نقد و بررسی " سراب تغيير (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان پنجشنبه 10 بهمن ماه سال - 1387
"سیاست تغییر اوباما رئیس جمهور آمریکا اگر در راستای تعامل و تسلیم شدن به خواست های رژیم تروریستی آخوندی نباشد. این تغییر تاکتیکی و جزئی و سرآبی بیش نمی باشد"

طلبه پاسدار یادداشت روز نویس چون پیرو وتابع فلسفه ی آخوندی � حوزوی می باشد که گفته می شود دیگی که برای من نجوشد بهتر است که در آن کله ی سگ بجوشد . همچنین چون ملایان حاکم دنبال روی همان نظریه ای هستند که آخوند قرائتی که مسئول نهضت سواد آوزی رژیم تروریستی است که در 30 سال پیش اوایل انقلاب گفته بود که دست آخوند ها همیشه برای گرفتن ونه دادن دراز است . همچنین در برابر منتقدان که پرسش کرده بودند چرا آخوند ها بقدرت خزیده اند وچه موقع قرار است از قدرت کنار کشندافزوده بود که اگر چنانچه ملائی سوار خری شود هر گز پیاده شدنی نمی باشد . مگر اینکه یکی از این دو به میرند ؟ اکنون همتای قلمزن یادداشت روز نویس شده ی آخوند قرائتی، اینکه بدون به ماهیت و ساختار تغییر و اصلاح ناپذیر بودن رژیم تروریستی توجهی کند ، ولی چشم به تغییر شعار سیاسی و تاکتیکی و تبلیغاتی اوباما دوخته است و آن را در راستای غش کردن وی به آغوش حاکمان ایران تعبیر کرده است که اوباما می بایست فرصت دهد تا که رژیم تروریستی آخوندی بدون هیچگونه موانع و شرط و شروطی به تلاش دسترسی سلاح هسته ای خود ادامه دهد . در غیر اینصورت نه خبری از تغییر در آمریکا نمی باشد ، بلکه ادامه ی همان راه گذشته ی سیاست دولت بوش با کمی تاکتیک تغییر داده شده است که سرآبی بیش نیست.

از طرف دیگر طلبه پاسدار یادداشت روز نویس آنگونه پیرامون بحران اقتصادی آمریکا نظر و تحلیل داده و از ورشستگی بانک های آمریکائی داد سخن رانده و خبر داده است که گویا مشابه ی بدتر از آن در ایران وجود ندارد! همچنین طلبه پاسدار یادداشت روز نویس بدون آنکه بگوید که چرا هیچ مسئول یا مقامی در رژیم عوامفریب و دین فروش و جنگ افروز و غارتگر یافت نمی شود تا که حد اقل به مردم ایران پاسخگو باشد که چرا در برابر قول و وعده های دروغین داده شده اشان به مردم ایران نه اینکه انجام نشده اند، بلکه بد تر اینکه چرا وارونه بر ضد منافع عمومی کشور و مردم ایران اقدام کرده اند؟ درعوض یقه ی اوباما را گرفته است و گفته که در شرایط کنونی که بحران اقتصادی آمریکا وجود دارد وی قادر نیست در راستای قول تغییر داده شده به مردم آمریکا اقدام و عمل کند . همچنین افزوده که تغییرات ظاهری و جزئی در آمریکا هم هر گز نمی تواند پاسخگوی خواست مورد نظر مردم آمریکا و یا همسو با قول تغییر داده شده ی تبلیغاتی انتخاباتی ریاست جمهوری اوباما به اینان باشد. در دنباله همچون رهبر ولی فقیه یا لوطی جماران خامنه ای و گماشته اش پاسدار چاقو کش احمدی نژاد نتیجه گیری کرده است که سرمایه داری جهانی به سر دداری آمریکا در حال نزول و فرو پاشی می باشد.

البته روضه خوانی پیش مقدمه ای طلبه پاسدار یادداشت روز نویس بررسی و ارزیابی پیرامون مشکلات برون مرزی آمریکا است که گفته اوبا با آن مواجه می باشد . تا اینکه به چالش اصلی به رژیم تروریستی آخوندی و حضورش در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین رسیده است . البته در رأس این چالش داستان پروند ی هسته ای و تلاش برای دسترسی به بمب اتمی می باشد که این قلم بر دست در این مورد اینگونه مهمترین مشکلات سیاست خارجه ی آمریکا را دسته و طبقه بندی کرده و تحلیل داده است:

