نقد وبررسی " پايان کار نزديک است (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان شنبه 12 بهن ماه سال 1387

"گفته می شود ضرر از هر جا که جلویش گرفته شود منفعت است . بنابراین تأکید می شود تنها راه حل بحران خاورمیانه، تلاش برای تغییرات دمکراتیک در ایران با حاکمیت غیر دینی می باشد"

معنی و مفهوم رژیم ضدبشری و وارونه گوئی عوامفریب و دین فروش و جنگ افروز بودن و تصویر مار کش و مار قالب کن به سبک شیادی یعنی همین است که در آستانه ی شروع و برپائی 30 سالگی جشن قدرت گیر ی آخوندهای حاکم مرتجع وعوامفریب و دین فروش با شرکای پاسدار جنگ افروز و تروریست دست پرودگان شان اکنون که جشن مراسم نظامی و پاسداری و بسیجی و نیروی انتظامی به مناسبت دهه ی زجر آغاز شده است .د به جای اینکه به مردم ایران بیلان و آمار داده شود که حاکمان دزد و غارتگر و جنایتکار در 30 سال گذشته برای مردم ایران وکشور چه کرده اند ؟ اما برای فرار از مسئولیت پاسخگوئی سرباز پاسدار شکنجه گر اعتراف گیر و تواب و پرونده و سناریو ساز حسین شریعتمداری مثل همیشه در سر زنگاه وارد صحنه معره گیری کردن و موج سواری و فرصت طلبی نمودن و گریز به صحرای کربلا زدن شده است و با به خدمت گرفتن همه شگرد و تجربیات بازجوئی ووارونه گوئی کردن زندانو مسلح به روش چماق و هویج صد البته با فرهنگ گفتمان مجیز گوئی های مشمئز کننده ی مدل معروف دستمال یزدی بر دست مشغول آرایش و پیرایش سناریوی طراحی و تنظیم شده برای نخست وزیر ترکیه شده است .
زیرا که این هدف طراحی شده در بستر یک تیر وچند هدف زدن می باشد که در نهایت به بحران هسته ای و تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای راه می برد . چونکه ترکیه چند سالی است که کوشش کرده است تا که به عضویت کشور های اتحادیه ی اروپا در آید . رابطه ی بسیار نزدیکی با آمریکا دارد که از سوی رژیم تروریستی آخوندی شیطان بزرگ نامیده شده است . همینطور ترکیه یکی از رقبای جدی رژیم تروریستی در عراق است و جنبش حکومت لیبرالیسم در این کشور قویست . بد تر اینکه رابطه ی دیپلماتیک با اسرائیل دارد. خیلی بدتر ومهمتر اینکه در چند سال گذشته دولت ترکیه جدیت زیاد به عنوان سرپل یا میانجی گری میان سوریه و اسرائیل پیرامون مذاکرات صلح محور باز پس گیری بلندی جولان از سوی اسرائیل به سوریه کرده است . در صورتیکه سوریه تنها کشور هم پیمان عربی رژیم تروریستی آخوندی در منطقه ی خاورمیانه است که نه اینکه تلاش صلح سوریه با اسرائیل از ضریب حساسیتبسیار بالائی برای سران جنگ افروز رژیم تروریستی آخوندی بر خور دار است ، بلکه جنبه ی حیاتی دارد . آنگونه که برای بر هم زدن ادامه ی گفتگوی مذاکره ی سوریه با اسرائیل در سوریه اقدامات تروریستی در سوریه انجام شد که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی در سوریه شد . البته مقامات ترکیه نیز در مطبوعات رژیم تروریستی آخوندی مورد تحقیر و تهدید و اهانت واقع می شدند وبا حمایت و بسیج کردن اسلام گرایان حامی رژیم تروریستی آخوندی دست به چندین بار نمایش آکسیون و تظارات تدارک دیده شده با پوشش دفاع در دانشگاه های ترکیه زه شد . حتی در تهران نیز از سوی کفن پوشان بسیج و طلبه های حوزه علمیه قم تظاهرات نمایشی و فرر فرمایشی حمایتی بر گزار شد.

بنابراین مخدوش شدن رابطه ی دیپلماتیک دولت ترکیه با اسرائیل و همچنین جمهوری آذربایجان با هردو کشور مزبور، جزو آرزوی دیرینه ی سران رژیم تروریستی آخوندی بوده است. ناگفته نماند که جرقه ی تلاش به تیرگی کشانیدن رابطه ی دولت ترکیه با اسرائیل آن در راه اندازی جنگ33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل زده شد .اکنون این ربطه با در بر پا ئی جنگ 22 روزه ی حماس با اسرائیل آنگونه حاد شده است که منجر به گفتگوی تند میان نخست وزیرتریه با شیمون پرز در اجلاس اقتصادی لاووس درسوئیس شده است که فرصت مناسب نیز برای سربازجو حسین شریعتمداری فراهم شده است تا که شیادانه و فرصت طبانه با مداحی کرد ناز نخست وزیرترکیه و بازتاب دادن تاریخچه ای از گذشته ی وی در ابتدای یادداشت روز خود تلاش مذبوحانه کرده است تا که ماهی مورد نظر خود از آب گل آلودرا صید کند.

البته می بایست افززود که نخست وزیر ترکیه در دامی افتاده است که دستگاه تبلیغاتی و جنگ روانی و شیطان سازی رژیم تروریستی آخوندی علیه اسرائیل پهن کرده است و ایشان با طناب پوسیده ای بر توی چاهی رفته است که سران رژیم تروریستی برایش کنده اند.

درخاتمه اینکه با آویزان شدن چپ وراست سربازجو حسین شریعتداری به گفته های خمینی وتأکید کردن که اسرائیل نابود خواهد شد و اصرار بر روی این مسئله کردن که آن روی سکه ی فریاد نابود کردن اسرائیل است که از سوی پاسدار گماشته و چاقو کش احمدی نژاد فریاد زده می شود . البته فقط نابود سازی منحصر به اسرائیل نیست . زیرا که سر باز جو پاسدار حسین شریعتمداری با نقل قول کردن از سخنان و پیش بینی های خمینی و نقل کردن از برپائی جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان و 22 روزه ی حماس در نوار غزه با اسرائیل و سر دادن نابودی زور گویان و مستکبران جهان و تشویق و ترغیب کردن حامیان به ایستادگی و مقاومت در برابر آنان و یاد کردن از لنگه کفش پرتاب کن منتظر الزیدی و ادعای نهضت هانی شدن لنگه کش پرتاب کنی علیه آمریکا و همچنین قهرمان سازی که اکنون از طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در جهان ساخته است . مهمتر اینکه از پیش بینی فاجعه بزرگ در راه سخن گفتن که این تهدید پیش بینی شده که همراه با هشدار و اخطار است. جدا از دسترسی به سلاح هسته ای نمی باشد که بازگو کننده و تفسیر و تعییر جهانی شدن احمددی نژاد وتغییر جهان و حاکم نمودن فرهنگ و اقتصاد بسیجی بر جهان می باشد . بالاخره اینکه گفته می شود ضرر از هر جا که جلویش گرفته شود منفعت است . بنابراین بازهم تأکید می شود که تنها راه حل بحران خاورمیانه تلاش برای تغییرات دمکراتیک در ایران با حاکمیت غیر دینی و تشکیل حکو مت مستقل فلسطین می باشد.
هوشنگ � بهداد
شنبه 12 بهن ماه سال 1387
نقد و بررسی " ما شرط داريم" روزنامه ی جمهوری اسلامی شنبه 12 بهن ماه سال 1387
"به جای پاسخ دادن زمین گذاشتن مشت گره کرده و بر داشتن قدم اول، اکنون با دو مشت گره کرده و چاشی شر ط به اوباما و هیلاری کلینتون جواب داده شده است "

یکی از ویژگی های منفی ومنحوس لاشخوران ودین فروشان و عوامفریبان و غارتگران و جنگ افروزان حاکم بر ایران فرصت طلبی و وارونه گوئی و سیاست توبره و آخور خوری کردن شان می باشد . زیرا که 30 سال است که بهمان سبک مرده خواری کردن نه اینکه دین را ابزار سرکوب و خفقان و قدرت و ثروت کرده اند و زیر پرده ی دین بس جنایات و خیانات کرده اند ، بلکه با همین شیوه ابزاری � تبلیغاتی با مردم ایران بر خورد کرده اند و هر جا در مانده و مستأصل شده یا می خواهند قدرت نمائی و جنگ افروزی و باج خواهی کنند . عنوان ملت یا مردم نیز چاشنی گفتار و نوشتار و پیام خطبه و روضه های تهدید آمیز حاکمان شده است . البته ملت یا مردم ایران به جز استفاده ی تبلیغاتی � ابزاری دیگر هیچگونه محلی از اعراب ندارند . یعنی نه مطالبات دارند ونه نیز به آزادی و عدالت دارند.

اما اکنون پس از ارسال نامه ی تبریک پاسدار گماشته احمدی نژاد به باراک اوباما رئیس جمهور جدید آمریکا که گفته شده است که اوباما در شرف پاسخگوئی به این نامه می باشد . صرفنظر از اینکه سخنگوی کاخ سفید آمریکا اعتراف کرده است که مشخص نیست که در ایران می بایست با چه کسی باید صحبت کرد . اما پیش مقدمه ای که اوبالاما، حاکمان ایران را مخاطب خود قرار داده است و تأکید پیشنهاد کرده که اینان می بایست مشت گره کرده را کنار بگذارند و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ی آمریکا نیزا فزده که بهتر است ابتدا قدم اول را رژیم تروریستی آخوندی بر دارد . موجب دستآویز ملای سرمقاله نویس شده است تا با آویزان شدن به آن و تعمیم دادنش در آستانه ی بر پائی جشن دهه ی زجر که بطور دربست سالگرد وجشن حکومتی و نظامی � پاسداری � بسیجی نیری انتظامی شده است. به نام مردم پاسخ به مقامات آمریکائی داده شده که اضافه شده اینگونه سیاست یا سخنان مقامات آمریکائی در 30 سال گذشته از نظر مسئولان رژیم تروریستی آخوندی و مردم ایران تازگی ندارد و آن را اینگونه تشریح و پاسخ و فرمول بندی کرده است:

اوباما رئيس دولت جديد آمريكا به مسئولان ايراني پيشنهاد كرده است مشت گره كرده را كنار بگذارند تا با دست باز ديپلماسي آمريكا براي مذاكره با تهران مواجه شوند. هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا نيز در تعقيب اظهارات اوباما گفت قدم اول را بايد ايران بردارد. اين سخنان براي مردم و مسئولان ايران بهيچوجه تازگي ندارد . در طول 30 سال گذشته روساي جمهور و ساير دولتمردان آمريكائي بارها پيشنهاد مذاكره با ايران را مطرح كردند و حتي بعضي از آنها با ارسال نامه و شاخه زيتون و انجيل و هداياي ديگر براي گشودن باب مذاكره تلاش كردند اما مسئولان جمهوري اسلامي ايران همواره شرط هاي هميشگي خود را در پاسخ مطرح نموده و اعلام كرده اند دولتمردان آمريكائي بايد اولين كام را با تحقق اين شرط ها بردارند تا زمينه براي بررسي اين موضوع فراهم شود كه آيا مي توان براي مذاكره با واشنگتن تصميم گرفت يا نه از آغاز جمهوري اسلامي ايران سه شرط براي اثبات حسن نيت دولتمردان آمريكائي در نظر گرفته بود كه عبارت بودند از : 1 ـ دولت آمريكا اموال و دارائي هاي بلوكه شده ايران را آزاد نمايد و به ايران باز گرداند . 2 ـ بابت سياست هاي خصمانه و مداخلاتي كه دولت آمريكا از 28 مرداد 1332 تاكنون نسبت به ايران داشت از ملت ايران عذر خواهي كند. 3 ـ دولت آمريكا متعهد شود كه از اين پس در امور داخلي ايران مداخله نكند ."

ملای سرمقاله نویس در دنباله با توهین کردن به بوش رئیس جمهور سابق آمریکا به پرونده ی هسته ای و سیاست مرتبط به آن اشاره کرده و افزوده است که شرایط جدید اوباما و هیلاری کلینتون نیز بر شرایط قبلی دولت بوش اضافه شده است که رژیم تروریستی می بایست تعهد دهد که از پیگیری غنی سازی اورانیوم و دسترسی به سلاح هسته ای دست بر دارد . همینطور در دنباله به توضیح و اختلاف مشت گره کرده سران رژیم تروریستی آخوندی با مشت گره کرده مقامات آمریکائی پرداخته است. البته بدون توضیح فضای حکومت نظامی اعلام ناشده وموج سرکوبگری های دانشجوئی و ایجاد خفقان و سرکوب داخلی و افزایش اعدام ها ناشی از چیست و توقیف روزنامه ی کار گزاران وابسته به حزب کار گزاران و رفسنجانی محصول کدام سیاست سانسور و خفقان داخلی یا مشت گره کرده سردمداران در جامعه است؟ حال گذشته از خط زنجیره ای مانور ها و رز مایش و هایش های نظامی و پاسداری و بسیجی و نیروی انتظامی و آزمایش موشک های دور برد که همچنان ادامهدارد و تحمیل کردن تورم و گرانی و فقر و بیکاری ناشی از کدام سیاست مشت گره کرده ایست که اکنون ادعا شده مشت گره کرده ی رژیم تروریستی آخوندی برخلاف مشت گره کرده ی مقامات آمریکا علیه ی مستکبران و مستبدان فرود می آید.

بالاخره ملای سرمقاله نویس در ادامه ی تشریح فرق مشت گره کرده، به محدوده ی جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین را نیز چاشنی مبارزه با آمریکا در خارمیانه کرده است که گفته اینان نیز علیه ی آمریکا قیام کرده اند . یعنی اینکه اعتراف به حضور و دخالت گری با باج دادن به برخی از رهبران کشور های آمریکای لاتین شده است که تشریح این اعتراف و تأکید بر ادامه ی راه گذشته بدون عقب گرد است که برعکس گفته می بایست آمریکا در سیاست خود تجدید نظر کند ونه رژیم تروریستی آخوندی، که این ادعا چنین اعتراف و بیان و طلبکاری شده است:

"دولت آمريكا چاره اي غير از اين ندارد زيرا همه سياست هاي زورگويانه اش عليه ملت ها در همه نقاط دنيا از آمريكاي لاتين گرفته تا خاورميانه و آسياي جنوب شرقي با شكست مواجه شده است . اگر ملت هاي آمريكاي لاتين يكي بعد از ديگري عليه آمريكا قيام مي كنند و عناصر ضد آمريكائي را به حكومت مي رسانند اگر طرح خاورميانه اي آمريكا با شكست سنگين مواجه مي شود اگر عليرغم حمايت هاي همه جانبه آمريكا از رژيم صهيونيستي در جنگ هاي 33 روزه لبنان و22 روزه غزه شكست هاي پياپي نصيب صهيونيست ها و آمريكا مي شود و مردم لبنان و فلسطين خط بطلان بر افسانه شكست ناپذيري ارتش اسرائيل مي كشند اگر پرونده هاي رسواگر جنگ ويتنام و بمباران اتمي هيروشيما به ضميمه پرونده هاي اشغالگري عراق و افغانستان بر گرده دولتمردان آمريكائي سنگيني مي كنند همه اينها نشان دهنده ناكامي شديد آمريكا در اعمال خوي تجاوزگري و سلطه طلبي است . بنابر اين تنها راه اينست كه دولتمردان آمريكا دست از خوي تجاوزگري بردارند و در برابر حقوق ملت ها سرتعظيم فرود آورند. در مورد جمهوري اسلامي ايران نيز تنها راه اينست كه ساكنان جديد كاخ سفيد واشنگتن در سياست هاي خصمانه اسلاف خود تجديدنظر كنند و با پذيرش شروط ايران حسن نيت خود را نشان دهند تا ايران بتواند درباره موضوع مذاكره بررسي هاي خود را آغاز نمايد. تا زماني كه دولتمردان جديد آمريكا مواضع اسلاف خود را تكرار مي كنند بهيچوجه نبايد انتظار مذاكره اي را با جمهوري اسلامي ايران داشته باشند"

در خاتمه اینکه اوباما بزودی خواهد فهمید که می بایست سیاست فعال بودن لابی های پشت پرده ی دو جانبه در آمریکا و عراق مرتبط به رژیم تروریستی آخوندی را تعطیل کند وبه اینگونه سیاست خط بطان بکشاند . زیرا که حاصل چنین سیاست مخرب مماشات گری و استخوان لای زخم گذاشتن ها ، نه به ضد مردم ایران و آمریکا و مردم منطقه ومنافع ملی تمام شده است ، بلکه موجب قدرت و تثبیت ارتجاع حاکم بر ایران در 30 سال گذشته در ایران شده است که با دست باز به صدور تروریسم و بنیاد گری زده است . همچنین سیاست دخالت گری و اقدامات تروریسی و جنگ افروزی د ر کشور های همجوار و ناامنی و بی ثباتی منطقه خاور میانه شده است که به جز اشغال نظای افغانستان و عراق ایجاد و راه اندازی کردن جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل و جنگ 22 روزه ی حماس با اسرائیل محصول چنین سیاستی می باشد که اکنون ضمن ادعای پیروزی برای خود وشکست آمریکا شده است . از سوی دیگر اعتراف به بسط و توسعه و گسرش این شرایط مبارزه و قیام ازخاورمیانه به آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین علیه ی آمریکا کشانیده شده است. یعنی اعتراف به گستردگی دامنه ی شعاع نفوذ وصدور تروریسم و بنیاد گرائی جهانی شده است . فراموش نشود که هنوز رژیم تروریستی آخوندی بطور کامل دسترسی به سلاح هسته ای ندارد که دست به چنین اقدامات گسترده ی تروریستی و ناامنی زده است . یعنی بقول خودش احمدی نژادی شدن جهان کرده است . بنابراین تأکید می شود که مقامات آمریکائی و اروپائی و منطقه ای ، توجه داشته باشند پس از دسترسی سران رژیم تروریستی آخوندی به بمب اتمی که پدر خوانده ی تروریست جهانی است، چه فاجعه ی شوم و غیر قبل تصوری در چشم انداز صلح و ثبات و امنیت منطقه ای و جهانی در پیش روی می باشد ؟ لذا مثل همیشه تأکید می شود تنها راه حل نهائی می بایست تلاش برای تغییرات دمکراتیک در ایران شود تا مانع اصلی کانون خطر جدی صدور بنیاد گرائی و تروریسم به منطقه و جهان بر طرف شود.


