نقد وبررسی " سياست تهاجمي راهكار مقابله باآمريكا "روز نامه ی جمهوری اسلامی دوشنبه 13 آبان ماه سال 1387
"با وجود نخ نما شدن سیاست 3 دهه مبارزه با آمریکا، هنوز هم دستآویز مناسبی برای تسویه حساب های بانده های داخلی ر قیب می باشد"
سرمقاله نویس با دستآویزسالگرد اشغال سفارت آمریکا فرصت مناسب گیر آورده است تا که یک روضه ی مبسوط ضد آمریکا ئی به خواند و دست به مانور تبلیغاتی ضد آمریکائی بزند و چند هدف را با هم دنبال دنبال کند .به خصوص اینکه چون تضاد با سیاست های پاسدار احمدی نژاد و دولت وی دارد. دست به یکه تازی ضد آمریکائی زده است تا که بدر بگوید تا دیوار بشنود .
البته بدون آنکه هیچگونه اشاره ای کند . چرا در مقابل اینکه تأکید بر حالت تهاجمی در برابر آمریکا و حفظ این وضعیت کرده است ، ولی نه اینکه توضیح نداده که چرا با شیوه ی تصویر مار کشی مار نشان دادن شمشیر چوبین خود را از غلاف بیرون کشیده و علیه ی آمریکا مانور و رجز خوانی کرده است. اما بدون آنکه بگوید چرا معبود وی که اکبر رفسنجانی به ساز و بفروش است در تابستان سال 65 در تهران به دیدار و ملاقات مک فارلین نماینده ی ویژه ی رئیس جمهور وقت آمریکا رقت و کیک وکلت و کتاب دریافت کرد . سپس مهدی هاشمی برادر داماد منتظری که این دیدار را افشا کرد دستور دستگیر ی و اعدام وی را داد ؟
همچنین وقتی که سرمقاله نویس اینگونه با گرد و خاک کردن وگرده بر زمین سائیدن ها دفاع از اشغال سفارت آمریکا می کند و ادعا ی کمدی ووارونه دارد که که این شیوه ی مبارزه الگوی سایر کشور ها همچون لبنان و فلسطین واقع شده است که تلاش می کنند در برابر زوز و تهاجم آمریکا به ایستند و مستقل باشند . ولی مشخص نیست که چرا نمی گوید دستآورد و مزایای مادی این اشغال گری سفارت آمریکا در تهران که 29سال از آن تاریخ سپری شده است برای مردم ایران چه بوده است؟ همچنانکه که از سوی دیگر پرسش است که بازی 3 دهه پشت پرده ی موش و گربه بازی ها برای دریافت و انتقال پیام ها برای چیست ؟ از جمله مگر فراموش شده است که پس از اشغل نظامی افغانستان و سقوط حکومت طالبان رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران چه گفت؟ مگر رفسنجانی خطاب به بوش نگفت که بوش می داند که اگر حمایت و همکاری رژیم تروریستی آخوندی با اشغال نظامی افغانستان نبود هنوز هم طالبان در افغنستان بر سر قدرت بود؟
چگونه اینگونه اعتراف آشکار بمنزله ی مبارزه ی تهاجمی با آمریکا می باشد؟ البته که مشابه ی همین همکاری در اشغال نظامی عراق به شیوه ای دیگر تکرار شد . اما چون ماهیت و ساختار ارتجاعی وواپسگرا و ضد مردمی بودن رژیم تروریستی آخوندی آنگونه است که رهبران ومسئولان و کار گزارانش هر گز نه حرف راست به مردم ایران زده ونه می زنند؟ یا اینکه آیا با مردم ایران رو راست بوده وصداقت داشته و واقعیت را برای شان بیان کرده اند ؟
بنابراین حاکمان رژیم تروریستی آخوندی پیوسته تلاش کرده اند تا که حقایق پشت پرده را یا کتمان کنند . یا اینکه آن را وارونه و تحریف می نمایند . بهمین دلیل سرمقاله نویس واقعیت را به مردم نمی گوید که واقعیت داستان چیست ؟ چونکه علاقه ای ندارد و نمی خواهد بگوید چرا در 3 دهه ی گذشته لابی های اعزامی برون مرزی مشغول چه نوع وظایفی در اروپا و آمریکا بوده اند؟ چرا وقتی گند قضیه عفو عمومی دادن به دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی در می آید که به ایران دعوت و مشغول دیدار با مقامات حکومتی شد که گفت حامل پیام می باشد و می خواهد پیام ببرد . به جای اینکه همچون مشابه ی دیگران با وی برخورد شود. ولی از آنگونه آزادی عملی بر خوردار شد که در فاصله ی زمانی کوتاه چندین بار در راستای مأموریت خود به ایران سفر کرد؟ عجیب اینکه در این مورد هیچگونه واکنش و موضع گیری نسبت به این اقدامات اتخاذ نشد؟ مسخره تر اینکه لوطی جماران در دیدار با دانش آموزان بسیجی که 2 روز قبل از فرا رسیدن مراسم نمایشی تظاهرات به مناسبت 13 آبان از سوی سپاه پاسداران و بسیج برنامه ریزی شد گفت که موضوع رژیم با آمریکا مسئله مرگ و زندگی می باشد و از مراقب و مواظب بودن که در زمین دشمن نیفتید وبازی نکنید تأکید کرد .
