ناگفته‌های مسیح مهاجری از حزب جمهوری اسلامی

 ناگفته‌های مسیح مهاجری از حزب جمهوری اسلامی
چگونه امام(ره)برای پایان کار مهمترین حزب کشور به تصمیم رسید  6تیر-97
سه دهه بعد از توقف فعالیت حزب جمهوری اسلامی و شهادت دبیر کل آن، مسیح مهاجری از دلایل شروع و پایان این حزب می گوید.
مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی ارگان سابق حزب جمهوری اسلامی معتقد است، این حزب از ابتدای کار خود یک اشتباه بزرگ داشته است. او در گفت وگو با ایرنا به شبهات تاریخی دهه شصت نیز پاسخ داده است که در ادامه مشروح این گفت وگو را می خوانید:

ایرنا: مهم‌ترین علت و انگیزه ایجاد حزب جمهوری اسلامی چه بود؟ چون برخی از اعضای هیأت مؤسس همچون مرحوم هاشمی رفسنجانی گفته‌اند که قصدشان این بوده به قم بروند و کار فکری کنند. چه شد که روحانیون مهم در ابتدای انقلاب شروع به کار حزبی کردند؟ آیا هدفشان صرفا کسب قدرت در نظام جدید بود؟

مهاجری: این از سؤالاتی است که تا به حال به آن توجه نشده است. با شناختی که از پنج عضو اصلی و مؤسس حزب جمهوری اسلامی دارم و با همه آنان از نزدیک کار کرده‌ام، اعتقادم بر این است که عامل اصلی ایجاد فکر تشکیل حزب جمهوری اسلامی در ذهن حضرات، آقای شهید بهشتی بود. علت هم این است که آقای بهشتی یک آدم تشکیلاتی بود. به این معنی نیست که چهار نفر دیگر تشکیلاتی نبودند، بلکه به اندازه آقای بهشتی تشکیلاتی نبودند. بی‌اعتقاد به تشکیلات نبودند اما یک وجود پرجوشش تشکیلاتی مثل ایشان نداشتند. تقریبا به همین دلیل شد که بعد از شهادت آقای بهشتی، حزب جمهوری اسلامی رو به افول رفت و متوقف شد.

**
تفکر تشکیلاتی شهید بهشتی
من خودم از آقای بهشتی شنیدم که گفتند ما در حوادث سال 32 که در اصفهان بودیم، من از همان جا به این فکر افتادم که برای روحانیون و مذهبی‌ها تشکیلات لازم داریم. فکر ایشان فراتر از روحانیت بود و کلا نظر داشت که قشر مذهبی در جامعه ایران باید تشکیلاتی کار کند تا بتواند به تحقق اهدافش برسد. این حرفی بود که من از ایشان شنیدم و این حرف را من قبل از انقلاب و قبل از مطرح شدن حزب جمهوری اسلامی از ایشان شنیدم. این نشانه این بود که در تفکر ایشان مسائل مربوط به ضرورت تشکیلات جایگاه مهمی داشت. کلا تشکیلاتی فکر و عمل می‌کردند.

ایشان که در قم بودند در دوران قبل از انقلاب و حتی قبل از سال 42 که تبعید شدند، دبیرستانی به نام دین و دانش ایجاد و خود ایشان آن را اداره می‌کرد و خیلی جالب است که آنجا زبان انگلیسی تدریس داشتند. قصد این بود که بین قشر روحانی و مرجع دینی با قشر غیرروحانی در دبیرستان نزدیکی ایجاد شود. رژیم شاه سعی می‌کرد دعوایی بین اینها ایجاد کند ولی آقای بهشتی سعی می‌کرد اینها را نزدیک کند. یک کار دیگر تأسیس مدرسه حقانی یا مدرسه منتظریه بود که در آن طلبه‌ها بر اساس برنامه‌ای که ایشان تعریف کرده بود، در چارچوب مشخصی که حالت منظم و تشکیلاتی داشت درس می‌خواندند. در حالی که در آن زمان در حوزه علمیه این وضع نبود. قبل از آن در مدرسه‌ای که به آیت‌الله گلپایگانی تعلق داشت در خیابان تهران ـ قم، ایشان مدتی مدیریت می‌کردند و آنجا برنامه‌ریزی داشت در حالی که مدارس قم و حوزه علمیه اصلا با برنامه کار نمی‌کردند. ایشان به تهران هم که آمدند با برنامه بودند و جلسات مشخص و منظمی برای اقشار مختلف داشتند. به آلمان هم که رفتند، انجمن اسلامی دانشجویان اروپا را تأسیس کردند. کار آقای بهشتی کلا در همه زمینه‌ها کار تشکیلاتی بود. این نشان می‌دهد که در وجود ایشان کار تشکیلاتی یک جایگاه خاصی دارد و بنابراین در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان درصدد ایجاد تشکیلات سیاسی تحت عنوان حزب برآمدند و با این دوستان صحبت کردند و برخی هم نپذیرفتند ولی این آقایان پذیرفتند و حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کردند. نه صرفا به خاطر به قدرت رسیدن بلکه به خاطر اینکه اهداف انقلاب را در چارچوب تشکلات پیش ببرند و می‌دانستند که دیگران با تشکیلات کارشان را پیش می‌برند ولی قشر مذهبی و روحانی نمی‌توانند.

ایرنا: چرا شهید بهشتی از قبل انقلاب برای تأسیس حزب اقدام نکردند؟ آیا اقدام آنان برای تأسیس حزب ترس از وجود تشکیلات دیگر بود؟

مهاجری: آقای بهشتی از قبل در این فکر بودند. دیگران همیشه در طول تاریخ حزب داشتند و صرف وجود حزب دیگران عامل این فکر نبود و اصلا معتقد به کار تشکیلاتی بودند.

ایرنا: آقای هاشمی هم این را می‌گوید که وقتی ما دیدیم که دیگرانی هستند که کار تشکیلاتی می‌کنند نگران شدیم که اهداف انقلاب با فعالیت آنان منحرف شود.

