پیرامون نامه نویسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به کیهان حسین شریعتمداری
پیرامون عریضه نویسی های سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که تبدیل به چون دو سر طلا شده است. زیراکه هم از اینکه از سوی دوم خردادی هائی همچون مهدی کروبی شدیداً بر زیر تیغ فشار داتهام می باشند .هم از سوی حسین شریعتمداری سربازجو مدیر مسئول کیهان سناریو ساز و باند مافیائی انگلیسی عسگر اولادی مورد تهاجم وحمله می باشند که وابسته به دشمن آمریکا می باشند . اکنون که پس از نامه نویسی به ولی فقه ، نوبت نامه نویسی و پاسخگوئی و پاسخ به یادداشت روز 7 بهمن کیهان سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری رسیده است که عجیب دعیان دل پردرد وغصه ای طولانی دارند . اما معلوم نیست که چرا اختلاف و تضاد ودشمنی میان فرزندان ودست پروردگان امام راحل جام سر کشیده به وجود آمده است که اینگونه تیغ برروی هم کشیده اند وهر یک دیگری را به خیانت وجاسوسی و همکاری با دشمن بیگانه متهم کرده است؟ مگر زمانی که هر دو طرف مدعی وابسته و یک خال فرمان ولی فقیه می باشند که همه کاره نظام می باشد . اینان بیرون از نظام می باشند که یکی خود را منزه وانقلابی ودرستکارو طرف مقابلش را نقطه مقابل خودش می داند؟ اصلاً مگر این رژیم جنایتکارپس از 3 دهه دیگر جای دفاع کردن دارد که حال هر مدعی تلاش می کند از خودش دفاع کند که بیشتر از مدعی مخالفش بیشتر در خدمت این نظام می باشد ودر برابر دشمن مرز دارد تا اینکه توانسته باشد وخود ر ا تبرئه وطرف مقابل را محکوم کرده باشد ؟ مگر هر دوطرف مدعی می توانند مخالف این واقعیت باشند که اشغال افغانستان وعراق فقط به نفع رژیم تروریستی آخوندی در منطقه تمام شده است که اکنون گفته می شود یک مدعی موافق ودیگری مخالف این اشغال گری بودند ؟ مگر دو جریان مدعی در کنار هم دیگر در ادامه ی جنگ ضد ملی و ضد مردمی نبودند و جوانان دانش آموزان را گله گله برروی میادین جنگ به نیت بهشت نفرستادند و به عنوان پاسدار و هیزم بیار جنگ و عامل و آمر وموجب میلیون ها کشته ها ومجروح و آواره های جنگی نمی باشند که روزی می بایست به عنوان جنایتکار جنگی و جنایت علیه ی بشریت جوابگوی این جناییات خود در کنار سایر مسئولان جنگ افروز باشند؟
مگر فرقی میان خامنه ای و رفسنجانی و کروبی و خاتمی وجود دارد تا که قرار باشد فرق میان سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری و وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید پاسدار محمد حسین صفار هرندی و پاسدار احمدی نژاد با بهزاد نبوی ومحمد سلامتی و محسن آرمین ومصطفی تاچزاده ویا سعید حجاریان ومحمد رضا خاتمی ومحسن میرداادی و محسن امین زاده و.. وجود داشته باشد که اکنون ادعا یا در حقیقت اعتراف شده است که خامنه ای به خاتمی تبریک گفته است که تو موجب شدی با اصلاح طلبی قلابی تو موجب بیمه کردن نظام تروریسی آخوندی شد ؟