از سوی دیگر مگر پاسدار احمدی نژاد گماشته ی یک خال بفرمان لوطی جماران نمی باشد ؟ مگردر 3 سال گذشته لوطی جماران پیوسته از گماشته ی خود و دولت دفاع نکرده است؟ بنابراین دیگر نه جای شک و ابهامی باقی می ماند که ادعای مبارزه با آمریکا کردن بهاانه ی می باشد که در بستر اهداف هدفمند و چند جانبه بوده است که درست بر خلاف ظاهر قضیه که شعار ها و بد و بیرا ه علیه ی آمریکا داده و گفته می شود. در پشت پرده بازی موش و گربه به شکل دیگری ادامه داشته است که این سیاست 3 دهه، هم مصرف داخلی داشته است . هم حذف رقیب را با اتهامات سنگین همکار دشمن بودن را همراه داشته است . هم چاشنی سیاست سرکوب و خفقان داخلی و هم مکمل صدورتروریسم بنیاد گرائی در برون مرز بوده است .
هوشنگ � بهداد
دوشنبه 13 آبان ماه سال 1387
"با وجود نخ نما شدن سیاست 3 دهه مبارزه با آمریکا، هنوز هم دستآویز مناسبی برای تسویه حساب های بانده های داخلی ر قیب می باشد"
سرمقاله نویس با دستآویزسالگرد اشغال سفارت آمریکا فرصت مناسب گیر آورده است تا که یک روضه ی مبسوط ضد آمریکا ئی به خواند و دست به مانور تبلیغاتی ضد آمریکائی بزند و چند هدف را با هم دنبال دنبال کند .به خصوص اینکه چون تضاد با سیاست های پاسدار احمدی نژاد و دولت وی دارد. دست به یکه تازی ضد آمریکائی زده است تا که بدر بگوید تا دیوار بشنود .
البته بدون آنکه هیچگونه اشاره ای کند . چرا در مقابل اینکه تأکید بر حالت تهاجمی در برابر آمریکا و حفظ این وضعیت کرده است ، ولی نه اینکه توضیح نداده که چرا با شیوه ی تصویر مار کشی مار نشان دادن شمشیر چوبین خود را از غلاف بیرون کشیده و علیه ی آمریکا مانور و رجز خوانی کرده است. اما بدون آنکه بگوید چرا معبود وی که اکبر رفسنجانی به ساز و بفروش است در تابستان سال 65 در تهران به دیدار و ملاقات مک فارلین نماینده ی ویژه ی رئیس جمهور وقت آمریکا رقت و کیک وکلت و کتاب دریافت کرد . سپس مهدی هاشمی برادر داماد منتظری که این دیدار را افشا کرد دستور دستگیر ی و اعدام وی را داد ؟
همچنین وقتی که سرمقاله نویس اینگونه با گرد و خاک کردن وگرده بر زمین سائیدن ها دفاع از اشغال سفارت آمریکا می کند و ادعا ی کمدی ووارونه دارد که که این شیوه ی مبارزه الگوی سایر کشور ها همچون لبنان و فلسطین واقع شده است که تلاش می کنند در برابر زوز و تهاجم آمریکا به ایستند و مستقل باشند . ولی مشخص نیست که چرا نمی گوید دستآورد و مزایای مادی این اشغال گری سفارت آمریکا در تهران که 29سال از آن تاریخ سپری شده است برای مردم ایران چه بوده است؟ همچنانکه که از سوی دیگر پرسش است که بازی 3 دهه پشت پرده ی موش و گربه بازی ها برای دریافت و انتقال پیام ها برای چیست ؟ از جمله مگر فراموش شده است که پس از اشغل نظامی افغانستان و سقوط حکومت طالبان رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران چه گفت؟ مگر رفسنجانی خطاب به بوش نگفت که بوش می داند که اگر حمایت و همکاری رژیم تروریستی آخوندی با اشغال نظامی افغانستان نبود هنوز هم طالبان در افغنستان بر سر قدرت بود؟