هوشنگ - بهداد
شنبه 12 بهن ماه سال 1387
نقد و بررسی " سراب تغيير (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان پنجشنبه 10 بهمن ماه سال - 1387
"سیاست تغییر اوباما رئیس جمهور آمریکا اگر در راستای تعامل و تسلیم شدن به خواست های رژیم تروریستی آخوندی نباشد. این تغییر تاکتیکی و جزئی و سرآبی بیش نمی باشد"

طلبه پاسدار یادداشت روز نویس چون پیرو وتابع فلسفه ی آخوندی � حوزوی می باشد که گفته می شود دیگی که برای من نجوشد بهتر است که در آن کله ی سگ بجوشد . همچنین چون ملایان حاکم دنبال روی همان نظریه ای هستند که آخوند قرائتی که مسئول نهضت سواد آوزی رژیم تروریستی است که در 30 سال پیش اوایل انقلاب گفته بود که دست آخوند ها همیشه برای گرفتن ونه دادن دراز است . همچنین در برابر منتقدان که پرسش کرده بودند چرا آخوند ها بقدرت خزیده اند وچه موقع قرار است از قدرت کنار کشندافزوده بود که اگر چنانچه ملائی سوار خری شود هر گز پیاده شدنی نمی باشد . مگر اینکه یکی از این دو به میرند ؟ اکنون همتای قلمزن یادداشت روز نویس شده ی آخوند قرائتی، اینکه بدون به ماهیت و ساختار تغییر و اصلاح ناپذیر بودن رژیم تروریستی توجهی کند ، ولی چشم به تغییر شعار سیاسی و تاکتیکی و تبلیغاتی اوباما دوخته است و آن را در راستای غش کردن وی به آغوش حاکمان ایران تعبیر کرده است که اوباما می بایست فرصت دهد تا که رژیم تروریستی آخوندی بدون هیچگونه موانع و شرط و شروطی به تلاش دسترسی سلاح هسته ای خود ادامه دهد . در غیر اینصورت نه خبری از تغییر در آمریکا نمی باشد ، بلکه ادامه ی همان راه گذشته ی سیاست دولت بوش با کمی تاکتیک تغییر داده شده است که سرآبی بیش نیست.

از طرف دیگر طلبه پاسدار یادداشت روز نویس آنگونه پیرامون بحران اقتصادی آمریکا نظر و تحلیل داده و از ورشستگی بانک های آمریکائی داد سخن رانده و خبر داده است که گویا مشابه ی بدتر از آن در ایران وجود ندارد! همچنین طلبه پاسدار یادداشت روز نویس بدون آنکه بگوید که چرا هیچ مسئول یا مقامی در رژیم عوامفریب و دین فروش و جنگ افروز و غارتگر یافت نمی شود تا که حد اقل به مردم ایران پاسخگو باشد که چرا در برابر قول و وعده های دروغین داده شده اشان به مردم ایران نه اینکه انجام نشده اند، بلکه بد تر اینکه چرا وارونه بر ضد منافع عمومی کشور و مردم ایران اقدام کرده اند؟ درعوض یقه ی اوباما را گرفته است و گفته که در شرایط کنونی که بحران اقتصادی آمریکا وجود دارد وی قادر نیست در راستای قول تغییر داده شده به مردم آمریکا اقدام و عمل کند . همچنین افزوده که تغییرات ظاهری و جزئی در آمریکا هم هر گز نمی تواند پاسخگوی خواست مورد نظر مردم آمریکا و یا همسو با قول تغییر داده شده ی تبلیغاتی انتخاباتی ریاست جمهوری اوباما به اینان باشد. در دنباله همچون رهبر ولی فقیه یا لوطی جماران خامنه ای و گماشته اش پاسدار چاقو کش احمدی نژاد نتیجه گیری کرده است که سرمایه داری جهانی به سر دداری آمریکا در حال نزول و فرو پاشی می باشد.

البته روضه خوانی پیش مقدمه ای طلبه پاسدار یادداشت روز نویس بررسی و ارزیابی پیرامون مشکلات برون مرزی آمریکا است که گفته اوبا با آن مواجه می باشد . تا اینکه به چالش اصلی به رژیم تروریستی آخوندی و حضورش در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین رسیده است . البته در رأس این چالش داستان پروند ی هسته ای و تلاش برای دسترسی به بمب اتمی می باشد که این قلم بر دست در این مورد اینگونه مهمترین مشکلات سیاست خارجه ی آمریکا را دسته و طبقه بندی کرده و تحلیل داده است:

"در زمینه سیاست خارجی عمده مشکلاتی که دامن گیر این کشور شده دو چالش �وجهه جهانی آمریکا� و �خاورمیانه� است.آمریکا جهان اسلام را با جنگ های ویران گری روبرو ساخت. ابتدا بعد از واقعه 11 سپتامبر به بهانه مبارزه علیه تروریسم و نابودی القاعده- که جزیی از گروه های خودساخته سازمان جاسوسی آمریکا است- به افغانستان یورش برد. پس از آن نیز براساس یک دروغ بزرگ- وجود سلاح های زیرزمینی- به جنگ با عراق رفت. واقعاً چه کسی آمریکا را پلیس جهان خوانده و این حق را به آن داده است که به هر کجای دنیا لازم می بیند، مستکبرانه لشکرکشی نماید؟ مشکلی که بشریت از آن رنج می برد، �استکبار� کشورهایی چون آمریکاست که از عدالت تجاوز کرده و به سوی تسلط و سلطه جویی حرکت کرده اند.آیا تغییراتی که مدنظر اوباما است در مسیر رهایی از این مسئله خواهد بود؟ آیا او قادر است وجهه و چهره مخدوش آمریکا را نزد ملت های جهان بازسازی و ترمیم نماید؟ موضوع بعدی مسئله �خاورمیانه� است. خاورمیانه جایی است که اوباما بیشترین چالش های سیاست خارجی خود را در آنجا خواهد داشت؛ چرا که غیر از مسئله �ایران� که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، باید راهی برای خروج از دو باتلاق جنگ عراق و افغانستان یافته و نیروهای خود را از آنجا خارج کند. آیا عبور از این بحران و پاسخ به سؤالات و شبهات فراوانی که در این زمینه وجود دارد با یک جدول زمان بندی شده خروج مسیر می شود؟ حقیقت آن است که در شرایط موجود ملت آمریکا نمی تواند بیش از این خسارتها و زیان های اقتصادی و روانی ناشی از جنگ آمریکا در منطقه را تحمل کند. یکی از موضوعات پیش روی مستاجر جدید کاخ سفید، چگونگی برخورد و تعامل با �ایران� است. آمریکا در دشمنی 30ساله خود با نظام اسلامی ایران همه راهکارهای خود را به کار بسته و امروز پس از مشاهده ناکارآمدی آن اقدامات و عدم انزوای جمهوری اسلامی چاره ای جز پذیرش ایران قدرتمند در منطقه نمی بیند. اوباما علیرغم آنکه برای حل مسایل فی مابین مذاکره بدون پیش شرط و تعامل مستقیم با ایران را پیشنهاد کرده اما در اولین مصاحبه خود پس از استقرار در کاخ سفید، اتهاماتی چون تهدید علیه اسرائیل، حمایت از گروههای تروریستی و تلاش برای بدست آوردن سلاح اتمی را درباره ایران به کار برده است. سوزان رایس- سفیر جدید آمریکا در سازمان ملل- نیز برنامه هسته ای ایران را اولویت دیپلماتیک واشنگتن خوانده است:

همانگونه که اشاره شد از منظر طلبه پاسدار یادداشت روز نویس به هدف از تغییر سیاست در آمریکا بمنزله ی تعامل کردن با رژیم تروریستی آخوندی وتن دادن به خواست و اهداف و تسلیم شدن در برابر پیگیری سلاح هسته ای می باشد . بهمین دلیل با آویزان شدن به گفته ی خامنه ای لوطی جماران صحه بر این ادعای خود گذاشته است و اوباما را مهره ی بی هویت و بدون ایدئولوژی و عملگرای سیاسی تابع قدرت شت پرده با اختیارات محدود و انعطاف پذیر نسبت شرایط روز دانسته است . البته بدون آنکه توضیح داده شود که گویا رئیس جمهور یا رؤسای نهاد های دیگر رژیم تروریستی آخوندی همگی مستقل و دارای قدرت عمل و اختیار می باشند . حتی با فراموش کردن اعتراف خاتمی رئیس جمهور دوره ی مدعیان اصلاح طلبان که گفت نقشی بیش از تدارکاتچی برای نظام نداشت . البته که پاسدار چاقو کش احمدی نژاد جای خود دارد . چونکه یک گماشته ی حلقه بر گوش لوطی جماران و غلامک سپاه پاسداران است. بهر حال طلبه پاسدار در دنباله ی یادداشت روز و تحلیل خود تابلوی تعامل و مشکلات پیش روی اباما رئیس جمهور آمریکا با رژیم تروریستی آخوندی را چنین به تصویر کشا نیده و ترسیم نموده است :

"رئیس جمهور آمریکا باید تغییرات اساسی تری ایجاد کند. مقام معظم رهبری ستیز بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را فراتر از نزاع بین دو دولت می خوانند.جنگ ما و آمریکا جنگ هویت است. آمریکا باید حقانیت انقلاب اسلامی ایران را بپذیرد و اگر می خواهد باید با واقعیتی به نام جمهوری اسلامی ایران تعامل نماید.اوباما، هیلاری کلینتون را وزیر خارجه خود کرده است. اظهارات این دو درباره ایران و مواضعی که درباره سایر مسایل اتخاذ کرده اند، نشان می دهد که تفاوت زیادی با مواضع و سیاست های بوش و مک کین - نامزد جمهوری خواه- ندارند. مضافا اینکه با حفظ افرادی چون رابرت گیتس در پست وزارت دفاع، عملا ارتباط و پل میان دوره دوم بوش و دوره اوباما، برقرار خواهد شد.اما �تغییر � در آمریکا سرابی بیش نیست چرا که در سیستم حاکمه این کشور، سیاست های کلی و جهت گیری ها توسط قدرتهای سایه و پشت پرده تعیین می شود. تغییر افراد در کرسی های قدرت تغییری در سیاستهای کلی آمریکا ایجاد نمی کند. اوباما- یا هرکس دیگری که رئیس جمهور می شد- دقیقا همان استراتژی و راهبردی را در پیش خواهد گرفت که جرج بوش از رئیس جمهور قبلی آمریکا دریافت کرده و به آن عمل نمود. در این میان تنها ممکن است قدری شیوه ها و اسلوب کاری تغییر کند، نه کمتر و نه بیشتر.در نظام های لیبرال دموکراسی، نقش هر فرد- حتی اگر رئیس جمهور باشد- در حدود اختیارات قایل شده برای آن فرد تعیین می شود. رئیس جمهور هم توانایی تغییرات بنیادی و اساسی ندارد. در مورد اوباما این مساله قدری شدیدتر است چرا که وی در روز انتخاب تیم امنیت ملی خود، با اشاره به دوحزبی بودن دولت جدید، این دولت را عملگرا و نه ایدئولوژیست خواند.عملگراهایی چون اوباما- که سابقه سالهای فعالیت سیاسی اش این موضوع را تایید می کند- هرگز ایدئولوژی خاصی را در سیاست های خود جستجو نکرده و تلاش می کنند در موقعیت های مختلف، واکنش لازم را نشان دهند. به این ترتیب واکنش آینده وی در قبال ایران نیز تابعی از شرایط آینده داخل آمریکا، منطقه و بویژه ایران خواهد بود. ایران دست از آرمانهای خود نخواهد کشید. سیاست های کلی و راهبردی آمریکا نیز در نظام موجود حاکم بر آن ظاهرا تغییر جدی نخواهد کرد. به نظر می رسد �تغییر� اوباما در حد همان شعار تبلیغاتی باقی بماند."

در خاتمه اینکه همچون همیشه مطالبات مردم ایران آلت دست قدرتمندان حاکم و مانور بازی سیاسی خارجی قرار گرفته است. به خصوص مرتبط با تلاش برای دسترسی به سلاح هسته است که با اهرم و سنگر و سپر صدور تروریسم و بنیاد گرائی و سیاست دخالت گرائی در امور داخلی کشور های همجوار و منطقه دنبال می شود . به ویژه اینکه کوشش برای حضور هرچه بیشتر در عراق و لبنان و افغانستان شود که ادامه ی سیاست دخالت گری در امور داخلی فلسطین از طریق حماس و جهاد اسلامی و سوریه است . اما مسخره اینکه با نادیده گرفتن سیاست مقدمه سازی و گرد آوری و منتقل کردن اطلاعات غلط و وارونه پیرامون سلاح کشتار جمعی حکومت صدام حسین است که از طریق جاسوس چند جانبه احمد چلپی دنبال شد و بهانه ی لازم به بوش رئیس جمهور قبلی آمریکا و بلر نخست وزیر سابق انگلیس داد تا مدارک لازم برای تهاجم نظامی به عراق داشته با شند . همچنین با فراموش کردن اعتراف رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران که خطاب به بوش گفته بود که بوش می داند اگر چنانچه حمایت و همکاری ما نبود هنوز طالبان در افغنستان بر سر قدرت بود . اکنون از موضع فرار به جلو و با فرافکنی و پرونده سفید کردن، دربست بوش را متهم و محکوم به تهاجم نظامی و اشغال افغاسان و عراق کرده است و اوبامارا دنباله روی سیاست بوش معرفی کرده است . البته از طرف دیگر منافع ملی کشور و مطالبات مردم در راستای جنگ قدرت و ثروت باندهای مافیائی پایمال شده است. زیرا که برای حاکمان قبضه ی قدرت بهر بهانه و بهائی برای انحصاری کردن هرچه بیشتر انباشت ثروت، از هر چیز دیگرمهمتر است .از جمله پاسخ ندادن به مطالبات انباشت و پرداخت ناشده در 30 سال گذشته است . بنابراین اکنون نیز تهاجم و هتاکی کردن به اوباما و به آتش کشانیدن تصاویرش و مرگ نثارش کردن جدا از جنگ ونزاع قدرت جناحی و باندی و خیمه شب بازی نمایش انتخابات ریاست جمهوری دوره ی دهم نمی باشد.
هوشنگ � بهداد
پنجشنبه 10 بهمن ماه سال - 1387
دستأورد دیپلماسی مماشات گری30 سال گذشته ی آمریکا با رژیم تروریستی آخوندی در منطقه ی خاور میانه چگونه بوده است؟
جای بسی تأسف است که پس از 30 سال تجربه ی آزمون شده هنوز دستگاه دیپلماسی آمریکا نمی تواند درک درستی از ماهیت رژیم تروریستی و دیپلماسی آن داشته باشد.زیراکه همچنان تلاش می کند که مسیرسیاست شکست خورده و آزمون شده ی 30 ساله را دوباره آزمون کند و بر خلاف این ضرب المثل حرکت کند که گفته می شود آزمون کردن ر ا دوباره آزمون کردن خطاست .

اما نکته ی کلیدی و اصل قضیه ی نگرش اشتباه دیپلماسی آمریکا نسبت به حکومت بربرمنش و تاریک اندیش و پدر خوانده ی تروریست جهان ایران در این است که تصور کرده است که این رژیم تروریستی آخوندی همچون سایر کشور های جهان یک رژیم متعارف ونرمال می باشد که پای بند تعهدات خود و قابل مذاکره و اعتماد است . غافل ازآنکه آنگونه رژیمی است که بقول پاسدار یادداشت روز روز گذشته محمد ایمانی در ورق پاره ی کیهان پرونده و سناریوآشکارا اعتراف شد که مسئولان و سیاست مداران وابسته به نظام ، نه اینکه پای بند هیچگونه گفته و نظر و بیان خودشان نمی باشند . نه اینکه لحظه ای تغییر موضع می دهند ، بلکه هرچه در گذشته گفته و انجام داده اند را به آسانی انکار می کند و چیز دیگری می گویند که قبلاً از گفتن و انجام دادنش آن فاصله می گرفته اند .

