اوین نامه ی کیهان 2 شنبه 11 بهمن
ماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان " هر طفل ني سوار كند
تازيانه اش! "
هیچ خوش باوری توی کتش نمی رود که هدف وشیوه
بازجویی ازمتهمان سیاسی برخورد
معقول و واقع گرایانه و از موضع حقوق بشری
وبیطرفانه است . به خصوص دررژیم فاشیستی
مذهبی قرون وسطایی که عوامفریب ودروغگو و دین فروش است و بقای ننگینش مدیون سیاست
جنگ افروزی و سرکوب وسانسور و اقدامات تروریستی داخل وبرون مرزی است .
ازسوی دیگراهرم تبلیغات دیگر دشمن بیگانه هراسی هم دارد که
تاریخچه ای تقریباً معادل عمر ننگین رژیم
ضدبشری ولایت فقیه دارد . حال تصویر کنیدیک سربازجوی اعتراف گیر و تحریف گر
اطلاعاتی روزنامه نگارو تحلیل گر با موضع ضد آمریکایی شده باشد. مهمتر اینکه جنگ
قدرت وثروت باندی وجناحی بسیار حاد شده وبه مرحله حساس وخطیرر سیده باشد .چون
رقابت نمایش انتخابات ریاست جمهوری 96 درپیش است که هرمدعی تلاش می کند برنده این نمایش انتخابات ریاست جمهوری
باشد .
برای همین سربازجو شریعت نداری بدون توجه به تاریخچه اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58
درتهران کند که تاکنون بازار شعاری تبلیغاتی ضد آمریکایی تا حال بسیار داغ بوده
است .البته در پشت پرده خبرهای دیگری بوده و
پیگیری شده است ولی چون مردم نامحرم و دانستن حق شان نبوده است پس در جریان
قرار نگرفته اند .
بگذریم با رئیس جمهور شدن ترامپ واقدام اخیرش که اجازه ورود
به شهروندان برخی از کشورها از جمله رژیم تروریستی ولایت فقیه به آمریکا را نمی هد
.تبدیل به بهانه مناسبی شده است تا سربازجوشریعت نداری ازموضع ضدآمریکایی سخت به
رقیب بتازد ومخالفت با برجام کند .همچنین دولت روحانی را تهدید کند که باید متقابل
به مثل با سیاست ترامپ کند و مانع از ورود اتباع آمریکایی به ایران شود . بنابراین
برای پیش زمینه چنین مقدمه چینی علیه دولت روحانی ومدعیان اصلاح طلب کرده است :
از چندماه قبل که برخي از جماعت مدعي اصلاحات و داعيه دار اعتدال
براي پيروزي کلينتون دست به دعا برداشته و شايد از آنجا که دعاي خود را مستجاب
تلقي مي کردند، پيشاپيش پيروزي خانم کلينتون را جشن گرفته و تصوير بزرگ او را بر
صفحه اول روزنامه هاي زنجيره اي نشانده بودند، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم
اصفهان با حکمتي هشداردهنده تاکيد کردند؛ «برخلاف عده اي که در دنيا براي نتيجه
انتخابات آمريکا عزا گرفته اند يا عده اي ديگر که شادي مي کنند، ما نه عزا مي
گيريم و نه شادي مي کنيم، زيرا براي ما فرقي نمي کند و هيچ نگراني هم نداريم».
دوستاني
که شخصيت سياسي ترامپ را بيرون از هويت آمريکا ارزيابي مي کنند بايد به اين پرسش
پاسخ بدهند که مگر اوباما و دولت او در کينه توزي و دشمني با ايران اسلامي و جنگ
افروزي و قتل عام مردم بي پناه و بي گناه منطقه و راه اندازي تروريست هاي تکفيري
که آشکارا ايران را هدف اصلي خود معرفي مي کردند، با آنچه ترامپ ادعا مي کند که در
پي آن است کمترين تفاوتي داشته اند؟! مگر دولت اوباما، سند ذلت آفرين برجام را به
کشورمان تحميل نکرده است؟ مگر در مقابل امتيازات نقد فراواني که گرفته است فقط يک
مشت وعده نسيه تحويل نداده است که اين وعده هاي نسيه را نيز يکي پس از ديگري نقض
مي کند؟ و ده ها و صدها اقدام خصمانه ديگر که فهرست آن هم مثنوي هفتاد من کاغذ
خواهد بود. آيا اين واقعيت هاي تلخ قابل انکار است؟!
