يادداشت ميهمان اوین نامه ی کیهان "اگر مقاومت نكرده بوديم!"

دروغ نامه ی کیهان 3 شنبه 31 شهریور ماه سال 1394
يادداشت ميهمان  اوین نامه ی کیهان "اگر مقاومت نكرده بوديم!"
ننگ تاریخی  ولعنت ابدی  بر خمینی  شیادجنگ افروز وپیروانش بهو یژه پاسداران باد که با جنگ خانمانسوز 8 ساله ی ایران وعراق و اصرار بر ادامه اش هم کشور ایران را ویران کردند .هم میلیون هانفر ایرانی کشته ومجروح وبی خانمان وآواره شدند .هم اینکه این جنگ موجب بیش از 1000 میلیارددلارخسارات اقتصادی شد . درحالیکه خمینی شیاد جنگ خانمانسوز که موجب شد حکومت  ننگین ومنحوس ضد بشری اش ادامه یابد آن راموهبت الهی نامید . همچنین لعنت برجنگ افروزانی که همچنان از مزایای این جنگ ویرانگر بهره می برندو زیر چترآن برنامه ی هسته ای را دنبال و ازآن دفاع می کنند چون سلاح نظامی می خواهند .

امروز سي ويکم شهريور است، روزي فراموش نشدني در تاريخ دو ملت ايران و عراق و در نگاهي کلان تر، در تاريخ سياسي معاصر. 35 سال پيش در روزگاري که انقلاب اسلامي، نهالي نوپا و نورس بود، درگير جنگي تمام عيار و همه جانبه شد که براي نابودي يک نظام مستحکم و مستقر هم کافي بود چه رسد به نظامي که از عمر کوتاه آن، زمان زيادي نگذشته بود. منطق محاسباتي و متعارف بشري اقتضا مي کرد که جنگ چند روزي و يا حداکثر چند ماهي بيشتر به درازا نکشد و ارتش عراق فاتح اين کارزار بشود؛ همه شواهد و محاسبات نيز اين را اثبات مي کرد. با منطق محاسباتي اين روزها و براساس دو دوتا چهارتاي مادي هر نتيجه اي غير از اين عجيب بود. بخصوص آنکه اساسا جنگي بين عراق و ايران در نگرفته بود و بلکه در يک سوي ميدان، صدام با حمايت و همراهي مستقيم و تمام عيار غرب و شرق به لحاظ تجهيزات نظامي و اطلاعاتي و جاسوسي و ارتجاع عرب به لحاظ اعزام نيروي انساني قرار داشت و در سوي ديگر ميدان، ايراني بود که حتي ارتشش هم زير تيغ و فشار انحلال و فروپاشي بود! صدام ظاهرا با 12 لشگر زرهي به ما حمله کرد اما در پايان 8 سال جنگ لشگرهاي زرهي او نه تنها کم نشد که بيشتر هم شد! در بين اسراي دشمن، از بيش از ده ها کشور اسير داشتيم و حتي در مواردي، آمريکا مستقيما به رويارويي و نبرد با ما پرداخت.
    اما محاسبات کاملابرعکس شد و با آنکه همه دلشان مي خواست کار ايران يکسره شود و رئيس جمهور وقت آمريکا، تصريح کرده بود که ايران تاوان ايستادگي اش را خواهد داد و گوشمالي مي شود، اين نوکر دست آموز آنها بود که به فرموده امام راحل(ره) در تحميل آن همه خسارت چيزي به دست نياورد و دستش کوتاه شد.
    اما چرا معادلات و محاسبات معمول جواب نداد!؟ آيا اين محاسبات عيب و نقصي داشت يا ايران توان خارق العاده اي داشت؟ حقيقت اين است که بر کسي پوشيده نيست که ايران در تامين مايحتاج اوليه جنگ هم دچار عسرت و تنگدستي بود و حتي يک روز جنگ هم با فراغ بال و آسودگي طي نشد.
    راز پيروزي بر دشمن و ناکامي او را بايد در چيز ديگري دانست و آن چيزي نيست جز ايمان قلبي و حقيقي به غيب و نصرت الهي. شاه کليد و نسخه شفابخشي که هر امتي بدان دست يازيد و در راه آن استقامت کرد، شاهد پيروزي را در آغوش گرفت.
    
همان زمان و در حالي که بخش هاي وسيعي از خاک کشورمان زير چکمه هاي دشمن بود، عده اي مبارزه با دشمن تا دندان مسلح را غيرممکن و بي فايده مي دانستند و از مذاکره، صلح و گفت وگو ... دم مي زدند و اتفاقا خود را عاقل تر از ديگران مي پنداشتند! کاملاقابل پيش بيني است که با منطق آنان امروز چه وضعي داشتيم؛ با آن روش، قطعا امروز استان خوزستان، تماما از کشور جدا شده بود و حالت ناپايدار و پرتنشي در غرب کشور، حاکم بود که هر از گاهي به جنگ و نزاع خونين منجر مي گرديد! تجربه اي که در ديگر کشورها شاهد آن بوده ايم و آثار شوم آن کماکان باقي مانده است. اما امام(ره) عقل آنان را در برابر اخلاص، ايثار، فداکاري و استقامت مردم به هيچ انگاشت و ثابت کرد که وعده الهي «ان تنصرالله ينصرکم و يثبت اقدامکم» حقيقتي محض و اميدآفرين است. اکنون 35 سال از آن روزگاران گذشته است.
    عده اي از کساني که براي دفاع از اسلام و انقلاب رفتند، به جوار قرب الهي شتافته اند و عده اي ديگر هم سند گوياي آن روزگارانند و به تعبير رهبر عزيز انقلاب در ديدار اخيرشان با جانبازان سرافراز، سند زنده آن روزگارانند. اما با اين همه و با آنکه يادگاران جهاد و شهادت در جمع ما حاضرند، اين روزها برخي حرف هاي قديمي با ادبياتي تازه گفته مي شود!
    
