نقد و بررسی " وقتى ابولهب لالايى مى خواند ! (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان شنبه بهمن ماه5 سال 1387
"وقتی شیوه ی حکومتی به سبک روضه منبری مسجد ی شده است . چرا پاسدار حسین شریعتمداری لالائی ابولهبی برای متهم و محکوم کردن پادشاه عربستان نخواند؟"
زمانیکه خمینی شیاد و عوامفریب فرمان هجوم و یورش به دانشگاه های سراسر کشور را از طریق ملیجک خودش علامه دهر ابولی خان بنی صدر صادر واجرا کرد و پس از به خاک و خون کشاندنیده شدن دانشگا ها ، نام این اقدام ترویج جهل گرائی و خرافات را انقلاب فرهنگی گذاشته شد. آنگاه سیاه چال های زندان را دانشگاه خطاب کرد و بساط روضه و منبر را به محیط دانشگاه کشانده شد تا هر جمعه های هفته خطابه های به حساب عبادی � سیاسی خوانده شود. تا که شرایط پیوند حوزه با دانشگاه فراهم گردد . به موازات آن جنگ ویرانگر و خانمان بر انداز 8 ساله ی ایران و عراق نعمت الهی نامیده شد. از سوی دیگر عنوان ملی مجلس شورا، به اسلامی تغییر نام داده شد . چون هدف ابزاری کردن مذهب در راستای اهداف شوم خائنانه و جنایتکارانه طراحی شده از سوی برنامه ریزان پشت پرده بود .

خلاصه آنقدر در 30 سل گذشته به نام مذهب جنایت و خیانت و عوامفریبی و دین فروشی و غارتگری شده است که اکنون همسو با طرح پادگانی کردن دانشگاه ها رؤسای دانشگاه ها نیز حوزوی و انتصابی و تحمیل شده است . خلاصه بساط حاکمیت مساجد نیز در رأس قرار گرفته و جزو اصول حکومت داری و دولت شده است . زیرا که به همان شیو ی روضه خوانی منبری مساجد و گریز به صحرای کربلا زدن حکومت داری می شود وجواب هر پاسخی داده می شود . یعنی جایگاه مذهب آنگونه ابزاری و نازل و افول یافته است که با آویزان شدن ونقب زدن به بر خی وقایع 1400 سال پیش یا نام ها تلاش مذبوحانه می شود تا با سفسطه گری گفتمان حوزوی که ابتدا مرغ بود یا تخمرغ یا دیوار موش دارد . موش گوش دارد . پس دیوار گوش دارد به همه سئوالات پاسخ داده شود .

برای همین است که پاسدار سربازجو و شکنجه گر بد نام حسین شریعتداری بر سر منبررفته است و در دفاع از جنگ افروزی حماس و متهم کردن رهبران کشور های عربی به خصوص علیه ی پادشاه عربستان از لالائی ابو لهب یاد کرده است. فراموش نشود با اینگونه روضه ی تاکتیکی و ابزاری ابو لهب خواند ن اکنون بهتر مشخص می شود که چرا خمینی دشمنی هسیتریک با دانشگاهیان و دانشجویان و قشر آگاه و روشنفکر و فعالان سیاسی داشت و خود پیروان این شیاد و جلاد بیشترین جنایات را زیر پرده ی دین در 30 سال گذشته علیه ی اینان انجام دادند تا با بسته شدن سنگ، سگ رها و آزاد شود .

از طرف دیگر آن سوی معادله دشمنی با آزادی و دمکراسی و سکولار لیسم است . زیرا که اگر دشمنی نشود . دیگر نه جائی برای دین فروشی و عوامفریبی باقی می ماند ونه لوطی جماران خامنه ای ئ سایر آخوند های متحجر و خرافاتی مشابه و حامی وی می توانند به بقای حکومت ننگین خود شان ادامه دهند . مهمتر آنکه امثال آلودگان و بد نام هائی همچون پاسدارسر بازجو وشکنجه گر حسین شریعتمداری نمی توانند با دجال گری و روضه خوانی و تصویر مار کشی و مار نشان دادن به عوامفریبی و وارونه گوئی و تحریف گری و کتمان کردن حقایق و پرونده و سناریو سازی کردن خود ادامه دهند. و در صورتیکه که خودش در کنار لوطی جماران و سپاه پاسداران و حماس در جنگ و فاجعه آفرینی نوار غزه شریک و سهیم می باشد: اکنون ولی شیادانه از موضع طلبکارانه دیگران را اینگونه متهم به لالائی خوانی ابو لهبی برای کودکان جان از دست داده ی نوار غزه کرده است :