اکنون به
موضوع اصلي يادداشت پيش روي مي رسيم و آن اشاره به ديدگاه فاجعه آفريني است که
ترامپ را تافته اي جدابافته از ماهيت آمريکا و متفاوت با ساير روساي جمهور اين
کشور، از جمله اوباما تلقي مي کند. توضيح آن که اين روزها برخي از مدعيان اصلاحات
و داعيه داران دولت اعتدال با تاکيد بر تفاوت ترامپ با اوباما و «افراطي» و
«تندرو» دانستن او، اين توهم را القاء مي کنند که در مقابل ترامپ تندرو و افراطي
نبايد دست به اقدامات تندروانه و افراطي بزنيم! اين گزاره در صورتي قابل قبول است
که آقايان مانند سه سال و چند ماه گذشته، غيرت ديني و ملي و ضرورت مقابله با کينه
توزي هاي آمريکا و متحدانش را مصداق «تندروي»! و «افراطي گري»! ندانند و بر اين
باور خطرآفرين و ذلت بار نباشند که براي در امان ماندن! از وحشي گري هاي آمريکا
بايد با کدخدا کنار آمد! و يا دست از انقلابي گري کشيد! نتيجه طبيعي اين ديدگاه که
متاسفانه در ميان برخي از دولتمردان ديده مي شود، بالابردن دست ها در مقابل حريف و
تن دادن به زورگويي ها و باج خواهي هاي آمريکاست، يعني همان رويه اي که دولت
يازدهم تاکنون دنبال کرده است و نتيجه فاجعه بار آن هم اکنون روي شانه ملت سنگيني
مي کند و دولت محترم هنوز توضيح نداده است از نرمش هاي چند ساله در مقابل آمريکا
غير از خسارت محض و فدا کردن منافع ملي چه به دست آورده است که هنوز هم در پي
ادامه آن است؟!
نويسنده: حسين شريعتمداري
1- اين روزها و مخصوصا بعد از امضاي اولين سند ضدايراني از سوي ترامپ که به يقين، آخرين آنها نيز نخواهد بود، برخي از مدعيان اصلاحات و داعيه داران اعتدال، اصرار دارند که شخصيت دونالد ترامپ را بيرون از هويت آمريکا و تافته اي جدابافته! يا وصله اي ناهمخوان و ناجور با ساختار و ماهيت رژيم استکباري و خونريز اين کشور تعريف کنند. جماعت ياد شده، ترامپ را رئيس جمهوري «تندرو» و «افراطي» معرفي مي کنند که با اوباماي ميانه رو و مودب فاصله اي پُرناشدني دارد! آنان تظاهرات خياباني و اعتراض گسترده مراکز تصميم ساز و سياست پرداز آمريکا عليه رياست جمهوري ترامپ را نيز از سنخ نگراني هاي خود تلقي مي کنند و حال آن که اين دو نگراني جداگانه اي دارند.
نگراني سياست پردازان و تصميم سازان آمريکايي و اروپايي از آن است که مبادا ترامپ نسخه آمريکايي گورباچف باشد و آمريکا را به سرنوشتي دچار کند که گورباچف براي شوروي سابق رقم زد. اين نگراني از آنجا ريشه مي گيرد که ترامپ اگرچه با گورباچف تفاوت ماهيتي دارد و اولي کاپيتاليست و دومي کمونيست بوده است ولي وجه اشتراک آنها «ساختارشکني با هدف اصلاح سيستم است» گورباچف نظام کمونيستي را نيازمند اصلاحاتي در دو عرصه اقتصادي (پروسترويکا) و سياسي (گلوسنوست) مي دانست و ترامپ نيز مدعي دنبال کردن همين اهداف در نظام سرمايه داري است. سردمداران آمريکايي و اروپايي مي دانند که آمريکا و اروپاي بحران زده در مقابل اين ساختارشکني ها به شدت آسيب پذير هستند. ملاحظه مي شود که اين نگراني با نگراني - بخوانيد توهم - برخي از جريانات داخلي تفاوتي در حد و اندازه تضاد دارد.
و اما، چرا نقد اين ديدگاه را ضروري مي دانيم؟ پاسخ آن را در ادامه يادداشت پيش روي و در فاجعه اي که طرز تلقي ياد شده مي تواند به دنبال داشته باشد پي مي گيريم.
