گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 27 دی 90
خيالات (گفت و شنود)
گفت : با سم بر زمین کوبیدن کرده شلوغ ، تابا یک کاسه ماست ودر یا آب بسازد دوغ
 گفته ی  سربازان گمنام را کرده در بوق ، تا گوید تقلبات 22 خرداد 88 هست دروغ
با چین  هجو گویی و گرد آوری اطلاعاتی؟  رقیب را متهم به درغگویی کرده وخیالاتی
تا تواند لا پوشالی کند اختلافات و ریزش ،  تحریم نمایش خیمه شب بازی نداره ارزش
گفت: سايت ضد انقلابي «چراغ آزادي» خطاب به سران فتنه نوشته است وقتي اصلاح طلبان براي پروژه تحريم شما تره هم خرد نمي كنند و در انتخابات ثبت نام مي كنند، انتظار داريد اپوزيسيون هنوز هم شما را رهبران جنبش سبز(!) بداند؟!
گفتم: حيوون زبون بسته عجب حرف حسابي زده؟!
گفت: همين سايت نوشته «ثبت نام شما در انتخابات يعني جنبش سبز و تقلب در انتخابات كشك بوده»!
گفتم: باز هم حرف حساب زده! خب، ديگه چي گفته؟!
گفت: نوشته «نكند يك وقت معلوم شود كه خاتمي و كروبي و موسوي هم خيالاتي شده و مخفيانه در انتخابات شركت كرده باشند»؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! شخصي كه در قرعه كشي بانك شركت كرده بود در پياده رو حركت مي كرد و دو تا پسرش دنبال او راه مي رفتند. يكي از بچه ها گفت اگر بابا برنده ماشين بشه، من روي صندلي جلو مي نشينم و ديگري گفت؛ نه خير! من مي نشينم و سر همين با هم دعوايشان شد. پدرشان رو به آنها كرد و گفت؛ كاري نكنيد كه ترمز كنم و هر دوتاتون رو از ماشين بندازم بيرون
گفت : سر بازجو به سبک منبر و روضه خوانی ، کپی کرده  آواز خر درچمن بانوحه غزل خوانی
چون این سوپر ابله سوزن گیر کرده ی مکار ،نشخوار گذشته اش را  بازکرده است تکرار
گفتم : این گوش بلند ذلیل خوار ، چه چیز تکراری را کرده نشخوار؟
گفت : با سم بر زمین کوبیدن کرده شلوغ ، تابا یک کاسه ماست ودر یا آب بسازد دوغ
 گفته ی  سربازان گمنام را کرده در بوق ، تا گوید تقلبات 22 خرداد 88 هست دروغ
با چین  هجو گویی و گرد آوری اطلاعاتی؟  رقیب را متهم به درغگویی کرده وخیالاتی
تا تواند لا پوشالی کند اختلافات و ریزش ،  تحریم نمایش خیمه شب بازی نداره ارزش
گفتم : اگر تحریم اثر نداره چرا این خر  گوش؟چراهر جا پرسه میزنه بهر سوراخ میره این موش
تا مخالف و رقیب را رد گیری کند و دنبال ، چه کسی سخن از تحریم گفته یا کرده سئوال؟
تا برایش پرونده سازی کند یا بگیرد به ریشخند ، چرا زده زیرآب ادعای رهبرباگلاب به ریشش گند؟
گفت : آخه سربازجو قاطی کرده داده لو ، چگونه با هذیان گویی و فرار به جلو؟
 در آورده ادای آن یارو با دوفرزند درپیاده رو ،  در قرعه کشی شرکت کرده بودبرای خودرو
فکر می کرد  که می شود وی برنده، دو فرزند گفتگوی رقابتی می کردند  با خنده
تا چه کسی بنشیند بغل دست راننده؟ پدر  که گوش می داد و بود شنونده
گفت کاری نکنید  تا بزنم بر روی  ترمز ،آنگونه که  پرت شوید تا  تنگه ی  هرمز