مهاجری: چه اشکال دارد که آقای هاشمی این گونه فکر کرده باشند. آقای بهشتی دارای فکر تشکیلاتی بود با قطع نظر از اینکه دیگرانی هم هستند که کار می‌کنند یا نه. معتقد بود که کار باید تشکیلاتی انجام شود. آنچه آقای هاشمی مطرح می‌کنند منظورشان این نیست که فقط به خاطر وجود تشکیلات دیگر، ما تشکیلات راه انداختیم. خود ایشان وقتی در قم بودند مکتب تشیع را ایجاد کردند؛ مجله‌ای که افکار دینی و انقلابی آن زمان دهه چهل را مطرح می‌کرد. بنابراین خود این هم یک کار تشکیلاتی است و می‌توان گفت که هاشمی هم فکر تشکیلاتی داشت.

آنان می‌خواستند در چارچوب تشکیلات برای تحقق اهداف خودشان که انقلاب، حاکمیت ارزش‌ها و آرمان‌ها بود، تلاش کنند. اینکه چه کسی حاکم باشد، مهم نبود. این مهم بود که احکام اسلام، ارزش‌ها، اصول و آرمان‌های انقلابی حاکم باشد. برای این نکته دلایل زیادی دارم.
من از همان سال‌های اول در شورای مرکزی حزب حضور داشتم. در مواردی همچون انتخاب نخست‌وزیر، وزیر و یا ارائه فهرست انتخاباتی، اول جلسه آقای بهشتی تأکید می‌کردند که همکاران محترم! ما نباید اینگونه فکر کنیم که حتما کسی باید رئیس‌جمهور یا مسئول فلان وزارتخانه باشد که در حزب جمهوری اسلامی عضویت داشته باشد بلکه ما باید ببینیم چه کسی لیاقت دارد. هر کسی امتیازات بیشتری داشت او کاندیدای ما شود. یک مورد آقای رجایی بود و یا مثلا در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی ایشان از برخی دعوت کردند که عضو حزب نبودند.

**
برای کاندیداتوری بهشتی به امام(ره) اصرار نشد

ایرنا: پس چرا حزب جمهوری اسلامی به امام(ره) اصرار کرد که کاندیداتوری آقای شهید بهشتی را بپذیرند؟

مهاجری: چون شایستگی آقای بهشتی خیلی بالاتر از دیگران بود. در اینجا شایسته‌سالاری مطرح بود. این پیشنهاد اصلا به این دلیل نبود که چون آقای بهشتی دبیرکل حزب هستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند. بلکه آقای بهشتی واقعا شایستگی‌اش از بقیه بیشتر بود. ضمن اینکه اصراری در کار نبود بلکه نام ایشان پیشنهاد شد ولی اصرار نشد.

**
برتری جلال الدین فارسی بر بنی صدر

ایرنا: ولی گفته می‌شود که آقای هاشمی چند بار برای این موضوع نزد امام رفتند؟

مهاجری: واژه «چند» را هم به دو و هم به سه می‌گویند، معنی این اصرار نیست. معنی این است که بر این اعتقاد بودند که آقای بهشتی بهترین کسی است که می‌تواند مملکت را از نظر اجرایی اداره کند.

ایرنا: ولی با این وجود بعد از مخالفت جدی امام، حزب جمهوری اسلامی جلال‌الدین فارسی را مطرح می‌کند. با وجود اینکه مخالفت‌هایی جدی هم با او وجود داشت و با وجود اینکه او ایرانی‌الاصل نبود.

مهاجری: همان آقای جلال‌الدین فارسی را که ایرادهایی داشت و مخالفت‌هایی هم با او می‌شد، با بنی‌صدر مقایسه کنید. مقایسه‌ای در میان است که چه کسانی حضور دارند و اسامی آنان مطرح هست. الان که می‌بینم جلال‌الدین فارسی را یک عنصر مطلوب برای ریاست جمهوری آن زمان نمی‌دانم. ولی وقتی با بنی‌صدر مقایسه می‌کنیم در واقع نسبی در نظر می‌گیریم و می‌گویم بهتر بود.

ایرنا: اینگونه برداشت می‌شود که حزب جمهوری اسلامی صرفا برای مقابله با بنی‌صدر تلاش کرده کاندیدایی معرفی کند.

مهاجری: نه! این برداشت درستی نیست. چند نفر برای ریاست جمهوری مطرح بودند که در بین آنان آقای جلال‌الدین فارسی از بنی‌صدر بهتر بود. اتفاقا او از حزب هم بود و حمایت حزب هم به دلیل حزبی بودنش نبود. بلکه به دلیل بهتر بودنش بود.

ایرنا: الان که به گذشته فکر می‌کنید آیا نمی‌توان گفت حزب گزینه بهتری را هم می‌توانست مطرح کند؟

مهاجری: شاید اگر یک مقداری فرصت بیشتری بود و یا امام راه را باز می‌کرد، افراد دیگری از روحانیون می‌آمدند. آقای بهشتی مطرح بود، ولی خب این محدودیت وجود داشت و فرصت هم خیلی کم بود. چون بعد از پیروزی انقلاب خیلی سریع رفراندوم و انتخابات برگزار شد که در هیچ انقلابی این اتفاق رخ نمی‌دهد و با این فرصت کم نتوانستند کار دیگری کنند و آقای رجایی هم در این حد آن ابتدا مطرح نبود. بعد از اینکه بنی‌صدر عزل شد و نام آقای رجایی مطرح شد، در آن زمان هم ایشان عضو حزب جمهوری اسلامی نبود. برخی ایراد گرفتند و گفتند که ایشان عضو حزب جمهوری اسلامی نیست اما آقای بهشتی گفتند ما کسی را به عنوان کاندیدا معرفی می‌کنیم که شایستگی‌اش بیشتر است.

**
گاهی گفتن ناگفته، لطمه به حیثیت افراد وارد می‌کند

ایرنا: چه کسانی مخالف شهید رجایی بودند؟

مهاجری: نمی‌شود نام برد. ناگفته دو نوع است. زمانی ناگفته‌ای، گفتنش سودی ندارد و لطمه هم به حیثیت افراد وارد می‌کند ولی گاهی گفتن ناگفته‌ای لازم است چون از لطمه زدن به حیثیت جلوگیری می‌کند.