1- دایه ای که می کوشید خود را مهربان تر از مادر نشان بدهد با تظاهر به محبت برای کودکی خردسال لالایی می خواند ولی کودک که به خاطر می آورد چه کتک هایی دور از چشم پدر و مادرش از دست همین دایه خورده و می خورد، نه فقط با لالایی دایه خوابش نمی برد بلکه لالایی گفتن او برایش چندش آور هم بود. نیم ساعتی از لالایی خواندن دایه گذشته بود که کودک با صدای بلند و به گونه ای که پدر و مادرش هم بشنوند به دایه گفت؛ خب! لالایی بس است! حالا دیگر دهانت را ببند و گوشم را آزار نده، می خواهم یک چرت بخوابم!2- ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی که در مقابل جنایات وحشیانه صهیونیست ها علیه مردم مظلوم و بی پناه غزه نه فقط مهر سکوت بر لب زده بود، بلکه مطابق اسناد موجود- از جمله اعتراف چندباره شیمون پرز رئیس جمهور و ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی- اسرائیل را به قتل عام مردم غزه تشویق و ترغیب نیز کرده بود و در طول نسل کشی 22روزه صهیونیست ها در غزه، هرگونه تظاهرات مردم عربستان علیه اسرائیل را حرام! و ممنوع! اعلام کرده بود، یک روز بعد از آتش بس- 30 دی ماه 19.1387 ژانویه2009- طی نطقی در اولین نشست اقتصادی سران کشورهای عربی! به گونه ای ناشیانه تلاش کرد ننگ همدستی خود با اسرائیل در قتل عام مردم غزه را �بی رنگ�! و یا دستکم، �کمرنگ�! کند.

پاسدار سربازجو و شکنجه گر حسین شریعتمداری در ادامه ی روضه ی وارونه خواندن خود تلاش برای پاک کردن صورت مسئله نموده است . چونکه با فراموش کردن نقش محوری سران رژیم تروریستی آخوندی و مطبوعات وابسته به آن که در برپائی جنگ نوار غزه که داشته اند . به خصوص نقش همین شکنجه گر و سخنگوی سپاه پاسداران و مدیر مسئول ورق پاره ی کیهان در بر پائی جنگ نوار غزه و دامن به آن زدن آنگونه برجسته و محرز می باشد که هر گز جای کتمان و انکار کردن وجود ندارد. اما عجیب است در شرایطی که رژیم ضد بشری وتروریستی آخوندی خودش مشروعیت ندارد . ولی اکنون این پاسدار یادداشت روز نویس با کمال وقاحت و پرروئی اینگونه سخنگو ونماینده ی مردم فلسطین شده و حکم محکومیت علیه ی پادشاه عربستان صادر کرده است:

"این در حالی است که اولاً؛ مردم فلسطین برخلاف خواسته مشترک رژیم صهیونیستی و سران خودفروخته عرب خواستار صلح- بخوانید سازش- با اسرائیل نیستند بلکه آزادی فلسطین از اشغال صهیونیست ها را دنبال می کنند، بنابراین اظهارات ملک عبدالله درباره دو گزینه صلح و جنگ، نه فقط تهدید ظاهری اسرائیل هم نیست، بلکه یادآوری و تاکید بر خواست دیرینه رژیم صهیونیستی برای متوقف کردن انتفاضه و مقاومت مردم فلسطین است. ظاهراً ملک عبدالله فراموش کرده است که همراه با حسنی مبارک در تماس های مکرر با شیمون پرز و اولمرت- به گفته این دو جنایتکار صهیونیست که هرگز از سوی مصر و عربستان تکذیب نشد- خواستار بمباران های وحشیانه مردم غزه تا محو و نابودی کامل حماس شده بودند تا آنجا که در طول 22 روز جنایت صهیونیست ها حاضر به محکومیت زبانی این جنایات نیز نشدند و رژیم مصر، حتی گذرگاه رفح را برای عبور زنان و کودکان باز نکرده بود!نوه عقیدتی سیاسی ابولهب فراموش کرده است همدستی او و حسنی مبارک با صهیونیست های وحشی در قتل عام مردم مظلوم فلسطین، فراموش شدنی نیست و به یقین مجازات سختی در انتظار آنها خواهد بود. این مجازات اگرچه سخت است ولی در این دنیا پشیمان کننده نیست ؛ زیرا فقط کسانی در این دنیا از مجازات سخت پشیمان می شوند که بعد از مجازات در دنیا باشند!"

در خاتمه اینکه اینگونه الم شنگه بر پا کردن و معرکه گیری سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری پیرامون دفاع از حماس و جنگ نوار غزه نمودن ودیگران را متهم به خیانت و جنایت جنگی کردن و حکم اعدام برای شان صادر کردن، ناشی از ضعف و در ماندگی و انزوای منطقه ای افشا و علنی شدن نامشروع بودن رژیم تر وریستی آخوندی و وحشت از قیام و خیزش مردم ناراضی و بی آیندگی اش می باشد که چون بقایش به بحران زی و بحران زا و بحران آفرینی و جنگ افروزی و آشوب گرائی و بی ثبات ناامن سازی کردن منطقه بستگی دارد . اکنون چون احساس خطر جدی کرده است . بنابراین برای تضمین حیات خفیف خائنانه ی اش سخت تلاش می کند تا که هر طوری شده به سلاح هسته ای دسترسی یابد . اما چون این پروژه ی هسته ای با موج مخالفت روز افزون جهانی مواجه شده است . لذا برای عبور از این بحران بر سیاست صدور تروریسم و بنیاد گرائی و جنگ افروزی و مداخله گری در کشور های همجوار و منطقه با تهدید جنگ افروزی کردن افزوده شده است . البته این سیاست مخرب و تروریستی و جنگ افروزانه و دشمنی با مذاکرات صلح وباج گیری کردن از طریق عوامل پاسداران و سپاه قدس در عراق و افغانستان و حزب الله لبنان و حماس در خاور میانه دنبال می شود .

هوشنگ � بهداد
شنبه 5 بهمن ماه سال 1387