2- ترامپ نسخه بي روتوش آمريکاست، همان «دست چدني» است که از دستکش مخملين بيرون آمده است. او با برف زمستاني فرود نيامده بلکه خروجي ساختار نظام و برگزيده جامعه آمريکاست و اگر در تاکتيک ها با اوباما تفاوت داشته باشد در استراتژي اتفاق نظر دارند و هدف يا اهداف مشترکي را دنبال مي کنند و مخصوصا در دشمني و کينه توزي عليه ايران اسلامي کمترين اختلاف نظري با يکديگر نداشته و ندارند. اوباما مي گفت - و افتخار مي کرد - که با برجام و بدون شليک يک گلوله، برنامه هسته اي ايران را مهار کرده ايم و مدعي بود مهار اقتدار نظامي، برنامه موشکي و حضور منطقه اي ايران، گام هاي بعدي است و ترامپ مي گويد با پاره کردن برجام، برنامه هسته اي ايران را مهار خواهم کرد و اقتدار منطقه اي را از اين کشور سلب مي کنم! ترامپ و کلينتون در جريان تبليغات انتخاباتي در دشمني و کينه توزي عليه ايران اسلامي با يکديگر مسابقه گذاشته بودند و نشان مي دادند که ذات آمريکا با کشورهايي که مي خواهند مستقل باشند و زير بار زور و باج خواهي نروند، خصومت جدي و تمام نشدني دارد و اين ماهيت استکباري آنگونه که طي سي و چند سال گذشته شاهد بوده ايم با حضور دموکرات ها و يا جمهوريخواهان در هيئت حاکمه آمريکا کمترين تغييري نمي کند.
چندماه قبل که برخي از جماعت مدعي اصلاحات و داعيه دار اعتدال براي پيروزي کلينتون دست به دعا برداشته و شايد از آنجا که دعاي خود را مستجاب تلقي مي کردند، پيشاپيش پيروزي خانم کلينتون را جشن گرفته و تصوير بزرگ او را بر صفحه اول روزنامه هاي زنجيره اي نشانده بودند، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم اصفهان با حکمتي هشداردهنده تاکيد کردند؛ «برخلاف عده اي که در دنيا براي نتيجه انتخابات آمريکا عزا گرفته اند يا عده اي ديگر که شادي مي کنند، ما نه عزا مي گيريم و نه شادي مي کنيم، زيرا براي ما فرقي نمي کند و هيچ نگراني هم نداريم».
3- جماعت ياد شده داخلي، فرمان اجرايي اخير ترامپ براي ممنوعيت ورود اتباع هفت کشور به آمريکا را که ايران نيز نه فقط يکي از آنها بلکه به گونه اي که اشاره خواهيم کرد اصلي ترين آنهاست، نشانه تندروي ترامپ و تفاوت او با اوباما مي دانند و حال آن که؛
الف: سند مورد اشاره در دوران اوباما تهيه و تدوين شده بود ولي عمر دولت او فرصت اجرايي کردن آن را نداده بود و ترامپ بدون اين که کمترين تغييري در آن بدهد- تاکيد مي شود بدون کمترين تغييري- فرمان اجراي آن را صادر کرده است. متن فرمان اجرايي ترامپ قابل دسترسي است. در جاي جاي اين متن به مفاد سند قبلي که از سوي دولت اوباما تهيه گرديده بود، استناد شده است. از جمله آمده است که فرمان ترامپ برگرفته از بخش 212 و بخش 301 قانون اقدامات تابعيتي و مهاجرتي مصوب دولت اوباما و کنگره آمريکاست.
ب: ديروز «شان اسپايسر»، سخنگوي کاخ سفيد در مصاحبه با شبکه تلويزيوني A.B.C گفت؛ «فرمان اجرايي ترامپ براي ممنوعيت ورود اتباع هفت کشور به آمريکا براساس فهرستي است که دولت اوباما تهيه کرده بود» به تعبير «فرمان اجرايي» توجه کنيد. ترامپ دستور اجراي سندي را صادر کرده است که پيش از آن در دولت اوباما تهيه شده بود.
ج: «رينس پريباس»، رئيس کارکنان کاخ سفيد نيز در گفت وگو با شبکه تلويزيوني N.B.C اعلام کرد «هفت کشوري که فعلاً در فهرست قرار گرفته اند پيش از اين از سوي کنگره و دولت باراک اوباما به عنوان کشورهايي که عليه آمريکا تهديدآفرين هستند مشخص شده بودند».