ایرنا: آقایان خامنه ای و هاشمی چه نظری داشتند؟

مهاجری: به هرحال آقای هاشمی و خامنه‌ای هم همین اصل را قبول داشتند که قبل از مطرح شدن اسامی مورد توافق قرار گرفته بود و وقتی اسامی را مطرح می‌کردند، امتیازات در نظر گرفته می‌شد و آقای رجایی در آن میان بیشتر امتیاز داشت و آقایان هم تأیید کردند.

ایرنا: مرحوم هاشمی در خاطرات خود می‌گوید بخشی از مخالفت‌ها با حزب جمهوری اسلامی به خاطر آقای بهشتی بود و حتی گفته زمانی که ایشان را برای ریاست جمهوری مطرح می‌کنند، بخشی از اعضای بیت امام(ره) مخالف او بودند. علت این مخالفت‌ها با ایشان چه بود؟ چرا حتی بیت امام(ره) هم با ایشان مخالف بودند؟

**
مسامحه هاشمی در تعابیر

مهاجری: تعبیر بیت امام(ره) در فرمایشات آقای هاشمی اگر باشد، به معنای اعضای اصلی بیت نیست، به معنای کسانی است که آنجا رفت و آمد داشتند. بودند افرادی که با بیت ارتباط داشتند ولی عضو رسمی بیت نبودند و جزء یارانی نبودند که امام(ره) آنان را در کارهای رسمی بیت گذاشته باشند و در امور دخالت داشته باشند. ما از آنان در این زمینه چیزی سراغ نداریم. آقای هاشمی خیلی در مطالبشان مسامحه داشتند. یک وقت یادم هست در یک نمازجمعه‌ای درباره منافقین صحبت می‌کردند و گفتند «منافقین ما» که ما می‌خندیدیم و گفتیم که منافقین ما یعنی چه؟ منظورشان این بود که منافقین در ایران زندگی می‌کردند. از این مسامحه‌ها در تعبیرهای آقای هاشمی زیاد است و منظور این نیست از اعضای رسمی بیت با ایشان مخالفت داشتند.

**
ناراحتی امام از اصل اختلافات

ایرنا: حزب جمهوری اسلامی اختلافات زیادی با دیگر جریانات سیاسی پیدا می‌کند تا جایی که ما می‌دانیم این اختلافات هم روی امام تأثیر گذاشت و آنگونه که گفته می شود باعث شد امام(ره) سکته کنند. حتی مرحوم هاشمی می‌گوید پیگیری ما درباره کاندیداتوری آقای بهشتی، امام(ره) را ناراحت می‌کند. فکر می‌کنید آن اختلافات بجا بود؟ آیا راه دیگری می‌توانستند برای جلوگیری از دامن زدن به اختلافات انتخاب کنند؟
مهاجری: باید دو نکته بگویم؛ امام از اصل اختلاف ناراحت بودند. منهای اینکه چه کسی شروع‌کننده و دامن‌زننده به اختلاف هست. حق هم داشتند چون اختلاف آفت جامعه هست و همیشه وحدت، اصل است. اختلاف در فکر غیر از اختلاف در کار و اجراست. امام(ره) از اصل اختلاف به این معنا ناراحت بودند و معتقد بودند که نباید باشد و برای جامعه سمّ هست.

نکته دوم این است که من معتقدم نیستم حزب جمهوری اسلامی هیچ عیبی نداشت. حتما در حزب هم یک اشکالاتی وجود داشت. افرادی در حزب بودند که گاهی اوقات خودشان جزو عوامل اختلاف در داخل حزب بودند چه رسد به خارج از حزب.

**
حزب جمهوری حزب واقعی نبود؛ ترکیب چند حزب بود

ایرنا: مثل چه افرادی؟

مهاجری: نمی‌توان نام برد. هنوز خیلی از این افراد هستند و درست نیست بگویم و بالاخره باید حرمت افراد را حفظ کرد. ولی اصل ماجرا وجود داشت. چون حزب واقعا حزب نبود؛ یک جریان بود که از چند حزب ترکیب شده بود. بعدا هم همین طور شد و الان اگر نگاه کنید همان افراد حزب، در چند حزب دیگر فعال هستند. برخی‌ها هم تحت عنوان حزب نیستند و یک جریان فکری محسوب می‌شوند. این یعنی وقتی حزب شروع به کار کرد، از چند حزب تشکیل شده بود و بر این اساس اختلاف نظرهایی وجود داشت و هرکسی یک حرفی مطرح می‌کرد. همین ممکن بود بر دامن زدن به اختلافات تأثیر بگذارد که خب امام(ره) ناراحت شدند از اینکه در جامعه بین جریانات سیاسی مطرح، اختلاف نظر باشد بخصوص بعد از اینکه بنی‌صدر رئیس‌جمهوری شد و یک جایگاه رسمی داشت. امام(ره) از اینکه بین قوه مجریه و قضاییه اختلاف و دعوا باشد و یا اینکه بین دو حزب دعوا باشد، ناراحت بودند. حالا اینکه کی مقصر بود و یا اینکه اگر هر دو مقصر بودند تقصیر بیشتر با کی بود، راحت می‌توان با مطالعه تاریخ معاصر و سرنوشت هر کدام از اینها فهمید. مثلا بنی‌صدر بعد از عزل فراری شد و منافقین که یک طرف دعوا بودند، دیدیم که رفتند عراق و با صدام همکاری کردند و این نشان می‌دهد که چه کسانی مقصر بودند و چه کسانی متوسل شدند به جنگ مسلحانه؟ و معلوم است که مقصر چه کسی است. اما معنا این نیست که در حزب کوتاهی نشد و افراطی صورت نگرفت. اما مقصر اصلی هم بنی‌صدر، منافقین و خیلی‌های دیگری بودند که با آنان متحد شده بودند.

