دروغ نامه ی کیهان
شنبه اول بهمن ماه سال 1390
"نامزدان ریاست جمهوری در آمریکا که اتخاذ سیاست
موضع رادیکال علیه ی حاکمان ایران واهداف
هسته ای اش در پیش گرفته اند و به سیاست ترک نظامیان آمریکا از عراق اوباما انتقاد
می کنند. بنابراین مجموعه ی این عوامل موجب
اتخاذ موضع رادیکال اوباما علیه ی پروژه ی هسته ای رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی
ایران شده است .همزمان هم اتحادیه اروپا با اهرم شمشیر دامکلس تحریم نفتی و موضع مذاکره هسته ای تأکید نه بر سیاست وقت
کشی که معنی دار کرده اند که آشکارا زیرآب خواب پنبه دانه ای ولف لف خوری مدعی قلم
زن یادداشت روز نویس زده شده که شرایط
آنگونه که وی تحلیل داده به پیش نخواهد رفت که به نفع حاکمان تمام شود وپیروز
گردند"
مسأله پروژه ی هسته ای وتلاش به سلاح هسته ای بستگی به بود ونبود رژیم نا
متعارف ضد بشری دارد . زیرا که هیچ برگ برنده ای جز این اهرم برای باج گیری وتهدید
وبقای ننگینش ندارد . برای همین است که جارچیان
وقلم بردستان یادداشت نویس با قلم های اجار
ه ای و وامدار شان باید همچون حاکمان رژیم
فاشیستی مذهبی کودتایی که می دانند که تهدیدهای آمریکا جدی شده است. چونکه بلف آبکی
تهدید بستن تنگه ترمز موجب شده تا به کنج رینگ برده شود. چونکه بستر ساز شتاب
گرفتن تحریم های زنجیره ای شده است که بازتاب آن تحریم بانک مرکزی و آشفته بازار
قیمت دلار وسکه ی طلا شده است که افزایش
قیمت دلار داره بسوی نزدیک شدن افزایش 50%
می شود . ولی قلم زن عضو حزب الله و یادداشت روزنویس از موضع ضعف و ترس تلاش کرده
قدرت نمایی کند که تغییر تاکتیک دادنش عادی جلوه داده شود و کسی متوجه نشود چگونه
وی تلاش نموده با ضرب سیلی صورت سرخ کند.چونکه
تغییر وتحولات شتابداری که پیرامون سیاست تحریم وتهدید بطور موازی به پیش برده می
شود که مترادف به انزوای منطقه ای وجهانی رژیم نا متعارف و بربرمنش وتاریک اندیش
ایران شده است که همسو با اوضاع بحران داخلی شده که هر روز بیشتر بهم ریخته می شود .
بهرحال شرایط آنگونه است که وضعیت وخیم بحرانی اینگونه انکار ناپذیر است .ولی وی مأمور شده تا که وانمود
کند هم اهداف هسته ای صلح آمیز است . هم تفهیم نماید که آمریکا و اسراییل هم می دانند که هدف
دستیابی به سلاح هسته ای نمی باشد اگر
چنانچه هدف هم دست یابی به سلاح هسته ای باشد .چشم انداز دسترسی به بمب اتمی
دور و نه نزدیک نمی باشد. پس از موضع فرار
به جلو طرح های راهبردی غرب و آمریکا
را شکست خورده قلمداد نموده است .
