یادداشت مدیر مسئول
سخنان روز چهارشنبه رئیسجمهور روحانی در جمع مدیران ارشد دولت، با آنچه در یکسال اخیر از وی شنیده میشد متفاوت بود. این تفاوت را میتوان قبل از هر چیز در شفافیت یافت، درست همان چیزی که در سخنان مسئولین ما وجود ندارد و در مواردی در عملکردهایشان نیز نمیتوان آن را یافت.رئیس جمهور روحانی با شفافیت قول داد در برابر دو جبهه مقاومت کند؛ یکی جبههای که از خارج درصدد اخلال در کشور است و دیگری جبههای که در داخل مشغول همراهی با دشمنان خارجی است. تکیه بر این دو مورد، کاملاً درست است، اما برای موفقیت در مقابله با این دو جبهه باید شفافیت بیشتری در عملکرد دولتمردان ما پدید بیاید. این شفافیت، در درجه اول مربوط به رابطه دولتمردان با مردم است و در درجه بعد تجدیدنظر در اطرافیانی که در تصمیم سازیها موثرند.اینکه چند روزی است هماهنگیها و همراهیهای زبانی میان مسئولین نظام از صدر تا ذیل دیده میشود، موجب خوشحالی است ولی جای این سوال هم خالی است که چرا این هماهنگیها و همراهیها جدیدالاحداث هستند؟ آیااز بدیهیات اولیه نیست که نظام جمهوری اسلامی به دلیل ویژگیهایش طبعاً دشمنانی در جبهه سلطه جویان جهانی دارد و همین واقعیت اقتضا میکند مسئولان این نظام هرگز از مسیر هماهنگی و همراهی با همدیگر منحرف نشوند و حتی برای مسئولان ردههای پائینتر و برای اقشار مختلف مردم الگو و اسوه وحدت و همدلی باشند؟
پاسخ، روشن است و خود مسئولان بلندپایه نظام بهتر از هر کسی بر این واقعیت واقفند و حتی بارها آن را به صورت اصلی کلی و یک شعار زیبا به زبان آورده اند، ولی همواره برخلاف این شعار عمل کردهاند و کار به جائی رسیده که هم سلطهجویان خارجی و هم فرصت طلبان داخلی از اختلافات و درگیریهای موجود بهرهبرداری به عمل آورده و پیشرویهائی کردند که کار به مشکلات این روزها کشیده است. مردم ایران، با تجربه سیاسی طولانی مدتی که دارند این تفاوت در شعار و عمل را به درستی درک میکنند و اعتمادشان به مسئولین دچار خدشه میشود. این مردم، به نظام و اصول و ارزشها وفادارند به این شرط که مسئولان به وظایف خود عمل کنند.اکنون، باید خدا را شکر کنیم که به مصداق «لایزال یوید هذاالدین بالرجل الفاجر» دشمن خارجی با تهدیدهایش شیپور بیدارباش را با چنان صدای بلندی نواخته که این صدا به گوش مسئولین نظام رسیده و همه را هشیار و بیدار کرده است. هر چند دشمن را نمیتوان تمجید کرد ولی باید به خاطر این شیپور پرصدا، او را در به خود آمدن مسئولین سهیم بدانیم و از خدای قادرمنان بخواهیم زمینه تداوم این بیداری که منشا هماهنگی و همدلی شده است را در قلبها و ارادههای مسئولین ما فراهم آورد.اگر دولتمردان، اعم از اجرائی و تقنینی، قصد دارند خدشهای که در اثر آن درگیریهای بیهوده و زیان آور و آن عدم شفافیتها در سخن و عمل در اعتماد مردم پدید آمده است را جبران کنند، باید دو شرط را محقق سازند.
اول آنکه به حرفهای مردم گوش بدهند و به عبارت روشنتر صدای مردم را بشنوند. مردم، حرف گزافی نمیگویند. آنها خواهان ثبات اقتصدی هستند. ثبات اقتصادی را در ظاهر یک مشت فرصت طلب و سودجو به وجود آوردهاند ولی در واقع، بیتوجهی مسئولین به مجاری امور عامل اصلی آن بود. این بیتوجهی باید به توجه دقیق تبدیل شود تا زمینههای بیثباتی از بین برود.شرط دوم این است که برای رسیدن صدای مردم به گوش مسئولین، راه سالم و مطمئنی باید در نظر گرفته شود. سالمترین راه این است که مسئولان نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل با برنامه ریزی مشخص هفتگی مستقیماً با مردم مواجه شوند و سخنان بیپرده و بیپروای آنها را بشنوند و راه دیگر این است که افراد مطمئن، صادق و دردآشنائی مسئول انتقال حرف مردم به مسئولین باشند. تحقق این شرط متوقف بر این است که مسئولان نظام بدون معطلی و تعارف، در اطرافیان و مشاوران خود تجدیدنظر کنند و افرادی با ویژگیهائی که برشمردیم را جایگزین آنها نمایند.