4- دوستاني که شخصيت سياسي ترامپ را بيرون از هويت آمريکا ارزيابي مي کنند بايد به اين پرسش پاسخ بدهند که مگر اوباما و دولت او در کينه توزي و دشمني با ايران اسلامي و جنگ افروزي و قتل عام مردم بي پناه و بي گناه منطقه و راه اندازي تروريست هاي تکفيري که آشکارا ايران را هدف اصلي خود معرفي مي کردند، با آنچه ترامپ ادعا مي کند که در پي آن است کمترين تفاوتي داشته اند؟! مگر دولت اوباما، سند ذلت آفرين برجام را به کشورمان تحميل نکرده است؟ مگر در مقابل امتيازات نقد فراواني که گرفته است فقط يک مشت وعده نسيه تحويل نداده است که اين وعده هاي نسيه را نيز يکي پس از ديگري نقض مي کند؟ و ده ها و صدها اقدام خصمانه ديگر که فهرست آن هم مثنوي هفتاد من کاغذ خواهد بود. آيا اين واقعيت هاي تلخ قابل انکار است؟!
گفتني است و فراموش کردني نيست که دولت اوباما به آقاي ابوطالبي که در جايگاه معاون رئيس جمهور کشورمان قرار داشت براي حضور در آمريکا به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل ويزاي ورود نداد و حال آن که دولت آمريکا فقط ميزبان مقر سازمان ملل متحد در نيويورک است و نه رئيس و سرکرده آن! و...
5- اشاره به اين نکته نيز ضروري است که در تصميم مشترک ترامپ و اوباما براي ممنوعيت ورود اتباع 7 کشور اسلامي به آمريکا، هدف اصلي ايران بوده است. در ميان اين 7 کشور، يعني ايران، عراق، سوريه، يمن، ليبي، سودان و سومالي، به وضوح مي توان ديد که کشورهاي سودان و سومالي و تا اندازه اي ليبي، فقط براي رد گم کردن در اين فهرست آمده اند و ايران و عراق و سوريه و يمن از آن جهت که زنجيره مقاومت در منطقه را تشکيل مي دهند در ليست جاي گرفته اند و در اين ميان، ايران اسلامي به عنوان پرچمدار اصلي مقاومت مورد نظر بوده و هست. بهانه مبارزه با تروريست در حالي است که کشوري نظير عربستان در فهرست نيامده است. کشوري که پايگاه آشکار تروريست هاي تکفيري است و بيشترين تعداد تروريست هايي که دست به اقدامات وحشيانه تروريستي زده اند تابعيت عربستاني داشته اند و حتي سازمان ملل نيز اين کشور را به علت قتل عام کودکان يمني در فهرست جنايتکاران جنگي قرار داده بود که با اقدام و اعتراف رسواي بان کي مون دبيرکل سابق سازمان ملل از اين ليست خارج شد!
6- اکنون به موضوع اصلي يادداشت پيش روي مي رسيم و آن اشاره به ديدگاه فاجعه آفريني است که ترامپ را تافته اي جدابافته از ماهيت آمريکا و متفاوت با ساير روساي جمهور اين کشور، از جمله اوباما تلقي مي کند. توضيح آن که اين روزها برخي از مدعيان اصلاحات و داعيه داران دولت اعتدال با تاکيد بر تفاوت ترامپ با اوباما و «افراطي» و «تندرو» دانستن او، اين توهم را القاء مي کنند که در مقابل ترامپ تندرو و افراطي نبايد دست به اقدامات تندروانه و افراطي بزنيم! اين گزاره در صورتي قابل قبول است که آقايان مانند سه سال و چند ماه گذشته، غيرت ديني و ملي و ضرورت مقابله با کينه توزي هاي آمريکا و متحدانش را مصداق «تندروي»! و «افراطي گري»! ندانند و بر اين باور خطرآفرين و ذلت بار نباشند که براي در امان ماندن! از وحشي گري هاي آمريکا بايد با کدخدا کنار آمد! و يا دست از انقلابي گري کشيد! نتيجه طبيعي اين ديدگاه که متاسفانه در ميان برخي از دولتمردان ديده مي شود، بالابردن دست ها در مقابل حريف و تن دادن به زورگويي ها و باج خواهي هاي آمريکاست، يعني همان رويه اي که دولت يازدهم تاکنون دنبال کرده است و نتيجه فاجعه بار آن هم اکنون روي شانه ملت سنگيني مي کند و دولت محترم هنوز توضيح نداده است از نرمش هاي چند ساله در مقابل آمريکا غير از خسارت محض و فدا کردن منافع ملي چه به دست آورده است که هنوز هم در پي ادامه آن است؟! از حضرت امير عليه السلام است که سنگ پرتاب شده را بايد به همان نقطه که از آنجا پرتاب شده پس فرستاد و نرمش در اين ميان، هزينه کردن از کيسه عزّت و اقتدار ملت است که صدالبته دولت چنين اجازه اي ندارد.
