محسن آرمین:
باز اعتراض و باز میان داری شیخ و شحنه و تکرار داستان داغ و درفش و ارعاب داروغه 9تیر-97
باز اعتراض
و باز میان داری شیخ و شحنه و تکرار داستان داغ و درفش و ارعاب داروغه. این ره را
نهایت صورت کجا توان بست؟ این بار عرصه عصبانیت و تهدید و ارعاب اقتصاد است، نه
سیاست، نه احزاب، و نه فعالان سیاسی. نرخ ارز را نه میتوان حصر کرد و نه میتوان
با کماندوهای کلاه خود به سر و سپر به دست در خیابان فردوسی متوقف کرد. هرچند که
در حصر هم این شیوه مؤثر نیفتاد و از رشد نرخ محبوبیت محصوران نکاست.
این روزها در بازار چیزی خرید و فروش
نمیشود. تغییر ساعت به ساعت نرخ ارز نفس بازار را گرفته است. آن نقدینگی انبوه
همچون تودههای عظیم برف در قله و دامنههای بالایی تنها نیاز به یک لرزه و تکانه
داشت تا همچون بهمنی بر سر بازار و جامعه خراب شود.
به مناسبت اعتراضهای خیابانی بهمن سال
گذشته در مصاحبهای عرض کردم این اعتراضهای خود جوش نه کار آمریکا بود و نه سلطنت
طلبان و نه منافقین. بلکه معلول دو عامل بود که اگر مرتفع نشود در اشکال خطرناکتری
بروز خواهد کرد. ۱-کاهش شدید امید جامعه به آیندهای بهتر ۲- بی اعتمادی جامعه به
کارآمدی نظام در حل مشکلات.
حوادث دیماه باخطای محاسباتی محافل قدرت
و سیاست در مشهد کلید خورد که فکر میکردند میتوانند اعتراضات کنترل شده و هدایت
شدهای را با هدف ساقط کردن دولت تدارک ببینند اما جریان یافتن آن تظاهرات به
اصطلاح فرمایشی بر بستر ناامیدی و بی اعتمادی جامعه همان و بهمن تظاهرات در شصت
شهر کشور همان. امروز نیز بنگاههای اقتصادی وابسته به محافل قدرت که بخش عمدهای
از اقتصاد کشور را در دست دارند با وارد کردن نقدینگی و خرید دلار و سکه همان
اشتباه محاسباتی را در عرصه اقتصاد مرتکب شدند و گسل ناامیدی و بی اعتمادی جامعه
را تحریک کردند و هجوم اندوختههای آزاد را به بازار ارز و طلا موجب شدند.
این روزها شاهد دو چهره متفاوت از ایران
و ایرانی هستیم. چهرهای را در جریان مسابقات تیم ایران در جام جهانی فوتبال در
روسیه دیدیم. ایرانیان حس غرور و همبستگی ملی خود را در تشویق و حمایت از تیم ملی
فوتبال چنان به نمایش در آوردند که تحسین محافل خبری ورزشی جهان را برانگیخت. تیم
ملی ایران در مرحله نخست حذف شد اما حمایت مردم از این تیم بی نظیر بود. تیم ملی
جامی فتح نکرده بود. برعکس مساوی با تیم پرتقال ایران را از صعود به دوره بعد
بازداشت اما همین تساوی غرور و همبستگی ایران و ایرانی را موجب شد چرا ؟ مردم به
کاردانی کادر فنی تیم ملی و بازی کنانشان اعتماد داشتند و در این مجموعه آینده
درخشانتری را می بینند. کی روش و بازیکنان تیم ملی با عملکرد خود مردم را قانع
کردهاند که راه درستی میروند و با ادامه همین راه میتوان به صعود به مرحله دوم
در جام جهانی آینده امید داشت. همین و نه چیز دیگر.