از سوی دیگر به نظر می رسد که دستگاه دیپلماسی امور خارجه ی آمریکا نسبت به رژیم تروریستی آخوندی زیادی بها به لابی های فعال دو طرفه ایرانی و آمریکائی داده است . در حقیقت بایدگفت که در دام اینان افتاده است .برای اینکه اینان هستند که بطور سیستماتیک از طریق دریافت انواع اقسام پیشنهادات و پیام و قول های تبدیل به پیک های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ورزشی و ... فعال پشت پرده شده و دولتمردان و سیاسمتداران آمریکائی به انحراف کشیده اند .
زیرا اصل مشاره ها وزد وبندها ی پشت پرده موجب شده است که دیپلماسی امور خارجه ی آمریکا در 30 سال گذشته در مسیری حرکت و اقدام نموده است که دست به چند جنگ در منطقه زد که نه موجب ثبات رژیم تروریستی آخوندی شده است ، بلکه منطقه ی خاور میانه بی ثبات و ناامن شده است. همچنین شرایط برای نفوذ رژیم تروریستی آخوندی و صدور بنیاد گرائی و تروریسم در منطقه برایش فراهم شده است . مهمتر اینکه بستر مناسب برای پیگیری پروژه ی هسته ای و تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای نیز برایش میسر شده است .

نا گفته نماند که با فراموش کردن بر خورد مستقیم با مرکز کانون اصلی بحران و صدور کننده ی بنیادگرائی و تروریسم در منطقه است اما برپائی اینگونه اعمال جنگ ها در منطقه که موجب خسارات مالی بس کلان وهنگفت و تلفات سنگین جانی نظامیان آمریکائی در افغانستان و عراق شد که هنوز هم ادامه دارد ؛ بطوریکه به جرأت می توان گفت که بحران اقتصادی و مالی کنونی آمریکا ناشی از ادامه ی همین دیپلماسی غلط 30 گذشته ی آمریکا با رژیم تروریستی آخوندی در منطقه می باشد .

زیرا به جای تلاش برای دمکراتیزه کردن ایران و منطقه درست معکوس آن حرکت شده است . یعنی بر پا کردن جنگ و میلیتاریزه کردن منطقه سسب شد تا که در راستای قدرت گیری بنیاد گرائی و رشد تروریسم در منطقه منتهی شود . اکنون نیز مشاهده می شود که با مشاوره دریافت پیام های لابی های فعال و منافع دار دو طرفه، رئیس جمهور جدید آمریکا و دیپلماسی آن نسبت به رژیم تروریستی آخوندی در جهت سیاست گذشته حرکت می کنند و با پیروی از تاکتیک گذشته و به امید آنکه جریان نرم تن جای سخت سر را بگیرد سیاست و اهداف خود را دنبال می کنند .

بنابراین می بایست تأکید کرد که ادامه ی سیاست غلط و تکراری گذشته مثل همان اسب عصاری و بدور خود چرخیدن است که حاصلی جز تکرار آزمون شکست خورده ی گذشته نمی باشد چونکه بازهم بازده اش دربست به نفع رژیم تروریستی تمام خواهد شد و منطقه ی خاور میانه بحرانی تر از آنچه هست خواهد شد . برای اینکه نهادهای حکومتی در ایران همچون کشورهای دیگر در سراسر جهان نمی باشد . چونکه مسئولین نهادها قدرت استقلال ندارند و همگی بدون اجازه ولی فقیه لوطی جماران نمی توانند اقدام و تصمیم گیری مستقل کنند .

از سوی دیگر خود ولی فقیه یا لوطی جماران خامنه ای در چنگ سپاه پاسداران اسیر می باشد که هم منابع اقتصادی و نفتی و دولت را در اختیار خودش دارد . هم چنگ بر تأسیسات هسته ای انداخته است. هم اینکه کوشش خستگی ناپذیر و پیگیر برای دسترسی به سلاح هسته ای می کند . آنگونه که به خاطرش عراق را ناامن و بی ثبات کرده است . اکنون نیز تلاش می کند نتیجه ی انتخابات شوراهای ملی و استانی عراق را به نفع خود تمام کند.
همچنین از طریق حزب الله لبنان جنگ 33 روزه با اسر ائیل را راه اندازی کرد تا مفری برای عبور از بحران پرونده ی هسته ای به وجود آید که از شورای حکام به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شده بود . اکنون نیز با حماس در نوار غزه جنگ 22 روزه ی دیگری با اسرائیل بر پا کرد تا که پیگیری بین المللی پرونده ی هسته ای به حاشیه برده شود و با فرصت سوزی امکان دسترسی به دسترسی به سلاح هسته ای شتاب گیرد.

حال پرسش است که نهادن نام مجاهدین در لیست گروه و سازمان های تروریستی خواست چه حکومتی بود و تا حال به نفع کدامین دولتی تمام شده است ؟ چرا این دیپلماسی امور خارجه ی آمریکا همچنان ادامه دارد؟

همینطور اشغال نظامی عراق و بمباران پایگاه های نظامی مجاهدین در عراق و با تلاق شدن عراق به نفع کدام کشوری تمام شد و چرا؟ بنابراین بازهم پرسش است که چرا سیاست وزارت امور خارجه ی آمریکا به این سیاست عدم خروج نام مجاهدین از لیست گروه و سازمان های تروریستی پای فشاری می کند که بدون شک فقط حاکمان تهران خواهان آن می باشند؟

در خاتمه اینکه آیا تصور نمی شود که دیپلماسی امور خارجه ی آمریکا نیازمند یک بازنگری اصولی و بیطرفانه نسبت به عملکرد 30 سال کذشته ی خود در برابر حاکمان و مقاومت مردم ایران است تا که بداند چرا با دور زدن مردم و مبارزات آزادیخوهانه ا شان سیاست مماشات گری چماق و هویج دنبال شده است که پیوسته نگاهی به سوی جناحی از حاکمیت ایران بوده و موضع گیری تا کتیکی علیه ی جناح دیگر می باشد، نتیجه وبیلان پیگیری این سیاست چه می باشد؟ همچنین بر آورد شود که نقش و خطر کنونی رژیم تروریستی آخوندی در منطقه چیست و قدرت نظامی و تهدید ش نسبت به 30 سال گذشته چگونه شده است وچشم انداز خطرش در آینده در منطقه چیست؟ به خصوص اینکه ارزیابی و بررسی شود که نقش سیاست آمریکا و اروپا با فشار ممتد برروی اپوزیسیون در به وجود آمدن این شرایط و موقعیت رژیم تروریستی آخوندی چه بوده است؟ بالاخره اینکه سئوال است که چرا به جای تلاش و حمایت از جریان های دمکرات و آزادیخواه و سکولار که خواهان عدالت و آزادی و حکومت غیر دینی در ایران ، درست از مرتجعان عوامفریب و دین فروشان و آشوب طلبان و جنگ افروز ان حمایت شده است؟ در نهایت اینکه آیا شرایط کنونی خطری و بحرانی خاور میانه ایجاب نمی کند که به جای ادامه ی سیاست شکست خورده ی مماشات گری تصمیم جدی برای بر خورد با مرکز اصلی بحران و ناامن وبی ثبات سازی و جنگ افروزی منطقه ی خاور میانه بر خورد شود و از راه حل تغییرات دمکراتیک در ایران مسئولانه حمایت و پشتیبانی گردد؟

هوشنگ � بهداد
دهم بهمن ماه سال 1387
نقد و بررسی " روزهاى رنج (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان چهار شنبه 9 بهمن ماه سال 1387
" عجیب نمایشی ! چون اعتراف به پنهان کردن رقابت و تضاد و اختلاف درون باند های مافیائی مدعیان اصول گرایان وبرجسته کردن تضاد و اختلافت درون جبهه ی رقیب دوم خردادی ها باپیش بینی پیروزی نمایش خیمه شب بازی انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم وحذف کامل رقیب شده است"

عجیب است که فضای رژیم تروریستی آخوندی آنگونه بر هم ریخته و آشفته و پیچیده شده است که پاسدار بازجوی یادداشت روز نویس ضمن تأکید قابل فهم بودن نتیجه ی انتصابات جازده شده انتخابات دوره ی دهم ، اعتراف کرده است که دامنه ی رقابت ها و جنگ و نزاع و دعوای باندی و جناحی پیرامون نمایش بر گزاری خیمه شب بازی انتخابات- انتصابات � تقلبات ریاست جمهوری دوره ی دهم، تبدیل به میدان کار زار ونبردی شده است که گفته شده در این نبرد تبلیغاتی، موضع و ا براز ، نظر ثابتی ازسوی مدعیان دیده نمی شود . زیرا که گذشته از روی آوری طرفین دعوای در گیر جنگ قدرت به ادبیات تبلیغاتی که اشاره شد افزوده شده که در گذشته از بیان اینگونه ادبیات تبلیغاتی ستفادهشده ، فاصله گیری می شد . بدتر اینکه گفته شده است که بلافاصله هرچه که مدعی گفته انکار می گردد و متناقض آن ایراد می شود. یعنی از این روشن و شفاف تر نمی توان بر بی پرنسیبی و بی ریشگی و بی افق و بی آیندگی رژیم تروریستی آخوندی صحه گذاشت و آن را به تصویر کشاند که اکنون تابلویش از سوی پاسدار یادداشت روز نویس ترسیم شده است.

کمدی تر اینکه مدعی پاسدار نقاد قلم بردست و یادداشت روز نویس نشان دهد هم بیطرف و هم زیادی دمکرات می باشد . برای اینکه گفته است در پایان به مدعیان اصول گرا یان که خودش به آن تعلق دارد پرداخته می شود. بنابراین ابتدا ترجیح داده است تا که رقیب مغلوب وبیرون پرتاب شده از قدرت اجرائی مدعی اصلاح طلبان دوم خردادی را نقادی کند. چونکه برای پیگیری توطئه ی حذف کامل سیاسی اشان باور دارد که اینان این روز ها در چنین وضعیت رنج و درد ناکی قرار دارند:

"درباره جبهه اصولگرا جداگانه سخن خواهیم گفت اما وضعیتی که در بالا توصیف شد بهتر از هر جای دیگر میان اصلاح طلبان مصداق دارد. اصلاح طلبان این روزها در وضعیتی بسیار دردناک قرار دارند، راه های پیش روی آنها اندک و همان راه های اندک هم اغلب بن بست است. هزینه های بالا جرئت ریسک را کم کرده و در مواردی مهم کار را به بی عملی، سرکار گذاشتن یکدیگر و حرف خود را هر روز و هر ساعت عوض کردن انجامیده است. محاسبات هم اغلب غلط است. به جای تمرکز بر واقعیات اوهام محور مذاکرات و تصمیم گیری هاست. اموری مهم پنداشته می شوند که در واقع کاملا تبعی و فرعی هستند و مسائلی ساده تلقی می شود که در واقع بسیار پیچیده و مهم است. اینها البته به این دلیل نیست که اصلاح طلبان مهارت های سیاست ورزی خود را از دست داده ند، آنچه این همه سردرگمی را موجب شده تنگ بودن وقت است و اصرار و فشار بر انتخاب میان گزینه هایی که در واقع هیچ کدام چنگی به دل نمی زند.اجازه بدهید کمی مشخص تر سخن بگوییم. سردمداران حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و مجمع روحانیون مبارز اکنون محمد خاتمی را مرز حیات و ممات خود می بیند. این عده تصور می کنند که اولا به هیچ قیمت حق ندارند انتخابات سال آینده را ببازند چون این باخت آخرین باخت آنها خواهد بود و موجب می شود برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف شوند، آنها تصور می کنند بدون خاتمی حتما این انتخابات را خواهند باخت و چهره هایی مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی این بار گران را بر دوش نمی توانند کشید و ثالثا زحمت کشیده و محاسبه کرده اند که فاصله خاتمی با برد صفر است و همین که او کاندیداتوری را بپذیرد و قدم به عرصه بگذارد همه چیز به نحو مطلوب تمام شده است. "

سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس با شیوه ی برج در برابر بارو و تجربه ی اعتراف گیری و پرونده و سناریو سازی که در زندان دارد و با پیوند زدن سیاست توبره و آخور خوری و با یک تیر چند هدف زدن در دنباله تلاش کرده است که هم خاتمی را مقابل دو حزب و سازمان دوم خردادی نا م برده حامی اش قرار دهد. هم اینکه به عنوان چماق اینگونه از کروبی علیه ی دوم خردادی های تند رو استفاده کند :

"ظاهرا کسی که قبل از همه دست بازیگردانان جبهه اصلاحات را خوانده خود خاتمی است. کسی اگر سخنان رسمی و منتشر شده خاتمی در 4-3 ماه گذشته را یک بار از سر تامل بخواند -از حرف های درگوشی بگذریم- به خوبی درخواهد یافت که خاتمی فهمیده دوستانش برای بستن همه راه های فرار به روی او و آسان نمایی اوضاع با هدف کشاندنش به صحنه ای که از هر چه بگذریم همگان می دانند بالا و پایین فراوان خواهد داشت، نقشه هایی طویل و تو در تو کشیده اند. خاتمی علم خود به این مشکلات را در قالب مجموعه تردیدهایی ریخته که دوستانش نام آن را گذاشته اند �دغدغه�. قبل از اینکه اندکی از ماهیت واقعی و ریشه این دغدغه ها پرسش کنیم، توجه به این نکته مهم است که اصلاح طلبان علاوه بر حریف، لازم می بینند برای خاتمی هم نقشه بکشند و مثلا قبل از جلسه با هم هماهنگ کنند که چه بگویند و چه نگویند تا سید مردد برنیاشوبد و کار از دست در نرود. خاتمی نگرانی هایی دارد که هیچکدام رفع نشده است. از بابت رای درست است که سردمداران سابق الذکر تمام تلاش خود را برای فاصله انداختن میان خود واقعیت و تصویر آن در ذهن خاتمی کرده است، اما رییس جمهور سابق از گفتن این حرف که ممکن است نهایتا نتیجه انتخابات چیز دیگری از آب در بیاید ابا ندارد. گذشته از رای، اجماع اصلاح طلبان بویژه نوع بازی آن طرفی که خود را�جناح میانه� می نامد هم مهم است. مشارکت، سازمان و مجمع به خاتمی می گویند خیالش راحت باشد اما متاسفانه واقعیات امان نمی دهند. سازمان مجاهدین مکانیسم شورای حکمیت را که از روز اول با هدف بیرون کردن کروبی از میدان به دست مورد پذیرش قرار گرفته بود، به بن بست کشاند و حالا مهدی کروبی توجیهی واضح و همه فهم برای ماندن در میدان دارد. جناح میانه هم بازی خود را می کند. خاتمی اگر کمی دقت کرده باشد لابد تا به حال این پیام را گرفته که برای گروه هایی چون کارگزاران و اعتدال و توسعه �کاندیدای اضطراری� است نه �کاندیدای مطلوب� که فقط می تواند روی حمایتی نصفه و نیمه از جانب آنها حساب کند و هر لحظه هم این احتمال هست که بالکل از گردونه محاسبات آنها خارج شود."