بايد از قول صائب تبريزي به دولت محترم هشدار داد که؛
نرمي ز حد مَبَر که چو دندان مار ريخت
هر طفل ني سوار کند تازيانه اش!
نويسنده: حسين شريعتمداري
1- اين روزها و مخصوصا بعد از امضاي اولين سند ضدايراني از سوي ترامپ که به يقين، آخرين آنها نيز نخواهد بود، برخي از مدعيان اصلاحات و داعيه داران اعتدال، اصرار دارند که شخصيت دونالد ترامپ را بيرون از هويت آمريکا و تافته اي جدابافته! يا وصله اي ناهمخوان و ناجور با ساختار و ماهيت رژيم استکباري و خونريز اين کشور تعريف کنند. جماعت ياد شده، ترامپ را رئيس جمهوري «تندرو» و «افراطي» معرفي مي کنند که با اوباماي ميانه رو و مودب فاصله اي پُرناشدني دارد! آنان تظاهرات خياباني و اعتراض گسترده مراکز تصميم ساز و سياست پرداز آمريکا عليه رياست جمهوري ترامپ را نيز از سنخ نگراني هاي خود تلقي مي کنند و حال آن که اين دو نگراني جداگانه اي دارند.
نگراني سياست پردازان و تصميم سازان آمريکايي و اروپايي از آن است که مبادا ترامپ نسخه آمريکايي گورباچف باشد و آمريکا را به سرنوشتي دچار کند که گورباچف براي شوروي سابق رقم زد. اين نگراني از آنجا ريشه مي گيرد که ترامپ اگرچه با گورباچف تفاوت ماهيتي دارد و اولي کاپيتاليست و دومي کمونيست بوده است ولي وجه اشتراک آنها «ساختارشکني با هدف اصلاح سيستم است» گورباچف نظام کمونيستي را نيازمند اصلاحاتي در دو عرصه اقتصادي (پروسترويکا) و سياسي (گلوسنوست) مي دانست و ترامپ نيز مدعي دنبال کردن همين اهداف در نظام سرمايه داري است. سردمداران آمريکايي و اروپايي مي دانند که آمريکا و اروپاي بحران زده در مقابل اين ساختارشکني ها به شدت آسيب پذير هستند. ملاحظه مي شود که اين نگراني با نگراني - بخوانيد توهم - برخي از جريانات داخلي تفاوتي در حد و اندازه تضاد دارد.
و اما، چرا نقد اين ديدگاه را ضروري مي دانيم؟ پاسخ آن را در ادامه يادداشت پيش روي و در فاجعه اي که طرز تلقي ياد شده مي تواند به دنبال داشته باشد پي مي گيريم.
2- ترامپ نسخه بي روتوش آمريکاست، همان «دست چدني» است که از دستکش مخملين بيرون آمده است. او با برف زمستاني فرود نيامده بلکه خروجي ساختار نظام و برگزيده جامعه آمريکاست و اگر در تاکتيک ها با اوباما تفاوت داشته باشد در استراتژي اتفاق نظر دارند و هدف يا اهداف مشترکي را دنبال مي کنند و مخصوصا در دشمني و کينه توزي عليه ايران اسلامي کمترين اختلاف نظري با يکديگر نداشته و ندارند. اوباما مي گفت - و افتخار مي کرد - که با برجام و بدون شليک يک گلوله، برنامه هسته اي ايران را مهار کرده ايم و مدعي بود مهار اقتدار نظامي، برنامه موشکي و حضور منطقه اي ايران، گام هاي بعدي است و ترامپ مي گويد با پاره کردن برجام، برنامه هسته اي ايران را مهار خواهم کرد و اقتدار منطقه اي را از اين کشور سلب مي کنم! ترامپ و کلينتون در جريان تبليغات انتخاباتي در دشمني و کينه توزي عليه ايران اسلامي با يکديگر مسابقه گذاشته بودند و نشان مي دادند که ذات آمريکا با کشورهايي که مي خواهند مستقل باشند و زير بار زور و باج خواهي نروند، خصومت جدي و تمام نشدني دارد و اين ماهيت استکباري آنگونه که طي سي و چند سال گذشته شاهد بوده ايم با حضور دموکرات ها و يا جمهوريخواهان در هيئت حاکمه آمريکا کمترين تغييري نمي کند.