ایرنا: قبل از اینکه بنی‌صدر فراری شود و یا منافقین دست به اسلحه ببرند چه اقدامی از آنان سر زد و باعث شد که حالا شما بگویید مقصر اصلی آنان هستند؟

**
تخلفات بنی صدر به روایت حزب جمهوری اسلامی

مهاجری: بنی‌صدر حاضر نمی‌شد به قانون عمل کند. این اصل اول اختلاف بود و لذا امام چند بار مجبور شدند که غیر از نصیحت کردن و تشر زدن گروهی را تعیین کنند که داوری کنند. بنی‌صدر حاضر نمی‌شد قانون مجلس را ابلاغ کند. بنی‌صدر حاضر نمی‌شد کسی را که به عنوان وزیر در جامعه مطرح و بهترین فرد بود، به مجلس معرفی کند و مجلس هر رأیی داد به آن تن دهد. درباره آقای رجایی با توهین حرف می‌زد، دیکتاتوری می‌کرد و خیلی غد بود و حاضر نبود زیر بار حرف حساب برود. بارها به توصیه امام(ره) جلسات هفتگی بین سران حزب جمهوری اسلامی و بنی‌صدر تشکیل می‌شد و بعد قراری گذاشته می‌شد و اعلام می‌کردند ولی فردا دوباره هم در سخنرانی و هم در روزنامه انقلاب اسلامی آن را نقض و خلافش را عمل می‌کرد.

ایرنا: این مواردی که می‌گویید در هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد هم به کرات دیده شده، ولی چرا او برخلاف بنی‌صدر عزل نمی‌شود؟

مهاجری: برای اینکه در آن زمان رهبر امام(ره) بود، ولی این زمان فرد دیگری است و نظرها تفاوت دارد. ولی دقیقا شباهت‌ها زیاد است.
ایرنا: اگر بخواهید هم حزبی‌های خود را قضاوت کنید، در چه مواردی می‌توانید بگویید که اشتباه کردند؟

**
اولین اشتباه حزب جمهوری اسلامی

مهاجری: اصل تشکیل حزب با چند حزب و با چند جریان فکری اشتباه اول حزب جمهوری اسلامی بود. در مرحله بعد وارد کردن افرادی به شورای مرکزی حزب که دارای معیار مورد نظر اساسنامه و مرامنامه حزب نبودند، از اشتباهات حزب جمهوری اسلامی بود. حزب جمهوری اسلامی مرکب بود از یک جریان فکری که پنج نفر مؤسس اولیه داشت و یک جریان فکری که آقای مهندس موسوی و همکفرانش داشتند. یک جریان فکری هم حزب موتلفه اسلامی بود که از قبل تشکیلات خود را داشتند. یک جریان فکری هم الان حزب تمدن اسلامی هستند. جریان فکری دیگر آقای آیت و امثال او بودند که از حزب زحمتکشان آقای مظفر بقایی ادامه داشتند و اینها اصلا با هم هم‌سنخ نبودند.

**
ماجرای تماس مرحوم عسگراولادی در آخر عمر

ایرنا: ورود چه کسانی در حزب اشتباه بود؟

مهاجری: نمی‌شود اسم همه را برد. خوب‌ها را می‌گوییم. مثلا آقای عسگراولادی که آدم خوبی بود. فکرش جریان مؤتلفه بود و با فکر برخی از این جریان‌ها اصلا جور درنمی‌آمد و لذا در آخر عمرش دیدید که از جریان فکری متعلق به خودش کاملا جدا شد. یعنی حزبی که با هم بودند. آقای عسگراولادی چند ماه قبل از فوتش به من تلفن زد و گفت می‌خواهم با روزنامه جمهوری اسلامی مصاحبه‌ای کنم که با هیچ‌کسی نمی توانم انجام دهم و ما آن را چاپ کردیم و نوار هم نگه داشتیم که اگر بعدا بگویند که این درست نبود، صدای او را داشته باشیم. در آنجا هم درباره آقای هاشمی، هم درباره مسائل 88 صحبت کرد و لذا مغضوب واقع شد و آخر عمرش مغضوب همان جریان فکری بود که خودش مؤسس آن بود. آقای عسگراولادی یکی از آن افراد بود که در آن مجموعه با خیلی‌های دیگر تجانس نداشت.

**
تصمیم شهید بهشتی برای محاکمه حزبی آیت

آقای مهندس موسوی تفکر خاص خودش را داشت که با تفکر مؤتلفه و آقای آیت جور درنمی‌آمد و اصلا با هم تضاد داشتند. اینها کسانی بودند که هرکدام برای خودشان متعلق به جریان فکری خاصی بودند. حزب جمهوری اسلامی اولین اشتباهش این بود. البته این اقدام از روی خوش‌بینی آقای بهشتی و بقیه اعضای مؤسس بود. چون با یکدیگر در مبارزات بودند و همه امام(ره) را قبول داشتند و فکر می‌کردند می‌توانند با هم کار کنند. ولی به این نکته فکر نکردند که کار تشکیلاتی با چند حزب زیر پرچم و تابلو نمی‌شود، باید همه مثل هم باشند و یک گونه فکر کنند و لذا وقتی آقای بهشتی تصمیم گرفتند آقای مهندس موسوی را که مسئول روزنامه جمهوری اسلامی بود به عنوان وزیر خارجه به رئیس‌جمهوری پیشنهاد دهند و به مجلس معرفی کنند، آقای آیت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی اعلام می‌کند که من مخالف هستم.

من در آن جلسه حضور داشتم و بی‌واسطه نقل می‌کنم. آقای آیت گفت نباید این کار انجام شود، آقای بهشتی پاسخ دادند که عیب ندارد که شما مخالف باشید ولی اکثریت رأی دادند که مهندس موسوی به عنوان وزیر خارجه معرفی شود و دولت هم قبول دارد و مجلس باید تصمیم بگیرد. آقای آیت گفت من در مجلس مخالفت می‌کنم و مخالف هم سخنرانی می‌کنم. آقای بهشتی گفتند که شما حق دارید رأی مخالف بدهید چون ما نمی‌توانیم در رأی شما تصرف کنیم کما اینکه در جلسه حزب هم می‌توانید رأی دیگری داشته باشد اما حق ندارید حرف مخالفی علیه او بزنید. چون این تصمیم تشکیلاتی است شما آنجا به عنوان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی حق ندارید علیه پیشنهاد حزب جمهوری اسلامی صحبت کنید. ایشان گفت این کار را می‌کنم. آقای بهشتی پاسخ داد که اگر این کار را کنید در این جلسه شورای مرکزی من شما را محاکمه حزبی و از حزب اخراج می‌کنم.