چگونه اینگونه اعتراف آشکار بمنزله ی مبارزه ی تهاجمی با آمریکا می باشد؟ البته که مشابه ی همین همکاری در اشغال نظامی عراق به شیوه ای دیگر تکرار شد . اما چون ماهیت و ساختار ارتجاعی وواپسگرا و ضد مردمی بودن رژیم تروریستی آخوندی آنگونه است که رهبران ومسئولان و کار گزارانش هر گز نه حرف راست به مردم ایران زده ونه می زنند؟ یا اینکه آیا با مردم ایران رو راست بوده وصداقت داشته و واقعیت را برای شان بیان کرده اند ؟
بنابراین حاکمان رژیم تروریستی آخوندی پیوسته تلاش کرده اند تا که حقایق پشت پرده را یا کتمان کنند . یا اینکه آن را وارونه و تحریف می نمایند . بهمین دلیل سرمقاله نویس واقعیت را به مردم نمی گوید که واقعیت داستان چیست ؟ چونکه علاقه ای ندارد و نمی خواهد بگوید چرا در 3 دهه ی گذشته لابی های اعزامی برون مرزی مشغول چه نوع وظایفی در اروپا و آمریکا بوده اند؟ چرا وقتی گند قضیه عفو عمومی دادن به دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی در می آید که به ایران دعوت و مشغول دیدار با مقامات حکومتی شد که گفت حامل پیام می باشد و می خواهد پیام ببرد . به جای اینکه همچون مشابه ی دیگران با وی برخورد شود. ولی از آنگونه آزادی عملی بر خوردار شد که در فاصله ی زمانی کوتاه چندین بار در راستای مأموریت خود به ایران سفر کرد؟ عجیب اینکه در این مورد هیچگونه واکنش و موضع گیری نسبت به این اقدامات اتخاذ نشد؟ مسخره تر اینکه لوطی جماران در دیدار با دانش آموزان بسیجی که 2 روز قبل از فرا رسیدن مراسم نمایشی تظاهرات به مناسبت 13 آبان از سوی سپاه پاسداران و بسیج برنامه ریزی شد گفت که موضوع رژیم با آمریکا مسئله مرگ و زندگی می باشد و از مراقب و مواظب بودن که در زمین دشمن نیفتید وبازی نکنید تأکید کرد .
از سوی دیگر مگر پاسدار احمدی نژاد گماشته ی یک خال بفرمان لوطی جماران نمی باشد ؟ مگردر 3 سال گذشته لوطی جماران پیوسته از گماشته ی خود و دولت دفاع نکرده است؟ بنابراین دیگر نه جای شک و ابهامی باقی می ماند که ادعای مبارزه با آمریکا کردن بهاانه ی می باشد که در بستر اهداف هدفمند و چند جانبه بوده است که درست بر خلاف ظاهر قضیه که شعار ها و بد و بیرا ه علیه ی آمریکا داده و گفته می شود. در پشت پرده بازی موش و گربه به شکل دیگری ادامه داشته است که این سیاست 3 دهه، هم مصرف داخلی داشته است . هم حذف رقیب را با اتهامات سنگین همکار دشمن بودن را همراه داشته است . هم چاشنی سیاست سرکوب و خفقان داخلی و هم مکمل صدورتروریسم بنیاد گرائی در برون مرز بوده است .
هوشنگ � بهداد
دوشنبه 13 آبان ماه سال 1387