همچنین سربازجو پاسدار یاددشت روز نویس پس از گزینه بر داری به شیوه ی بازجوئی کردن که هدف ایجاد اختلاف به جای ائتلاف درون جبهه ی دوم خردادی ها می باشد و پس از سناریو سازی علیه ی حزب مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین اسلامی کردن که در حقیقت سنگین کردن پرونده ی خاتمی و مقدمه چینی کردن برای نامزد ریاست جمهوری دوره ی دهم نشدن وی می باشد . همینطور پس از تلاش برای برجسته کردن تضاد با میحسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ، برای اینکه وانمود کند خاتمی عنصر بی اراده ایست که اراده ی لازم و توان تصمیم گیری ندارد . برای همین توی گاز انبر فشار اطرافیان خود واقع شده است . اینگونه هدف خود را دنبال و تحلیل داده است :

"با همه این اوصاف اصلاح طلبان دست بردار نیستند و این اتفاقا چندان هم ناگوار نیست. آنها اخیرا خیال خاتمی را راحت کرده اند که مفری به نام میر حسین موسوی -که باید در مورد آغاز و انجام کاری که در پیش گرفته جداگانه سخن گفت- بسته است و یا باید کاندیدا شود یا هم اینکه مسئولیت همه عواقبی را که در اثر کاندیدا نشدن او دامن اصلاح طلبان را خواهد گرفت بپذیرد. فعلا معلوم نیست این کشمکش به کجا ختم خواهد شد اما یک نکته روشن است. خاتمی حتی اگر کاندیداتوری را بپذیرد از سر رغبت و با طیب خاطر نپذیرفته است و در واقع او همه راه ها را بر او بسته و او را به انضمام حجم انبوه تردید ها به میدان کشانده اند. مردی که برای یک تصمیم این همه تردید دارد، حتما به هنگام رقابت با رقیبی سرسخت که خود و حامیانش از حالا آماده رقابتی پرماجرایند، باید هر روز صدها بار با تردیدهایی که دوباره جان گرفته اند مبارزه کند. "

اما مسخره اینکه پاسدار یادداشت روز نویس که به عنوان برنامه ریز نهائی و سخنگوی باندهای مافیائی مدعیان اصول گرایان حاکم شده و با پنهان و انکار کردن دامنه رقابت و اختلافات و تضاد میان باندهای مافیائی مدعیان اصولگرائی، مدعی شده است چه خاتمی بیاید وچه نیاید این جریان یک نامزد بیش ندارد که همانا پاسدار گماشته و چاقو کش احمدی نژاد است که کودتا گران خاموش و خزنده ی پشت پرده با سیاست چراغ خاموش وی را رئیس جمهور دکوری کردند تا در خدمت پیگیری اهداف شان باشد . از جمله فراهم کردن شرایط دنبال کردن دسترسی هسته ای می باشد که می بایست تا رسیدن به هدف نهائی بمب اتمی ، همچنان این پاسدار گماشته و چاقوکش احمدی نژاد رئیس جمهوری دکوری وکمدی باشد که بقول پاسدار سر باز جو وسخنگوی باند کودتاگران خاموش و خزنده یادداشت روز نویس شده ، فعلاً نیازی به بیان به پیگیری و چگونگی مکایسم معرفی نامزد واحد ریاست جمهوری دوره ی دهم از سوی مدعیان اصول گران نیست . ولی پیش در آمد آن را این چنین را تشریح و تبیین کرده است :

"در سوی مقابل و درون اردوگاه اصولگرایان البته داستان این همه پیچ و تاب ندارد. اصولگرایان همه تقریبا فهمیده اند که خاتمی بیاید یا نه یک کاندیدا بیشتر ندارند. این موضوع را می توان حل شده فرض کرد و بحث های حاشیه ای چندان دوام نخواهد داشت. تنها نکته ای که احتمالا چند صباحی وقت اصولگرایان را خواهد گرفت طراحی مکانیسمی است که آن کاندیدای واحد خروجی آن باشد. به واقع، هنوز اساسا معلوم نیست که نیازی به این کار باشد در حالی که پایان راه روشن است. این داستان هم دیری نخواهد پایید. "

در خاتمه اینکه مشخص است وقتی که مردم و مطالبات شان بطور کلی فراموش شده است.گواه آنست که رژیم مستبد و ضد مردم می باشد که سخت در گیر جنگ قدرت می باشد. به ویژه اینکه وقتی که پس از 3 سال و نیم سال که رقیب مدعی اصول گرایان بقدرت رسیده اند که خیلی بد تر از رقیب دوم خردادی ها دست به غارتگری و دزدی و سرکوب و خیانت و جنایت زده است و وعده های درو غ داده است و با عوامفریبی و دین فروشی و جنگ افروزی در منطقه کردن ، سفت وسخت تلاش برای حذ ف رقیب و حفظ قدرت و دسترسی به سلاح هسته ای نموده است . از طرف دیگر هنگامی که عملکرد 30 ساله ی حاکمان ایران بر باده و ویران کن و به فقر و اعتیاد و ... بیکاری کشاندن مردم ایران که در دسترس می باشد . بنابراین مگر اکنون هیچگونه جای شک و ابهامی در کار می باشد که برای چه سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس دست به هذیان ووارونه گوئی و تهدید پیرامون نامزدان احتمالی خیمه شب بازی انتخابات ریاست جمهوری رقیب و حامیانش زده است ؟ یا برای چه با پرونده و سناریو سازی کردن علیه اشان مانور داده است و چرا ضعف و اختلاف درون باندهای مافیائی خودی را پنهان کرده ولی تضاد و اختلافات درون جبهه ی رقیب دوم خردادی را عریان و برجسته کرده است ؟ مهمتر اینکه زمانیکه پیش بینی شکست رقیب و پیروزی باند مافیائی حاکم شده است . یعنی اینکه به تقلبات گسترده تدارک دیده شده برای حذف کامل رقیب اعتراف شده است . سئوال است آیا بازهم می بایست در این نمایش خیمه شب بازی انتخاباتی انتصباتی � تقلباتی ریاست جمهوری دور ی دهم شرکت کرد و هیزم تنور جنگ قدرت و کسب بیشتر ثروت باندهای مافیائی شد و کمک به مشروعیت دادن به رژیم نامشروع و ضد مردمی و بربرمنش و تاریک اندیش آخوندی کرد؟

هوشنگ- بهداد
چهار شنبه 9 بهمن ماه سال 1387
نقد و بررسی " اراده اي جدي لازم است" روزنامه ی جمهوری اسلامی چهار شنبه 9 بهمن ماه سال 1387
"نمی توان با تحریف ووا رونه گوئی و تهدید کردن، کارنامه ی ننگین نقض حقوق بشر را سفید کرد و سند جنایت علیه ی بشریت را محو کرد. زیرا گفته می شودکه ننگ با رنگ پاک نمی شود"
دو ضرب المثل ایرانی است که یکی گفته می شود چوب که بر داشته شود گربه دزده فرار می کند. و دیگری اینکه گفته می شود روزی دزدی که از سوی اهالی محل مورد تعقیب واقع شده بود که در جلوی جمعیت تقیب در حال فرار بود و با دست خود به سمت جلو نشانه رفتن همگام با آنان آی دزد آی دزدکنان و بگیریدش را فریاد می زد.
اکنون پس از بازتاب دادن خبر تاریخی اخراج نام مجاهدین از لیست گروه و سازمان های تروریستی که از سوی اتحادیه ی اروپا انجام گرفت و به سراسر جهان مخابره شد که نتیجه ی بیش از 6 سال رزم بی امان و پیگیر و خستگی نا پذیر اعتراضات تحصن و فعالیت سیاسی و حقوق بشری و افشاگری مجاهدین و شورای ملی مقاومت و حامیان شان بوده است . به خصوص حامیان و انسان های شریف و آزاده ی حقوق دادن و پارلمانترها و انسان دوستان مدافع حقوق بشر در سراسر جهان در این پیکار مبا رزه ی عدالت و آزادی ، اینان را همیار و پشتیبان بود ند .
ولی اکنون ملای سرمقاله نویس روز نامه ی جمهوری اسلامی که متعلق به ولی فقیه ی لوطی جماران است . از موضع فرار به جلو آی زد کنان و هراسان و پریشان احوال وارد صحنه شده است و پیرامون این تصمیم گیری اتحادیه ی اروپا که مجبور شد تن به دادگاه اروپا دهد و خط بطلان بر سیاست مماشات گری اروپا کشید، دست به هذیان گوئی زده است. البته با فراموش کردن اینکه پرونده ی محکومیت نقض حقوق بشر رژیم ترویستی آخوندی چگونه است ؟ همچنین بدون اینکه گفته شود که پرونده ی سران محکومیت به اتهام ترور سران رژیم ترویستی چگونه می باشد؟ یا اینکه این روز ها در ایران خبر است و در چند روز گذشته چه تعداد بر دار کشیده شده اند و چه تعداد به اتهام ناامنی و اغتشاش و بر اندازی نرم دستگیر و زندانی و شکنجه و محاکمه شده اند ؟
مهمتر اینکه بدون اینکه تو ضیح داده شود که چرا آن زمان که آیت الله جک استراو وزیر امور خارجه ی انگلیس با در جیب داشتن اسامی فارسی 12 امام شیعه به تهران دعوت می شد تا اینکه با باج دادن های کلان اقتصادی پیشنهاد گجانیدن نام مجاهدین در لیست گروه و سازمان های تروریستی از سوی اتحادیه ی اروپا داده شود؟ چرا کشور های اتحادیه اروپا همچون شرایط کنونی که مجبور شد نام مجاهدین را از لیست سیاه تروریستی خارج کند دست به بازی سیاسی نزده بود و عامل و طراح کشته شدگان 10 تن از اعضای نیروی انتظامی در مرز پاکستان و استان سیستان و بلوچستان نبود که اکنون ادعای مضحک شده است و تأکید شده که در آستا نه ی دهه زجر کشورهای اتحادیه اروپا دست به اقدام خصمانه علیه ی رژیم تروریستی آخوندی زده اند و در ادامه خطاب به منو چهر متکی وزیر آدمربا ی دستگاه جاسوسی امور خارجه اینگونه گفته است که بیانیه محکوم کردن در این مورد کافی نیست ، بلکه می بایست در روابط با کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا تجدید نظر شود:

"در واكنش به اقدام خصمانه اتحاديه اروپا وزارت امورخارجه كشورمان با انتشار بيانيه اي اين حركت را محكوم كرد. آنچه وزارت امورخارجه در اين زمينه انجام داده اقدامي لازم بود اما قطعا كافي نيست . ما با كشورهاي عضو اتحاديه اروپا علاوه بر روابط سياسي روابط بازرگاني نيز داريم . اگر در مورد روابط سياسي ملاحظاتي وجود دارد مي توانيم در روابط بازرگاني با اين كشورها تجديدنظر كنيم و در برابر اقدام خصمانه آنها عكس العمل مناسبي نشان دهيم . حيات اروپائي ها در گرو روابط بازرگاني با ديگران است و ايران در اين عرصه نقش مهمي دارد. متاسفانه ما از اين اهرم كارآمد بهره برداري لازم را بعمل نمي آوريم"
یعنی اینکه ملای سرمقاله نویس اعتراف کرده است اکنون که نتیجه ی اقدامات و تهدیدات تروریستی و باج دهی به اروپا شکست خورده و به بن بست رسیده است . باید از طریق چماق تجدید روابط سیاسی و تجاری و بازرگانی اهداف پلید و ضد انسانی رژیم تروریستی آخوندی دنبال شود .
همینطور ملای سرمقاله نویس در دنباله بدون اینکه اشاره به تاریخچه چگونگی رشد چماق کشی و سرکوب آزادی های فردی و سیاسی اجتماعی اشاره کند که چرا اوایل انقلاب سریع د ر آموزش و پزرورش پاک سازی شد و دانشگاه ها به خاک وخون کشیده و 3 سال تعطیل شدند و تعداد بیشماری بازداشت و زندانی و شکنجه شدند که پس از 30 خرداد سال 6 و تابستان 67 تیر باران شدند؟ یا اینکه چرا تا قبل از تظاهرات مسا لمت آمیز 500 هزار نفری 30 خرداد در تهران که به حاک و خون کشیده شد . چرا تعداد 50 میلیشیای جوان دختر و پسر بدست ارذل و اباشان چماقداران حزب اللهی کمیته چی و پاسداران در خیابان های شهرهای سراسر کشور به شهادت رسیدند . صد البته بدون توضیح تحمیل کرد ن مقاومت مسلحانه به اپوزیسیون با هذیان و وارونه گوئی اکنون به عنوان اعتراض از خارج شدن نام مجاهدین از لیست سیاه تروریستی ز سوی کشور های اتادی ی اروپا از کارنامه ی سیاه مجاهدین گفته شده است .

همچنین پس ز 30 سال مبارزه ی پوشالی و منفی و خیانت آمیز با اعتیاد و قاچاقچیان مواد مخدر که منجربه کام مرگ اعتیاد کشانیدن در صد بالای جمعیت کشور به خصوص نسل جوان شده است و با در دست بودن پرونده ی بسیار ننگین دستگاه آلوده به فساد و رشوه و تبعیض قضائی احکام اعدام و زندان برای بیشمار قربانیان محروم جامعه صادر شده است . در صورتیکه سر نخ اصلی واردات مواد مخدر به کشور و توزیع آن در دست باندهای مافیائی سپاه پاسداران و نیروی انتظامی می باشد . آنگونه که چندین سال است که اسکله های غیر قانونی سپاه پاسداران در سواحل جنوبی کشور شبانه روز مشغول تخلیه ی انواع و اقسام مواد مخدر و مشروبات الکلی می باشند که هیچ مقامی هم حق پرسشگری در این مورد ندارد . اما اکنون ملای سر مقاله نویس دولت پاکستان را مسئول ورود اشرار مسلح و اقدامات تر وریستی و مواد مخدر ار رز پاکستان به ایران دانسته است. بالاخر اینکه ملی سر مقاله نویس دولت پاکستان تهدید کرده و تأکید نموده است که نمی توان دست برروی دست گذاشت ..ک عجیب ه

از طرف دیگر موضع گیری دستگاه جاسوسی امور خارجه علیه ی اتحادیه ی اروپا که ضمیمه شده است در شرایطی با پا ک کردن صورت مسئله و آدرس غلط دادن و با اتهام زدن ووارونه گوئی طبکاری شده است که اکنون نه رهبران کشور های عربی خاور میانه و محمود عباس رهبر حکومت خود گردان فلسطین که رهبران کشورهای غربی می دانند که عامل اصلی راه اندازی جنگ افروزی نوار غزه رژیم تروریستی آخوندی می باشد . همانگونه که عامل باتلاق کردن و ناامن سازی عراق است و نقش کلیدی در برپائی جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل داشت . همچنین تدارک دهنده و بسیج کننده ی کفن پوشان تظاهرات کننده با هتاکی و توهین نمودن و پرچم آتش زدن کشور ها و فریاد مرگ زدن علیه رهبران جهان که جلوی سفارتخلنه های کشور های اروپائی و عربی از سوی پاسداران و بسیجیان بر گزار شد که ظاهراً در حمایت از جنگ نوار غزه و حماس بود.و حتی و جوایز برای ترور و کشتن برخی از رهبران کشورهای عربی تعیین شد.
از سوی دیگراخیراً نیز روزنامه ی کر گزاران توقیف و تعطیل شد که چرا اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت دانشجوئی محکوم کردن موشک پرانی حماس و کشتن افراد بی گناه اسرائیل را بازتاب داده بود .
همینطور ملای سر مقاله نویس بدون آنکه کوچکترین اشاره ای پرونده ی ننگین 120 هزار اعدام زندانیان سیاسی در 30 سال گذشته کند یا از که کارنامه ننگین قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان خونین سال 67 بگوید که یک سند تاریخی و انکار نا پذیر جنایت علیه ی بشریت است به خصوص اینکه اکنون عاملان و آمران و جلادان و دژخیمان این سند جنایت تاریخی علیه ی بشریت مشغول تخریب و خاک ریزی ودر ختکاری در دشت خاوران هستند به امید آنکه سند جنایت محو گردد و پرونده جنایت تاریخی اشان بسته شود. غافل ز آنکه گفته می شود ننگ با رنگ پاک شدنی نیست . ولی با وقاحت آخوندی و خصلت شیادی خمینی صفتانه از موضع طلباری و تهدید به تجدید نظر رابطه کشورهای اتحادیه ی اروپا را متهم و محکوم کرده است که چرا نام سا زمان قربانی رژیم دژخیمان دین فروشان عوامفریبان و جنگ افروزی حاکم بر ایران را از لیست گروه و ساز ما ن های تروریسی خارج نموده اند؟

در خاتمه اینکه آیا قبل ز اینکه رژیم پدر خوانده ی جهانی تروریسم و یاغی ین المللی بتواند دسترسی به سلاح هسته ای داشته باشد. اکنون نمی بایست که وزارت امور خارجه ی آریکا همون اتادی ی اروپا نام ماهدین را از لیست سیاه تروریستی خارج کند و بالاخره اینکه کرسی نمایندگی سازمان مملل به این اپوزیسیو ن دمکرات داده شود و برای برقراری صلح و امنیت و ثبات سیاسی در خاورمیانه که تضمین کننده ی صلح و امنیت جهانی می باشد تلاش جدی و مسئولانه ی جهانی برای تغییرات دمکرتیک در ایران اقدام شود؟

هوشنگ � بهداد
چهار شنبه 9 بهمن ماه سال 1387
نقد و بررسی " خاورميانه پس از جنگ غزه (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان سه شنبه 8 بهمن ماه سال 1387
" با گزینه برداری کردن نکات انتقادی از مطبوعات اسرائیل اعتراف آشکار به عدم سانسور نهادینه شده مشابه در رژیم تروریستی آخوندی می باشد"
باز داستان تکراری و قصه ی روضه خوانی همیشگی پیرامون اسرائیل و حماس و جنگ نوار غزه و ضعیف شدن و شکست خوردن اسرائیل و قوی شدن حماس همچون حزب الله لبنان و پیروزی های اینان است که نوعی پوشش برای فرار کردن از نمایان شدن اختلافات باندی و جناحی و بحران های گوناگون درونی است که همراه با نارضایتی عمومی و در ماندگی به پاسخگوئی مطالبات مردم ایران است . از سوی دیگر بیانگر علنی شدن سیاست دیپلماسی صدور بنیاد گرائی و تروریسم و دخالت گری وجنگ افروزی به برون مرز به خصوص به خاورمیانه است که اینگونه سیاست برای پیگیری دست یابی به سلاح هسته ای رژیم تروریستی آخوندی ضروری و حیاتی می باشد.

آخر اگر حکومتی مردمی باشد و از سوی مردم کشور خود حمایت و پشیبانی شود . می بایست که دولت مردان و مسئولان کشور همه هم و غم و انرژی خودشان را صرف برآوردن اهداف ونیاز و مطالبات مردم کنند و تلاش همه جانبه برای ترقی و پیشرفت و توسعه ی اقتصادی و فنی و علمی کشور و خدمات رسانی و تأمین کردن رفاه بهداشت و آسایش و آرامش عمومی و مبارزه کردن با فقر بی عدالتی و نا برابری و رفع بیکاری در جامعه نمایند . نه اینکه با فر اموش کردن موارد یاد شده بطور مداوم و زنجیره ای الویت دادن به مسائئل برون مرزی و ادامه ی سیاست دخالت گری در امور داخلی سایر کشور ها اختصاص داده شود. و کوشش برای بحران سازی وجنگ افروزی شود.

