نقد وبررسی " هنوز اول فجر است (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان یکشنبه 14بهمن ماه سال 1386
چرا در سالروز ورود خمینی ئ روز اول دهه زجروپس از 3 دهه، جز آویزان شدن به پروژه ی هسته ای چیزی دیگر برای عرضه کردن وجود ندارد؟
از بس دستگاه تبلیغات و وارونه گوئی رژیم تروریستی آخوندی در 3 دهه گذشته دروغ ووعده های پوچ وپوشالی به خورد مردم داده شده است. که گاهی فقط لازم است و می بایست پاسخ این همه دغلکاری ها وارونه گوئی به سبک و شیوه ی بیان لطیفه وطنز داده شود تا بیشتر در خور وشایسته ی پاسخگوئی مدعیان تملق گو وستایش گر نان به نرخ روز خور بوقلمون صفتی باشد که همچون لنگ حمام می باشند که هرروز وهر ساعت بر دور کمر کسی بسته می شود . چون پاسدار قلم بر دست مدیحه سرا بیش از حد در وصف آمدن خمینی در بهمن 57 سفسطه گری ومداحی مشمئز کننده با چاشنی نقل قول از این وآن کرده است . البته بدون آنکه برخلاف یادداشت روز گذشته که برای کوبیدن نامزدان رد صلاحیت شده ی دوم خردادی در کتاب بازشده بود و از خمینی نقل قول شده بود معیار شرایط کنونی فرد مورد نظر است ونه گذشته مهم می باشد . ولی اکنون درست معکوس عمل شده و به گذشته چسبیده شده است که خمینی در بهمن سال 57 چگونه وارد تهران شد ونه اینکه حتی چرا به جای دانشگاه وارد گورستان شد وبه شاه انتقاد کرد که محمد رضا شاه فقط قبرستان ها را آباد کرد ؟ در صورتیکه خودش پس از قدرت گرفتن و راه اندازی جنگ ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله ی میان ایران وعراق در آستانه ی نوروز و مراسم جشن نوروز پیام می داد که حتماً همه باید با حضور در قبرستان ها و سر گور کشته شدگان جنگ نعمت الهی خوانده شدهداشته باشند و در ادامه تأکید می کرد حضور در بیمارستان ها برای عیادت جان بازان و موچی های جنگ عید و بهار ونو روز را به پایان ببرید.یعنی فلسفه ی جنگ و عزا و غم ماتم که مکمل شعار روسری یا توسری بود که پس از 3 دهه اکنون نیز همان سیاست را نیروی انتظامی با طرح امنیت اجتماعی ومبارزه با فساد اجتماعی و اخلاقی و مبارزه با بی حجابی دنبال می کند و هرروز جوانان ناراضی به اتهام ارذل و اوباش مورد ضرب و شتم وتوهین واهانت واقع می شوند.
عجیب است که مداح قلم بر دست ووارونه گو هرگز برروی خودش نمی آورد که قبل از قدرت گیری خمینی در زیر درخت سیب در پاریس چه گفته بود؟ یا اینکه در بهشت زهرای تهران چه گفت و به مردم ایران چه قول داد و سپس چه انجام شد واز آن تاریخ تا کنون چه اتفاق افتاده است ؟ چرا هرگز سخنان آن روز خمینی در بهشت زهرای تهران نه اینکه اجرا، بلکه دیگر پخش نشد؟
بنابراین اکنون که پاسدار یادداشت وز نویس به مناسبت روز اول دهه ی زجر ترمز بریده ودنده عقب کنده و زیادی گاز داده و دوره گرفته وبه جدول کنارجوی کنار خیابان زده و سپس منحرف شده و به جاده خاکی زده و زیادی گرد وخاک برپا کرده است . آنگونه که نتوانسته از لابلای توده ی خاک بر پا شده چشمانش جلوی پایش را به بیند تا که بداند در پیاده روهای تهران چه خبر است؟ چه تعداد گدا گوا تا گوش دراز کشیده ودستان شان برای طلب کمک دراز می باشد؟ یا اینکه در کنار اینان کودکان واکسی چه می کنند ؟ یا اینکه برسر چها رراه های خیابان ها نوجوانان وکودنان گل فروش و شیشه ماشین پاک کن و آدامس فروش چرا به جای رفتن مدرسه مشغول اینکار می باشند؟ یا اینکه در پارک ها چه کسانی پرسه می زنند؟ برای چه این همه جوانان حتی دانش آموزان معتاد فراوان شده اند؟ پدیده ی کودکان و زنان خیابانی چیست؟ پدیده ی آقازاده ها چیست و به چه کسانی گفته می شود و اینان چکار می کنند؟ نقش دانشجویان در آمدن خمینی چه بود؟ برای چه به عنوان انقلاب مضحک فرهنگی به دانشگاه های سراسر کشور یورش برده شد و پس از کشته ومجروح و دستگیر شدن تعداد بیشماری از دانشجویان، داشگاه ها برای 3 سال تعطیل شد؟ اکنون وضعیت دانشگاه ها چگونه است؟ چرا انشگاه ها تبدیل به پادگان شده است؟ برای چه دانشجویان فریاد مرگ بر دیکتاتور سرداده اند و فریاد می زنند احمدی نژاد عامل فقر وتبعیض وفساد واستبداد؟ دانش آموزان وفرهنگیان از 15 مهرسال 57 که اعتصاب خودشان را شروع کردند . چرا پس از فرو پاشی سیستم گذشته ابتدا آموزش وپرورش مورد تهاجم قرار گرفت و پاک سازی ها شروع شد و بیشترین قربانی اعدام های زندانیان سیاسی و کشته های جهه های جنگ ضد ملی و ضد مردمی 8 ساله ایران وعراق از آموزش و پرورش و فرهنگیان ودانش آموزان بوده است؟ غیر از این در 3 دهه ی گذشته چه نصیب آموزش و پرورش شده است؟ چرا اعنتصاب معلمین در ابتدای سال جاری در جلوی مجلس مورد تهاجم وسکوب و دستگیری واقع شد به جای اینکه به خواست ومطالبات اینان پاسخ داده شود؟ وضعیت زنان وکارگران که از دانشجویان ومعلمان بدتر می باشد و روزی یست که اعتصاب و اعتراض کارری نباشد وکارخانه ای ورشکست وتعطلیل نگردد و زنان مورد تهاجم و دشنام وضرب وشتم ودستگیری واقع نشوند. وضعیت نقض حقوق بشر که در رژی تروریستی آخوندی که رکودار جهانی است وسانسور مطبوعات واهل قلم وتوثقیف وتعطیلی مطبوعات که بطور ستماتیک ادامه دارد . فرار مغز ها که دارای رتبه جهانی می باشد.
چگونه است که هیچ کدام از موردهای اشاره شده را پاسدار یادداشت روز نویس شده ندیده است؟ در صورتیکه عملکرد و شرح حال وبازده ی همان خمینی است که 3 دهه ی پیش اصرار بر نظام نه یک کلمه کم ونه یک کلمه بیش جمهوری اسلامی کرده بود و بنیانگذار این شرایط کنونی خود خمینی بود . لذا مشخص است که عملکرد 3 دهه گذشته رژیم بربرمنش و تاریک اندیش و قرون وسطائی آنقدر ننگین ومفتضح می باشد که سربازجو اسدار یادداشت روز نویس شهامت ارائه ی بیلان از این ننگی نامه 3 دهه گذشته ی حاکمان دزد وغارتگر و عوامفریب وجنگ افروز ندارد جز اینکه به گذشته ی به پردازد که خمینی چگونه وارد شد؟
بنابراین همانگونه که اشاره شد می طلبد که این مقایسه را بزبان طنز بیان کرد که مناسبت باادعای مضحک سرباز جو پاسدار یدداشت روز نویس داشته باشد که درست مشابه ی این داستان است که گفته می شود روزی یک پیر زنی در خیابان داشت یواش یواش با عصا راه می رفت که یک دختر جوان آرایش کرده ی عجول سریع از کنار وی به سرعت رد شد وبی توجه تنه ای به این پیر زن زد و وی را بر زمین انداخت . آنگاه دختر مجبور شد که زیر شانه پیرزن را بگیرد واز زمین وی را بلند کند و از وی عذر خواهی کند . .