**
شهادت بهشتی و دفاع آیت‌الله خامنه‌ای از مهندس موسوی

من اینها را خودم شنیدم و کاملا در گوش‌هایم هست. آقای آیت گفت من در عین حال این کار را می‌کنم. ولی در فاصله این جلسه و جلسه رأی اعتماد به مهندس موسوی، آقای بهشتی شهید می‌شود و بعد از شهادت آقای بهشتی، جلسه رأی اعتماد برگزار می‌شود و آقای آیت حرف‌های خود را علیه آقای موسوی مطرح می‌کند. این یعنی چه؟ البته آقای موسوی رأی آورد و آقای خامنه‌ای و خیلی‌ها هم از ایشان دفاع کردند که باعث شد آقای موسوی رأی بیاورد. اما آقای آیت این کار را کرد. این یعنی چه؟

این را نقل نکردم که بدی از کسی بگویم، نقل کردم که بگویم حزب جمهوری اسلامی از اول کارش اشتباه بود که آدم‌هایی را در حزب جمع کرد که همفکر و متجانس نبودند. برخی اصلا تشکیلاتی فکر نمی‌کردند و این اشتباه بزرگی بود و همین اشتباه هم باعث توقف حزب شد و از آن وقت تا حالا حزب متوقف شده است. آقای آیت که ترور شد، بقیه که ماندند رفتند حزب قبلی خود را ادامه دادند و یا حزب جدیدی تأسیس کردند. اینکه حزب جمهوری اسلامی به چهار، پنج حزب تقسیم شد یعنی اینکه از اول درست نبود.

**
رویه حزب جمهوری حذف رقبا نبود

ایرنا: در مواجهه حزب جمهوری اسلامی با احزاب دیگر شاهد هستیم که رقبای آنان از جمله جریان بنی‌صدر و بعد هم نهضت آزادی از صحنه سیاست ایران کنار گذاشته می‌شوند. حتی بعد می‌بینیم بازرگان به عنوان نخست وزیر امام(ره) برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ردصلاحیت می‌شود. این مجموعه اتفاقات یک شبهه بزرگی در اذهان ایجاد کرده که حزب جمهوری اسلامی در حذف رقبای خودش نقش جدی داشته است؟

مهاجری: حزب جمهوری اسلامی یعنی افرادی مثل بهشتی که کلا اگر قدرت تصمیم‌گیری درباره احزاب داشتند و تا امروز بودند، تمام این احزاب اگر خودشان باعث زوال خودشان نمی‌شدند، باقی و فعال می‌ماندند و خیلی خوب کار می‌کردند؛ اگر از زاویه نگاه شهید بهشتی و مرامنامه حزب جمهوری اسلامی و عملکرد در چارچوب آنان به این قضیه نگاه کنیم. اما دو نکته وجود دارد که باعث شده آنان حذف شوند و این حذف به معنای این نیست که حزب جمهوری اسلامی آنان را حذف کرده است. یکی اینکه همه قدرت که در دست حزب جمهوری اسلامی نبود و خیلی‌های دیگر تصمیم‌گیر بودند. اینکه چه کسی ردصلاحیت شود دست حزب نبود. کما اینکه بعدها یکی از مؤسسین حزب جمهوری اسلامی یعنی آقای هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری ردصلاحیت شد، در شرایطی که هیچ کسی صلاحیت او را نداشت. نکته دوم اینکه عملکرد خود آن را باید نگاه کنیم. چرا باید از این طرف نگاه کنیم که یک حزب باعث شده حزب دیگر از بین رود. شما نگاه کنید که مثلا نهضت آزادی با منافقین چه روابطی داشت؟ چگونه با هم کار کردند در مقطع حساس سال‌های 60 و 59 و بعد از 60 آن همکاری و همدستی که در خیلی از مسائل با هم داشتند یا روابط آقای بازرگان و بنی‌صدر که قبل از ریاست جمهوری روابط کارد و پنیر بود ولی بعد از رئیس‌جمهوری شدن آقای بنی صدر، آقای بازرگان پیش او می‌رود که شاهدان عینی هم برای ما نقل کردند که بنی‌صدر گفته بود من خسته هستم و روی تخت دراز کشیده و بعد بازرگان را پذیرفته بود و بازرگان مسن و پیرمرد و پیش‌کسوت نسبت به او روی صندلی مؤدبانه نشست و او روی تخت دراز کشیده بود. بازرگان به او گفت که ما حاضریم با شما کار کنیم و به او تبریک گفت و با بنی‌صدری که آن کارها را کرد که برخی مواردش را برای شما نقل کردم، تا آخر هم همکاری کردند و حاضر نشدند یک اعلامیه بدهند و کارهای او و یا منافقین را محکوم کنند. این آدم‌ها با این روش در جامعه‌ای که ملتی دارد که معلوم است که با چه کسانی کار می‌کنند، اینها دوام نمی‌آورد و خود به خود ریشه خود را زدند. جمهوری اسلامی با چه قدرتی می‌توانست آنان را از صحنه خارج کند؟

ایرنا: بالاخره از حزب جمهوری اسلامی افرادی در مناصب مهمی بودند، ضمن اینکه آقای هاشمی در خاطرات خود می‌گوید که در مواردی آقای جنتی درباره ردصلاحیت‌ها با او صحبت می‌کردند.

مهاجری: شورای نگهبان مشکلاتی که مطرح می‌کردند، مشکلات شرعی و قانونی بود. من در جریان هستم. یعنی جایی یک لایحه مطرح می‌شد و یا قانونی می‌آمد که می خواستند تصمیم بگیرند، با آقای هاشمی در میان می‌گذاشتند و ایشان با امام(ره) مطرح می کردند، چون با امام(ره) نزدیک بودند، مسائل شرعی را می‌گفتند و حل می‌کردند و یا از امام(ره) مجوز می‌گرفتند و این ربطی به جایگاه تشکیلاتی و بحث سیاسی ندارد.