نمیدانیم مسئولان چقدر شجاعت چنین اقدامی را دارند ولی این را میدانم که اگر چنین شجاعتی را در خود به وجود نیاورند، عبور از گردنهای که اکنون در آن قرار دارند میسر نخواهد بود. ضمناً این را هم بگوئیم که اگر این کار امروز انجام نشود، فردا دیر است.ن
سخنان روز چهارشنبه رئیسجمهور روحانی در جمع مدیران ارشد دولت، با آنچه در یکسال اخیر از وی شنیده میشد متفاوت بود. این تفاوت را میتوان قبل از هر چیز در شفافیت یافت، درست همان چیزی که در سخنان مسئولین ما وجود ندارد و در مواردی در عملکردهایشان نیز نمیتوان آن را یافت.رئیس جمهور روحانی با شفافیت قول داد در برابر دو جبهه مقاومت کند؛ یکی جبههای که از خارج درصدد اخلال در کشور است و دیگری جبههای که در داخل مشغول همراهی با دشمنان خارجی است. تکیه بر این دو مورد، کاملاً درست است، اما برای موفقیت در مقابله با این دو جبهه باید شفافیت بیشتری در عملکرد دولتمردان ما پدید بیاید. این شفافیت، در درجه اول مربوط به رابطه دولتمردان با مردم است و در درجه بعد تجدیدنظر در اطرافیانی که در تصمیم سازیها موثرند.اینکه چند روزی است هماهنگیها و همراهیهای زبانی میان مسئولین نظام از صدر تا ذیل دیده میشود، موجب خوشحالی است ولی جای این سوال هم خالی است که چرا این هماهنگیها و همراهیها جدیدالاحداث هستند؟ آیااز بدیهیات اولیه نیست که نظام جمهوری اسلامی به دلیل ویژگیهایش طبعاً دشمنانی در جبهه سلطه جویان جهانی دارد و همین واقعیت اقتضا میکند مسئولان این نظام هرگز از مسیر هماهنگی و همراهی با همدیگر منحرف نشوند و حتی برای مسئولان ردههای پائینتر و برای اقشار مختلف مردم الگو و اسوه وحدت و همدلی باشند؟
پاسخ، روشن است و خود مسئولان بلندپایه نظام بهتر از هر کسی بر این واقعیت واقفند و حتی بارها آن را به صورت اصلی کلی و یک شعار زیبا به زبان آورده اند، ولی همواره برخلاف این شعار عمل کردهاند و کار به جائی رسیده که هم سلطهجویان خارجی و هم فرصت طلبان داخلی از اختلافات و درگیریهای موجود بهرهبرداری به عمل آورده و پیشرویهائی کردند که کار به مشکلات این روزها کشیده است. مردم ایران، با تجربه سیاسی طولانی مدتی که دارند این تفاوت در شعار و عمل را به درستی درک میکنند و اعتمادشان به مسئولین دچار خدشه میشود. این مردم، به نظام و اصول و ارزشها وفادارند به این شرط که مسئولان به وظایف خود عمل کنند.اکنون، باید خدا را شکر کنیم که به مصداق «لایزال یوید هذاالدین بالرجل الفاجر» دشمن خارجی با تهدیدهایش شیپور بیدارباش را با چنان صدای بلندی نواخته که این صدا به گوش مسئولین نظام رسیده و همه را هشیار و بیدار کرده است. هر چند دشمن را نمیتوان تمجید کرد ولی باید به خاطر این شیپور پرصدا، او را در به خود آمدن مسئولین سهیم بدانیم و از خدای قادرمنان بخواهیم زمینه تداوم این بیداری که منشا هماهنگی و همدلی شده است را در قلبها و ارادههای مسئولین ما فراهم آورد.اگر دولتمردان، اعم از اجرائی و تقنینی، قصد دارند خدشهای که در اثر آن درگیریهای بیهوده و زیان آور و آن عدم شفافیتها در سخن و عمل در اعتماد مردم پدید آمده است را جبران کنند، باید دو شرط را محقق سازند.
اول آنکه به حرفهای مردم گوش بدهند و به عبارت روشنتر صدای مردم را بشنوند. مردم، حرف گزافی نمیگویند. آنها خواهان ثبات اقتصدی هستند. ثبات اقتصادی را در ظاهر یک مشت فرصت طلب و سودجو به وجود آوردهاند ولی در واقع، بیتوجهی مسئولین به مجاری امور عامل اصلی آن بود. این بیتوجهی باید به توجه دقیق تبدیل شود تا زمینههای بیثباتی از بین برود.شرط دوم این است که برای رسیدن صدای مردم به گوش مسئولین، راه سالم و مطمئنی باید در نظر گرفته شود. سالمترین راه این است که مسئولان نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل با برنامه ریزی مشخص هفتگی مستقیماً با مردم مواجه شوند و سخنان بیپرده و بیپروای آنها را بشنوند و راه دیگر این است که افراد مطمئن، صادق و دردآشنائی مسئول انتقال حرف مردم به مسئولین باشند. تحقق این شرط متوقف بر این است که مسئولان نظام بدون معطلی و تعارف، در اطرافیان و مشاوران خود تجدیدنظر کنند و افرادی با ویژگیهائی که برشمردیم را جایگزین آنها نمایند.
نمیدانیم مسئولان چقدر شجاعت چنین اقدامی را دارند ولی این را میدانم که اگر چنین شجاعتی را در خود به وجود نیاورند، عبور از گردنهای که اکنون در آن قرار دارند میسر نخواهد بود. ضمناً این را هم بگوئیم که اگر این کار امروز انجام نشود، فردا دیر است.ن