يادداشت اوین نامه ی کیهان "مشت خالي آمريكا بلوف گزينه روي ميز اوباما"

اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 10 شهریور ماه سال 1394
    يادداشت ميهمان  اوین نامه ی کیهان "مشت خالي آمريكا بلوف گزينه روي ميز اوباما"

هر از چند گاهي جمله هميشگي و معروف همه گزينه ها روي ميز است از زبان مقامات آمريکايي شنيده مي شود. اظهارات باراک اوباما در فروردين ماه سال جاري در گفت وگو با روزنامه نيويورک تايمز و يا سخنراني خرداد ماه وي در جمع يهوديان آمريکا از اين دست بلوف ها است.
    
هيلاري کلينتون وزير خارجه سابق آمريکا در کتاب خاطرات خود، سياست خارجي موثر را استفاده هم زمان از چماق و هويج معرفي کرده و پيدا کردن توازن درست ميان اين دو را بيش از علم، نيازمند هنر دانسته است؛ از اين روي و با توجه به بسياري از شواهد ديگر، منظور از گزينه روي ميز، چماق حمله نظامي است.
    
اما بررسي زواياي مختلف هنر مذاکره و ديپلماسي در پناه تهديد، خود هنري ظريف تر مي طلبد. از اين رو بررسي امکان تحقق گزينه نظامي هدف نوشتار پيش رو قرار گرفته است.
    
در چند وقت اخير، موجي از اظهارات تهديدآميز و به تبع آن فضاسازي گسترده رسانه اي آغاز شده است. مقامات نظامي آمريکا از جمله اشتون کارتر (وزير دفاع)، ژنرال جيمز ماتيس (رئيس سابق ستاد فرماندهي ارتش) و مارتين دمپسي (فرمانده ستاد مشترک ارتش) طي اظهاراتي جداگانه در تير ماه سال جاري بر اعتبار يک حمله نظامي به منظور تخريب تاسيسات هسته اي ايران تاکيد کرده اند.
    
اما فارغ از همه هياهو و جنجال هاي رسانه اي و تقسيم کار هوشمندانه نظام سلطه، يک سوال اساسي به ذهن متبادر مي شود و آن اين است که واقعيت پس پرده چيست؟
     براساس گزارش نشريه نظامي گلوبال نايت در تيرماه، تمرکز عمليات نظامي پنتاگون بر جاهايي است که هواپيما مي تواند بدون درگير شدن با عواقب کار خود، بمباران کند. در انتهاي اين گزارش آمده است تسليحات خريداري شده آمريکا طي سال هاي اخير (برد کوتاه و پرتاب شونده از هواپيما) در عمليات فرضي عليه روسيه، چين و ايران کارآمد نخواهد بود.
    
نکته قابل توجه اين که آيا آمريکا با حمله به تاسيسات نظامي ايران و حتي انهدام آن، توان نابودي دانش هسته اي را که در دل و جان دانشمندان باغيرت ايراني نهادينه شده است، دارد؟
    
نکته اي که پايگاه آمريکايي بيزنس اينسايدر نيز در خصوص بمب نفوذگر مهمات انبوه از قول آگنوس کينگ سناتور ايالت کينگ، به آن اشاره مي کند همين است. کينگ در اين خصوص مي گويد؛ اول اينکه شما نمي توانيد دانش هسته اي آنها را بمباران کنيد و دوم هيچ ضمانتي وجود ندارد که يک دور از حملات هوايي براي چنين منظوري کافي باشد.
    
پس از جنگ عراق که ارمغان آن براي مردم آمريکا کشته شدن بيش از 4200 سرباز و هزينه مستقيم آن بيش از چند هزار ميليارد دلار برآورد شده است، مشاهده مي شود که فضاي داخلي آمريکا به لحاظ رواني به هيچ عنوان تحمل جنگي ديگر را ندارد به گونه اي که براساس نظرسنجي موسسه گالوپ، همزمان با ادعاي آمريکايي ها براي حمله به سوريه، 51 درصد از مردم اين کشور صراحتا و 13 درصد با اطمينان کمتر مخالف حمله نظامي بودند.
    
نکته ديگر اين است که هر جنگ و لشکرکشي نياز به بودجه دارد و آمريکا براي شروع جنگي جديد به بودجه بيشتري نياز دارد؛ در اين باره مي توان به گزارش صندوق بين المللي پول اشاره کرد. براساس اين گزارش، ايالات متحده ناگزير است تا براي پيشگيري از بروز اختلال در هزينه هاي جاري و بازپرداخت بدهي ها، ماليات ها را تا دو برابر افزايش دهد؛ لذا آغاز جنگي جديد در گستره اي جهاني با ايران، اضمحلال اقتصادي اين کشور را در پي خواهد داشت. 
    
نکته بعدي اين که آمريکا پس از جنگ هاي افغانستان و عراق به صورت مستقيم وارد هيچ جنگ ديگري نشده است. باراک اوباما در سخنراني خردادماه سال گذشته در دانشکده نظامي وست پوينت ايالت نيويورک با اشاره به رويکرد آمريکا مبني بر عدم مداخله مستقيم و تحقق اهداف به دست بازيگران منطقه اي، دکترين نظامي خود را بر مبناي جنگ هاي نيابتي و استفاده از بازيگران مزدور منطقه اي عنوان کرد.
    