آخر نگاه کنید که پس از بحران سازی و جنگ افروزی نوار غزه مردم ایران و مطالبات شان چگونه فراموش شده است؟ در عوض تمامی تریبون های نهادها ی حکومتی و بلند گوهای مساجد و منابر و... مختص جنگ روانی تبلیغاتی پیرامون همین جنگ افروزی 22 روزه ی حماس با اسرائیل شده است . طوریکه پاسداران اطلاعاتی و امنیتی و سربازجو وشکنجه گران قلم بر دست شده نیز بسیج شده اند تا محور همین موضوع آنگونه که خود می خواهند یا برای شان ترسیم شده است تئوری پردازی و قلم فرسائی کنند . پس بی دلیل نیست که اکنون پاسدار غیر ایرانی یادداشت روز نویس شده مأموریت دارد تا که وارد میدان مانور دادن تبلیغاتی علیه ی اسرائیل شود و با تعریف و تمجید کردن از حماس که مشابه ستایش گری ازحزب الله لبنان در جنگ 33 روزه است انجام وظیفه کند. در حقیقت اینگونه تعریف و تمجید کردن و وارونه گوئی کردن ها، در اصل از قدرت رژیم تروریستی آخوندی در منطقه خاور میانه دفاع کردن می باشد . زیرا که هر دو آلت دستان حزب الله لبنان و حماس به نیابت از رهبر لوطی جماران خامنه ای و سپاه پاسداران بحران سازی و جنگ افروزی با اسرائیل را دنبال و اجرا می کنند و برای شان مهم نیست که چگونه مردم بی گناه فلسطینی یا لبنانی کشته می شوند و یا اینکه زیر ساخت ها و اماکن عمومی و خانه ها ی مسکونی ویران می شوند و تعداد بیشماری بی خانمان می گردند ؟ زیرا که اشاره شد که اینگونه اعمال و سیاست ها ادامه ی دیپلماسی صدور تروریسم و بنیاد گرائی رژیم تروریستی آخوندی به برون مرز می باشد. به خصوص اینکه در رأس اهداف سران رژیم تروریستی آخوندی بحران پروژه هسته ای و تلاش برای رهیافت چگونه از بحران عبور کردن و کوشش برای پیگیری دسترسی به سلاح هسته ای قرار دارد.

بلی اکنون جای سئوال است که چرا به جای بررسی رفع مشکلات اقنتصادی کشور و بر طرف کردن معضلات معیشتی مردم که جمعیت 80 % کشورر ا تشکیل می دهند که در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند. آنگونه که روزنامه ی جمهوری اسلامی امروز گزارش کرد که دولت مجبور شده است که حد اقل دستمزد را افزایش دهد و رقم بیش ز 600 هزار تومان را بازتاب داد که معلوم نشد . پس از ساعتی چرا این رقم در صحفه اول روزنامه سانسور شد البته که این رقم هنوز زیر رقم حداقل دستمزد تخمین زده شده می باشد.

آری چرا به جای بررسی و تحلیل کردن و رهنمود دادن برای تلاش مهار تورم و گرانی لجام گسیخته با افزایش قیمت کالاها و فقر و بیکاری در جامعه که بیداد می کند . در عوض طلبه ها و پاسداران یادداشت روز نویس مأموریت دارند در لابلای خطوط مطبوعات اسرائیل و آمریکا و اروپا جملاتی گزینه بر داری کنند تا با تحریف کردن و شیوه ی بازجوئی بتوانند در راستای پیگیری اهداف خاص تحلیل ارائه دهنند تا که منتهی به جنگ 22 روزه ی نوار غزه ی حماس ویا 33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل شود و همان داستان شکست اسرائیل و پیروزی اینان عیان و بیان شود؟

جالب است که پاسدار غیر ایرانی یادداشت روز نویس بدون اشاره به پرونده ی سیاه و خونین و کارنامه ی ننگین نقض حقوق بشر و سند جنایت علیه بشریت که سران رژیم تروریستی آخوندی دارند که در 30 سال گذشته مرتکب شده اند . اکنون از محاکمه جهانی مسئولان اسرائیل به اتهام جنایت علیه ی بشریت سخن گفته است و برخی از رهبران کشور های عربی و محمود عباس رهبر خود گردان فلسطین را نیز شریک جرم اسرائیل مخطاب قرار داده است.

در خاتمه اینکه پاسدار غیر ایرانی یادداشت روز نویس آنقدر توی باغ نمی باشد ودرک نمی کند که در شرایطی که در ایران روزنامه ی کار گزاران ار گان تبلیغاتی حزب کار گزان است که وابستگی به رفسجانی دارد تحمل نمی شود و توقیف می گردد که چرا نوسینده ی این روزنامه به این نکته اشاره کرد که پرتاب موشک به خاک اسرائیل و کشتن مردم بی گناه اسرائیلی هم همچون کشته شدن مردم بی دفاع بی گناه فلسطینی نوار غزه اقدام ترورستی و محکوم می باشد. در صورتیکه اکنون با نقل قول کردن از مطبوعات اسرائیل که چگونه به سیاست های دولت و عملیاات نظامیان اسرائیلی در جنگ نوار غزه آزادانه اتتقاد کرده اند که خود گویای عدم سانسور نهادینه شده شبیه آنچه هست که حکومت آخوندهای عوامفریب و جنگ افروز و دینفروشان حاکم بر ایران اعمال و اجرا می باشد که بازگوی کننده ی این واقعیت می باشد که علیر غم اتتقاداتی که به اسرائیل می شود. رژیم تروریستی آخوندی بسیار عقب مانده تر و سرکوبگرانه تر نسبت به اسرائیل رفتار و اقدام می کند و سانسور و تفتیش عقاید را با تهدید و پرونده و سناریو سازی کردن برای منتقدین نهادینه کرده است.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 8 بهمن ماه سال 1387
نقد و بررسی " تصحيح خطا" روزنامه ی جمهوری اسلامی سه شنبه 8 بهمن ماه سال 1387
"مچ گیری کردن از پاسدار گماشته احمدی نژاد چاقو کش هذیان گوی و انتقاد و افشا کردن پاسدار میلیاردی اتهام زن وزیر کشور"

موضوع رقابت پیرامون نمایش خیمه شب بازی انتخابات � انتصابات- تقلباتی ریاست جمهوری دوره ی دهم بمرحله ای رسیده است که باندهای مافیائی در گیر قدرت و انباشت ثروت تلاش برای قبضه کردن قدرت و انحصاری و حفظ نمودنش دست بهر ترفند و اتهام وتهدید ومتهم کردن رقیب آنگونه می زنند که در نظر گرفته نمی شود اینگونه روش نوعی خود زنی کردن یا تف و تاق و باز گشت بر ریش و یا بر شاخ نشستن و بن بریدن می باشد . زیرا پسآمدهای این چنین متهم کردن رقیب، خود بر زیر سئوال بردن شدید وزاری کابینه و متهم کردن شان به در یافت رشوه می باشد . در صورتیکه پاسدار گماشته احمدی نژاد پس از اینکه از طریق عملی کردن طرح کودتا گران خاموش و خزنده ی پشت پرده رئیس جمهور شد مدعی شد که کابینه ی 70 میلیونی امام زمانی تشکیل داده است که عاشق خدمتگزاری به مردم ایران می باشد . ولی اکنون اعتراف شده است که اعضای دولت نهم جراحی و خراطی شده جزو در یافت کنند گان سکه های اهدائی بعنوان رشوه می باشند .

بنابراین در حرکت پاسخگوئی و مچ گیری کردن متقابل به مدعیان اتهام زن، ملای سر مقاله نویس با تأخیر وارد صحنه شده است با عنوان تصحیح خطا مدعیان هذیان گوی و اتهام زن را مخاطب قرار داده و خطاهای گفتاری و گلاب زدگی اشان را برایشان برجسته و قطار کرده است که چگونه همه ی دستگاه و مقامات رژیم تروریستی آخوندی را متهم کرده و بر زیر سئوال برده اند . زیرا که اینان همه ی دستگاه رژبم تروریستی آخوندی را متهم به دریافت رشوه کرده اند.

اما در ست است که ملای سر مقاله نویس فراموش کرده است تاکه نامی از مقامات عالیرتبه ی اجرائی ببرد و نگفته که نام شان چیست ؟ ولی مخاطبان اصلی وی کسی جز پاسداران احمدی نژاد چاقو کش و محمد صدق محصولی غارتگر مییاردی نمی باشند که وزیر کشور زوری با تقلب شده است . زیرا که موقع رأی اعتماد گیری در مجلس دکوری و کمدی و انتصابی و پاسدریزه شده با دخالت گری محمد رضا باهنر زد و بند چی و کار چاق کن پشت پرده و مشاوره و همکاری کردن با پاسدار انگلیسی علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم دستکاری در آرأی سفید ریخته شده درون گلدان آرا کرد و با تقلب در شمارش پاسدار محمد صادق محصولی مییاری وزیر کشور شد . تا که جایگزین پاسدار علی کردن دروغگو و مدرک جعلی ساز شود که وزیر کشور دکوری برای تدارک آرای تقلباتی نمایش خیمه شب بازی ریاست جمهوری دوره ی دهم شده بود . لذا همتای جانشین شده ی وی نیز می بایست همان سیاست طراحی شده مشابه را دنبال کند .

پس همانگونه که گفته شد رقابت رقبا برای کسب قدرت و ثروت بسیار حساس و جدی می باشد . از طرف دیگر به دلیل گلاب زدگی و در آمدن گند دروغ ها ووعده های داده ی شده ی دولت نهم به مردم که اکنون بد جوری در آمده است که هر گز جای هیچگونه دفاع ندارد . بنابراین ملای سر مقاله نویس برای خنثی کردن مچ گیری تبلیغاتی رقیب و بی اثر کردن انتقادشان به ضف ها و نا توانی های اساسی دولت نهم می کنند که در پاسخ وزیر کشور از موضع تهدید متهم کردن و ترور شخصیت این رقبای نقاد بر خورد کرده است . ولی از سوی ملای سر مقاله نویس این روش مورد انتقاد واقع شده است که بخش هائی از نمایش و بر جسته شدن اینگونه انتقادات ابتدا به پاسدار گماشته احمدی نژاد چاقو کش رئیس جمهورشده که نقل قول شده چنین ادعای کمدی کرده است :

"مدتي است كه بعضي مسئولان اجرائي كشور با اظهارات شعارگونه و غيركارشناسانه خود سئوال هاي زيادي را در اذهان مردم انباشته اند. مردم از اين نظر كه اين اظهارات هيچ تاثيري در زندگي روزمره آنها ندارد بيشتر در پيچ و خم سئوالهاي بي جواب گرفتار مي شوند و راهي براي خلاصي از آن نمي يابند. اين وضعيت نبايد ادامه يابد و مسئولان حتي اگر براي باقي ماندن خود بر مسند قدرت باشد نيز بايد در جستجوي راهي باشند كه مردم را به پاسخ هاي قانع كننده برساند. يكي از اين مقامات گفته است : نيازمند نظام اقتصادي مستقل برپايه عدالت هستيم . همين مقام بلندپايه در همان اظهارات ادامه داده است : تحولات اقتصادي اخير دنيا فرصت بي نظيري در اختيار ملت ايران قرار داده است . "
اما در دنباله ملای سرمقاله نویس برخی از نکته نظرات وزیر میلیاردی پاسدار محمد صادق وزیر کشور را اینگونه مورد موشکافی و نقادی قرار داده است:

"مقام بلندپايه اجرائي ديگري گفته است : برنامه چهارم توسعه داراي مباني بسيار منفعلانه است و سازمان مديريت و برنامه ريزي به دليل اينكه مسئولانش براي دادن بودجه به وزارتخانه ها از آنها سكه مي گرفتند شايستگي ماندن نداشت و به همين دليل آنرا منحل كرديم . قبل از اين اظهارات يك مقام بلندپايه ديگر اجرائي نيز برنامه چهارم را به شكل بدتري زير سئوال برده و آنرا مبتني بر افكار سكولاريستي دانسته بود! اينها فقط بخشي از اظهارات بلندپايه ترين مقامات اجرائي كشورمان در مورد مسائل اقتصادي و مديريتي است مطالبي كه ابراز آنها نمايشگر فرهنگ عيبجوئي و درعين حال باقي ماندن در وادي شعار است . "

همچنین ملای سرمقاله نویس در ادامه برای اینکه وانمود کند بیطرفانه ابراز نظر و انتقاد می کند. تیغ تیز انتقاد را بر زیر گلوی دوم خردای های مدعی اصلاح طلب گذاشته و اینان را بر زیر سئوال اتهام کشانده وعامل شرایط مانور دادن تبلیغات اتهام زنی ومتهم کردن همچون پاسدار میلیاردی وزیر کشور نموده تا توانسته باشد این چنین انتقادات خودش را به سوی مقامات اجرائی دولت به خصوص زیر کشور حواله دهد که چگونه نظراتشان باعث زیر سئوال رفتن کل نظام شده است:
متاسفانه جامعه ما از دوران حاكميت كساني كه خود را اصلاح طلب ميناميدند گرفتار فرهنگ تخريب و عيبجوئي و در جا زدن در شعارهاي زيبا شد و اين سيره ناپسند و زيانبار از آن جماعت به اخلاف آنها به ارث رسيده و فربه تر نيز شده است . اينكه چنين فرهنگ غلطي در بدنه جامعه جا خوش كند خطرناك است ولي خطرناك تر اينست كه اين روش غيراخلاقي دستمايه مقامات مسئول شود كساني كه مبارزه با فرهنگ تخريب و عيبجوئي از وظايف ذاتي آنهاست . براي مقامات بلندپايه اجرائي دولت جمهوري اسلامي بهيچوجه زيبنده نيست كه بعد از گذشت 30 سال از عمر اين نظام در جستجوي نظام اقتصادي مستقل باشند و چنين القا كنند كه تاكنون چنين نظام مستقلي مطرح نشده و متصديان حاكميت اسلامي در اين كشور هنوز تعريف روشني از عدالت ارائه نداده اند! اظهارنظر ناشيانه اي كه مي گويد تحولات اقتصادي اخير دنيا فرصت بي نظيري در اختيار ملت ايران قرار داده است نشان مي دهد كسي كه اين سخن را بر زبان ميراند يا از كاهش شوك آفرين قيمت نفت ـ كه پايه اصلي درآمدهاي كشور ما را تشكيل مي دهد ـ بي خبر است يا نميخواهد با واقعيت ها مواجه شود و يا شعور مردم را ناديده گرفته است . انتقاد از برنامه هاي تدوين شده اعم از چشم انداز 20 ساله و برنامه هاي توسعه حق همه است لكن متهم ساختن آنها به بسيار منفعلانه بودن و مبتني بر مباني سكولاريستي بودن انتقاد نيست بلكه انكار درك اسلامي بزرگان نظام و شوراي نگهبان و مجلس شوراي اسلامي است . همان افرادي كه براي برپائي نظام اسلامي مبارزه كردند و زندان رفتند و شكنجه و تبعيد شدند و در مسائل اسلامي كارشناس هستند اين برنامه ها را زير نظر داشتند و تاييد كرده اند. حال چگونه است كه افراد بي اطلاع از مباني اسلامي و فاقد سابقه مبارزاتي كه يكباره از گرد راه رسيده اند اين برنامه ها را سكولاريستي مي دانند و منفعلانه مي پندارند انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي و شوراها به معناي اداره امور كشور با نظر فردي است . آيا بهتر نيست همين واقعيت را به مردم بگوئيد و پشت بهانه تراشي هائي از قبيل مطالبه سكه پنهان نشويد آن وزيري كه براي گرفتن بودجه قانوني خود تن به سكه دادن مي دهد او خود زير سئوال است و بايد به دليل ضعف بركنار شود و اگر كسي در يك سازمان دولتي براي انجام وظيفه قانوني خود مطالبه سكه مي نمايد او بايد محاكمه و مجازات شود نه اينكه خود سازمان منحل گردد. اين يعني پاك كردن صورت مساله نه معالجه بيماري . متاسفانه همين اقدامات موجب شده اكنون لايحه بودجه دچار تاخير و مشكل و لوايح مهم و سرنوشت سازي از قبيل طرح تحول اقتصادي دچار ضعف شديد هستند. بعداز سه سال و نيم تمرين كسي نمي تواند بر ضعف هاي نظري و عملي دست اندركاران اجرائي سرپوش بگذارد و آنها را توجيه نمايد. اظهاراتي از قبيل آنچه از زبان مقامات بلندپايه اجرائي آورده ايم را فقط مي توان به اين معني دانست كه حضرات مايل هستند بيش از اين از مردم وقت بگيرند و يك دوره ديگر نيز با همين شعارها مردم را سرگرم كنند."

بالاخره در پایان ملای سرمقاله نویس خطاب به مقامات اجرائی که در رأس شان پاسدار گماشته و چاقو کش احمدی نژاد و پاسدار میلیاردی محمد صادق محصولی وزیر کشور قرار دارند. چنین پیام به اعتراف خطا و تصحیح به اینان داده است :
"بجاي اين اظهارات شعارگونه و غيركارشناسانه مسئولان اجرائي بايد درصدد يافتن خطائي كه آنها را دچار اين مشكل كرده است برآيند و آنرا تصحيح نمايند. خطا اينست كه تجربه ها ناديده گرفته شده افراد با تجربه منزوي گرديده اند اهرم هاي كارآمدي از قبيل شوراها و سازمان مديريت و برنامه ريزي منحل شده يا معطل مانده اند و كارها بر اسلوب صحيح انجام نمي شوند. فقط تصحيح اين خطاست كه مي تواند مجريان را از اين كلاف سردرگم نجات دهد و آنها مجبور نباشند براي توجيه عملكردهاي خود به شعارهاي غيرقابل قبول و اظهارات غيركارشناسانه متوسل شوند."