چهره دیگر جامعه ایران را این روزها در
هجوم مردم به بازار ارز و سکه و در نتیجه بحران اقتصادی مشاهده میکنیم. اظهارات
پی در پی مقامات کشور از رهبری گرفته تا رئیس جمهور و تا وزیران در اطمینان دادن
به مردم و تأکید بر مطلوب بودن شرایط اقتصادی مانع از این هجوم نشده که هیچ قیمت
ارز و طلا هر روز و هر ساعت بیشتر میشود. هرکه هرچقدر بتواند ارز و سکه میخرد.
تنها چیزی که در این میان کسی حتی به آن فکر نمیکند مصالح و منافع ملی است. در
این صحنه آن حس غرور و همبستگی ملی کجاست؟
واقعیت این است که این مردم همان مردماند
اما در دو صحنه مختلف که دو منطق متضاد بر آنها حاکم است. صحنهای سرشار از
اعتماد و امید و صحنهای فاقد هرگونه اعتماد و امید. در این سالها تجارب موفق ما
منحصر به تجربه تیم فوتبال نبود. در سالهای گذشته تیم مذاکرات هستهای هم اعتماد
مردم را به کارآمدی خود جلب کرد و مردم در عملکرد دستگاه دیپلماسی کشور حل مشکلات
خود را در افق آینده میدیدند در نتیجه عملکرد تیم هستهای حس همبستگی و غرور
ایرانیان را دوچندان کرد. آن سرمایه را به سادگی میشد به انبان نظام ریخت تا
سرمایهای شود برای این روزها و مقابله با دیوانگی امثال ترامپ اما صد افسوس که در
اندک زمانی به چوب حراج عناد و نابخردی به تاراج رفت.
امروز نیز راه روشن است. بدون حمایت
مردم و جلب اعتماد آنها عبور از این بحران ممکن نیست. تهدید و ارعاب و احکام
سنگین ممکن است موقتاً این آتش را مهار کند اما اندک زمانی دیگر با شدت بیشتری
سربرخواهد آورد. جمهوری اسلامی برای مواجهه با بحرانهایی که طی چهل ساله اخیر بی
سابقه است نیازمند تقویت سرمایه اجتماعی خویش است. نظام با مردم شریف و قانعی
روبروست. مردمی که غرور و همبستگی از دست رفته خود را در تساوی با تیمی معتبر میجویند
یقیناً با اندک نشانهای از عزم و اراده جدی درتغییر رویکردهای ناصواب گذشته، به
حمایت و همراهی با حکومت قانع می شوند و به پا میخیزند. کافی است باور کنند
حاکمیت اراده کرده است امور را به جایگاه واقعی خود بازگرداند. نظامیان از عرصه
اقتصاد خارج شوند. زمام دیپلماسی کشور به دست وزارت امور خارجه و کادر با تجربه
دیپلماتیک سپرده شود تا مثل دیروز از بین بردن داعش رایگان به آمریکا و اروپا هدیه
نشود و امروز اگر قرار است برنامه توسعه موشکی متوقف یا به حضور نظامی در سوریه
پایان داده شود با گرفتن امتیاز از طرف مقابل چنین شود. فرمان عفو عمومی صادر شود
و حصر چهرههای محبوب مردم پایان یابد....
یقیناً اقداماتی از این دست هیچ هزینهای
برای نظام ندارد در عوض موضع ایران را در برابر جنگ طلبان کاخ سفید تقویت خواهد
کرد. اگر قرار است ترامپ دیوانه بفهمد با ایران نمیتوان با زبان زور سخن گفت و
اگر قرار است اروپا تمامی مساعی خود را در همراهی با ایران در برابر آمریکا به کار
بندد راهش این است که خود را با حکومتی مستظهر به ملتی بزرگ روبرو ببینند. نه با
حکومتی که در حساس ترین شرایط با مردمش درگیر بحران قیمت ارز است و چشم به حمایت
متحدانی نظیر روسیه و چین دارد.