حتما همه از روي ميز بودن گزينه نظامي خبر داريد! گزينه اي که ملت ما در برخورد با آن ثابت کرد که روي ميز يا در ميدان واقعي برايش فرقي نمي کند و در مقابله با دشمن و تهديداتش، مي داند که چگونه عمل کند. آن هم امروز که نسبت به 35 سال قبل از اقتدار، توان و قدرتي به مراتب بالاتر و افزون تر برخوردار است. با اين همه عده اي به محض شنيدن روي ميز بودن گزينه نظامي يا به محض مواجه شدن با تهديدهايي مثل تحريم و... همان حرف خودباختگان زمان جنگ را تکرار مي کنند و کوتاه آمدن در برابر تهديد را، راه کار مي دانند! بدون آنکه به تبعات آن فکر کنند و بگويند چقدر کوتاه آمدن در برابر دشمن، رافع مشکلات و خصومت آنها خواهد شد!؟ شايد براي بسياري که جنگ را و دندان تيز آمريکا و نوکرانش را براي از بين بردن انقلاب اسلامي نديدند، تصور روزهاي پس از کوتاه آمدن در برابر آمريکا دشوار باشد و حتي با تبليغات دروغين رسانه اي، تصوير بدي هم در ذهنشان شکل نگيرد! اما شايد بازسازي صحنه هاي جنگ و نمايش جغرافياي حقيقي دشمن، به شکل گيري بهتر موضوع کمک کند.
    
اگر آن روزها به توصيه هاي ظاهرا عالمانه آنها که خود را از همه عاقل تر مي دانستند عمل مي کرديم، امروز خرمشهر در دست دشمن بود، صادرات نفت کماکان با جنگ و گريز و امتيازدهي همراه بود، عده اي به بهانه حمايت از خلق کرد مظلوم، کماکان کردستان را دستخوش آشوب و ناامني مي کردند، دزفول قهرمان، همچنان زير آتش دشمن بود، امکان بازسازي و احياء سرزمين هاي ويران شده به دست متجاوز وجود نداشت، ده ها هزار نفر از فرزندان ايران، کماکان در سياه چال هاي دژخيمان اسير بودند و صدها بلاي ديگري که از يادآوري آنها، دل هر انسان فهيم و مسلماني به درد مي آيد. و اکنون جاي اين پرسش مهم و حياتي است که آيا جنگ، فقط جنگ زميني و روي خاک است!؟ آيا دشمن ديروز ما يعني آمريکاي جنايتکار، انگليس خبيث و فرانسه خائن و ديگر حاميان صدام، دست از خوي تجاوز و جنايت خود برداشته و عابد و زاهد شده اند؟! يا نه، به تلافي سيلي که از ملت ما خورده اند و هيمنه و اقتدار پوشالي اشان را در پيش چشم مردم عالم از بين برده، مترصد فرصتي براي تلافي و انتقام هستند؟ موضوعي که بارها و بارها رسما و صراحتا از زبان مسئولان آمريکايي وقيحانه اعلام شده و از اعلام آن نيز ابايي ندارند.
    
در چنين شرايطي، دعوت به کوتاه آمدن، مانند قبول از دست رفتن بخش هايي از ايران و حتي بالاتر از آن نيست؟ آنها فراموش کرده اند که نه آن روز سلاح ما به تنهايي دشمن را زمينگير کرد و نه امروز چنين است. در همه روزهاي پرشکوه ملت ما ايمان به غيب و نصرت الهي درکنار سخت کوشي و ايستادگي بود که سرنوشت معرکه را به نفع ما رقم زد و دشمن را عقب راند. امروز هم رمز پيروزي همان است. اگر سخت کوشي و ايستادگي و تکيه بر توان خودي کمرنگ شده، با تاکيدات ده ها و صدها باره رهبر عزيز انقلاب، بهانه اي و عذري از کسي پذيرفته نيست و نمي توان توان ملت را به دليل ضعف مديريت و سازماندهي مديران، ناديده گرفت و اگر کدخدا جاي خدا را در دل برخي گرفته و اميد و اتکا به ذات اقدس الهي جاي خود را به لبخند دشمن و روي خوش او داده، بايد به خود آمد و در آن تجديدنظر کرد که خداوند وعده فرموده: «به عزت و جلال خودم، هر کس به غير از من به ديگري اميد بندد، اميدش را نااميد مي کنم» تجربه 35 سال پيش، چون آئينه اي تمام نما از افتخار و عزت پيش روي ماست، نبايد اين سند افتخار را به طاق نسيان و فراموشي بسپاريم. نويسنده: عبدالرضا صمدي