بیماری مزمن نظام آموزشی ایران تنگناهای آموزش

بیماری مزمن نظام آموزشی ایران
تنگناهای آموزشی
فرارو-سال تحصیلی 94-95 در حالی آغاز می شود که نظام آموزش و پرورش ایران با مجموعه ای از مشکلات، کمبودها، بی سامانی‌ها دست و پنجه نرم می کند. مسائلی که نشان می دهد ساختار نهاد اصلی آموزشی و تربیت کشور از بیماری مزمن رنج می برد. بیماری که حتی تغییر دولت‌ها هم نتوانسته است در بهبود آن تاثیر آشکاری داشته باشد. جدای از مسائل گوناگون و پیچیده صنفی در این نهاد، بحران آموزش در ایران هر روز در حوزه های مختلف خود را نشان می دهد.
به گزارش فرارو، کارشناسان هرگاه سخن از آموزش و پرورش به میان می‌آید از محتوای کتاب‌های درسی، خلاءهای آموزشی و برخی اشتاباهات موجود و سابقه‌دار در این نظام انتقاد می‌کنند. آن‌ها معتقدند در نظام آموزش و پرورش ما گره‌های زیادی وجود دارد.
کسانی که در این حوزه به صورت مستقیم درگیرند از خرده مشکلات و تجربیات خود می گویند که در کنار هم قرار دادن آن ها، وضعیت نامناسب و بیمارگونه نظام آموزشی را بهتر به تصویر می کشد.
وقتی درس‌ها گیج‌کننده می‌شوند
زهرا غلامی سال‌ها معلم دبستانی در شهر تهران بوده است. او نزدیک به یک‌سال است که بازنشست شده، اما از مشکلاتی که مقطع دبستان دارد، در گفتگو با فرارو می‌گوید: یکی از مهم‌ترین مشکلات در این مقطع این بود که حجم کتاب‌ها زیاد بود و زمان برای آموزش آن‌ها کم. در راستای تغییراتی خواستند این وضعیت را بهتر کنند، در نتیجه قطر کتاب‌ها کمتر شد. اما این کار منجر به کم‌شدن کار معلم‌ها نشد، چرا که با تعطیل کردن روز پنجشنبه، بازهم مشکل کم‌آوردن زمان برای تدریس برای معلم‌ها مطرح است. این درحالی است که اگر قرار باشد یک معلمی کارش را خوب انجام دهد، نیاز به وقت کافی دارد تا در برخورد با دانش‌آموزان بتواند بهترین آموزش را ارائه دهد.
وی افزود: در مورد کتاب‌های درسی باید بگویم مشکل دیگر در این است که بسیاری از محتوای پایه‌های بالاتر دبستان را به پایه‌های پایین‌تر منتقل کرده‌اند، که این موجب گله‌مندی دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان شده است. همچنین سیستم نمره از دبستان برداشته شده و سیستم توصیفی به‌جای آن گذاشته شده، که این نیز علاوه بر نارضایتی‌هایی که ایجاد کرده، رقابت را از میان دانش‌آموزان برداشته است. هرچند این تغییرات از جانب مسئولان برای بهبود کتاب‌های درسی انجام شده، اما از آن‌جایی که زمینه‌ای برای آن وجود نداشته، هم معلمان و هم خانواده‌ها و هم دانش‌آموزان را  تا حدودی گیج کرده است.
این معلم درباره بخش تربیتی در مدارس توضیح داد: مباحث اخلاقی و تربیتی همچنان بیشتر در کتاب‌های دینی و مذهبی و یا کتاب هدیه‌های آسمانی وجود دارد. کتاب مجزایی که در آن مهارت‌های زندگی مانند کنترل خشم آموزش داده شود وجود ندارد. معلمان این مباحث نیز همان معلمان کادر مدرسه هستند و از فردی که آشنا با اصول روان‌شناختی باشد استفاده نشده، البته این معلمان آموزش ضمن خدمت می‌بینند. با این‌وجود در آموزش این مهارت‌ها چندان حرفه‌ای عمل نمی‌کنند و این طبیعی است که به نوعی آن را کاری می‌دانند که باید انجام شود و از سر علاقه و تخصص نیست.