چندماه قبل که برخي از جماعت مدعي اصلاحات و داعيه دار اعتدال براي پيروزي کلينتون دست به دعا برداشته و شايد از آنجا که دعاي خود را مستجاب تلقي مي کردند، پيشاپيش پيروزي خانم کلينتون را جشن گرفته و تصوير بزرگ او را بر صفحه اول روزنامه هاي زنجيره اي نشانده بودند، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم اصفهان با حکمتي هشداردهنده تاکيد کردند؛ «برخلاف عده اي که در دنيا براي نتيجه انتخابات آمريکا عزا گرفته اند يا عده اي ديگر که شادي مي کنند، ما نه عزا مي گيريم و نه شادي مي کنيم، زيرا براي ما فرقي نمي کند و هيچ نگراني هم نداريم».
3- جماعت ياد شده داخلي، فرمان اجرايي اخير ترامپ براي ممنوعيت ورود اتباع هفت کشور به آمريکا را که ايران نيز نه فقط يکي از آنها بلکه به گونه اي که اشاره خواهيم کرد اصلي ترين آنهاست، نشانه تندروي ترامپ و تفاوت او با اوباما مي دانند و حال آن که؛
الف: سند مورد اشاره در دوران اوباما تهيه و تدوين شده بود ولي عمر دولت او فرصت اجرايي کردن آن را نداده بود و ترامپ بدون اين که کمترين تغييري در آن بدهد- تاکيد مي شود بدون کمترين تغييري- فرمان اجراي آن را صادر کرده است. متن فرمان اجرايي ترامپ قابل دسترسي است. در جاي جاي اين متن به مفاد سند قبلي که از سوي دولت اوباما تهيه گرديده بود، استناد شده است. از جمله آمده است که فرمان ترامپ برگرفته از بخش 212 و بخش 301 قانون اقدامات تابعيتي و مهاجرتي مصوب دولت اوباما و کنگره آمريکاست.
ب: ديروز «شان اسپايسر»، سخنگوي کاخ سفيد در مصاحبه با شبکه تلويزيوني A.B.C گفت؛ «فرمان اجرايي ترامپ براي ممنوعيت ورود اتباع هفت کشور به آمريکا براساس فهرستي است که دولت اوباما تهيه کرده بود» به تعبير «فرمان اجرايي» توجه کنيد. ترامپ دستور اجراي سندي را صادر کرده است که پيش از آن در دولت اوباما تهيه شده بود.
ج: «رينس پريباس»، رئيس کارکنان کاخ سفيد نيز در گفت وگو با شبکه تلويزيوني N.B.C اعلام کرد «هفت کشوري که فعلاً در فهرست قرار گرفته اند پيش از اين از سوي کنگره و دولت باراک اوباما به عنوان کشورهايي که عليه آمريکا تهديدآفرين هستند مشخص شده بودند».
4- دوستاني که شخصيت سياسي ترامپ را بيرون از هويت آمريکا ارزيابي مي کنند بايد به اين پرسش پاسخ بدهند که مگر اوباما و دولت او در کينه توزي و دشمني با ايران اسلامي و جنگ افروزي و قتل عام مردم بي پناه و بي گناه منطقه و راه اندازي تروريست هاي تکفيري که آشکارا ايران را هدف اصلي خود معرفي مي کردند، با آنچه ترامپ ادعا مي کند که در پي آن است کمترين تفاوتي داشته اند؟! مگر دولت اوباما، سند ذلت آفرين برجام را به کشورمان تحميل نکرده است؟ مگر در مقابل امتيازات نقد فراواني که گرفته است فقط يک مشت وعده نسيه تحويل نداده است که اين وعده هاي نسيه را نيز يکي پس از ديگري نقض مي کند؟ و ده ها و صدها اقدام خصمانه ديگر که فهرست آن هم مثنوي هفتاد من کاغذ خواهد بود. آيا اين واقعيت هاي تلخ قابل انکار است؟!
