داستان عبرت آموز خرید و فروش میمون درهند و رأی فروشی و گول خوردن در ایران
این داستان جالب و آموزنده ضمیمه شده را که به دو زبان انگلیسی فارسی می باشد ر ا دریافت کردم . چون عبرت آموز است . بنابراین را ترجیح دادم با افزودن بازگوئی خاطره مشابه از طریق سایت اندیشه آن را بازتاب دهم و منتقل کنم . ا لبته به نظر می رسد که این اتفاق که مربوبط به یکی از روستاهای هند است متعلق به زمانی باشد که هند مستعمره انگلیس بود که تقریباً یک نوع شیوه و سیاست ی گذشته ی پیر استعمار انگلیسی می باشد . بهر حال ناگفته نماند که مشابه اش را در دوران نوجوانی از کسی دیگر بشکلی دیگری شنیده بودم که مدتی سرایدار بانک استقراض روس و انگلیس در ایران بود که وی که خیلی شوخ طبع و بذله گوی بود روزی به اتفاق سایر دوستان وفرزند وی که در خانه به عیاتش رفته بودم نقل قول می کرد که یک انگلیسی در هند در مکانی از اهالی هند باد هوا را خریداری کرده بود . ابتدا اها لی ساده دل هندی با خنده و تعجب و خوشحالی زائدالوصفی در صف نوبت فروش سهم باد هوای خودشان به متقاضی مشتری خریدار انگلیس که ایستاده و پس از فروش امضا هم داده بودند . سپس زمانی پس از فروش باد سپری نشده بود که زمان محصول برداشت محصول گندم فرا رسید که اهالی متوجه شدند ناگهان سرو کله ی خریدار انگلیسی صاحب هوا با چند مأمور پیدا شد وبه اهالی اخطار کرد که مگر فراموش کرده اید که شما همگی باد فضا یا هوارا به من فروختید و من مدرک وسند و امضا ء از شما دارم . بنابراین من صاحب و مالک باد هوای این مکان می باشم و شما هیچیک بدون اجازه ی من حق استفاده از باد هوا برای باد باد دادن خرمن خود و استفاده کردن از باد را ندار ید . مگر اینکه سهمیه ی اجاره ی باد را بمن بدهید . حال بماند که اجاره یکسال بیش باد موقع برداشت محصول خیلی بیش از اصل باد فروخته شده بود . اکنون با مثال مشابه دیگری که در مورد خریدو وفروش میمون زده شده است و همانگونه که ذکر شد بدو صورت انگلیسی و فارسی و ضمیمه شده است. یاد آن بیچاره و خوش باور هائی افتادم که گول شیادی و خالی بندی ووعده های سر خرمنی پاسدار گماشته احمدی نژاد را خوردند که قول داده بود قرار است با مفسدان اقتصادی مبارزه کند و در وزارتخانه ی نفت دست به پالایش و پاک سازی بزند تا که درآمد ناشی از فروش نفت را صرف هزینه ی نان کند تا که بر توی سفره های خالی محرومان برده شود. همچنین به جوانان قول داده بود که صاحب شغل و مسکن خواهند شد تا که بتوانند تشکیل خانواده دهند تا دیگر پدران در حضور فر زندان شان خجالت زده نباشند و فرزندان شان نیز در برابر دیگران شرمگین نباشند . اما خیلی زود مشخص شد که عنتر لوطی جماران پاسدار گماشته احمدی نژاد همچون همان ارباب فخیمه چگونه شکارچی و دلال وواسطه و خبره خریدار میمون بوده است که اینگونه توانست دست به عوامفریبی بزند تا که تورم وگرانی و افزایش قیمت کالا ها و فقر و بیکاری را به منتظران دریافت نان بر توی سفره های خالی تحویل داد . همینطور با خط زنجیره های امنیتی اجتماعی و آسایش نیروی انتظامی ضرب وشتم خیابانی و شلاق و .... را به جای اشغال کامل و مسکن تشکیل خانواده به جوانان هدیه کرده است.