وی همچنین در مورد کلاس‌اولی‌ها گفت: کودکانی که برای اولین‌بار به مدرسه می‌آیند نیازمند آن‌اند که برخوردهای ویژه‌ای با آن‌ها شود، هرچند که برخورد معلمان عموما مهربانانه و با ملاحظه است، اما به‌نظر من چون این کودکان برای اولین بار وارد محیط اجتماعی این‌چنینی می‌شوند، باید در آموزش و تربیت آن‌ها دقت و توجه بیشتری لحاط شود.
"تفاوت" در نظام آموزشی ما جایگاهی ندارد
محسن اسماعیلی، معلم دیگری است که با او گفتگو کردیم. او معلم یکی از دبستان‌های پسرانه در تبریز است. رشته تحصیلی او جامعه‌شناسی بوده و به گفته خودش با علاقه معلمی می‌کند. اسماعیلی به فرارو می‌گوید: کودکانی که از خانواده‌ها وارد دبستان می‌شوند، هرکدام پایه‌های اجتماعی مختلفی دارند. همین خیلی مهم است. آنچه که در نظام آموزشی ما به آن توجهی نمی‌شود، تفاوت افراد با یکدیگر است. قالب کتاب‌های آموزشی ما این تفاوت را در نظر نگرفته است. مثلا این تفاوت را خیلی خوب در میان کودکان اول دبستان می‌توانی ببینی، آن‌ها هرکدام در یکی یا چندچیز مهارت بیشتری دارند، که خیلی ایده‌آل می‌شد اگر معلم بر روی آن مهارت تاکید می‌کرد تا کودک در آن زمینه شکوفا شود. اما عملا این اتفاق نمی‌افتد و ما می‌بینیم که بعد از گذشت یکی دوسال در نظام آموزشی، بچه‌ها شبیه به یکدیگر می‌شوند و این ناراحت‌کننده است. خیلی از آن‌ها مثلا اگر شناخته شوند، زمینه مساعدی برای تقویت داستان نویسی، نقاشی، ورزش و... دارند. اما چون توجهی نمی‌شود به مرور آن مهارت را از دست می‌دهند و شبیه بقیه می‌شوند. اگر خانواده‌ها به مهارت فرزندشان توجه کنند، ممکن است آن مهارت حفظ شود، اما اگر توجه نکنند (که اکثرا این‌گونه است) آن مهارت از میان می‌رود.
این معلم همچنین تصریح کرد: متاسفانه سابقه ده‌ساله من در نظام آموزشی، ضعف‌های زیادی را در این نظام به من نشان داد. یکی از مشکلات نظام آموزشی ما، بسته‌بودن آن است. به‌دلیل محتوای کتاب‌ها معلم خیلی سخت می‌تواند از چارچوبی که دارد فراتر برود و خلاقیت به خرج دهد و البته کمتر معلمی نیز به فکر این خلاقیت می‌افتد. اما شاید اگر قواعد تا این حد دست‌وپاگیرانه نبود، می‌شد با بچه‌ها جور دیگری کار کرد و از آن‌ها افراد تواناتری ساخت. هرچند تغییراتی در نظام آموزشی دبستان داده شده، اما چون سیستم مانند گذشته است؛ تحولی را در آن شاهد نیستیم.
نظام آموزشیِ بدون خلاقیت
پری هاشمی‌مقدم، معلم دیگری است که سابقه بیست ساله تدریس در مقاطع مختلف مدرسه را داشته است. این معلم ضعف‌های زیادی را در نظام آموزش و پرورش می‌بیند. او حذف تاریخ ایران باستان، نبود خلاقیت، تغییرات پی‌درپی و بی‌پایان در نظام آموزشی و حجم زیاد کتاب‌های درسی را از مشکلاتی می‌داند که در مدارس ما وجود دارد.