آنگونه که آمریکا ی شکست خورده را این
چنین به ششلول بند مستأصلی تشبیه نموده که با خشاب عوض کردن مشغول شلیک کردن بی
هدف است:
"آخرين ارزيابي اطلاعاتي آمريكا درباره برنامه هسته اي ايران كه
با ارزيابي هاي اسرائيلي و اروپايي هم منطبق است اين است كه اگرچه برنامه غني سازي
ايران همچنان در حال پيشرفت است، اما در ايران تصميمي براي ساخت سلاح هسته اي
گرفته نشده و اساسا معلوم هم نيست در آينده گرفته شود. ورود به فاز
تحريم خريد نفت و تحريم معامله با بانك مركزي ايران در واقع به معناي گام نهادن در
مرحله پاياني استراتژي فشار است. در حالي كه آن سوي تحريم ها هيچ گزينه ديگري براي
تداوم راهبرد فشار وجود ندارد و گزينه حمله نظامي حتي از جانب اسرائيلي ها هم از
روي ميز برداشته شده، آيا به لحاظ راهبردي عاقلانه است كه آخرين اپيزود سناريوي
تحريم اينقدر زود روي پرده بيايد، آن هم در حالي كه آمريكايي ها خودبه خوبي مي
دانند به دلايل متعدد كه بحران اقتصادي و شكننده بودن اوضاع در مناطق دلار و يورو
اصلي ترين آنهاست، در واقع قادر به اجراي اين گزينه نخواهند بود؟آمريكا به شش لول
بندي مستاصل شبيه شده كه بي محابا در حال شليك آخرين گلوله هاي باقي مانده در خشاب
اسلحه خود است. آيا غير منطقي است اگر فرض كنيم اين شش لول بند بيچاره از چيزي تا
سر حد مرگ ترسيده و در حالي كه مي داند گلوله هايش در حال اتمام است، نمي تواند بر
وسوسه شليك فله اي آنها غلبه كند؟!آمريكايي ها 3
هدف تاكتيكي مهم عليه ايران تعقيب مي كنند.نخست، براي
آمريكا بسيار مهم است كه در آستانه انتخابات مصر مدل جمهوري اسلامي ايران را
بحراني و شكست خورده جلوه دهد. اين يك راهبرد دائمي نيست چرا كه آمريكايي ها مي
دانند تا ابد نمي توانند به اين بازي ادامه بدهند اما براي آمريكايي ها بسيار مهم
است كه در همان چند ماه اوضاع ايران به شدت بحراني جلوه كند. بنابراين يك دليل ترس
بي سابقه آمريكا اين است كه تصور مي كند احتمال دارد مدل ايران به نحو غير قابل
كنترلي تكثير شود.دوم، آمريكايي ها
به آغاز دور جديدي از ناآرامي سياسي و اجتماعي در داخل ايران عميقا دل بسته اند و
تصور مي كنند انتخابات مجلس نهم فرصتي براي آنهاست تا مجددا مدلي از ناآرامي هاي
سال 88 را با مشخصاتي جديد (كه در اينجا درباره آن بحث نمي كنيم) احيا كنند. بر
همين مبنا بود كه به جريان فتنه دستور داده شد انتخابات مجلس نهم را تحريم كند.سوم، تصور تا حدود زيادي احمقانه آمريكا اين است
كه مي تواند از طريق تشديد بي سابقه فشار بر ايران، ايران را ميان دو گزينه تداوم
حيات نظام يا تجديد نظر در برنامه هاي راهبردي هسته اي، موشكي و منطقه اي اش مخير
كند. آخرين ارزيابي هاي آمريكايي ها درباره الگوي رفتار ايران اين است كه ايران
تنها زماني دست از مقاومت در محيط سياست خارجي خواهد كشيد كه احساس كند اين مقاومت
ممكن است منجر به بروز بحراني در داخل براي آن شود. اكنون تصور آمريكايي ها اين
است كه در حال گام برداشتن در مسيري هستند كه نهايتا باعث خواهد شد ايران ميان
آينده نظام و تداوم برنامه راهبردي اش تضادي غير قابل حل ببيند و در نتيجه دومي را
به نفع اولي رها كند"
مسخره اینکه باز هم مدعی وارونه گوی یادداشت روز نویس با وجود اینکه هرروز تحریم ها
همراه با فشار بیشتر می شود .همچنین آمریکا کلی سلاح های مدرن وپیشرفته به کشور
های عربستان وشیخ نشین های خلیج فارس فروخته است ومی خواهد 15 هزار نظامی وارد خاک کویت
کند . از طرف دیگر طرح تمرین مانور نظامی با اسراییل دارد. تازه تهدید آبکی بستن تنگه ی هرمز به
بهانه ی مهم بسیج منطقه ای وجهانی وتقویت کننده ی سیاست تحریم نفتی شده است . ولی
وی از موضع فرافکنی مدعی شده که هدف
آمریکا وغرب نه قصد اقدام که ارعاب می باشد . برای اینکه مي دانند اين تهديدها از نوع مشت بسته است كه
باز شدن آن نشانه خالي بودن آن است. در نتیجه چنین موجب پیروزی رژیم فاشیستی مذهبی