در خاتمه اینکه وقتی که رژیم تروریستی آخوندی آنگونه از درون پوسیده و فساد شده است که در راستای رقابت با ندهای مافیائی قدرت و ثروت به آسانی بهم دیگر اتهام می زنند. یا در حقیقت اعتراف به افشای بخشی از واقعیات می کنند که چگونه تمام تار وپود رژیم تروریستی آخوندی را فساد و رشوه گیری در بر می گیرد .؟ همینطور گذشته از انتقادات انجام شده در این مقاله که فقط به بخشی از افشای و اقعیات است موجب عصبیت و نگرانی ملای سر مقاله نویس حامی و مدافع آخوند دغلکار و مکار و غارتگر رفسنجنی شده است . البته بدون آنکه کلام و نامی از مطالبات مردم ایران برده شود جز اینکه تأکید شده است که چرا به اینان دروغ گفته و تلاش برای پیگیری سیاست سرگرم نمودن شان می شود؟
آیا پس از 30 سال تجربه ی عملکرد این رژیم ضد بشری و تروریستی آخوندی که به بخش بسیار کوچک آن در همین مقله اشاره شده است . حاکمان این رژیم می توانند در خدمت مردم ایران باشند؟ یا واقعاً اینان می توانند دلسوز مردم عراق و افغانستان لبنان و به خصوص ساکنین نوار غزه باشند که با شیوه ی مرده خواری اشک تمساح برای کشته شدگان اخیر 1300 زن ومرد وکودکان جان باخته ی جنگ نوار غزه می ریزند و خواهان باز سازی پارلمان و 4 هزار خانه در نوار غزه شده اند که خودشان عامل و مقصر راه اندازی این جنگ می باشند؟
در نهایت اینکه اکنون که اتحادیه ی اروپا پس از اینکه مجبور شد تا نام مجاهدین سازمان مخالف و قربانی رژیم بربرمنش و تاریک اندیش و پدر خوانده ی جهانی تروریسم را از لیست گروه و سازمان ترریستی خارج نماید و جبهه ی گسترده ی جهانی مبارزه برای عدالت و آزادی و دمکراسی در یران را برسمیت بشناسد. چرا نمی بایست برای برقراری ثبات سیاسی وصلح و امنیت در ایران و خاور میانه تلاش برای تغییرات دمراتیک در ایران کند که با حمایت کردن از راه حل پیشنهادی طرح سوم نه جنگ ، نه مماشات و مذاکره ، بلکه پشتیبانی از مقاومت سازمان یافته و مبارزات مردم ایران امان پذیر می باشد؟
سه شنبه 8 بهمن ماه سال 1387هوشنگ � بهداد
سئوالاتی پیرامون شکنجه شدن یک کودک 9 ساله از سوی پدر معتادش
پیرامون گزارش کودک 9 ساله ی شکنجه شده از سوی پدر متعادش ورخ 7 بهمن اکنون پرسش است جرم و گناه این کودک 9 ساله چیست که در خانواده ی پدر معتاد مجبور به زندگی است؟
فرق این کودک با دیگر کودکان حتی کودکان نوار غزه چیست از نظر حاکمان عوامفریب و دین فروش حاکم براین چیست که این یکی می بایست جزو فراموش شدگان در جامعه ی ایران باشد؟
مواد مخدر چگونه وارد کشور و جامعه و توزیع می شود؟
علاقمندان یا قربانی اش جزو کدامین اقشار جامعه می باشند وچرا؟
ریشه و علت گریش به سوی مصرف مواد مخدر در جامعه چیست؟
سرکوب و اختناق و عدم عدالت و آزادی و فقر و محرومیت در در جامعه گرایش به سوی مواد مخدر چیست؟
مسکن در چارچوب پزشکی و در مان چه جایگاه یا تعریف پزشکی یا روانکاوی در مان بیماران آسیب پذیر دارد؟
چرا از سوی متخصصان در مورد درد بیماری های لا علاج همچون سرطان های رشد یابنده ی بد خیم در مان ناپذیر از مرفین به عنوان مسکن یا کاهش دهند ی مقطعی درد تجویز می شود؟
چرا می بایست مشابه ی همین تجویز درمان ، برای معتادین مزمن ولا علاج ، به خصوص در مورد نسل جوان محروم و بیکار در جامعه بکار گرفته شود؟
این شرایط چگونه در جامعه حاکم و تحمیل شده است ؟
مهمتر اینکه معنی و مفهم و عملکرد 30 مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد و قاچاقچیان در جامعه چیست که از سوی دستگاه قضائیه و نیروی انتظامی دنبال و اجرا شده است ؟
اگر سیستم آلوده به فساد نمی باشد و ار گان ونهاد های و ابسته اش درست کار می کنند و آلوده به فساد و تبعیض وبی عدالتی و رشوه گیری نمی باشند . چرا می بایست نتیجه ی عملکرد 30 ساله مبارزه ی کذائی اشان با مواد مخدر و معتادین و قاچاقچیان درست نتیجه ی معکوس در جامعه بر جای گذاشته باشد؟
بدتر اینکه چگونه است که قربانیان آلوده به مواد مخدر؛ همگی از اقشار فرو دست و پائینی و محروم جامعه می باشند؟ به خصوص اینکه قریب به اتفاق اعدام شدگان از همین اقشار یاد شده می باشند. بطوریکه در میان دار زده شدگان 30 سال گذشته حتی یکی از اعضای دولت مردان و سایر مسئولین نهادهای حکومتی و آقازاده های شان وجود ندارد؟ در صورتیکه همگان می دانند که رهبر لوطی جماران ولی فقیه خامنه ای اهل بساط منقل و دود می باشد ونمونه ی مشابه ی وی در حکومت کم نمی باشند که همسنگر ایشان می باشند. همینطور اینکه گفته می شود سر نخ ورود مواد مخدر چه از طریق زمینی و هوائی و مرز آبی سپاه پاسداران و نیروی انتظامی می باشند . زیرا که اسکله های بیشماری در سواحلآبی جنوب کشور در اختیار سپاه پاسداران می باشند که همگی غیر مجوز می باشند وشبانه روز مشغول تخلیه ی مواد مخدر و مشروبات الکلی و کالاهای قااق دیگر می باشند . البته همانگونه که اشاره شد اگر چنانچه ثروت و پول هنگفت باد آورده توی کیسه با ندهای مافیائی مواد مخدر وابسته به رژیم تروریستی آخوندی واریز می کند . اما در عوض هزینه و بهایش را محرومان و فراموش شدگان جامعه و امثال اینگونه کودکان پرداخت می کنند .

اگر اینگونه ها صحنه ها سند محرز جنایت علیه ی بشریت نمی باشد پس چیست؟ عجیب است که از سوی پلیس و دادگاه پدر معتاد ، شکنجه گر سنگدل لقب گرفته است. و لی عوامل یا آنانی که همین پدر سنگدل شکنجه گر معتاد را به این روز کشانیده اند که اینان را قربانیان اهداف شیطانی و پلید خود کرده و آلوده به مواد مخدر کرده اند. البته که هم تعداد اینگونه قربانیان هم در جامعه کم نمی باشند. همچنین بطور مختصر اشاره شدکه دلیل گرایش به سوی مواد مخدر در جامعه چیست نه تبرئه شده اند ، بلکه جزو مصلحان جامعه می باشند.

بدتر اینکه نه دستگاه قضائی و امنیتی و بهداشت خانوادگی پیگیری نمی کنند، بلکه بطور تصادفی معلم مدرسه از مشکوک بودن کبودی صورت کودک 9 ساله متوجه شده است که این کودک 9 ساله به مدت 8 سال است که شکنه شده است . برای اینکه پدر معتادش می خواسته از مادرش انتقام بگیرد که چرا به خاطر اعتیاد از وی جدا شده و با کسی دیگر از دواج کرده است ؟
همچنین سند اعتراف از این مهتر که به آسانی زیرآب ادعای پوشالی و دروغین مبارزه با مواد مخدر و قاچاقچیان و معتادین در جامعه در 30 سال گذشته زده شده است . همچنین تق مبارزه ی چندین ساله ی اخیر طرح های امنیت اجتماعی و مبارزه با مواد مخدر و قاچاقچیان از سوی نیروی انتظامی نیز در آمده است که پس از آنهمه گرد وخاک و تبلیغات کردن و آمار و اخبار دروغین دادن ا اکنون مشخص شده است که هم مواد مخدر به آسانیدر دسترس است و یافت می شود . هم فرد معتاد آزادانه می تواند آن را تهیه و استفاده کند. بدتر اینکه کودک خودش را نیز برای انتقام از همسر جدا شده اش برای 8 سال شکنجه کرده است و به جز مورد استثائی معلم مدرسه که گزارش آن شد، کسی دیگرهم متوجه نشده است .

لطفا ً برای دیدن تصویرکودک شکنجه شده و متن گزارش به این لینک رجوع کنید.
http://www.jomhourieslami.com/1387/13871107/index.html
hasEML = false;
هوشنگ - بهداد
دوشنبه 7 بهمن ماه سال 1387
نقد و بررسی " آخرين بار کى وزن کرده ايد؟ (يادداشت روز("روزنامه ی کیهان دوشنبه 7 بهمن ماه سال 1387
با شیوه ی حاشیه روی و گریز به صحرای کربلا زدن و تناقض و وارونه گوئی کردن تا رقیب دوم خردادی دراز ومتهم و محکوم به تفریط و افراط و نادانی و ثروت طلبی شود"
عجب این اصطلاح هدف وسیله را توجیه می کند درست است و در شرایط کنونی صدق می کند . به خصوص در مورد پاسداران اطلاعاتی که پیشینیه ی بازجوئی و سابقه ی شکنجه گری در زندان و تحریف نمودن و اعتراف گرفتن وو تواب و پرونده و سناریو سازی دارند. چون که پیوسته با سرکوب و تفتیش اندیشه ووارونه و تناقش گوئی سرکار داشته اند و اکنون نیز قلم بر دست و تحلیل گر و مفسر سیاسی و نظامی و ... شده اند . بنابراین مشخص است که اینان چگونه قلمزنی و تحلیل می کنند و روضه می خوانند و افق دید و اهداف شان چیست . به ویژه که سفت و سخت اعتیاد و آلودگی به ثروت و قدرت دارند و تلاش مذبوحانه می کنند که موقعیت حاکم بودن خودشان را بهر هر ترفند و تهدید و سناریو سازی و بهائی که شده حذف کنند تا همچنان جایگاه قدرت شان را از دست ندهند .

بنابراین عجیب و جالب است که کنون اینگونه مدعیان که قبلاً به نیروهای توپخانه ای معروف بودند. که پس از رئیس جمهوری شدن پاسدار چاقو کش احمدی نژاد ا ز اینان حزب پادگانی نامبرده می شود و از ویژگی های این ترمز بریدگان بدون دنده و کنترل نا پذیر رادیکال اقدام کردن است که بدون هیچگونه پاسخگوئی و سئوال و پرسش اعمال شان در پشت پرده هدایت و برنامه ریزی و پیگیری می شود . بلی عجیب کمدی و مسخره شده است که پاسدار یادداشت روز نویس از موضع فرار به جلو وآی دزد کردن مدعی مخالفت با تفریط و افراط و نا آگاهی شده و آن را محکوم کرده است. در صورتیکه خودش همچون پاسدار گماشته احمدی نژاد بطور مستقیم وافق و خواهان پادگانی و حوزوی کردن دانشگاه ها و پاک سازی و اخراج اساتید و دانشجویان دگر اندیش و آگاه و آزادیخواه می باشد. البته همانگونه که اشاره شد هدف و سیله را توجیه می کند . پس چون تحلیل از موضع بازجوئی و پرونده سازی علیه ی رقیب دوم خردادی تهیه و تنظیم می شود . بنابراین که ادعا وهدف سربازجو پاسدار شکنجه گر سناریو ساز غیر از اینگونه وارونه گوئی و تهدید نمودن و پرونده سازی کردن علیه ی رقیب نمی تواند باشد:

"نادانی اگرچه خصلتی است که بیشتر به عوام اطلاق می شود اما با مراجعه به عمل بسیاری از مدعیان نخبگی و روشنفکری و میزان تناقض رفتار آنها در دو حوزه افراط و تفریط معلوم می شود طیفی از این خواص و نخبگان هم به اعتبار دنیازدگی، ضعف بینش یا خودمداری در مرز جهل و علم قدم برمی دارند و طبیعتاً هر افراط و تفریط آنها غیر از نتایج زیانبار فردی، هزینه های گزاف اجتماعی را نیز در پی دارد. به ویژه اگر این مدعی نخبگی بخواهد به جای سرزنش خود دیگران را متهم کند یا برای خود شریک بتراشد. در انقلاب اسلامی ما هم مانند تاریخ صدراسلام، چهره ها وشهره ها و فعالانی پیدا شدند که راه کج کردند و در دور باطل افراط و تفریط افتادند اما به جای مذمت خویش تقلا کردند روند کلی انقلاب را زیر سوال ببرند تا از این طریق بتوانند دوباره فیگور پیشتازی و روشنفکری و متفاوت بودن بگیرند. این روند چه درصدر اسلام و چه امروز دو خاستگاه داشت: 1-غرض ورزی، دنیاطلبی و دور افتادن از فضیلت های نهضت اسلامی 2- ضعف بصیرت در فضای غبارآلود فتنه و گم کردن- یا کم اعتنایی- به ستاره راهنما در این فضا (ولایت و رهبری).اظهارات اخیر یکی از وزرای کشور سابق که در دام افراط و تفریط افتاد تا آنجا که به خاطر سردرگمی اش مورد ستایش و تمجید طیف وسیعی از جریان های ضدانقلاب (از صدای آمریکا گرفته تا گروهک نهضت آزادی و جبهه ملی و فدائیان خلق) واقع شد، صرفاً بهانه این نوشتار است. رجل سیاسی مورد بحث که نشریه توقیف شده وی تا مرز تبرئه و تطهیر رژیم صهیونیستی پیش رفت و خود وی نیز به خاطر مخالفت با ولایت فقیه مورد ستایش صدای آمریکا (عناصری نظیر سازگارا و نوری زاده) قرار گرفت اخیراً در دیداری خواستار عبرت گرفتن دیدارکنندگان از عملکرد وی می شود و آنگاه روحیه مطلق گرایی را به مبارزان پیش و پس از پیروزی انقلاب نسبت می دهد و سرانجام مدعی می شود �مسئولان مراقب باشند آمریکا در عمل به نیکی ها از جمهوری اسلامی سبقت نگیرد�! وی سپس فصل مشبعی را به ستایش از نظام استکباری آمریکا و رئیس جمهور جدید آن اختصاص می دهد و سرانجام به انکار پروژه براندازی می پردازد."

در دنباله سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس که مخاطب وی باید از قلمزان همسو با حسین مرعشی برادر همسر رفسنجانی باشد. همینطور روز نامه ی توقیف شده نیز ،همان روز نامه ی کار گزاران است که ار گان تبلیغاتی حزب کار گزاران وابسته به رفسنجانی می باشد که چرا انتقاد به اقدام موشک پرانی به خاک اسرائیل و کشتن مردم بی دفاع اسرائیلی کرد و این عمل را مشابه ی کشتن مردم فلسطین دانست و تأکید بر یک اقدام تروریستی بودنش کرد . ولی در جا از سوی حامیان حماس در وزارت فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید ارشاد توقیف و تععطیل شد. اکنون نیز از سوی همکاران و حامیان حماس و وزارت فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید در وق پاره ی کیهان ، وزیر کشور دوران مدعیان اصلاح طلبان و حامیان دوم خردادی های روز نامه ی توقیف شده ی کار گزاران مورد انتقاد شدید واقع شده اند. زیرا که با فرصت طلبی و ابزاری کردن دین و روش پرونده سازی و متهم کردن با اهرم دین فروشی ، رقبای دوم خردادی ها با خوارج دوران امام علی مقایسه شده اند و متهم و محکوم شده واین چنین وعده ی مورد تهدید جدی در آینده واقع شده اند. "

"آری در کشاکش میان جبهه حق و باطل نمی توان قیافه بیطرفی و روشنفکری گرفت، از حق رویگردان شد و هنوز ادعای دانایی و بینایی و رستگاری کرد. ولایت و رهبری، آن میزان و فرقان و آن مرز و محوری است که �جبهه� و �جهت� را آشکار نگاه می دارد و هر که از این حلقه روشنایی و نجات گریزد بی تردید بارکش غول بیابان شود. جریان ها و رجال سیاسی را با هر سابقه و عظمت و هیبتی، تنها با این میزان سنجش باید سنجید. دقیق ترین آسیب شناسی نهضت اسلامی نیز از همین مسیر میسر است.رجال سیاسی به چنین محاسبه ای درباره خویش سزاوارترند. قبله که گم شد چه تفاوت می کند به شرق ره بسپاری یا غرب. راستی، آخرین بار کی خود را با این ترازو وزن کرده اید؟
!"