"در زمینه سیاست خارجی عمده مشکلاتی که دامن گیر این کشور شده دو چالش �وجهه جهانی آمریکا� و �خاورمیانه� است.آمریکا جهان اسلام را با جنگ های ویران گری روبرو ساخت. ابتدا بعد از واقعه 11 سپتامبر به بهانه مبارزه علیه تروریسم و نابودی القاعده- که جزیی از گروه های خودساخته سازمان جاسوسی آمریکا است- به افغانستان یورش برد. پس از آن نیز براساس یک دروغ بزرگ- وجود سلاح های زیرزمینی- به جنگ با عراق رفت. واقعاً چه کسی آمریکا را پلیس جهان خوانده و این حق را به آن داده است که به هر کجای دنیا لازم می بیند، مستکبرانه لشکرکشی نماید؟ مشکلی که بشریت از آن رنج می برد، �استکبار� کشورهایی چون آمریکاست که از عدالت تجاوز کرده و به سوی تسلط و سلطه جویی حرکت کرده اند.آیا تغییراتی که مدنظر اوباما است در مسیر رهایی از این مسئله خواهد بود؟ آیا او قادر است وجهه و چهره مخدوش آمریکا را نزد ملت های جهان بازسازی و ترمیم نماید؟ موضوع بعدی مسئله �خاورمیانه� است. خاورمیانه جایی است که اوباما بیشترین چالش های سیاست خارجی خود را در آنجا خواهد داشت؛ چرا که غیر از مسئله �ایران� که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، باید راهی برای خروج از دو باتلاق جنگ عراق و افغانستان یافته و نیروهای خود را از آنجا خارج کند. آیا عبور از این بحران و پاسخ به سؤالات و شبهات فراوانی که در این زمینه وجود دارد با یک جدول زمان بندی شده خروج مسیر می شود؟ حقیقت آن است که در شرایط موجود ملت آمریکا نمی تواند بیش از این خسارتها و زیان های اقتصادی و روانی ناشی از جنگ آمریکا در منطقه را تحمل کند. یکی از موضوعات پیش روی مستاجر جدید کاخ سفید، چگونگی برخورد و تعامل با �ایران� است. آمریکا در دشمنی 30ساله خود با نظام اسلامی ایران همه راهکارهای خود را به کار بسته و امروز پس از مشاهده ناکارآمدی آن اقدامات و عدم انزوای جمهوری اسلامی چاره ای جز پذیرش ایران قدرتمند در منطقه نمی بیند. اوباما علیرغم آنکه برای حل مسایل فی مابین مذاکره بدون پیش شرط و تعامل مستقیم با ایران را پیشنهاد کرده اما در اولین مصاحبه خود پس از استقرار در کاخ سفید، اتهاماتی چون تهدید علیه اسرائیل، حمایت از گروههای تروریستی و تلاش برای بدست آوردن سلاح اتمی را درباره ایران به کار برده است. سوزان رایس- سفیر جدید آمریکا در سازمان ملل- نیز برنامه هسته ای ایران را اولویت دیپلماتیک واشنگتن خوانده است:

همانگونه که اشاره شد از منظر طلبه پاسدار یادداشت روز نویس به هدف از تغییر سیاست در آمریکا بمنزله ی تعامل کردن با رژیم تروریستی آخوندی وتن دادن به خواست و اهداف و تسلیم شدن در برابر پیگیری سلاح هسته ای می باشد . بهمین دلیل با آویزان شدن به گفته ی خامنه ای لوطی جماران صحه بر این ادعای خود گذاشته است و اوباما را مهره ی بی هویت و بدون ایدئولوژی و عملگرای سیاسی تابع قدرت شت پرده با اختیارات محدود و انعطاف پذیر نسبت شرایط روز دانسته است . البته بدون آنکه توضیح داده شود که گویا رئیس جمهور یا رؤسای نهاد های دیگر رژیم تروریستی آخوندی همگی مستقل و دارای قدرت عمل و اختیار می باشند . حتی با فراموش کردن اعتراف خاتمی رئیس جمهور دوره ی مدعیان اصلاح طلبان که گفت نقشی بیش از تدارکاتچی برای نظام نداشت . البته که پاسدار چاقو کش احمدی نژاد جای خود دارد . چونکه یک گماشته ی حلقه بر گوش لوطی جماران و غلامک سپاه پاسداران است. بهر حال طلبه پاسدار در دنباله ی یادداشت روز و تحلیل خود تابلوی تعامل و مشکلات پیش روی اباما رئیس جمهور آمریکا با رژیم تروریستی آخوندی را چنین به تصویر کشا نیده و ترسیم نموده است :