**
روایتی از اختلاف حزب جمهوری اسلامی با سپاه در شهرستان ها

ایرنا: هر چقدر که از شروع انقلاب اسلامی می‌گذرد، قدرت حزب جمهوری اسلامی بیشتر می‌شود و این مسئله را همه قبول دارند. افراد زیادی در حزب بودند که مناصب مهم را به دست آوردند. ولی همزمان با این موضوع امام(ره) بعد از منع حضور بسیجیان و نظامیان در احزاب، دستور می‌دهند که ائمه جمعه هم در احزاب عضویت نداشته باشند و گویی این دستور مستقیما به حزب جمهوری اسلامی مربوط می‌شده است، چون آقای هاشمی می‌گوید که این اتفاق ضربه بزرگی به حزب وارد می‌کند؟

مهاجری: اگر هم تعبیر ایشان این است، ضربه‌ای بود که آقای هاشمی با جان و دل پذیرفتند؛ چون از جانب امام بود. من مسئول سازمان شهرستان‌های حزب بودم که اتفاقی درباره ائمه جمعه افتاد. آقای هاشمی، بهشتی و خامنه‌ای از من خواستند به شهری که مشکلی با امام جمعه پیش آمده بود، بروم و موضوع را بررسی کنم و گزارش بدهم. دیدم که تقصیر با حزب است. دعوا بین حزب و امام جمعه آن شهر به عنوان دبیر حزب با سپاه پاسداران و جهاد سازندگی بود. حالا جالب است که جهاد و سپاه هم جز نهادهایی بودند که حزب در تأسیس آنها نقش مستقیم داشت ولی در آن شهر بینشان دعوا شده بود. امام جمعه هم نماینده امام(ره) و هم نماینده این آقایان بود که با آنان درافتاد و به آنان زور می‌گفت که آنها شکایت کرده بودند و این هم اعتنایی نکرده بود. ایشان هم روحانی و هم نماینده حزب بود و آنجا قدرت داشت و حق هم با او نبود. من که بررسی کردم به آقایان گزارش دادم که حق با سپاه و جهاد است و حزب اینجا مقصر و شخص آقای دبیر مقصر است. این آقایان در این زمینه تصمیم گرفتند و از آن طرف امام(ره) همه این مسئله و مواردی از این قبیل را شنید و تصمیم گرفت که کار حزب جمهوری اسلامی را متوقف کند. از جاهای دیگر هم کسانی به امام(ره) پیشنهاداتی کردند و نامه‌هایی نوشتند و از امام خواستند که حزب جمهوری اسلامی را متوقف کند که باعث اختلاف و دعوا هست. امام(ره) هم نسبت به اختلاف خیلی حساس بودند و اینکه ببینند در جایی بین سپاه و امام جمعه و جهاد اختلاف هست برای امام خیلی سنگین و تلخ بود و گفتند که حزب جمهوری اسلامی متوقف شود.

**
مهاجری: منتظر ماندیم امام(ره) سریال شاه دزد را ببینند

امام(ره) به آقایان گفتند که متوقف کنید. آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای در آن زمان در سال 66 ، فکر کردند که چه کنیم. نامه‌ای نوشتند به امام(ره) و به جای تعطیلی از توقف فعالیت حزب نام بردند. یک شب آقای خامنه‌ای که رئیس جمهوری بودند به من تلفن زدند و گفتند نامه‌ای به امام(ره) نوشته‌ایم و شما پیگیر باشید که جواب را بگیرید و امشب در روزنامه چاپ کنید. چون اگر شما چاپ کنید، صحیح می‌نویسید توقف فعالیت ولی اگر شما اول چاپ نکنید، دیگران می‌نویسند تعطیلی حزب. بنابراین شما خط اصلی را به درستی بدهید که خلاف نشود. من گفتم که از چه کسی نامه را بگیرم، گفتند آقای هاشمی خانه‌شان آنجا هست و دنبال می‌کند، به ایشان تماس بگیرید. من با آقای هاشمی تماس گرفتم، گفتند که دنبال می‌کنم. چون برای ارسال روزنامه به چاپخانه دیر می‌شد دوباره تماس گرفتم، آقای هاشمی گفتند که امام(ره) مشغول تماشای سریال شاه ـ دزد هستند، شما صبر کنید، گفتم دیر می‌شود، آقای هاشمی گفتند چاره‌ای نیست دارند فیلم تماشا می‌کنند. ما صبر کردیم امام(ره) فیلم شاه دزد را دیدند. من هم از روزنامه دیدم که فیلم تمام شد، تلفن زدم به آقای هاشمی و گفتم که فیلم تمام شد، شما تماس بگیر و ایشان تماس گرفت با امام(ره) و بعد چند دقیقه گفت بیا و من خودم رفتم که نامه به دست دیگری نیفتد.

آن شب روزنامه را تا دیر وقت نگه داشتیم و توقف فعالیت حزب جمهوری اسلامی را تیتر اول کردیم که بعد هم روزنامه‌های دیگر همین توقف و همین خط را دنبال کردند. به این ترتیب حزب جمهوری اسلامی با نظر امام فعالیتش متوقف شد.

مقداری از داخل حزب مشکل داشتیم. البته دیگران هم به دلیل اینکه مخالف حزب و یا مخالف افراد مؤسس بودند، یک کارهایی کردند و نامه‌هایی نوشتند؛ ولی من نظرم این است که امام(ره) به دلیل علاقه‌ای که به این آقایان داشتند و اهمیتی که به کار تشکیلاتی می‌دادند و می‌دیدند که حزب خیلی خدمت کرده است تحت تأثیر آنان نبود که این تصمیم را گرفتند، بلکه از اختلاف خیلی ناراحت بودند و آن را سم می‌دانستند و لذا تصمیم گرفتند که حزب متوقف شود و به یک شکل آبرومندانه‌ای هم شد که آقایان از امام(ره) تقاضا کردند.

ایرنا: به نظر می‌رسد وقتی که حزب قدرتش زیاد می‌شود، اختلافات درون حزبی نیز بیشتر می‌شود. گویا در یکی از کنگره‌های حزب، آقای هاشمی تلاش می‌کند تا انتخابات داخلی برگزار نشود.