در ماه های آیندهه و سال میلادی جدید خواهد شد:
"نكته مهم اما اين است كه ايران در تشخيص راهبرد آمريكا وتدوين يك راهبرد متقابل به هيچ وجه دچار كندي يا سوء محاسبه نشد. ايران مي دانست كه اولا بخش بزرگي از اين بازي عمليات رواني است و غربي ها بيش از آنكه قصد اقدام داشته باشند قصد ارعاب دارند. ثانيا از ابتدا روشن بود دست غرب بسته تر از آن است كه ادعا مي كند. بحران اقتصادي عميق به اضافه بحران هاي داخلي حاد در آستانه انتخابات هاي پر چالش ويژگي عمومي همه كشورهايي است كه اكنون وارد هماوردي استراتژيك با ايران شده اند. تجميع اين بحران ها خود به خود بسياري از گزينه ها را از روي ميز حذف و برخي گزينه هاي ديگر تا حد بي معنا شدن تعديل مي كند. ثالثا و مهم تر از همه اينها براي ايران روشن بود كه در مقطعي كاملا تاريخي قرار گرفته كه اگر بتواند براي مدت زماني محدود در مقابل فشارهاي دشمن مقاومت كند، آنگاه دوراني فرا خواهد رسيد كه اساسا در اثر 3 عامل تحولات ژئوپلتيكي عميق در منطقه، تضعيف بنيادين توان راهبردي غرب در اثر بحران هاي اقتصادي و اجتماعي و تقويت توان ملي ايران از طريق تلفيق پيشرفت هاي فني و حضور مردمي در صحنه انتخابات، پايه هاي راهبرد فشار-مذاكره را براي هميشه فرو خواهد ريخت و زمينه براي يك تغيير بنيادين در موقعيت بين المللي ايران و توان چانه زني آن با غرب فراهم مي شود. به عبارت ديگر، اين امر اكنون به طور كاملا شفاف ديده مي شود كه يك دوره محدود مقاومت، ايران را وارد يك دوره نامحدود مصونيت و امنيت خواهد كرد و بنابراين مقاومت توجيهي كاملا معقول دارد.به نظر مي رسد مجموعه اين اقدامات در زماني كوتاه اثر كرده و باعث تغيير جهت -و نه لزوما نزول- منحني فشار غرب شده است. در هفته گذشته علائمي پديدار شد كه نشان مي داد آمريكا، اسراييل و اروپا براي تشديد منازعه با ايران سقف قائل هستند و نمي خواهند شرايطي بوجود بيايد كه مجبور به عبور از آن شوند چرا كه مي دانند اين تهديدها از نوع مشت بسته است كه باز شدن آن نشانه خالي بودن آن است. اكنون معلوم شده به رغم همه سر وصدا ها گزينه هايي در اختيار ايران هست كه آمريكايي ها از آن مي ترسند و ابزاري هم براي غلبه بر اين ترس ندارند. تلاش براي كاهش سطح تنش با ايران يا درست تر بگوييم كنترل سقف تنش و جلوگيري از ورود آن به عرصه هايي كه آشكار كننده محدوديت هاي راهبردي آمريكاست، موفقيت بزرگ راهبرد تهديد در مقابل تهديد در مدت زماني كوتاه است. ماه هاي آينده و به طور كلي سال 2012 حاوي پيروزي هاي بسيار بزرگتر از اين هم خواهد بود"
"نكته مهم اما اين است كه ايران در تشخيص راهبرد آمريكا وتدوين يك راهبرد متقابل به هيچ وجه دچار كندي يا سوء محاسبه نشد. ايران مي دانست كه اولا بخش بزرگي از اين بازي عمليات رواني است و غربي ها بيش از آنكه قصد اقدام داشته باشند قصد ارعاب دارند. ثانيا از ابتدا روشن بود دست غرب بسته تر از آن است كه ادعا مي كند. بحران اقتصادي عميق به اضافه بحران هاي داخلي حاد در آستانه انتخابات هاي پر چالش ويژگي عمومي همه كشورهايي است كه اكنون وارد هماوردي استراتژيك با ايران شده اند. تجميع اين بحران ها خود به خود بسياري از گزينه ها را از روي ميز حذف و برخي گزينه هاي ديگر تا حد بي معنا شدن تعديل مي كند. ثالثا و مهم تر از همه اينها براي ايران روشن بود كه در مقطعي كاملا تاريخي قرار گرفته كه اگر بتواند براي مدت زماني محدود در مقابل فشارهاي دشمن مقاومت كند، آنگاه دوراني فرا خواهد رسيد كه اساسا در اثر 3 عامل تحولات ژئوپلتيكي عميق در منطقه، تضعيف بنيادين توان راهبردي غرب در اثر بحران هاي اقتصادي و اجتماعي و تقويت توان ملي ايران از طريق تلفيق پيشرفت هاي فني و حضور مردمي در صحنه انتخابات، پايه هاي راهبرد فشار-مذاكره را براي هميشه فرو خواهد ريخت و زمينه براي يك تغيير بنيادين در موقعيت بين المللي ايران و توان چانه زني آن با غرب فراهم مي شود. به عبارت ديگر، اين امر اكنون به طور كاملا شفاف ديده مي شود كه يك دوره محدود مقاومت، ايران را وارد يك دوره نامحدود مصونيت و امنيت خواهد كرد و بنابراين مقاومت توجيهي كاملا معقول دارد.