از سوي ديگر، بر مبناي گزارش راهبردي شاخص قدرت نظامي آمريکا در سال 2015، ارتش آمريکا از لحاظ ظرفيت و قابليت با شرايط مطلوب خود فاصله چشمگيري دارد و در اين شرايط آغاز جنگي جديد و حتي هماورد طلبي و تهديد کشوري ديگر را نمي تواند عهده دار شود.
    
اما علت حجم انبوه تهديد و فضاسازي عليه ايران چيست؟ نخست، باراک اوباما و ساير مقامات آمريکايي ناگزيرند تا براي پاسخگويي به انتقادات شديد (به خصوص توسط اسرائيل) به ايران بتازند. بر کسي پوشيده نيست که زمام امور در آمريکا در دست يهوديان قرار دارد و هر مقام آمريکايي بايد برطرف کننده دغدغه همه طيف هاي فکري صهيونيست ها باشد، چه طرفدار جنگ و چه طرفدار مذاکره.
    
از سوي ديگر، براي زمامداران آمريکايي مهم است که بتوانند سياست مطلوب خود را براي مخالفان نيز توجيه کنند. به عنوان مثال مي توان به مصاحبه باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا با تلويزيون اسرائيل اشاره کرد. وي در حالي که سعي داشت مذاکرات هسته اي را توجيه و از انتقادات جنگ طلبانه تندروهاي اسرائيلي بگريزد به اين نکته اذعان کرد که راه حل نظامي، برنامه هسته اي ايران را متوقف نخواهد کرد. وي ادامه داد که حتي اگر ايالات متحده در اجراي چنين راه حلي مشارکت کند باز هم تنها شاهد کاهشي موقت در سرعت فعاليت هاي ايران و نه حذف کامل آن خواهيم بود.
    اما نگاهي دقيق تر به اظهارات مقامات آمريکايي تداعي کننده ضرب المثل ايراني «به مرگ بگير تا به تب راضي شود» است، در غير اين صورت استفاده جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريکا از صفت «بسيار خطرناک» براي حمله نظامي به ايران در سخنراني در «انديشکده واشنگتن براي سياست خاور نزديک» چگونه توجيه پذير است؟
    
اما از همه مهمتر يادداشتي است که روزنامه نيويورک تايمز دو روز قبل از توافق وين (برجام) منتشر کرد. اين يادداشت در دفاع از توافق نوشته است: «توافق ژنو براي اولين بار در طول سال هاي گذشته برنامه هسته اي ايران را به طرز بي سابقه اي متوقف کرده است. ايران به جاي اضافه کردن سانتريفيوژهاي بيشتر، نصب بيشتر آنها را متوقف کرده و اورانيوم غني شده 20 درصدي خود را حذف يا رقيق کرده و بازرسي هاي بيشتر آژانس را مجاز کرده است. هيچ يک از منتقدان توافق هسته اي از بنيامين نتانياهو گرفته تا نامزدهاي جمهوري خواه انتخابات رياست جمهوري آمريکا، يک راه حل جايگزين که حتي بتواند ضامن دست يابي به دستاوردهاي از سال 2013 به بعد باشد را ارائه نکرده اند. آمريکا چه در زمان رياست جمهوري اوباما يا رئيس جمهور بعدي قرار نيست با ايران وارد جنگ شود
    گفتني است آمريکا و متحدانش پيش از اين در جريان جنگ تحميلي و در حمايت همه جانبه از رژيم بعثي عراق توان خود را در مقابله نظامي با جمهوري اسلامي ايران آزموده و از اين آزمون با ناکامي بيرون آمده بودند و اين در حالي است که توان نظامي و سياسي و منطقه اي ايران اسلامي در حال حاضر و در مقايسه با آن دوران از رشد و شتاب مثال زدني و فراواني برخوردار است و در مقابل، آمريکا و متحدانش از آن هنگام تاکنون روي قوس نزولي قدرت در حرکت بوده اند تا آنجا که به قول تحليل گر نيويورک تايمز «آمريکا به اندازه پيشروي در مقياس يک بند انگشت هم توان يک حمله نظامي تازه و جديد در خاورميانه را ندارد».
    اکنون بايد به ديدگاه آمريکا در اظهارات خانم هيلاري کلينتون - وزيرخارجه وقت آمريکا- بازگشت که براي مقابله با ايران اسلامي به بهره گيري از فرمول همزمان «چماق و هويج» اشاره کرده بود. اين ديدگاه که شواهد و مستندات فراواني در تائيد آن قابل ارائه است، مي تواند و بايد نشان دهنده اين واقعيت باشد که تهديد آمريکا به استفاده از گزينه نظامي براي مقابله با ايران فقط در حد و اندازه يک «لاف گزاف» قابل ارزيابي است و به قول هفته نامه آمريکايي «ويکلي استاندارد»؛ در ارزيابي موقعيت آمريکا در مقابل ايران «تمامي روساي جمهور آمريکا از کارتر تا اوباما در يک نقطه با امام خميني(ره) اشتراک نظر دارند و آن، اين که آمريکا هيچ غلطي نمي تواند بکند». نويسنده: محمدحسن محبي