"رئیس جمهور آمریکا باید تغییرات اساسی تری ایجاد کند. مقام معظم رهبری ستیز بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را فراتر از نزاع بین دو دولت می خوانند.جنگ ما و آمریکا جنگ هویت است. آمریکا باید حقانیت انقلاب اسلامی ایران را بپذیرد و اگر می خواهد باید با واقعیتی به نام جمهوری اسلامی ایران تعامل نماید.اوباما، هیلاری کلینتون را وزیر خارجه خود کرده است. اظهارات این دو درباره ایران و مواضعی که درباره سایر مسایل اتخاذ کرده اند، نشان می دهد که تفاوت زیادی با مواضع و سیاست های بوش و مک کین - نامزد جمهوری خواه- ندارند. مضافا اینکه با حفظ افرادی چون رابرت گیتس در پست وزارت دفاع، عملا ارتباط و پل میان دوره دوم بوش و دوره اوباما، برقرار خواهد شد.اما �تغییر � در آمریکا سرابی بیش نیست چرا که در سیستم حاکمه این کشور، سیاست های کلی و جهت گیری ها توسط قدرتهای سایه و پشت پرده تعیین می شود. تغییر افراد در کرسی های قدرت تغییری در سیاستهای کلی آمریکا ایجاد نمی کند. اوباما- یا هرکس دیگری که رئیس جمهور می شد- دقیقا همان استراتژی و راهبردی را در پیش خواهد گرفت که جرج بوش از رئیس جمهور قبلی آمریکا دریافت کرده و به آن عمل نمود. در این میان تنها ممکن است قدری شیوه ها و اسلوب کاری تغییر کند، نه کمتر و نه بیشتر.در نظام های لیبرال دموکراسی، نقش هر فرد- حتی اگر رئیس جمهور باشد- در حدود اختیارات قایل شده برای آن فرد تعیین می شود. رئیس جمهور هم توانایی تغییرات بنیادی و اساسی ندارد. در مورد اوباما این مساله قدری شدیدتر است چرا که وی در روز انتخاب تیم امنیت ملی خود، با اشاره به دوحزبی بودن دولت جدید، این دولت را عملگرا و نه ایدئولوژیست خواند.عملگراهایی چون اوباما- که سابقه سالهای فعالیت سیاسی اش این موضوع را تایید می کند- هرگز ایدئولوژی خاصی را در سیاست های خود جستجو نکرده و تلاش می کنند در موقعیت های مختلف، واکنش لازم را نشان دهند. به این ترتیب واکنش آینده وی در قبال ایران نیز تابعی از شرایط آینده داخل آمریکا، منطقه و بویژه ایران خواهد بود. ایران دست از آرمانهای خود نخواهد کشید. سیاست های کلی و راهبردی آمریکا نیز در نظام موجود حاکم بر آن ظاهرا تغییر جدی نخواهد کرد. به نظر می رسد �تغییر� اوباما در حد همان شعار تبلیغاتی باقی بماند."

در خاتمه اینکه همچون همیشه مطالبات مردم ایران آلت دست قدرتمندان حاکم و مانور بازی سیاسی خارجی قرار گرفته است. به خصوص مرتبط با تلاش برای دسترسی به سلاح هسته است که با اهرم و سنگر و سپر صدور تروریسم و بنیاد گرائی و سیاست دخالت گرائی در امور داخلی کشور های همجوار و منطقه دنبال می شود . به ویژه اینکه کوشش برای حضور هرچه بیشتر در عراق و لبنان و افغانستان شود که ادامه ی سیاست دخالت گری در امور داخلی فلسطین از طریق حماس و جهاد اسلامی و سوریه است . اما مسخره اینکه با نادیده گرفتن سیاست مقدمه سازی و گرد آوری و منتقل کردن اطلاعات غلط و وارونه پیرامون سلاح کشتار جمعی حکومت صدام حسین است که از طریق جاسوس چند جانبه احمد چلپی دنبال شد و بهانه ی لازم به بوش رئیس جمهور قبلی آمریکا و بلر نخست وزیر سابق انگلیس داد تا مدارک لازم برای تهاجم نظامی به عراق داشته با شند . همچنین با فراموش کردن اعتراف رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران که خطاب به بوش گفته بود که بوش می داند اگر چنانچه حمایت و همکاری ما نبود هنوز طالبان در افغنستان بر سر قدرت بود . اکنون از موضع فرار به جلو و با فرافکنی و پرونده سفید کردن، دربست بوش را متهم و محکوم به تهاجم نظامی و اشغال افغاسان و عراق کرده است و اوبامارا دنباله روی سیاست بوش معرفی کرده است . البته از طرف دیگر منافع ملی کشور و مطالبات مردم در راستای جنگ قدرت و ثروت باندهای مافیائی پایمال شده است. زیرا که برای حاکمان قبضه ی قدرت بهر بهانه و بهائی برای انحصاری کردن هرچه بیشتر انباشت ثروت، از هر چیز دیگرمهمتر است .از جمله پاسخ ندادن به مطالبات انباشت و پرداخت ناشده در 30 سال گذشته است . بنابراین اکنون نیز تهاجم و هتاکی کردن به اوباما و به آتش کشانیدن تصاویرش و مرگ نثارش کردن جدا از جنگ ونزاع قدرت جناحی و باندی و خیمه شب بازی نمایش انتخابات ریاست جمهوری دوره ی دهم نمی باشد.
هوشنگ � بهداد
پنجشنبه 10 بهمن ماه سال - 1387