یادداشت دریافتی- علیرضا میرزاعبدالله؛
بعد از حمله آمریکا به افغانستان و عراق در دو سوی ایران و بعد از سقوط طالبان و
صدام که هر دو تهدید استراتژیک ضد ایران محسوب می شدند ایران نفس راحتی کشید و
برای پر کردن خلاء قدرت عمده ای که در پس سقوط صدام و طالبان بوجود آمده بود
برنامه ریزی کرد. در عین حال نیم نگاهی هم به تهدیدهای ایالات متحده داشت.
بر این اساس صحبت های محرمانه عباس عراقچی مبنی بر خواب راحت نداشتن مسئولان نظام از ترس حمله دشمن در سالهای 2005-2006 در جلسه شورای سیاستگذاری صدا و سیما که به بیرون درز پیدا کرد گویای همین واقعیت هست.
در خلال این سال ها ایران به خوبی عمق استراتژیک خود را تعریف و به طبع آن در کل خاورمیانه بسط داد. نتیجه این شد که ایران از یک بازیگر درجه دو در خاورمیانه تبدیل به بازیگر درجه اول شد و حل بسیاری از مسائل منطقه ای بدون کسب رضایت از تهران میسر نیست.
این دگرگونی محصول بازی های هوشمندانه ایران و همینطور تقویت متحدان منطقه ای به وسیله حمایت سیاسی و مستشاری بود. از طرفی نباید از به تله انداختن ایالات متحده توسط ایران و به چالش کشیدن آن به خصوص در عراق به سادگی گذر کرد. گو اینکه آوازه سردار سلیمانی از همین منشاء سرچشمه می گیرد.
اما پرسشهایی که اکنون مطرح است مؤید این نکات است که: نقطه اوج جاه طلبیهای ایران کجاست؟ آیا ایالات متحده و دیگر قدرت های جهانی اجازه خواهند داد ایران به قدرت برتر منطقه تبدیل شود؟
اتمسفر بعد از مذاکرات هسته ای مملو از گمانهزنی ها مبنی بر چیره شدن ایران بر کل منطقه و قدرت گرفتن روزافزون ایران در خاورمیانه است. ایران نیز خود را محق به این امر میداند و براین اساس به تمدن طولانی، ساز و کارسیاسی مدرن تر، نیروی کار جوان و تحصیلکرده و قدرت نظامی و البته ایدئولوژی و تفسیر برتر خود از اسلام اشاره میکند. از دگر سو عربستان سعودی نیز همین جایگاه را برای خود متصور است و در این راستا به نفوذ خود در جهان اسلام و قدرت برتر هوایی خود تکیه میکند.
شاید ایران در بلند مدت بتواند هژمونی خود را بر منطقه دیکته کند و مهره های سیاسی را بر اساس بینش خود الویت بندی کند اما در کوتاه مدت با چالش های عدیده ای روبروست.
اگر ایالات متحده دست از حمایت بی چون چرا از اعراب دست میکشید راه برای ایران هموار می شد اما نکته اینجاست که ایالات متحده و دیگر قدرت های غربی مایل نیستند حداقل در کوتاه مدت و میان مدت منطقه را دو دستی تقدیم ایران کنند.
استدلالی که مطرح میشود بر این پایه استوار است که سیاست ایالات متحده عدم پیروزی قطعی هیچ یک از طرفین در خاورمیانه است. این سیاست دنباله رو سیاست آمریکا در جنگ ایران و عراق بود که آمریکا مایل نبود هیچ کدام از طرفین منازعه به پیروزی قاطعی برسد.
این سیاست موجب تداوم حضور قدرت های غربی در منطقه خواهد شد و وابستگی بیشتر نظامی و اقتصادی کشورهای منطقه را به ایالات متحده به دنبال خواهد داشت. به طور قطع این سیاست فرسایشی به ضرر ایران خواهد بود و باعث هدر رفت منابع بسیاری خواهد شد.
اما حال پرسش اینجاست که تدابیر ایران برای روبرو شدن با این چالش ها چیست و ایران چگونه باید سیاست خود را به ایالات متحده تفهیم کند؟
پاسخ به این پرسش مشکل ولی در عین حال شدنی ست. در عین حال بیشتر از اینکه سیاسی باشد اقتصادی است. ایران می بایست از فرصت های اقتصادی پسا تحریم نهایت استفاده را بکند.
در وهله اول بروکراسی پیچیده کشور باید شفاف شود. درهای کشور به سوی سرمایه گذاران خارجی باز شود. عمده واردات معطوف به خرید تکنولوژی و کالاهای سرمایه ای شود. وابستگی به صادرات نفت کم شود همانطور که مقام معظم رهبری سال ها پیش در یکی از خطبه های نماز جمعه فرمودند: "روزی باید آخرین درِ چاه نفت را ببندیم و فقط برای مصرف داخلی نفت استخراج کنیم". بنگاه های اقتصادی غیر پاسخگو می بایست تراز مالی خود را شفاف کنند و در زمره مالیات دهندگان قرار گیرند و بدون استثنا از تمامی واحد های تولیدی مالیات اخذ شود.