به نظر مي رسد مجموعه اين اقدامات در زماني كوتاه اثر كرده و باعث تغيير جهت -و نه لزوما نزول- منحني فشار غرب شده است. در هفته گذشته علائمي پديدار شد كه نشان مي داد آمريكا، اسراييل و اروپا براي تشديد منازعه با ايران سقف قائل هستند و نمي خواهند شرايطي بوجود بيايد كه مجبور به عبور از آن شوند چرا كه مي دانند اين تهديدها از نوع مشت بسته است كه باز شدن آن نشانه خالي بودن آن است. اكنون معلوم شده به رغم همه سر وصدا ها گزينه هايي در اختيار ايران هست كه آمريكايي ها از آن مي ترسند و ابزاري هم براي غلبه بر اين ترس ندارند. تلاش براي كاهش سطح تنش با ايران يا درست تر بگوييم كنترل سقف تنش و جلوگيري از ورود آن به عرصه هايي كه آشكار كننده محدوديت هاي راهبردي آمريكاست، موفقيت بزرگ راهبرد تهديد در مقابل تهديد در مدت زماني كوتاه است. ماه هاي آينده و به طور كلي سال 2012 حاوي پيروزي هاي بسيار بزرگتر از اين هم خواهد بود"
در خاتمه اینکه وضعیت بحرانی داخلی
هر چه به زمان برگزاری نمایش خیمه شب بازی 12 اسفند نزدیک تر می شود . سمت وسوی
رقابت وتضاد و شکاف های باندی رادیکال تر
می شود . آنچنانکه بنابر تأکیدات سایت های حامی رئیس جمهور پاسدار گماشته احمدی
نژاد در بهمن ماه وضعیت مشخص می شود . از
طرف دیگر بحران هسته ای وتهدید بستن تنگه هرمز
هم موجب تنشی شده است که هرروز سپری می شود مقامات آمریکایی بیشتر از سیاست
خائنانه ی مماشات گری سابق فاصله می گیرند
وتند تر بر خورد می کنند. چون اشراف دارند هم سیاست وقت کشتی ماراتونی نخ نما شده ی مذاکره ی هسته ای بر ضد خودش تبدیل شده است .
برای همین دیگر برای بند بازان مسئولان
هسته ای رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی ایران
همچون گذشته امکان شامورتی بازی و پنهانکاری
وپشتک و وارو زدن در مورد هدف نظامی هسته ای وجود ندارد . از سوی دیگر سیاست صدور
تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز که موازی مداخله گری در امور داخلی کشور های
منطقه به خصوص عراق و عربستان وبحرین دنبال شده است که همسو با سیاست حمایت از بشار
اسد رئیس جمهور جنایتکار برای سرکوب کردن معترضان سوری می باشد . همچنین حاکمان
ایران با ترکیه هم بدلیل اختلاف سیاست نسبت به سوریه و نصب موشک سپر دفاعی در خاک سوریه دچار تنش
رابطه شده اند .در صورتیکه ترکیه هم روابط دیپلماتیک با آمریکا واسراییل وهم با کشور
های عربی به ویژه عربستان دارد . همینطور ترکیه عضو پیمان ناتو می باشد. بعلاوه
ترکیه از طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور
عراق حمایت می کند ومخالف شیوه ی نخست
وزیر عراق نوری مالکی مزدور وخائن ودست
نشانده در مورد توطئه گری علیه طارق الهاشمی می باشد . مهمتر اینکه نامزدان ریاست
جمهوری در آمریکا که اتخاذ سیاست موضع
رادیکال علیه ی حاکمان ایران واهداف هسته ای اش در پیش گرفته اند و به سیاست ترک
نظامیان آمریکا از عراق اوباما انتقاد می کنند. بنابراین مجموعه ی این عوامل موجب اتخاذ موضع رادیکال
اوباما علیه ی پروژه ی هسته ای رژیم فاشیستی مذهبی کودتایی ایران شده است .همزمان
هم اتحادیه اروپا با اهرم شمشیر دامکلس تحریم
نفتی و موضع مذاکره هسته ای تأکید نه بر
سیاست وقت کشی که معنی دار کرده اند که آشکارا زیرآب خواب پنبه دانه ای ولف لف
خوری مدعی قلم زن یادداشت روز نویس زده شده که شرایط آنگونه که وی تحلیل داده به پیش نخواهد
رفت که به نفع حاکمان تمام شود وپیروز گردند .
هوشنگ
بهداد
دروغ نامه
ی کیهان شنبه اول بهمن ماه سال 1390
مقاومت محدود ، مصونيت نامحدود (يادداشت روز)