**
راه حل هاشمی برای حل اختلافات

مهاجری: در کنگره اول همه چیز به صورت عادی گذشت. البته چون آقای بهشتی در سال 60 شهید شدند، کنگره آن سال برگزار نشد و با تأخیر به زمان دیگری موکول شد. من قبل از شهادت آقای بهشتی به او گفتم که با آقای آیت چه کنیم دیدید که چه نوع برخوردی دارند و اگر کنگره بخواهد به صورت طبیعی برگزار شود، معلوم نیست چه اتفاقی رخ می‌دهد. این زمان هنوز ماجرای تذکر شهید بهشتی برای محاکمه حزبی پیش نیامده بود. ایشان گفتند که ما هیچ کاری غیر از برگزاری کنگره نباید انجام دهیم، شما روشنگری کنید و به اعضای حزب که از شهرستان می‌آیند بگویید که آقای آیت این مواضع را دارد و اگر روشنگری کنید به ایشان رأی نمی‌دهند و خود به خود حذف می‌شوند. ولی کنگره اصلا برگزار نشد و آیت هم ترور شد و کنگره بعدها برگزار شد و در آن کنگره به صورت طبیعی افرادی مطرح شدند و رأی آوردند که فهرست آن هم موجود است.

اما در کنگره دوم ما شرکت نکردیم. منظور از ما، من، آقایان مهندس موسوی، سرحدی‌زاده، محمدرضا بهشتی که جای پدر خود حضور داشت و آقای دکتر جواد اژه‌ای که داماد آقای بهشتی است. ما پنج نفر که عضو شورای مرکزی بودیم، شرکت نکردیم. به آقای هاشمی هم گفتیم و ایشان اصرار کرد ولی ما گفتیم به خاطر وضع کنگره شرکت نمی‌کنیم. سازمان شهرستان‌ها در آن زمان دست مؤتلفه بود که در شهرهای دیگر کار زیادی کرده بودند و ما می‌گفتیم که بسیاری از افراد ناعادلانه از شهرستان‌ها آمده‌اند و تبلیغات نادرست است.

**
فعالیت موتلفه ای ها به نفع خود

ایرنا: فعالیت آنان به نفع آقای خامنه‌ای بود؟

مهاجری: نه. به نفع آقای خامنه‌ای نبود. به نفع جریان مؤتلفه کار کرده بودند. آقای هاشمی با اینکه چند جلسه هم در منزل خود از ما دعوت کرد و حرف‌های ما را شنید قانع نشد ولی ما هم قبول نکردیم. آن روز ما از تهران خارج شدیم و چون تلفن هم نبود، نمی‌توانستند ما را پیدا کنند. در آن کنگره آقای هاشمی و خامنه‌ای پیشنهاد کردند که همان کنگره قبلی تأیید شود و اعضا همان باشند.

ایرنا: ولی گویا آقای خامنه‌ای در آن کنگره سخنرانی می‌کند و می‌گوید که انتخابات حزب برگزار شود؟

مهاجری: به هرحال ایشان پیشنهاد آقای هاشمی را پذیرفت و کنگره تصویب کرد و بعد آقای هاشمی ما را صدا کرد و گفت بیایید که همان شد. آقای هاشمی بالاخره تدبیری کرد و خوب بود.

ایرنا: روایات مختلفی از اختلافات درونی حزب جمهوری اسلامی از جمله بین نخست‌وزیر و رئیس جمهوری وجود دارد. برخی می‌گویند که این اختلاف در حد تئوری اقتصادی بوده، ولی دیگران هم می‌گویند که این اختلافات در همه ابعاد بوده است و همین باعث شده تصمیمات مهم به بن‌بست برسد.

مهاجری: بحث اختلاف آقایان خامنه‌ای و مهندس موسوی در حزب نبود و به حزب هم ارتباطی نداشت، بلکه این موضوع در مسائل اجرایی بود. این مسئله رئیس جمهوری و نخست وزیر مربوط به قبل از تغییر قانون اساسی در سال 68 است. رئیس‌جمهوری در آن زمان اختیاری نداشت و یک مقام تشریفاتی محسوب می‌شد و نخست‌وزیر همه کاره بود و به همین دلیل هم تغییرش دادند. یک آدمی مثل آقای خامنه‌ای رئیس جمهوری باشد ولی هیچ اختیاری نداشته باشد و یکی هم مثل مهندس موسوی نخست‌وزیر باشد و همه اختیارات را داشته باشد، ضمن اینکه سلیقه‌ها هم متفاوت باشد. در خیلی از مسائل اجرایی ممکن است اختلاف نظر پیش آید که چیز مهمی نیست و طبیعی بود و اختلاف هم ربطی به حزب نداشت. در مسائل اجرایی اختلافات بود و همین باعث شد که قانون اساسی را تغییر دادند.

**
برخی وزرا به اختلاف رئیس جمهور و موسوی دامن می‌زدند

ایرنا: آیا در خود حزب تلاشی برای کم کردن این اختلافات می‌شد؟

مهاجری: عده‌ای درصدد سوء استفاده از این اختلافات برمی‌آمدند. از جمله آنان که در هیأت دولت بودند به جای حل کردن این مشکلات سعی می‌کردند فاصله ایجاد کنند و خودشان استفاده کنند. حتی یکی از وزرا از بالای سر نخست وزیر می‌رفت و ارتباط برقرار می‌کرد. درحالی که حق این نبود و باید تلاش می‌کرد بین رئیس‌جمهوری و نخست وزیر تلاطم ایجاد نشود. یا یکی از وزرا سعی می‌کرد به اختلافات دامن بزند و مشکلات را به گردن دولت بیندازد و مشکلات را بزرگتر جلوه بدهند. می‌خواستند دعوای بین این دو را بزرگتر کنند. در حالی که یک عده سعی می‌کردند این اختلافات را کم کنند. آقای هاشمی نقش زیادی داشت برای اینکه نگذارد این اختلافات زیاد شود. این مسئله ماند تا در شورای بازنگری قانون اساسی حل شد و پست نخست وزیری هم کنار گذاشته شد.