گفتني است و فراموش کردني نيست که دولت اوباما به آقاي ابوطالبي که در جايگاه معاون رئيس جمهور کشورمان قرار داشت براي حضور در آمريکا به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل ويزاي ورود نداد و حال آن که دولت آمريکا فقط ميزبان مقر سازمان ملل متحد در نيويورک است و نه رئيس و سرکرده آن! و...
5- اشاره به اين نکته نيز ضروري است که در تصميم مشترک ترامپ و اوباما براي ممنوعيت ورود اتباع 7 کشور اسلامي به آمريکا، هدف اصلي ايران بوده است. در ميان اين 7 کشور، يعني ايران، عراق، سوريه، يمن، ليبي، سودان و سومالي، به وضوح مي توان ديد که کشورهاي سودان و سومالي و تا اندازه اي ليبي، فقط براي رد گم کردن در اين فهرست آمده اند و ايران و عراق و سوريه و يمن از آن جهت که زنجيره مقاومت در منطقه را تشکيل مي دهند در ليست جاي گرفته اند و در اين ميان، ايران اسلامي به عنوان پرچمدار اصلي مقاومت مورد نظر بوده و هست. بهانه مبارزه با تروريست در حالي است که کشوري نظير عربستان در فهرست نيامده است. کشوري که پايگاه آشکار تروريست هاي تکفيري است و بيشترين تعداد تروريست هايي که دست به اقدامات وحشيانه تروريستي زده اند تابعيت عربستاني داشته اند و حتي سازمان ملل نيز اين کشور را به علت قتل عام کودکان يمني در فهرست جنايتکاران جنگي قرار داده بود که با اقدام و اعتراف رسواي بان کي مون دبيرکل سابق سازمان ملل از اين ليست خارج شد!
6- اکنون به موضوع اصلي يادداشت پيش روي مي رسيم و آن اشاره به ديدگاه فاجعه آفريني است که ترامپ را تافته اي جدابافته از ماهيت آمريکا و متفاوت با ساير روساي جمهور اين کشور، از جمله اوباما تلقي مي کند. توضيح آن که اين روزها برخي از مدعيان اصلاحات و داعيه داران دولت اعتدال با تاکيد بر تفاوت ترامپ با اوباما و «افراطي» و «تندرو» دانستن او، اين توهم را القاء مي کنند که در مقابل ترامپ تندرو و افراطي نبايد دست به اقدامات تندروانه و افراطي بزنيم! اين گزاره در صورتي قابل قبول است که آقايان مانند سه سال و چند ماه گذشته، غيرت ديني و ملي و ضرورت مقابله با کينه توزي هاي آمريکا و متحدانش را مصداق «تندروي»! و «افراطي گري»! ندانند و بر اين باور خطرآفرين و ذلت بار نباشند که براي در امان ماندن! از وحشي گري هاي آمريکا بايد با کدخدا کنار آمد! و يا دست از انقلابي گري کشيد! نتيجه طبيعي اين ديدگاه که متاسفانه در ميان برخي از دولتمردان ديده مي شود، بالابردن دست ها در مقابل حريف و تن دادن به زورگويي ها و باج خواهي هاي آمريکاست، يعني همان رويه اي که دولت يازدهم تاکنون دنبال کرده است و نتيجه فاجعه بار آن هم اکنون روي شانه ملت سنگيني مي کند و دولت محترم هنوز توضيح نداده است از نرمش هاي چند ساله در مقابل آمريکا غير از خسارت محض و فدا کردن منافع ملي چه به دست آورده است که هنوز هم در پي ادامه آن است؟! از حضرت امير عليه السلام است که سنگ پرتاب شده را بايد به همان نقطه که از آنجا پرتاب شده پس فرستاد و نرمش در اين ميان، هزينه کردن از کيسه عزّت و اقتدار ملت است که صدالبته دولت چنين اجازه اي ندارد.
بايد از قول صائب تبريزي به دولت محترم هشدار داد که؛
نرمي ز حد مَبَر که چو دندان مار ريخت
هر طفل ني سوار کند تازيانه اش!