از دیگر سو در بعد سیاسی و نظامی ایران می بایست حمایت های خود از متحدان منطقه ای خود را ادامه دهد و زرادخانه خود را به روز نماید.
ایران برای اینکه قدرت کنشگر در منطقه باشد نیاز به بازوهای قدرتمند برای اعمال سیاست در منطقه دارد و سر پنجه این بازوان، قدرت نظامی و متقاعد کردن مخاطبان منطقه ای و بین المللی به کارایی این قدرت است. چنانچه کارایی زرادخانه ایران متقاعد کننده باشد بازدارندگی ایجاد خواهد شد و ابتکار عمل به دست ایران خواهد افتاد.
یکی دیگر از مؤلفه های یک قدرت منطقه ای حل و فصل مناقشات و تنش های منطقه ای است. ایران میبایست در تمام جبهه های درگیر در خاور میانه با استفاده از از تمام ابزارهای موجود اعمال قدرت کند و مخاطبان خود را متقاعد کند که راه حل تمام مشکلات از تهران میگذرد.
در این راستا جنبش های مردمی در سراسر منطقه کمک شایانی به سیاست منطقه ای ایران خواهند کرد. نباید فراموش کرد اگر ایران بتواند به هر طریق ممکن حتی نظامی چند مورد از مشکلات منطقه را حل کند آنگاه نزد مخاطبان بین المللی به عنوان عضوی مسئولیت پذیر در جامعه جهانی پذیرفته خواهد شد.
در دنیای امروز کلید واژه هر مشکلی پول است. پول است که قدرت میآفریند و خلق موقعیت مینماید. اگر خزانه ایران پر باشد قدرت مانور بیشتری در عرصه بین المللی خواهد داشت. ایران باید با توجه به ظرفیت های اقتصادی بی نظیری که دارد درهای کشور را باز کند. هر چه بیشتر سرمایههای خارجی در کشور باشد دست کشورهای دیگر برای مانور در برابر ایران بسته تر خواهد بود و بازدارندگی کشور را بیشتر خواهد کرد.
از بعد اقتصادی ایران باید کشورهای قدرتمند را به خود وابسته کند تا در کنار تواناییهای سیاسی و نظامی مظهر قدرت نوظهور در منطقه شناخته شود. نباید فراموش کرد آلمان و ژاپن فقط به واسطه قدرت اقتصادی جزو بازیگران تاثیرگذار بین المللی هستند. به زبان دیگر دست قدرت های غربی باید زیر ساطور ایران بیاید تا ایران بتواند رهبری منطقه را به عهده بگیرد.
بر این اساس صحبت های محرمانه عباس عراقچی مبنی بر خواب راحت نداشتن مسئولان نظام از ترس حمله دشمن در سالهای 2005-2006 در جلسه شورای سیاستگذاری صدا و سیما که به بیرون درز پیدا کرد گویای همین واقعیت هست.
در خلال این سال ها ایران به خوبی عمق استراتژیک خود را تعریف و به طبع آن در کل خاورمیانه بسط داد. نتیجه این شد که ایران از یک بازیگر درجه دو در خاورمیانه تبدیل به بازیگر درجه اول شد و حل بسیاری از مسائل منطقه ای بدون کسب رضایت از تهران میسر نیست.
این دگرگونی محصول بازی های هوشمندانه ایران و همینطور تقویت متحدان منطقه ای به وسیله حمایت سیاسی و مستشاری بود. از طرفی نباید از به تله انداختن ایالات متحده توسط ایران و به چالش کشیدن آن به خصوص در عراق به سادگی گذر کرد. گو اینکه آوازه سردار سلیمانی از همین منشاء سرچشمه می گیرد.
اما پرسشهایی که اکنون مطرح است مؤید این نکات است که: نقطه اوج جاه طلبیهای ایران کجاست؟ آیا ایالات متحده و دیگر قدرت های جهانی اجازه خواهند داد ایران به قدرت برتر منطقه تبدیل شود؟
اتمسفر بعد از مذاکرات هسته ای مملو از گمانهزنی ها مبنی بر چیره شدن ایران بر کل منطقه و قدرت گرفتن روزافزون ایران در خاورمیانه است. ایران نیز خود را محق به این امر میداند و براین اساس به تمدن طولانی، ساز و کارسیاسی مدرن تر، نیروی کار جوان و تحصیلکرده و قدرت نظامی و البته ایدئولوژی و تفسیر برتر خود از اسلام اشاره میکند. از دگر سو عربستان سعودی نیز همین جایگاه را برای خود متصور است و در این راستا به نفوذ خود در جهان اسلام و قدرت برتر هوایی خود تکیه میکند.