پیر زن خطاب به دختر جوان گفت . زمانی منهم جوان بودم وموقعی که راه می رفتم با آهنگ موزونی راه می رفتم وبه زمین فخر می فروختم وبا قر و قمیش واطوار وتکان های مصنوعی که به اندام خودم و باسنم خودم می دادم معنی ومفهومش این چنین بود که دارم دارم خوبش هم دارم . نمی دانستم که روزی پیر وزمین گیر وزهوار در رفته خواهم شد و طوری باید بر روی زمین راه بروم که با آه و افسوس به یاد دوره جوانی بی افتم ولی بطور وارونه به سبک وآهنگ موزون بگویم که داشتم و داشتم خوبش هم داشتم. اکنون داستان سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری می باشد که از داشتن داشتن و بودن وبودن خمینی نقل قول کرده است ونه ا اینه چه انجام شد واکنون شرایط چگونه است؟ چرا پس 3 دهه سپری شدن از بی احساس وارد تهران شدن خمینی که تا کنون توضیح داده نشده است خمیی و جانشین وپیروانش چه ارمغانی برای مردم ایران داشته ویا انجام داده اند ؟ شرایط کنونی زندگی مردم چگونه می باشد ؟ چرا اکنون یاران نزدیک خمینی همکار دشمن آمریکا وستون پنجم خطاب یا متهم شده اند ؟چرا نامزدان دوم خردادی یا دانشجویان سابق پیروان خط امام که سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان ماه سال 58 را اشغال کردند که خمینی آن را انقلاب بزرگتر از انقلاب اول خوانده بود . اکنون بصورت فله ای رد صلاحیت شده اند ؟ مهمتر اینکه چرا اینان متهم به عدم پای بندی به دین مبین اسلام وقانون اساسی و ولایت مترقی ولی فقیه وفساد مالی شده اند؟ چرا پاسدار کوچک زاده به عنوان نماینده ی مجلس هفتم رفسنجانی را هم تحقیر و هم تهدید کرده و هم وی را در کنار خاتمی و کروبی و حسن روحانی به سر نوشت منتظری تشبیه وتهدید کرده است؟ آیا این مسخره ومضحک نمی باشد که عملکرد 3 دهه ی رژیم جنایتکار آخوندی در ساروز ورود بنیانگذارش با ایران می بایست که اینگونه فرموله شود؟:
"در آستانه 30 سالگي انقلاب جوان ايران، اين دشمني هاي منافقانه به اوج رسيده است اما دوست و دشمن بر توفيقات روزافزون انقلاب و جمهوري اسلامي شهادت مي دهند. به عنوان يك نمونه از هزاران شاهد، استناد به گزارش اخير هفته نامه انگليسي اكونوميست درباره چالش بزرگ هسته اي گوياست كه «آيا ايران پيروز شده است؟"
درخاتمه اینکه همانگونه که گفته شد سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس هیچی جز آویزان شدن به پروژه ی هسته ای ندارد که به آن مراجعه وبازگو کند . زیرا اولاًً نزدیک 3 دهه است که پنهانی این طرح دنبال شده است . دوماً تضمین وبقای رژیم نامشروع و ضد مردمی آخوندی بستگی به دسترسی سلاح هسته ای برای دفع خطر وباج گیری دارد . سوماً : با تأکید کردن وبه عنوان برگ برنده ی دستآورد هسته ای در 3 دهه حومت غارتگران آخوندی و پاسداران و آا زاده ها رو کردن به معنی تأئید انکار ناپذیر اهداف نظامی این پروژه می باشد . زیراکه پیگیری این طرح تا کنون جز صرف هزینه های بسیاز سنگین و موجب تحریم اقصادی و ضرر وزان وتورم وگرانی و افززایش قیمت کالا ها در جامعه وتنش با سازمان امنیت وکشورهای جهان ومنطقه ای هیچگونه منافع اقتصادی وخدماتی و پیشرفت علمی و صنعتی و بهره وری برای مردم ایران و کشور در بر نداشته است.
هوشنگ – بهداد
یکشنبه 14بهمن ماه سال 1386