در خاتمه اینکه به موازات بحران آفرینی وجنگ افروزی رون مرزی به خصوص در خاورمیلانه که دنبال می شود . از سوی دیگر رقابت وجنگ قدرت باندی و جناحی نیز سخت وجود دارد و تعقیب می شود . بطوریکه هرروز که سپری می شود روند جنگ و رقابت قدرت و ثروت و قبضه و انحصاری کردن آن که سخت در همه سطوح ادامه دارد بیشتر نمایان می شود . برای اینکه همانگونه که پیش بینی شده بود هرروز که به تاریخ برگزاری نمایش خیمه شب بازی انتخابات و انتصابات تقلباتی دوره ی دهم ریاست جمهوری نزدیک تر می شود . معلوم است که تهدید کردن ها و پرونده و سناریو سازی ها از سوی باند ما فیائی نیز وسعت و شتاب بیشتری می گیرد . زیرا که گفته شده بود که طراحان و برنامه ریزان سیاست کودتای خاموش و خزنده که دوم خردادی ها و رفسنجانی را کنار زدند و پاسدار گماشته احمدی نژاد چاقو کش را رئیس جمهور کردند و چنگ بر منابع و ذخایر اقتصای انداختند و تأسیسات هسته ای را در اختیار خود گرفته وهمه تلاش خود را متمر کز پیشبرد و دسترسی سلاح هسته ای کرده اند. حتی به خاطرش در عراق، دست به هر گونه جنایت و اقدامات تروریستی و ناامن سازی و آشوب گرائی زده و هنوز هم می زنند . همچنین در لبنان از طریق حزب الله لبنان جنگ 33 روزه بر پا کردند . همینطور در سر زمین فلسطین جنگ داخلی و برادر کشی بر پا کردند و نوار غزه را از طریق حماس جدا کردند تا که بتوانند جنگ 22 روزه در شرایط حساس و مورد نیاز راه اندازی کنند . که در بستر جنگ روانی و تبلیغاتی نوازه غزه بشود هم روزنامه ی رقیب کار گزاران را توقیف نمود .هم مدیر سئول و مقاله نویس و رقبای دوم خردادی را متهم به خوارج و زیادیخواه و دنیا و ثروت و جاه طلب متهم کرد تا که با اینگونه اتهام زدن و شمشیر داموکلس پس سر حریف و رقیب دوم خردادی گذاشتن بتوان با پرونده سازی علیه اشان مجدداً از صحنه حذف شان کرد وهمچنان موقعیت کود تاگران خاموش و خزنده در جایگاه قدرت انحصاری تقویت و تثبیت شود. تاکه طرح پروژه ی هسته ای و دسترسی به سلاح هسته ای با سرعت بیشتر دنبال و تکمیل کنند. فراموش نشود که در این گونه بازی و جنگ قدرت باندی و جناحی مردم نه محلی از اعراب دارند.نه اینکه هیچگونه مطالبات و نیاز و احتیاات پرداخت نا شده ای دارند .نه رشد تورم و گرانی و افزایش قیمت کالاها و فقر و بیکاری و شاف عمیق طبقاتی همراه با افزایش رو به رشد جو نارضایتی عمومی در جامعه وجود دارد تاکه نیاز باشد امثال سر باز جو پاسدار یاددشت روز به این مسائل به پردازند.
هوشنگ � بهداد
دوشنبه 7 بهمن ماه سال 1387
نقد و بررسی " عراق ; فرصت مناسب" روزنامه ی جمهوری اسلامی دوشنبه 7 بهمن ماه سال 1387
"اگر غرب تلاش مسئولانه برای تغییرات دمکراتیک در ایران نکند و متقابلاً فرصت را به حاکمان پدر خوانده ی تروریست جهانی بر ایران بدهند. خطر چشم انداز صلح وامنیت جهانی غیر قابل تصور می باشد"
رژیم تروریستی موج سوار و فرصت طلب آخوندی که همکاری با اشغالگران افغانستان و عراق را در راستای اهداف شوم و نفوذ خود در این دوکشور در پیش گرفت . زیرا نه اینکه دو دشمنش در این دو کشور سقوط کردند ، بلکه منجر به حضور و نفوذ و قدرت مانور دادنش در این دو کشور شد . یعنی در حقیقت برنده اصلی رژیم تر وریستی آخوندی شد. به خصوص اینکه در عراق سازمان مسلح مخالفش خلع سلا ح شد و شرایط غیر قابل انتظار ارزان و باد آورده ای در عراق برایش فراهم شد تا ضمن حضور در عراق و نفوذ در دولت عراق دست به اقدامات گسترده ی تروریستی و انفجاری و خرابکاری و آشوب گرائی و ناامن سازی در عراق بزند . لذا پس از باتلاق کردن عراق و باج گیری کردن در راستای پیگیری اهداف پروژه ی هسته ای عراق را تبدیل به کانون صدور تروریسم و بنیاد گرائی به منطقه ی خاور میانه کرد تا با گسترش و تعمیم و بسط سیاست تروریسم وبنیاد گرائی و ناامن وبی ثبات کردن منطقه ی خاور میانه تدارک جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان دیده شود تا که مکمل تلاش عبور از بحران هسته ای در شورای امنیت سازمان ملل بود . همچنین فشار و فضاسازی و جنگ روانی علیه ی حضور نظامیان آمریکائی در عراق نیز دنبال شد .

بنابراین از طرف دیگر بطور همسو کوشش و فعالیت گسترده در روند دشمنی کردن با مذاکرات صلح خاور میانه نیز در دستورکار قرار گرفت . همچنین از سوی دیگر مخالفت شدید با تصویب توافقنامه ی امنیتی آمریکا با دولت عراق تعقیب شد . ولی چون با تصوییب این توافقنامه رژیم تروریستی آخوندی بد جوری بازنده و شکست خورد . بنابراین برای جبران این شکست بلافاصله طرح بحران آفرینی و جنگ افروزی نوار غزه که از قبل طراحی شده بود سریع فعال شد تا اینکه منتهی به فاجعه ی 22 روزه نوار غزه گردید که قبل از رئیس جمهور شدن اوباما در آمریکا این پروژه کلید خورد تا که به دفاع تاکتیکی از حماس و اشک تمساح ریزی برای بیش از 1300 زن وکودک ساکنین نوار غزه زمینه ی مرگ گفتن و به آتش کشیدن تصویر اوبا ما در تهران نیز فراهم شود . زیرا که هدف فشار هرچه بیشتر بر اوباما برای اخراج نیروهای نظامی آمریکا از عراق می باشد . پس اکنون بی جهت نیست که اکنون ملای سر مقاله نویس با آویزان شدن به بیان اوباما که اذعان کرده است قصد برنامه ریزی خارج نمودن نیروهای نظامی آمریکا از عراق را دارد ، در دنباله ضمن متهم کردن آمریکا به حضور در افغانستان که چرا موجب تقویت نیروی نظامی بیشر آمریکا در این کشور شده است ؟ اما از طرف دیگر ضمن ابراز خوشحالی ملای سرمقاله نویس از نظر اوباما به اخراج نیرو های نظامی آمریکا از عراق که کرده، به مسئولین عراقی یا مخاطبین نفوذی رژیم تروریستی آخوندی در دولت عراق رهنمود داده است که می بایست تا دیر نشده از فرصت بدست آمده نهایت استفاده را بکنند و هرچه بیشتر فشار برروی اوباما برای اخراج نظامیان آمریکا در عراق بی آورند تا اینکه شرایط مناسب برای اشغال عراق از سوی پاسداران و رهبر لوطی جماران خامنه ای فراهم شود.

اما چراملای سرمقاله نویس این ضرب العجل را برای مقامات عراقی تعیین تکلیف کرده و تأکید نموده است که می بایست بطور عاجل از فرصت بدست آمده که اوباا فراهم کرده ستفاده کنند . زیرا که نگران از دست رفتن فرصت به دلیل وحشت از بد بینی ها می باشد که اینگونه با ابراز تأسف به به آن اعتراف شده است :

متاسفانه نشانه هائي وجود دارند كه احتمال پشيمان شدن اوباما و تغيير تصميم وي درباره عراق را تقويت مي كنند. يكي از اين نشانه ها اظهارات فرماندهان عالي رتبه ارتش آمريكاست كه بعد از سخنان اوباما درباره عراق گفتند : � هرگونه جدول زماني براي خروج كليدي براي تداوم دستاوردهاي امنيتي است � . اين جمله بدين معني است كه اولا هر تصميمي براي خروج نظاميان آمريكائي از عراق بايد با توجه به ملاحظات امنيتي گرفته شود و ثانيا رعايت چنين ملاحظاتي بدون تنظيم جدول زماني ميسر نخواهد بود. بديهي است كه تهيه جدول زماني و تنظيمات چنين جدولي بستر مناسبي براي اعمال نظر كساني است كه با خروج نظاميان آمريكائي از عراق موافق نيستند.
نشانه ديگر اطلاعاتي است كه درباره تحركات جديد نيروهاي ويژه آمريكا براي ايجاد ناامني هاي جديد در عراق وجود دارد. اين ناامني ها با اين هدف ايجاد مي شوند كه شرايط عراق كاملا ناامن جلوه داده شود و به اوباما گفته شود كه دولت عراق قدرت تامين امنيت اين كشور را ندارد و تنها راه اينست كه آمريكا به قرارداد امنيتي بغداد ـ واشنگتن پاي بند بماند. وجود � رابرت گيتس � وزير دفاع دولت بوش در همين سمت در دولت اوباما اين گمانه را تقويت مي كند چرا كه وي از طرفداران سرسخت ادامه حضور نظاميان آمريكائي در عراق و مخالف پايان دادن به اشغال اين كشور بود و يكي از پايه هاي اصلي امضاي قرارداد امنيتي آمريكا با عراق محسوب مي شود. با توجه به اين واقعيت هاست كه دولتمردان عراقي بايد تحركات زيادي از خود نشان دهند و قبل از آنكه تصميم اوباما درباره عراق عوض شود و همانند آنچه براي افغانستان در نظر گرفته براي عراق نيز چنان كند به اشغال عراق پايان دهند.

بالاخره اینکه ملای سرمقاله نویس همچون سران رژیم تروریستی آخوندی همانگونه که اشاره شد از تصویب توافقنامه ی امنیی میان دولت عراق با آمریکا بسیار ناخشنود و ناراضی است . بهمین دلیل اکنون نمایش این نارضایتی را این چنین با فزایش فشار برروی دولت نوری المالکی برای لغو کردن قراداد توافقنامه ی امنیتی با آمریکا را بروز داده و علنی کرده است :

"واقعيت اينست كه دولت نوري مالكي عليرغم موفقيت هاي قابل توجهي كه تاكنون داشته در مساله قرارداد باصطلاح امنيتي با آمريكا مرتكب اشتباه بزرگي شده است . اين قرارداد درست در زماني امضا شد كه دولت بوش در ضعيف ترين وضعيت خود قرار داشت و اوباما نيز در تبليغات انتخاباتي خود بارها اعلام كرده بود اگر پيروز شود نظاميان آمريكائي را از عراق خارج خواهد ساخت . در همان زمان بسياري از صاحبنظران به آقاي نوري المالكي تذكر دادند كه امضاي اين قرارداد در چنين شرائطي يك اشتباه است ولي او و بعضي احزاب سياسي عراق با محاسبات اشتباه خود به اين تذكرها بي توجهي نموده و دولت عراق را به چيزي متعهد كردند كه يك قرارداد استعماري و يك كاپيتولاسيون واقعي است و متاسفانه 20 روز قبل از شروع زمامداري اوباما بر آمريكا اجراي آن آغاز شد .
اكنون با توجه به زمينه اي كه اظهارات اوباما پديد آورده دولت عراق مي تواند قرارداد را لغو نمايد و به اشغال عراق توسط آمريكا پايان دهد. قطعا اگر از فرصت مناسبي كه پيش آمده بموقع بهره برداري نشود طرفداران ادامه اشغال عراق اوباما را پشيمان و با خود هم عقيده خواهند كرد و ملت عراق براي مدت نامعلومي در زنجير اسارت اشغالگران باقي خواهد ماند."

در خاتمه اینکه باید تأکید کرد که اشغال نظامی عراق بسیار اشتباه بود . زیرا که موجب شد تا که فضا و شرایط نفوذ و قدرت گیری ارتجاع مهار ناپذیر حاکم بر ایران در عراق فراهم شود و سریع آن را همراه با تروریسم به منطقه ی خاور میانه صادر نماید . از جمله شاهد دستآورد شوم و ضد انسانی جنگ 22 روزه ی نوار غزه بودیم که چگونه برای عملی شدن تخریب و دشمنی باروند مذاکرات صلح خاورمیانه آماده شد که رهبر لوطی جماران خامنه ای در خطبه ی نماز عید فطر سال گذشته در تهران کلید و فریاد این طرح جنگ افروزی را زده بود . بنابراین خطر ناک تر از اشغال نظامی عراق خروج بدون آینده نگری و پیش بینی عواقب آن از عراق می باشد . به خصوص اینکه اکنون طرز تفکر اندیشه ی بیادگرائی و تروریسم از مرکز ام القرای جهان اسلام از بیت جماران و تهران به عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین خاورمیانه شاخ آفریقا و پاکستان و هند رفته است . برای اینکه زمان نه چند دور نظاره گر بودیم که چگونه اقدامات تروریستی در هتل تاج محل هندوستان موجب تنش جدی میان پاکستان و هندوستان وبسیج و آماد باش مرزی میان هر دوکشوور شده است . مهمتر اینکه همکاری سپاه پاسداران با القاعده در افغانستان و پاکستان ضمن افزایش در گیری مرزی که میان دو کشور افغانستان با پاکستان شده وضعیت امنیت داخلی پاکستان را به مخاطره جدی مواجه ساخته است که با وجود داشتن بمب اتمی و مسلمان بودن کشور پاکستان و قدرت نفوذ افکار مدل طالبانی وولایت فقیه جماران که در پاکستان است . مشخص نیست که چه چشم انداز وحشتناک و غیر قابل تصوری در پیش روی می باشد . لذا با یک مقایسه شریط کنونی با سال 56 و قبل از کودتای نظامی در پاکستان و اعللام جمهوری اسلامی که در این کشور شد که الگوی مشابه ی آن در سال 57 در ایران زیر عبا و عمامه و آخوند نجام شد که حال خطر صلح و ثبات امنیت نه منطقه که جهان را تهدید می کند . به نظر می رسد که طراحان و برنامه ریزان غربی پس از گذشت 31 سال، اکنون می بایست آنقدر متوجه جدی بودن خطر رشد بنیاد گرائی اسلامی و تروریسم شده باشند که نبض آن در تهران می زند که باید سریع اقدام برای مهار کردن خطر کانونی کنند . یعنی اینکه بدون هر گونه درنگ و تأخیر تا رژیم پدر خوانده ی تروریست جهانی صاحب بمب اتمی نشده باید تلاش همه جانبه برای تغییرات دمکراتیک در ایران کنند
.

هوشنگ � بهداد
دوشنبه 7 بهمن ماه سال 1387
نقد وبررسی " بيدارى اسلامى تا دولت عدل جهانى (يادداشت روز("روزنامه ی کیهان شنبه 6 بهمن ماه سال1386
"اعتراف شده است که تلاش و تدارک جنگ افروزی با حزب الله لبنان و حماس در منطقه ی خاورمیانه ،پیش مقدمه ی انقلاب جهانی می باشد"
باز هم پیرامون جنگ نوار غزه پاسدار طلبه ی یادداشت روز نویس اعتراف کرده است که طراحی جنگ 22 روزه ی نوار غزه ادامه ی همان ایراد خطبه ی لوطی جماران خامنه ای در عید فطر سال گذشته کرد است که مخالفت و دشمنی آشکار با صلح اسرائیل در خاورمیانه بود که رهبران کشور های عربی بطور آشکارا تهدید به عدم شرکت در کنفرانس صلح خاورمیانه در آناپولیس آمریکا شد. زیرا که حال این طلبه پاسدار ابراز شادمانی کرده است که چگونه این جنگ 22 روزه ی نوار غزه موجب بر هم زدن تلاش معادله ی روابط عادی سازی اسرائیل با اعراب شده است . چونکه بحران سازی و جنگ افروزی و ناامن وبی ثبات بودن منطقه رمز ماندگاری وعامل بقای رژیم تروریستی آخوندی می باشد.

مسخره اینکه طلبه پاسدار یادداشت روز نویس با وارونه گوئی و پنهان کردن نقش رژیم تروریستی آخوندی در جنگ افروزی نوار غزه تلاش مذبوحانه کرده است تاکه از اقدامات فرمایشی موشک پرانی حماس به خاک اسرائیل چشم پوشی شود که موجب واکنش تهاجمی ارتش اسرائیل به نوار غزه شد . البته طلبه پاسدار یادداشت روز نویس جنگ 22 روزه ی نوار غزه با جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان را بهم دیگر پیوند زده شد و از اینان به نام جنبش استقلال طلبانه نام برده ونتیجه گرفته شد ه است که عامل اینگونه جنگ افروزی ها ش نیز سبب بیداری ملت های مسلمان منطقه شده است.