اکنون توصیه می شود به آن حامیان گول خوردگان از سوی پاسدار احمدی نژاد و لوطی جماران گول که ب جای آب با پرداخت هزینه ی سنگین به سرآب رسیدند اگر می خواهند دوباره با سیاست نقدی کردن یارانه شگرد تبلغات انتخاباتی و رأی فروختن گول نخورند . حتماً با دقت این داستان ضمیه شده را بخوانند.
هوشنگ � بهداد
آبان23 ماه سل 1387

IF you have difficulty understanding the current would financial
situation, the following should help �

Once upon a time in a village in India, a man announced to the villagers that he would
buy monkeys for $ 10.
The villagers seeing there were many monkeys around, went out to the forest and started
catching them.
The man bought thousands at $ 10, but as the supply started to diminish, the villagers
stopped their efforts. The man further announced that he would now buy at $ 20. This
renewed the efforts of the villagers and they started catching monkeys again.
Soon the supply diminished even further and people started going back to their farms.
The offer rate increased to $ 25 and the supply of monkeys became so little that it was an
effort to even see a monkey, let alone catch it!
The man now announced that he would buy monkeys at $ 50! However, since he had to
go to the city on some business, his assistant would now act as buyer, on his behalf.
In the absence of the man, the assistant told the villagers: "look at all these monkeys in
the big cage that the man has collected. I will sell them to you at $ 35 and when he
returns from the city, you can sell them back to him for $ 50. "
The villagers squeezed together their savings and bought all the monkeys.
Then they never saw the man or his assistant again, only monkeys everywhere!
Welcome to WALL STREET.

چنانچه با درك وضعيت اقتصادي حال حاضرجهان مشكل داريد ، متن زير را بخوانيد ؛به شما كمك خواهد كرد .
روزي روزگاري دردهكده اي در هند ، مردي به اهالي دهكده اعلام كرد كه هر ميمون را به قيمت ۱۰ دلار خريدار است .
اهالي دهكده كه مي ديدند ميمون هاي زياد ي دراطراف دهكده وجود دارد ، به جنگل رفتند و به شكار آنها مشغول
شدند.
مرد ۱۰۰۰ ميمون را به قيمت ۱۰ دلار خريد ، اما هنگامي كه به نظر مي رسيد ديگر ميموني براي شكار وجود ندارد ،
اهالي دهكده دست از تلاش براي گرفتن ميمون ها برداشتند . سپس مرد اعلام كرد كه هر ميمون ر ا به قيمت ۲۰ دلار
خريداري مي كند . اين امر سبب دادن جان تازه اي به اهالي دهكده براي ادامه تلاش هايشان به منظور شكار ميمون داد
و آنها دوباره شروع به شكار ميمون كردند .
به زودي ميمون ها ناپديد شدند و اهالي دهكده به مزارع خود بازگشتند . پيشنهاد ق يمتي به ۲۵ دلار افزايش پيدا كرد ،
اما تعداد ميمون ها آنقدر ناچيز بود كه بتوان يكي از آنها راديد،چه رسد به اينكه آن را شكار كرد.
اكنون مرد اعلام كرد هر ميمون را به قيمت ۵۰ دلار مي خرد . اما از آنجائيكه او مجبور بود براي برخي امور شغلي به
شهر برود ، به جاي اودستيارش كار او را ادامه مي داد .
دستياردرغياب مرد به اهالي دهكده گفت ، " به همه ميمون هايي كه مرد در اين قفس بزرگ جمع آوري كرده است نگاه
كنيد . من اينها را به قيمت ۳۵ دلار به شما مي فروشم و وقتي كه او از شهر بازگشت شما مي توانيد آنها را به او
بفروشيد" .
اهالي دهكده پس اندازهاي خود را جمع كردند و همه ميمون ها را خريدند .
بعد ازآن ماجرا ، آنها ديگر نه مرد و نه دستيارش راديدند ، تنها چيزي كه همه جا به چشم مي خورد ميمون بود !
خوش آمديد . STREET WALL به