هاشمی‌مقدم در تحلیل و واکاوی مشکلات نظام آموزشی مداری و در گفتگو با فرارو اظهار کرد: تلاش های زیادی در نزدیکی شروع سال تحصیلی جدید انجام می‌گیرد، اما علی‌رغم آن‌ها ضعف‌های سیستم آموزشی را نباید فراموش کرد. گفته می‌شود یکی از ملاک‌های اصلی سنجش پیشرفت هر جامعه را در آموزش و پرورش آن کشور باید جست‌وجو کرد و در این‌که گفته شده تربیت مقدم بر تعلیم است؛ چراکه تعلیم اگر چه علم و دانش تولید می‌کند اما در بسیاری موارد چگونگی و سمت و سویش مهم نیست اما تربیت تفکر و زندگی را می‌سازد و این تفکر است که عمل را به وجود می آورد و به دنبال آن چگونگی وسمت و سویش را مطابق همان تفکرات ایجاد شده مشخص می نماید.
وی در ادامه تصریح کرد: بايد بدانیم در پس تمام این برنامه‌ها و هزینه‌هایی که صرف می‌شود یک هدف را باید دنبال کرد و آن انسان‌سازی است، انسانی که شهروندی خوب و مدیری سالم برای اداره جامعه باشد. این امر به وجود نمی‌آید مگر آن‌که در تعلیم و تربیت همه ابعاد مد نظر قرار گیرد.
پری هاشمی‌مقدم با اشاره به اینکه تاریخ پیش از اسلام در نظام آموزشی ما تاثیر معکوس داشته، ادامه داد: تمرکز بر یک رویکرد خاص و تکرار آن به صورت اجباری، باعث بیزاری از آن و رفتن به سمت مخالف آن مسئله خواهد شد. به عنوان مثال چیزی که امروزه بسیار شاهد آن هستیم پنهان و نادیده گرفتن بخش مهمی از تاریخ کشورمان (منظور تاریخ ایران پیش از اسلام) است. لازم است ذکر کنم اینجانب با بیست و اندی سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش شاهد آن بودم که نتیجه عکس داشته است. در بسیاری موارد بچه‌ها با بی‌حوصلگی به برخی مباحث دینی و تاریخی ایران معاصر گوش می‌دهند. اما درباره تاریخ ایران قبل از اسلام قضیه متفاوت است، چنان با اشتیاق و لذت مشارکت دارند که گویی با افتخار در آن لحظه زندگی می‌کنند. درحالی که اگر واقع بین باشیم هیچ تضادی بین اسلام گرایی و توجه به تاریخ ایران باستان وجود ندارد. اما اهمیت دادن محض به یکی و نادیده گرفتن دیگری اشتباه بزرگی است. بچه هایمان به دنبال هویتی مستقل (ایرانی _اسلامی) هستند، هویتی که غنی باشد، هویتی که هم افتخارات را نشان دهد و هم ضعف ها را، تاریخش را با همه فراز و نشیب‌ها معرفی کند نه اینکه اسارت و حقارت و بندگی و قوم‌گرایی را بر ما تحمیل کند و ندانیم چه‌کسی بودیم و چه هستیم و در کدام سمت و سو قرار داریم. نباید فراموش کنیم چیزی که به اجبار تحمیل شود به آسانی هم ترک می‌شود. با این اوصاف چگونه می‌توان شهروندی متفکر و خلاق بار آورد؟
این معلم همچنین با انتقاد از یک خط مشی خاص در کتاب‌های درسی در ادامه گفت: حال این سؤال مطرح است که یک معلم تا چه اندازه خواهد توانست تعلیم و تربیتی درست و هدفمند را اجرا نماید؟ ترسیم نمودن یک نوع خطِ‌مشی خاص در کتاب‌های درسی برای بچه‌ها و برنامه‌ریزی‌های دایمی از کلی‌ترین مسائل تا جزئیات تدریس برای معلمان به نوعی چیزی جز تفکر ثابت و وابسته نیست و این امر با ظهور خلاقانه تفکر به خصوص در مباحث انسانی در تضاد است.
