نقد وبررسی" فتواي بيدارگرانه" روزنامه ی جمهوری اسلامی یکشنبه 3 آذر ماه سال 1387
ابزاری و مصادر کردن دین در راستای اهداف قدرت و ثروت و فتوا برای دیگران صادر کردن "
هرچه انحصاری و ابزاری و وسیله برتری جوئی و قدرت طلبی وباجگیری انحصار گرائی شود بد ومذموم و ناپسند و اقدام و حرکت ضد انسانی می باشد . زیرا که زمانی قانون اعتبار ارزش دارد که از داخل پرانتز بیرون آید وبدون استثناء در مورد همگان بدون تبعیض و شرط .و شروط و پسوند و پیشوند بطور یکسان اجرا گردد . در غیر اینصورت تبدیل به اهرم و چماق قدرتمندان و صاحبان زر و زور و سرمایه می شود و قانون را آنگونه که خود می خواهند تفسیر به رأی و علیه ی تهی دستان محرومان جامعه اجرا می کنند . این قدام ناپسند و ضداخلاقی و انسانی مشابه همان شرایط بسیار تلخ و پر هزینه ای است که 3 دهه است در ایران حاکم ده است. زیرا دستگاه سوء استفاده گر از نام مذهب و دین، بساط قوه ی قضائیه تبعیض آمیز و آلوده به فساد دائرکرده است که دارای کارنامه ی بسیار ننگین و خائنانه و خونبار ونکبت بارمی باشد.
از سوی دیگر اگر چنانچه دین ابزاری و انحصاری و مصادره شده در راستای اهداف قدرت طلبانه و انباشت ثروت شود بسیار خطر ناک تر از قانون داخل پرانتز رفته می باشد . زیرا که در این مورد هیچ مرجع قانونی پاسخگوی سوء استفاده کنندگان از مذهب نمی باشد . برای اینکه مجریان خود شان عوامفریبانه در هاله ای از تقدس گرائی پیچانده و نماینده ی خدا بر روی زمین قالب کرده اند که تمام امیال و آرزوهای نفسانی و حیوانی قدرت طلبانه و سیری ناپذیری خودشان را با پوشش و بهانه و زور به دیگران تحمیل می کنند . البته بدون آنکه کوچکترین احساس مسئولینت در این مورد کنند . چونکه هر زمان که در خطر قرار گیرند بلافاصه با تفسیر به رأی مذهب و قانون به نفع خودشان و ضرر و زیان دیگران وارد معرکه ی فتوا گری می شوند .
مثلاً در 30 سال گذشته بدون آنکه توضیح داده شد چه تعداد سنگسار شدند یا اینکه دستان وپای شان قطع شد وچشنمان شان از حدقه بیرون درآورده و گردن زده شدند . یا خلاصه دار واعدام وقصاص شده اند . بدون آنکه گفته شودکه ریشه ی اصلی نا ملایمات و نا هنجاری های اجتماعی چه بوده است؟
یا اینکه چه نوع جامعه ی ساخته شده و چه نوع احکام صادر شده ای می باشد که دربست مجرمان و متهما ن وق ربانیانش از اقشار تهی دستان و آسیب پذر جامعه بوده اندکه حتی یکدانه پول دار و سرمایه دارودانه درش در میان شان نبوده است؟
صد البته این عملکرد و کارنامه ی ننگین وخونین خود گواه بر بی عدالتی فراگستر در جامعه و با تبعیض در اجرای قانون بوده است که سازنده و خالق آن برداشت های فرصت طلبانه از دین و مذهب یا ابزری کرن دین و راه انداختن بساط دکان عوامقریبی و دین فروشی در بستر حفظ قدرت و ثروت بوده است.
