؟ و نمي دانيد که تاکنون هيچ فرصتي را براي رسيدن به اين هدف استراتژيک از دست نداده است؟ بنابراين اگر در محاسبات خود براي براندازي ايران اسلامي از طريق جنگ کمترين احتمالي قائل بود، به يقين و بدون کمترين ترديدي به آن دست مي زد. مگر جنگ تحميلي در ماهيت واقعي خود که بارها از سوي آمريکايي ها نيز به آن اعتراف شده است، جنگ آمريکا با ايران نبود؟ آيا جنگ 8 ساله پيروزي آمريکا را در پي داشت؟! و حال آن که در آن دوران جمهوري اسلامي ايران توان و اقتدار امروزه - چه به لحاظ ماشين جنگي و چه به لحاظ عقبه استراتژيک و...- را نداشت و آمريکاي امروز هم، توان آن روزها را ندارد و به قول مفسر نيويورک تايمز، آمريکا امروزه به اندازه يک بند انگشت هم قدرت ورود به يک جنگ در منطقه را ندارد و از اين روي به جنگ هاي نيابتي -PROXY WAR- روي آورده است. امروزه به اعتراف بزرگترين و معروف ترين استراتژيست هاي دنيا، منطقه خاورميانه - غرب آسيا - به ويترين ناکامي هاي آمريکا تبديل شده است و عامل همه اين ناکامي ها قطب قدرتمند ايران اسلامي است. بايد از آقاي روحاني پرسيد؛ انتظار داريد که چندبار ديگر اوباما و جان کري اين واقعيت تلخ را تکرار کنند که آنچه آمريکا از طريق توافق وين به دست آورده است هرگز نمي توانست از راه جنگ به دست آورد!
و اما، نکته گفتني ديگري نيز در ميان است که شرح آن در محدوده يادداشت پيش روي نمي گنجد و به نوشته ديگري نياز دارد و آن، اين که توافق وين برخلاف ادعاي جناب رئيس جمهور نه فقط سايه جنگ را از سر ايران اسلامي دور نکرده است بلکه اين توافق به گونه اي طراحي و تحميل شده است که در صورت اجرايي شدن، اصلي ترين کانون هاي اقتدار جمهوري اسلامي ايران را از بين مي برد و ايران اسلامي را به کشوري ضعيف و ناتوان در عرصه هاي نظامي و اقتصادي تبديل مي کند به گونه اي که در آن حالت حتي از تعرض کشورهاي فکسني مثل امارات و عربستان و ... نيز در امان نخواهد بود.
5- ديپلمات هاي کشورمان در مقابل برخورد مستکبرانه رژيم جنايتکار و قرون وسطايي آل سعود، موضع بسيار ضعيف و دست پائيني داشتند که نه فقط در سطح و تراز ملت مسلمان و انقلابي ايران نبود، بلکه تصويري غيرواقعي و اهانت آميز نسبت به نظام و مردم غيور ايران را به نمايش مي گذاشت! اين در حالي است که پيش از اين، آقاي دکتر روحاني درباره توافق ژنو گفته بود؛ «توافق ژنو يعني تسليم قدرت هاي بزرگ در برابر ملت بزرگ ايران»! و سوال اين است که اگر اينگونه بوده و هست، چرا رژيم دم دستي و دست نشانده اي مانند رژيم آل سعود تسليم نشده و رجز متکبرانه مي خواند؟ و اگر مانند گذشته از موضع قدرت با آمريکا و متحدانش روبرو مي شديم، آيا رژيم نوکرصفت و ميهمان کشي مانند آل سعود جرات عرض اندام داشت؟! نويسنده: حسين شريعتمداري