پری هاشمی‌مقدم همچنین به نغییرات پی‌درپی نظام آموزشی اشاره کرده و در این باره توضیح داد: نکته مهم دیگری که در بحث آموزش و پرورش ایران وجود دارد و بر خود لازم می‌دانم به آن اشاره کنم، تغییرات سالانه و پی‌درپی است که در روند آموزش (مد نظر اینجانب مقطع ابتدایی است) ایجاد می‌شود و یک نوع سردرگمی را در میان معلمان به وجود می‌آورد. مگر نه اینکه تکرار و تمرین و ثبات در کار باعث افزایش تجربه و کارایی می‌شود؟ پس این تغییرات دایمی برای چیست؟ مسلماً کسی مخالف پیشرفت و به روز شدن اطلاعات نیست اما نباید به‌گونه‌ای باشد که برای طولانی مدت سبب آزمون و خطای اولیای تعلیم و تربیت و سر درگمی خانواده‌ها شود.
وی با ذکر مثالی در این‌باره گفت: به عنوان مثال بعد از اینکه کارنامه‌های یک نوبت نوشته می‌شود، بخشنامه می‌آید که کارنامه ها تغییر کرده و باید کارنامه جدید نوشته شود. جدای از اتلاف وقت و اسراف کاغذها آن‌هم در سطح گسترده، سبب ایجاد تنش در میان معلمان و حتی خانواده‌ها می‌شود. در بسیاری موارد اولیای آموزش و پرورش در مدارس تقریباً بیشتر وقت خود را صرف نوشتن می‌کنند و به‌نوعی تبدیل به ملابنویس شده‌ایم!
این معلم با اشاره به حجم زیاد کتاب‌ها نیز تصریح کرد: علاوه‌براین در بعضی از دروس و پایه‌ها حجم کتاب‌ها آن‌قدر زیاد است که فرصت هرگونه عملکرد اضافی را از معلم می‌گیرد و بسیار می‌بینیم که بدون توجه به خلاقیت دانش‌آموزان و فعالیت‌های رفتاری آن‌ها، معلم تنها فرصت دارد درس بدهد تا بتواند در پایان سال به هر صورت کتاب را تمام کند!
وی همچنین گفت: در بسیاری موارد دیده می‌شود مدارس ما را با مدارس سایر کشورها مقایسه می‌کنند، اگر از عده معدودی از مدارس خاص برخی از کشورها بگذریم و با عدالت و انصاف نگاه کنیم، کدام یک از مدارس ما حتی درصدی از امکانات و تجهیزات سایر کشورها به خصوص کشور های پیشرفته و حتی در حال توسعه را دارند؟ فضای آموزشی، امکانات ورزشی، تفریح و سرگرمی ابزارهای آموزشی، آزمایشگاه و... واقعا کدام یک را می‌توانیم مقایسه کنیم؟ حتی بسیاری مدارس مراکز استان‌ها هم ازاین‌نظر در فقر به سر می‌برند چه برسد به نقاط دور افتاده کشور!
هاشمی‌مقدم در انتها گفت: ای‌کاش برنامه‌ریزان به همه این موارد توجه می‌کردند. نشستن در گوشه اتاق و برنامه‌ریزی برای دیگران درست و منطقی نیست. کاش مسئولان به جای قرار گرفتن در آن‌سوی میز و تهیه و تنظیم برنامه‌هایی که خودشان مجری آن نیستند، مسائل آموزش و پرورش کشورمان را با همه معیارهایش، از معلم و دانش آموز گرفته تا امکانات و فضای آموزشی و... مورد ارزیابی قرار می‌دادند، و همه دغدغه‌ها مد نظر قرار می‌گرفت.