شاید ایران در بلند مدت بتواند هژمونی خود را بر منطقه دیکته کند و مهره های سیاسی را بر اساس بینش خود الویت بندی کند اما در کوتاه مدت با چالش های عدیده ای روبروست.
اگر ایالات متحده دست از حمایت بی چون چرا از اعراب دست میکشید راه برای ایران هموار می شد اما نکته اینجاست که ایالات متحده و دیگر قدرت های غربی مایل نیستند حداقل در کوتاه مدت و میان مدت منطقه را دو دستی تقدیم ایران کنند.
استدلالی که مطرح میشود بر این پایه استوار است که سیاست ایالات متحده عدم پیروزی قطعی هیچ یک از طرفین در خاورمیانه است. این سیاست دنباله رو سیاست آمریکا در جنگ ایران و عراق بود که آمریکا مایل نبود هیچ کدام از طرفین منازعه به پیروزی قاطعی برسد.
این سیاست موجب تداوم حضور قدرت های غربی در منطقه خواهد شد و وابستگی بیشتر نظامی و اقتصادی کشورهای منطقه را به ایالات متحده به دنبال خواهد داشت. به طور قطع این سیاست فرسایشی به ضرر ایران خواهد بود و باعث هدر رفت منابع بسیاری خواهد شد.
اما حال پرسش اینجاست که تدابیر ایران برای روبرو شدن با این چالش ها چیست و ایران چگونه باید سیاست خود را به ایالات متحده تفهیم کند؟
پاسخ به این پرسش مشکل ولی در عین حال شدنی ست. در عین حال بیشتر از اینکه سیاسی باشد اقتصادی است. ایران می بایست از فرصت های اقتصادی پسا تحریم نهایت استفاده را بکند.
در وهله اول بروکراسی پیچیده کشور باید شفاف شود. درهای کشور به سوی سرمایه گذاران خارجی باز شود. عمده واردات معطوف به خرید تکنولوژی و کالاهای سرمایه ای شود. وابستگی به صادرات نفت کم شود همانطور که مقام معظم رهبری سال ها پیش در یکی از خطبه های نماز جمعه فرمودند: "روزی باید آخرین درِ چاه نفت را ببندیم و فقط برای مصرف داخلی نفت استخراج کنیم". بنگاه های اقتصادی غیر پاسخگو می بایست تراز مالی خود را شفاف کنند و در زمره مالیات دهندگان قرار گیرند و بدون استثنا از تمامی واحد های تولیدی مالیات اخذ شود.
از دیگر سو در بعد سیاسی و نظامی ایران می بایست حمایت های خود از متحدان منطقه ای خود را ادامه دهد و زرادخانه خود را به روز نماید.
ایران برای اینکه قدرت کنشگر در منطقه باشد نیاز به بازوهای قدرتمند برای اعمال سیاست در منطقه دارد و سر پنجه این بازوان، قدرت نظامی و متقاعد کردن مخاطبان منطقه ای و بین المللی به کارایی این قدرت است. چنانچه کارایی زرادخانه ایران متقاعد کننده باشد بازدارندگی ایجاد خواهد شد و ابتکار عمل به دست ایران خواهد افتاد.
یکی دیگر از مؤلفه های یک قدرت منطقه ای حل و فصل مناقشات و تنش های منطقه ای است. ایران میبایست در تمام جبهه های درگیر در خاور میانه با استفاده از از تمام ابزارهای موجود اعمال قدرت کند و مخاطبان خود را متقاعد کند که راه حل تمام مشکلات از تهران میگذرد.
در این راستا جنبش های مردمی در سراسر منطقه کمک شایانی به سیاست منطقه ای ایران خواهند کرد. نباید فراموش کرد اگر ایران بتواند به هر طریق ممکن حتی نظامی چند مورد از مشکلات منطقه را حل کند آنگاه نزد مخاطبان بین المللی به عنوان عضوی مسئولیت پذیر در جامعه جهانی پذیرفته خواهد شد.
در دنیای امروز کلید واژه هر مشکلی پول است. پول است که قدرت میآفریند و خلق موقعیت مینماید. اگر خزانه ایران پر باشد قدرت مانور بیشتری در عرصه بین المللی خواهد داشت. ایران باید با توجه به ظرفیت های اقتصادی بی نظیری که دارد درهای کشور را باز کند. هر چه بیشتر سرمایههای خارجی در کشور باشد دست کشورهای دیگر برای مانور در برابر ایران بسته تر خواهد بود و بازدارندگی کشور را بیشتر خواهد کرد.
از بعد اقتصادی ایران باید کشورهای قدرتمند را به خود وابسته کند تا در کنار تواناییهای سیاسی و نظامی مظهر قدرت نوظهور در منطقه شناخته شود. نباید فراموش کرد آلمان و ژاپن فقط به واسطه قدرت اقتصادی جزو بازیگران تاثیرگذار بین المللی هستند. به زبان دیگر دست قدرت های غربی باید زیر ساطور ایران بیاید تا ایران بتواند رهبری منطقه را به عهده بگیرد.