ناگفته نماند آنگونه دم خروس دروغ مستقل بودن پوشالی ادعای حزب الله وحماس از زیر عبای پاسدار طلبه ی یادداشت روز نویس بیرون زده شده است که با نقل قول کردن از جنگ حماس در نوار غزه از به عنوان کربلای دیگر نامبرده شده بیشتر گندش در آمده است. برای اینکه همانگونه که اشاره شد جنگ 22 روزه ی نوار غزه به جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان گره زده شده است که طراح و عامل شروع کننده اش سپاه پاسداران بود . به ویژه اینکه هیچگونه شکی هم در نقش دست داشتن سران رژیم تروریستی آخوندی در تدارک راه اندازی جنگ 33 روزه حزب الله لبنان همچون جنگ 22 روزه ی نوار غزه و جود ندارد .اما عجیب است که طلبه پاسدار یادداشت روز نویس در ادامه ی تناقض ووارونه گوئی خود اینگونه ابو ماذن رهبر حکومت خود مختار فلسطین و رهبر مصر و پادشاه عربستان متهم به سازشکاری وخائن بودن نموده است :

"های مقاومت اسلامی شروع شده و این رویه ادامه خواهد داشت. جریان سازش چه تشکیلات خودگردان به رهبری ابومازن و چه همراهان و همدستان خائن رژیم صهیونیستی نظیر سران کشورهای عربی مصر، عربستان و اردن همزمان با تثبیت �خط مقاومت� به حاشیه طرد شده و در شیب افول قرار گرفته اند."

فراموش نشود که اینگونه فتوای حکم خیانت برای رهبر فلسطین و سایر رهبران کشور های عربی صادر کردن تازگی تدارد . زیرا که سابقه ی تاریخی 3 دهه در ایران دارد و بیش از 0 12 هزار نفر اعدا م شد گان زندانیان سیاسی و تصیفه شد گان درونی مشابه ی همینگونه اتهامات متهم شده اند . زیرا که مرام و مسلک آخوندهای جنایتکار و شرکای حاکم شده ی دین فروش و دروغگو و صورت مسئله پاک کن بر ایران، اینگونه است که هرکه در کنار اینان نباشد چنین متهم به خیانت و جاسوسی و مجازات می شوند. البته پاسدار طلبه یادداشت روز نویس همچون نقش فلش و طوطی ملبغ را دارد که می بایست مأموریت دیکته شده را کپی و تکرار و نشخوار کند که مشابه یادداشت روز های می باشد که قبل از برپائی جنگ نوار غزه شروع شد و همچنان ادامه دارد که اکنون طلبه پاسدار یادداشت روز نویس پس از نمایش ادعای کمدی مستقل بودن برای حزب الله لبنان و حماس کردن، در دنباله چرندیدات و تهدید و هذیان گوئی های پاسدار احمدی نژاد و چاقو کش را تکرار کرده است که می خواهد جهان را احمدی نژادی کند و ساختار جهانی را تغییر دهد . پس این قلم نیز بر دست اعتراف کرده است که الگوی جنبش های ادعائی مستقل بودن جنبش حزب الله لبنان و حماس فقط مختص منطقه و ملت های مسلمان نمی باشد ، بلکه هدف الگوی برداری انقلاب رژیم تروریستی آخوندی و بر پا کردن و راه اندازی انقلاب جهانی می باشد .

به روایت دیگر مدعی یادداشت روز نویس، ناخواسته اذعان کرده است که به آشوب کشانیدن کشور های منطقه و خاوریانه پیش مقدمه ی دسترسی به سلاح هسته ای است که پشتوانه و تضمین کننده ی انقلاب جهانی ارتجاع و تسلط بر جهان می باشد.
بنابراین هر چه که زمان از برپائی جنگ 22 روزه نوار غزه سپری می شود و پیرامون آن تحلیل و تئوری پردازی می شود . ضمن اینکه بیشتر نمایان می شود که دربست بررسی و پیگیری مطالبات مردم به فراوشی سرده می شود .

از سوی دیگر اعتراف نقش سیاست صدور تروریسم و بنیاد گری برون مرزی و دخالت در امورد داخلی سران رژیم تروریستی آخوندی در سایر کشور بیشتر روش می شود که در بستر چه اهداف بلند پروازانه و جهان گشایانه ی کثیف رژیم پدر خواننده ی جهانی تروریست و ضد بشری است که دارد عریان و علنی می شود.

در خاتمه اینکه آنچه هنوز سئوال بر انگیز است که چرا سینه چاکان تجارت خون انسان ها با اینکه بدرستی می دانند که نقش رژیم تروریستی آخوندی در بحران سازی و جنگ افروزی و ناامن وبی ثبات کردن عراق و افغانستان و لبنان وفلسطین چیست؟ مهمر اینکه بطور دقیق می دانند که در راستای باج گیری هسته ای و تلاش برای دسترسسی به سلاح هسته ای می باشد . برای چه هنوز همچون کبک سر خودشان ر ا بر زیر برف برده اند و همچنان به سیاست خائنانه و پلید و خبیث تجارت خون انسان های خود با رژیم یاغی بین المللی و ترویستی آخوندی چشم دوخته و آن را ادامه می دهند؟ آنگونه که نقش دخالت گری اش در بر پائی جنگ نوار غزه را نادیده و محکوم نکرده اند؟
هوشنگ � بهداد

شنبه 6 بهمن ماه سال1386
نقد و بررسی " اوباما فقط تغيير رنگ !" روزنامه ی جمهوری اسلامی شنبه 6 بهمن ماه سال 1387
تعیین تکلیف کردن برای اوباما و دولت آمریکا در راستای دفاع از اهداف سران رژیم تروریستی آخوندی و پرو ژ ه ی هسته ای"
پس از 30 سال سپری شدن از حکومت ننگین عوامفریبان و دین فروشان و غارتگران وجنگ افروزان حاکم بر ایران، فضا آنگونه می باشد که مسئولان به جای ارائه بیلان عملکرد که چه کرده اند و بگویند شرایط اقتصادی کشور چگونه است و وضعیت معیشتی مردم در چه وضعیتی می باشد؟ در عوض به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب موسوم به دهه زجرهمین روز نامه ی جمهوری اسلامی در شماره ی امروز خود گزارش داده است که حماسه ی بزرگ حماس و حمایت از حزب الله لبنان بر گزار می شود و به جای پاسخگوئی و حضور مردم در صحنه تعداد 40 هزار پایگاه بسیجی مراسم سالگرد انقلاب را برگزار می کنند و جشن می گیرند . یعنی اینکه پاسخ به نیاز و مطالبات مردم ایران که 30 سال است پرداخت ناشده و انباشت شده است . اکنون قرار است که در فضای حکومت نظامی اعلام ناشده با حضور بسیج زائده ی سپاه پاسداران در صحنه این چنین داده شود . زیرا که کود تاگران خاموش و خزنده که نگرانی از خیزش و قیام عمومی به خصوص جوانان دارند. پس می بایست از طریق افزایش سرکوب و خفقان و ضرب و شتم معترضین از سوی نیروی انتظامی و گسترش اعدام ها و پلیسی و میلیتاریزه کردن فضابتوان جامعه ی انفجاری را کنترل کرد.
برای همین است که ملا سر مقاله نویس به جای بررسی و پراختن به ضعف نا توانی حکومت دولت و عدم پیگیری و پر داخت مطالبات مردم ایران به سیاست دخالت گری در امور داخلی دیگران و حاشیه رفتن و باج گیری و دفاع از جنگ افروزی می پرازد . بنابراین بی جهت نیست که سر مقالات به بررسی و تحلیل یک بعدی و تحریف گریانه ی و متناقض مسائل کشور های همجوار و خاور میانه و آمریکا و اسرائیل اختصاص داده می شود و با فلسفه آسمان و ریسمان بافی حوزوی آنگونه گزارش و نقل و قول و نظر و تحلیل داده می شود تا که ثابت گردد همه ایراد و اشکال دارند و انتقاد به آن وارد است و یا خائن و جنایتکار می باشند به جز حاکمان ایران ، یعنی اینکه پیوسته تلاش مذبوحانه می شود تا با پاک کردن صورت مسئله و گفتمان حقایق ، شرایط زار و وخیم و بحرانی رژیم تروریستی آخوندی بطور وارونه نمایش داده شود.

بنابراین شاهد می باشیم پس از اشاره و دفاع نکردن بطور مستقیم حماس در ابتدای سرمقاله به سراغ اوباما چرخش داده شده است تا که بزبان و شیوه ی گفتمان دیگر از اهداف طراحی شده پیگیری شود و چنین به مسئله فلسطین و افغانستان و عراق و رژیم تروریستی آخوندی برسد:

"مهمترين خطوط سياست خارجي آمريكا در منطقه خاورميانه كه مي تواند نشان دهنده چگونگي جهت گيري سياسي هر رئيس جمهور و دولتي كه در واشنگتن بر سر كار مي آيد باشد عبارتند از موضعگيري درباره فلسطين طرح خاورميانه اي تصميم گيري درباره ادامه يا پايان دادن به اشغال عراق و افغانستان موضعگيري در برابر گروه هاي افراطي دست آموز آمريكا مانند القاعده و طالبان و سرانجام نوع تعامل با جمهوري اسلامي ايران و فعاليت هاي هسته اي اين كشور."

اما در دنباله بلافاصله ترجیح بند شکر خدا و مشکل گشای گریز به صحرای کربلا زدن موضوع بوش کوچک و داستان جنگ 33 روز ه ی حزب الله لبنان و22 جنگ روزه ی حماس با نوار غزه و جنایات اسرائیل مطرح و تعقیب شده است و داستان مشکل آمریکا در عراق و افغانستان به این قضیه پیوند زده شده است . یعنی اینکه تلاش شده است تا که لقمه با دور سر چر خاندن از پس سر، در دهان گذشته شود . یعنی اعتراف و اثبات سیاست دخالت گری در کشور های همجوار و منطقه ی خاور میانه و اذعان سر مایه گذاری دراز مدت برروی حزب للله لبنان و حماس جزو اهداف طراحی شده ی استراتژیک و تضمین بقای رژیم تروریستی آخوندی نا مشروع و ضد بشری می باشد که منوچهر متکی وزیر آدمربای امور خار خارجه یا جاسوخانه ی خارجه اخیراً اعتراف آشکار کرده است که نوار غزه عمق امنیتی رژیم ترریستی آخوندی می باشد . البته این اعتراف بمعنی تقویت و دفاع و پشتیبانی از حماس برای دور کردن خطر با جنگ افروزی و بحران سازی و به خاک و خون کشیدن کودکان و زنان بی دفاع و گناه فلسطینیان نوار غزه است که می بایست هزینه ی خیانت و دفاع از پروژه ی هسته ای و وحشت بی آیندگی رژیم ترویستی آخوندی را متقبل شود و به پردازند.

بالاخره ملای سرمقاله نویس از موضع نماینده و سخنگوی ملت ای فلسطین و عراق و افغانستان و لبنان این چنین وظایف و برنامه ی کاری و مأموریت دولت اوباما را فرموله کرده است :

" دولت اوباما نسبت به امنيت رژيم صهيونيستي متعهد است . حماس بايد موجوديت رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسد .دولت قانوني فلسطين از نظر اوباما همانست كه محمود عباس در راس آن قرار داد نه حماس .دفاع موشكي مقاومت حماس در برابر تهاجم نظامي رژيم صهيونيستي از نظر اوباما محكوم است . گذرگاه رفح فقط بايد براي كمك هاي انسان دوستانه به غزه باشد و رساندن هرگونه سلاح به مردم غزه ممنوع است . تهاجم نظامي رژيم صهيونيستي به غزه از نظر اوباما چون نوعي دفاع از موجوديت اين رژيم بوده مشروعيت داشته و رئيس جمهور جديد آمريكا فقط در اينكه آمار كشته ها در غزه و اسرائيل بالا رفت ناراحت شد. برقراري صلح در فلسطين از نظر اوباما يعني حفظ موجوديت و امنيت رژيم صهيونيستي خلع سلاح گروه هاي مقاومت و رسميت دادن به دولت دست نشانده محمود عباس .ضمنا اوباما جرج ميچل را به عنوان دستيار ويژه خود مامور سفر به خاورميانه كرد تا به ايجاد تضمين براي دائمي شدن آتش بس در غزه كمك كند. از نظر اوباما تضمين دائمي شدن آتش بس در غزه به معناي حصول اطمينان به حفظ امنيت رژيم صهيونيستي است زيرا او با صراحت اعلام كرده حماس بايد از داشتن سلاح محروم باشد و تشكيلات محمود عباس با آموزشي كه از اردن مي بيند امنيت صهيونيست ها را در برابر تحركات فلسطيني ها تضمين نمايد. به همين دليل اوباما از عبدالله دوم شاه اردن به خاطر اينكه نيروهاي محمود عباس را تعليم مي دهد تا در برابر حماس و ساير نيروهاي جهادي بايستند و مبارزات ضد صهيونيستي آنها را سركوب نمايند قدرداني كرد. علاوه بر مساله فلسطين سياست اوباما در قبال اشغال افغانستان با گذشته تفاوتي را نشان نمي دهد. درباره عراق هرچند از تهيه برنامه اي براي خروج آمريكا از اين كشور صحبت مي كند اما اينكه اين شعار چه مقدار به عمل نزديك شود هنوز مشخص نيست . اظهارات اوباما درباره برقراري صلح در خاورميانه تا زماني كه منظور خود را از � صلح � مشخص نكند قابل اعتماد نخواهد بود. معمولا صلح مورد نظر دولتمردان آمريكائي تضمين تحقق اهداف خود آنها بدون در نظر گرفتن منافع ملت هاي منطقه است . بنابر اين بسيار بعيد به نظر مي رسد صلح مورد نظر اوباما براي خاورميانه چيزي متفاوت با آنچه اسلاف او در نظر داشتند باشد. در مورد جمهوري اسلامي ايران هر چند تحركات پشت پرده اي توسط اوباما و اطرافيان او وجود دارد لكن اظهارات وي در فاصله ميان انتخاب و دردست گرفتن رسمي زمامداري آمريكا نشان مي دهد رئيس جمهور جديد آمريكا نيز ايران را منهاي اصول و آرمان هاي جمهوري اسلامي و محروم از فعاليت هاي هسته اي ميخواهد و با ايراني كه بر اصول و آرمان هاي انقلابي پافشاري كند و حاضر نشود از حقوق قانوني خود در مساله هسته اي كوتاه بيايد همچون گذشته مشكل خواهد داشت . اتهام حامي تروريسم بودن و اينكه ايران بايد از فعاليت هاي هسته اي خود دست بردارد مطالبي هستند كه اوباما نيز آنها را تكرار كرده و نشان داده است كه او نيز سياست خصمانه عليه ايران را ادامه خواهد داد. علاوه بر اينها سياست هاي خاورميانه اي به ويژه در مورد فلسطين و لبنان و اشغال عراق و افغانستان با سياست هاي جمهوري اسلامي ايران در تضاد است . قطعا رئيس جمهور جديد آمريكا حاضر نخواهد بود اين تضاد را به نفع سياست هاي جمهوري اسلامي ايران حل كند. با توجه به اين واقعيت ها حداقل در زمينه سياست هاي خاورميانه اي رئيس جمهور جديد آمريكا با اطمينان مي توان گفت ورود اوباما به كاخ سفيد عليرغم شعار پرطمطراق تغيير فقط يك � تغيير رنگ � است و ديگر هيچ ! ."

در خاتمه اینکه به وضوح ملای سرمقاله نویس انتقاد به اوباما و دولت ایشان کرده است که چرا سیاست رئیس جمهور و دولت آمریکا در دفاع از اهداف هسته ای و نقض مداوم حقوق بشر و سیاست دخالت کردن در امور داخلی کشورهای همجوار و منطقه ی خاور میانه منطبق نیست وچرا از این سیاست نه دفاع که مخالفت و مبارزه خواهد کرد؟ خوب قرار است که چگونه گفته شود تا برای تجارت پیشگان جهانی خون انسان ها و مفت خوران و باج گیران دلالان و انگلان وواسطه گران لابی های فعال دو جانبه و دو طرفه فعال در پشت پرده قابل فهم باشد که داستان چیست و چگونه پرونده ی پنهان شده در پشت پرده وزیر میزی اکنون برروی میز گذاشته شده است که بدانند دیگر بیش از این امکان زیرآبی رفتن و مانور دادن و آدرس غلط دادن برای شان و جود ندارد. ضمن اینکه لو داده و فاش شده است که هدف از طراحی جنگ نوار غزه و پیوند زدن با جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان از سوی کدام کشور و در راستای چه اهدافی بوده است که قبل از رفتن یه کاخ سفید اوباما و تحویل گرفتن پست ریاست جمهوری جدید از بوش این جنگ راه اندازی شده است؟ بنابراین تجربه ی دیپلماسی شکست خورده ی 30 سال گذشته در قبل رژیم تروریستی آخوندی و یاغی بین المللی که پدر خوانده ی تروریسم جهانی و محور شرارت می باشد و کارنامه ی بس ننگین در زمینه ی نقض حقوق بشر و جنگ افروزی دارد . زیرا که آن را موهبت الهی می داند . به خصوص اینکه با تلاش گسترده دسترسی به سلاح هسته ای را دنبال می کند . پاسخ راه نهائی به جز کوشش جمعی بین المللی و پذیرش مسئولیت اقدام برای تغییرات دمکراتیک در ایران امکان پذیر نی باشد .
هوشنگ � بهداد
شنبه 6 بهمن ماه سال 1387