بطور مثال بدون آنکه ملای سرمقاله نویس توضیح دهد و بگوید که فضای کنونی ایران چگونه است؟ چرا نه اینکه هیچیک از اقلیت های مذهبی تحمل نمی شوند و سخت سرکوب می گردند و بدترین اتهامات به اینان زده می شود ، بلکه به دلیل ابزاری شدن دین اکنون آنچنان میان باندهای مافیائی حاکم رقابت و تضاد پیرامون قدرت و ثروت وجود دارد و رشد یافته است که گذشته از اینکه خاتمی و رفسنجانی از دید آخوند متحجر انگلیسی مصباح یزدی نه مسلمان که خائن به اسلام و انقلب و ملت متهم می شوند . همچنین از سوی دیگر در شرایطی که پاسدار احمدی نژاد در زنجان برای آخوند مکار و دزد و غارتگر حرفه ای معروف به اکبر شاه چاقو کشیده و با عربد کشی تهدیدش کرده که دستان و پاهای این شکم پر و سیر و غارتگری که خود و خانواده اش پول شان از پارو بالا نمی رود را قطع خواهد کرد . اما با ین وجود این دیگر بسیار شنیع و مسخره و وارونه گوئی عریان می باشد که سرمقاله نویس همه ی وقایع اتفاق افتاده 3 دهه گذشته و کنونی در ایران نا دیده گرفته است و برای فرار از شرایط کنونی و پاسخگوئی به مردم وبا خاک بر توی چشمان شان پاشیدن آویزان به فتوای آخوند خراسانی شده و علیه ی عربستان سعودیو یا عراق رجز خوانی کرده وخط و خطوط و بند وماده ترسیم و تفسیر کرده است که چرا پیروان رژیم تروریستی را کافر نامیده اند؟
درخاتمه اینکه این اقدام رمقاله نویس خود نمودی دیگر از ابزاری کردن دین در راستای اهداف قدرت و ثرت و انحصاری کردن آن می باشد. و فتوا زمانی می تواند بیدار گرانه باشد که پیام دهد و تأکید که دین از دولت جدا گردد .درغیر اینصورت که تا زمانی که شرایط چنین است که در 30 سال گذشته در ایران ارتجاع و خرافه پرستی و دین فروشی با فرصت طلبی و انحصار گرایانه حاکم بوده است آش همان آش و کاسه همان کاسه است که شور و سوزانده تر وبد مزه تر می شود که هرگز بهتر از اینکه هست نه خواهدشد.
هوشنگ � بهداد
یکشنبه 3 آذر ماه سال 1387
ابزاری و مصادر کردن دین در راستای اهداف قدرت و ثروت و فتوا برای دیگران صادر کردن "
هرچه انحصاری و ابزاری و وسیله برتری جوئی و قدرت طلبی وباجگیری انحصار گرائی شود بد ومذموم و ناپسند و اقدام و حرکت ضد انسانی می باشد . زیرا که زمانی قانون اعتبار ارزش دارد که از داخل پرانتز بیرون آید وبدون استثناء در مورد همگان بدون تبعیض و شرط .و شروط و پسوند و پیشوند بطور یکسان اجرا گردد . در غیر اینصورت تبدیل به اهرم و چماق قدرتمندان و صاحبان زر و زور و سرمایه می شود و قانون را آنگونه که خود می خواهند تفسیر به رأی و علیه ی تهی دستان محرومان جامعه اجرا می کنند . این قدام ناپسند و ضداخلاقی و انسانی مشابه همان شرایط بسیار تلخ و پر هزینه ای است که 3 دهه است در ایران حاکم ده است. زیرا دستگاه سوء استفاده گر از نام مذهب و دین، بساط قوه ی قضائیه تبعیض آمیز و آلوده به فساد دائرکرده است که دارای کارنامه ی بسیار ننگین و خائنانه و خونبار ونکبت بارمی باشد.
از سوی دیگر اگر چنانچه دین ابزاری و انحصاری و مصادره شده در راستای اهداف قدرت طلبانه و انباشت ثروت شود بسیار خطر ناک تر از قانون داخل پرانتز رفته می باشد . زیرا که در این مورد هیچ مرجع قانونی پاسخگوی سوء استفاده کنندگان از مذهب نمی باشد . برای اینکه مجریان خود شان عوامفریبانه در هاله ای از تقدس گرائی پیچانده و نماینده ی خدا بر روی زمین قالب کرده اند که تمام امیال و آرزوهای نفسانی و حیوانی قدرت طلبانه و سیری ناپذیری خودشان را با پوشش و بهانه و زور به دیگران تحمیل می کنند . البته بدون آنکه کوچکترین احساس مسئولینت در این مورد کنند . چونکه هر زمان که در خطر قرار گیرند بلافاصه با تفسیر به رأی مذهب و قانون به نفع خودشان و ضرر و زیان دیگران وارد معرکه ی فتوا گری می شوند .