ا صلاً سئوال است با همه گرد خاک هائی که شد. مگر دستآورد اصلاح طلبان قلابی چه بود؟ چکار مثبتی برای مردم ایران کرد که تفکیک شدنی با بقیه بیش از دو دهه ی دولت های دوره های دیگر رژیم ضد بشری می باشد؟ تسلیم شدن در برابر قرائت نامه ی حکومتی ولی فقیه در برابر پیگیری قانون مطبوعات قول داده شده در ابتدای شروع مجلس ششم مدعی اصلاح طلبی چه افتخاری دراد؟ قبل از آن سکوت در برابر ابطال کردن30 % آرای حوزه ی انتخابیه ی مجلس ششم اصلاح طلبی از تهران و راهی زندان اوین کردن یک نماینده ی ملی مذهبی به نام علیرضا رجائی و مانع شدن از ورود چند نماینده ی دیگر اصلاح طلب به مجلس ششم مدعی اصلاح طلبی چه جای دفاع کردن حتی از نان اصاح طلبی دارد؟ پیگیری نکردن دلیل سقوط هواپیما در مازندان وکشته شدن وزیر راه و 6 نماینده ی اصلاح طلب مجلس ششم ، همچنین عدم پیگیری توی دره ی جاده ی جاسوس فرستان نایندگا مجلس از جمله کشته شدن برادر آخوند عبدالله نوری که وزیر کشور خاتمی بود که خودش نیززندانی شد. این چگونه مجلس اصلاح طلبی بود که نتوانست از حق و حقوق اعضای خودش و دولت اصلاح طلب دفاع کند؟
ضعف آشکار خاتمی در برابر هر 9 روز یک بحران بیلان عملکرد 4 ساله دادن که اعتراف و اقراربه ضعف مفرط وناتوانی آشکار وتسلیم شدگی که در برابر زور باند های مافیائی هار ارتجاعی بود این اعتراف چه ارتباط به ادعای مضحک اصلاح طلبی دارد؟ ادعای مضحک باد در گلو انداختن مبی بر یافتن غده سرطانی خود سر وکور کردن چشم فتنه در وزارت بدنام اطلاعات، در صورتیکه به همانان اجازه داده شد تا که آنقدر پرور شوند که دست به کودتای خزنده ی خاموش علیه ی خودشان بزنند. این چه ارتباطی با اصلاح طلبی دارد؟ حتی خاتمی جرأت نکرد تا که از مشاور تیر بر گلو وفک شکشته خود سعید جاریان دفاع کند . بدتر اینکه خاتمی همگام در کنارخامنه ای و رفسنجانی فرمان سرکوب قیام دانشجوئی 6 روزه تیر ماه سال 78 را صادر کرد اینگونه فرمان سرکوب و ضرب وشتم دانشجویان صادر کردن کجا مرتبط با اصلاح طلبی می باشد؟ از بی عرضگی خاتمی همین بس که شهامتنکرد کوچکترین اعتراض در برابر تعطیلی 80 نشریه در یک شب ز سی سعید مرتضوی قصاب مطبوعات این زبونی وحقارت وتسلیم شدگی محض چگونه با ادعای اصلاح طلبی کردن می تواند همخوانی داشته باشد ؟
ازهمه بدتر اینکه در جمع دانشجویان تهران به مناسبت 16 آذر آنهم با تأخیر حضور یافتن وخطاب به دانشجویان معترض ، صدای دشمن از فریاد دانشجو شنیدن که چندین بار سربازجو پاسدار شکنجه گر حسین شریعتمداری با این چماق خمینی آویزان شده و دانشجویان معترض دانشگاه ها را متهم ومحکوم کرده است. اگر چنانچه فرصت طلبانه از نام اصلاح طلبی سوء استفاده کردن ومانور دادن تبلیغاتی نمی باشد ، پس بطوردقیق ادعای اصلاح طلبی قلابی و عوامفریبانه می باشد؟ مهمتر از همه این چگونه ادعای اصلاح طلبی می باشد که پس از 8 سال رئیس و سوکلی و رهبر اصلاح طلبان اعتراف کرد که تدارکاتچی نظام بوده است؟ مگرمی شود فراموش کرد که پاسدار احمدی نژاد جانشین کدام رئیس جمهور شده و محصول کدام شرایط می باشد؟ مگر مدعیان قلم بر دست شده همچون مخاطب سربازجویش پاسدار حسین شریعتمداری با مجاهدین بر خورد نکرده وبه شیوه مقایسه ای بازجوئی به مسعود رجوی اتهام نزده و وی را به همان شیوه محاکمه و متهم ومحکوم نکرده اند و با فرافکنی و اتهام زدن به مجاهدین ودر کنار هم قرار دادن با مواضع سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری ، یک شیوه نخ نما شده و حرکت مشترک وزارت بد نام اطلاعات و سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری و اصلاح طلبان قلابی علیه ی مجادین نمی باشد ؟ آیا اینگونه اتهامات همان تحلیل های چرند ومزخرف دوران قدر ت گیری و سوار کار بودن ویکه تازی دوم خردادی های اصلاح طلب در زمان خاتمی نمی باشد که دوباره نشخوار شده است که آن موقع از موضع قهرمان پیروز صحنه و با استفاده کردن بلندگوی تبلیغاتی برون مرز مزدور اجاره ای نوره زاده چپ و راست اتهام علیه ی مجاهدین اعلام می کردند وبر روی آن تأکید می کردند که فضا هر گز به قبل از دوم خردا سال 76 بازنخواهد گشت . چرا آن مدعیان کذائی اکنون خفقان گرفته اند و سخن وکلامی در مورد این شکر سرخ خوری های اضافی خود که مدعی بودند شرایط به قبل از دوم خرداد سال 67 باز نمی گردد اکنون نمی کنند؟ مگر چه فرقی میان پاسدار علیرضا فشار معاونت سیاسی کنون وزیر آدمکش حرفه ای و اطلاعاتی و امنیتی مصطفی پور محمدی با مصطفی تاج زاده معاونت سیاسی زارت کشور در دوران دوره ی اول ریاست جمهوری خاتمی وجود دارد ؟ مگر جزاست که اکنون فقط جاهای نفرات تغییر کرده است؟
مگر غیر از این است که نزاع و جنگ و سگ دعواهای اصلی میان پاسداران جدید با پاسداران قدیم است که قدیمی ها زودتر وارد سیاست وقدرت شدند وصاحب ثروت های کلان و باد آورده شدند و پاسداران جدیدی که وارد صحنه ی قدرت اجرائی – سیاسی- اقتصادی – هسته ای شده اند سهم خودشان را طلب می کنند. زیرا که ادعای مضحک اصلاح طلبی داشتن ومدعی کمدی اصول گرائی داشتن با بودن ولی فقیه فقط برای سرگرم کردن مردم و انحراف اذهان عمومی و وانمود کردن اپوزیسیون سازی درون رژیم تروریستی آخوندی می باشد تاکه مردم ناراضی از رژیم وباندها وجناح های در گیر بازی قدرت دل بر نکنند وبه سوی نیروهای مخالف برانداز نروند. پس همه ی صغرا وکبری چیدن و آسمان وزمین بهم دوخت وفیل هواکردن وتوفان توی فنجان برپا کردن ها پیرامون موضوع و سهم خواهی بیشتر از قدرت وثروت می باشد . ولی چون غارتگران وسرکوبگران حاکم بقول خودشاان 26 سال در صف انتظار کسب قدرت بودند و چون دیر وارد صحنه ی قدرت شدند واحساس مغبون شدگی می کنند. بنابراین هم اشتهای سیری ناذیری شان بیشتر است و هم علاقه ی وافر قدرت و جمع آوری ثروت دارند . پس تلاش کرده اند تا قدرت و ثروت را قبضه وانحصاری کنند تا اینکه توانسته باشند جبران مغبون شدگی26سال در نوبت انتظار کسب قدرت را کرده باشند و در مقابل چون باند ها وجناح مغلوب شده عادت نداشتند تا در حاشیه ی قدرت باشند. اکنون آزرده ودلخور ومق و پکرشده اند و همه دلخوری و ناراضی شان هم همین است که چرا از صحنه ی قدرت به بیرون پرتاب شدند .لذا دارند تلاش گسترده ی مذبوحانه می کنند تا که هرطوری شده روزنه ای باز شود تا شاید که دوباره بر اریکه ی قدرت بخزند و باز گردند . ولی چون رقیب غالب حاکم دستشررا خوانده است وراه نفوذش را نه بسته است ونه اینکه زیر بار نمی رود و حاضر نیست که رقیب مغلوب را به بازی بگیرد ، بلکه هرروز بیش از گذشته بیشتر به عنوان خائن وجاسوس بیگانه و آلودگی به فساد مالی رسوا و افشایش می کند . برای همین قلم بر دست سازمان فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی بهزاد نبوی دستبه عقده گشائی علیه ی مجادین ومسعود رجوی کرده است تا که به رقیب بفهماند که ما خیلی بیشتر از تو دشمنی با مجاهدین داریم . برای اینکه خمینی مارا از همان اوایل انقلاب در برابر همین مجاهدین علم کرد. چون درست تشخیص داده بود که دشمن نه در شرق ونه در غرب، بلکه در همین دانشگاه تهران بغل گوشش می باشد .البته منظورش مجاهدین ومیلیشای مجاهدین بود که با رژه و نظمی خاص و خیره کننده از دانشگاه تهران بیرون زدند ودر خیابان های اطراف دانشگاه تهران از سوی مردم با شیرینی و گلاب مورد استقبال مردم تهران واقع شدند.

هوشنگ - بهداد
بیست وپنجم بهمن سال 1386