ایرنا: در حزب جمهوری اسلامی چه کسی بیشتر از همه مظلوم بود؟

مهاجری: من عقیده‌ام این است که حزب جمهوری اسلامی اول از همه مظلوم بود. برای اینکه در داخل حزب یک انسجامی وجود نداشت و همین باعث شد حزب متوقف شود. در حالی که وجود این حزب خیلی ضروری بود. اگر ادامه حیات می‌داد خیلی از مشکلات را نداشتیم و حتی احزاب دیگر هم باقی می‌ماندند. ما الان در کشور حزب به معنای واقعی نداریم. اینها که هستند فصلی حضور دارند. نزدیک انتخابات می‌آیند و بعد پنهان می‌شوند. حزب آن است که در زمان غیر انتخابات کار تشکیلاتی کند و در زمان انتخابات نتیجه را بگیرد ولی الان برعکس است.
حزب جمهوری اسلامی مظلوم بود، چون در داخل مشکلاتی داشت و به خودش ظلم کرد و باید می‌ماند تا بتواند کار تشکیلاتی را در کشور به شکل مداوم معرفی کند. با متوقف شدن آن در تاریخ احزاب ایران باید نوشت که در ایران اصلا کار حزبی عملی نیست و سرنوشت خوبی ندارد. در زمان قبل از انقلاب به شرق، غرب یا به دربار وابسته می‌شدند و بعد از انقلاب هم وضعیت حزب جمهوری اسلامی را شاهد بودیم و بقیه هم که عملا حزب نیستند و فصلی هستند.

اگر حزب جمهوری اسلامی باقی می‌ماند می توانست به عنوان یک الگو و شاخص برای درست عملکردن حزبی باشد و می‌توانستیم بنویسیم که در این نظام و تاریخ ایران می‌شود کار حزبی کرد و با موفقیت هم انجام داد ولی الان نمی‌توان این را گفت.

**
مهاجری: در حوزه احزاب نه تنها رشد نکردیم، بلکه افول کردیم

ایرنا: شما بر این باور هستید که در این سی سال هیچ رشدی در فعالیت حزبی نداشتیم؟

مهاجری: نه تنها رشدی نداشتیم بلکه افول هم کرده‌ایم. چند بار گفته‌ام و الان هم می‌گویم که با این سیستم حکومتی حزب نمی‌تواند وجود داشته باشد. حزب برای جایی دیگری است. الان حتی اینگونه نیست که مجلس هم راحت بتواند تصمیم بگیرد. این به دلیل نوع سیستم حکومتی ماست.

ایرنا: در واقع حزب جمهوری اسلامی هم با یک نامه از امام(ره) متوقف شد.

حالا شما می‌توانید همین تصمیم امام(ره) را تأییدی بر حرف من بگیرید و یا اینکه می‌توان گفت که ایشان مصلحت دیدند.
ایرنا: درباره نحوه حضور روحانیون در سیاست بحث‌های زیادی شنیده می‌شود. برخی می‌گویند اگر این حضور روحانیت در سیاست کمرنگ‌تر می‌شد، بهتر بود. شما در این باره چه فکر می‌کنید؟

مهاجری: درست است که اعضای هیأت مؤسس حزب جمهوری اسلامی روحانی بودند، ولی هیأت مرکزی تنها شش روحانی داشت. از طرف دیگر اعضای حزب جمهوری اسلامی در سراسر کشور که چند میلیون نفر بودند، تنها 300 هزار نفر آنان روحانی و بقیه غیرروحانی بودند. در واقع این حزب برای قشر مذهبی و انقلابی بود.

اگر حزب طبق آرمان‌های مطرح شده توسط مؤسسین به ویژه شهید بهشتی پیش می‌رفت و می‌ماند و مشکلی برای آن ایجاد نمی‌کردند، الان عملکرد روحانیت حتی روحانیت در انقلاب و در عرصه سیاسی کشور یک افتخار بود. ولی چون حزب جمهوری اسلامی نتوانست ادامه دهد و مشکلاتی پیش آمد و در داخل آن هم مسائلی بود، متوقف شد و بعد هرج و مرج به وجود آمد و مسائل به گونه‌ای دیگر پیش رفت و آقایان روحانیون هم در چارچوب مرامنامه حزب پیش نرفتند و به شکل دیگری عمل کردند. هرکسی بر اساس میل خودش عمل کرد. یکی خیلی خوب و یکی خیلی خراب و در مجموع این شد، معجونی شده که یکدست نیست. اگر حزب با آن آرمان‌ها ادامه پیدا کرده بود، ما این مشکلات را هم برای کشور و هم روحانیت نداشتیم.

**
نیاز به اصلاح قانون اساسی

ایرنا: شما با سابقه‌ای که از کار حزبی دارید و شاهد فعالیت احزاب مختلف بودید می‌توانید استراتژی را برای بهتر شدن عملکرد احزاب پیشنهاد بدهید؟

مهاجری: نظام حکومتی ما یک نواقصی دارد که باید برطرف شود و حل آن هم با اصلاح قانون اساسی است که اگر این صورت بگیرد هرکسی در چارچوب قانون عمل می‌کند. اگر به آنجا برسیم ما نظام حزبی واقعی خواهیم داشت و مشکلی پیش نمی‌آید و احزاب نقش واقعی خود را می‌توانند اعمال و قدرت را کنترل کنند. الان نمی‌توانند چون نقص در نظام حکومتی ما وجود دارد.

نه اینکه مسائل بدی را در قانون اساسی ما مقرر کرده باشند، بلکه کمبودهایی در آن هست که اگر جبران شود و ضمانت‌هایی بگذاریم، همه در چارچوب قانون عمل می‌کنند و احزاب هم می‌توانند نقش خود را ایفا کنند و قدرت کنترل بشود و مشکلی نخواهیم داشت.

**
در شرایط فعلی احزاب بروند بخوابند

ایرنا: آقای هاشمی در یکی از آخرین دیدارهایی که با ایشان داشتیم، می‌گفت بهتر است که این موضوع اصلاح قانون اساسی مطرح نشود. چون احتمالا نتیجه آن بدتر از قانون اساسی فعلی می شود.

مهاجری: این هم نظری است، ولی من معتقدم که اگر افراد قوی و واقعا مسلط به مشکلات کشور و بی‌طرف عضو شورای بازنگری باشند اتفاق بدی نمی‌افتد و می‌شود کمبودهایش جبران شود و مشکلاتی که الان داریم برطرف می‌شود. شاید آقای هاشمی نگران این بودند که نمی‌گذارند چنین افرادی کار کنند. به نظر من در شرایط فعلی احزاب بروند بخوابند، چون نمی‌توانند کاری کنند.

گفت و گو از مهدی روزبهانی

**
اداره کل اخبار چند رسانه ای**ایرناپلاس**