مثلاً در 30 سال گذشته بدون آنکه توضیح داده شد چه تعداد سنگسار شدند یا اینکه دستان وپای شان قطع شد وچشنمان شان از حدقه بیرون درآورده و گردن زده شدند . یا خلاصه دار واعدام وقصاص شده اند . بدون آنکه گفته شودکه ریشه ی اصلی نا ملایمات و نا هنجاری های اجتماعی چه بوده است؟
یا اینکه چه نوع جامعه ی ساخته شده و چه نوع احکام صادر شده ای می باشد که دربست مجرمان و متهما ن وق ربانیانش از اقشار تهی دستان و آسیب پذر جامعه بوده اندکه حتی یکدانه پول دار و سرمایه دارودانه درش در میان شان نبوده است؟
صد البته این عملکرد و کارنامه ی ننگین وخونین خود گواه بر بی عدالتی فراگستر در جامعه و با تبعیض در اجرای قانون بوده است که سازنده و خالق آن برداشت های فرصت طلبانه از دین و مذهب یا ابزری کرن دین و راه انداختن بساط دکان عوامقریبی و دین فروشی در بستر حفظ قدرت و ثروت بوده است.
بطور مثال بدون آنکه ملای سرمقاله نویس توضیح دهد و بگوید که فضای کنونی ایران چگونه است؟ چرا نه اینکه هیچیک از اقلیت های مذهبی تحمل نمی شوند و سخت سرکوب می گردند و بدترین اتهامات به اینان زده می شود ، بلکه به دلیل ابزاری شدن دین اکنون آنچنان میان باندهای مافیائی حاکم رقابت و تضاد پیرامون قدرت و ثروت وجود دارد و رشد یافته است که گذشته از اینکه خاتمی و رفسنجانی از دید آخوند متحجر انگلیسی مصباح یزدی نه مسلمان که خائن به اسلام و انقلب و ملت متهم می شوند . همچنین از سوی دیگر در شرایطی که پاسدار احمدی نژاد در زنجان برای آخوند مکار و دزد و غارتگر حرفه ای معروف به اکبر شاه چاقو کشیده و با عربد کشی تهدیدش کرده که دستان و پاهای این شکم پر و سیر و غارتگری که خود و خانواده اش پول شان از پارو بالا نمی رود را قطع خواهد کرد . اما با ین وجود این دیگر بسیار شنیع و مسخره و وارونه گوئی عریان می باشد که سرمقاله نویس همه ی وقایع اتفاق افتاده 3 دهه گذشته و کنونی در ایران نا دیده گرفته است و برای فرار از شرایط کنونی و پاسخگوئی به مردم وبا خاک بر توی چشمان شان پاشیدن آویزان به فتوای آخوند خراسانی شده و علیه ی عربستان سعودیو یا عراق رجز خوانی کرده وخط و خطوط و بند وماده ترسیم و تفسیر کرده است که چرا پیروان رژیم تروریستی را کافر نامیده اند؟
درخاتمه اینکه این اقدام رمقاله نویس خود نمودی دیگر از ابزاری کردن دین در راستای اهداف قدرت و ثرت و انحصاری کردن آن می باشد. و فتوا زمانی می تواند بیدار گرانه باشد که پیام دهد و تأکید که دین از دولت جدا گردد .درغیر اینصورت که تا زمانی که شرایط چنین است که در 30 سال گذشته در ایران ارتجاع و خرافه پرستی و دین فروشی با فرصت طلبی و انحصار گرایانه حاکم بوده است آش همان آش و کاسه همان کاسه است که شور و سوزانده تر وبد مزه تر می شود که هرگز بهتر از اینکه هست نه خواهدشد.
هوشنگ � بهداد
یکشنبه 3 آذر ماه سال 1387