جزئیات محاکمه نوجوانی که پدر و مادرش را کشته



جزئیات محاکمه نوجوانی که پدر و مادرش را کشته  8اسفند-96
«پدر و مادرم هیچ بدی به من نکرده بودند. دوستشان داشتم، اما آنها را کشتم. بعد از این قتل، مادرم هر شب به خوابم می‌آید، دست نوازش به سرم می‌کشد و من شرمنده‌تر از همیشه حتی به او نگاه هم نمی‌کنم. همین خواب‌ها دارد مرا ذره‌ذره می‌کشد
به گزارش ایسنا، «شهروند» نوشت: اینها را پسر ١٧ ساله‌ای می‌گوید که‌ سال گذشته در اقدامی هولناک و عجیب به همراه دوست و همکلاسی‌اش، نقشه قتل پدر و مادر خود را اجرا کرد. او صبح روز گذشته در مقابل قضات جنایی دادگاه کیفری، بشدت اشک ریخت و جزییات این جنایت را روایت کرد. این درحالی است که خواهر ١٣ ساله او رضایت خود را اعلام کرد ولی پدربزرگش خواستار قصاص او و همدستش شد.
٢٧ بهمن ‌سال ٩٥ پسری در تماس با اورژانس و آتش‌نشانی از گازگرفتگی پدر و مادرش خبر داد. بلافاصله امدادگران راهی محل حادثه که خانه‌ای قدیمی در بومهن بود، شدند. معاینات و بررسی‌های اولیه نشان می‌داد که این زوج دچار خفگی شده‌ و جان خود را از دست داده‌اند. کارشناسان سازمان آتش‌نشانی هم نشت گاز شهری را علت این گازگرفتگی اعلام کردند.
در ادامه، تحقیقات در این زمینه آغاز و اجساد برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. کارآگاهان در ابتدا به سراغ پسر ۱۷ ساله این زوج که با ماموران تماس گرفته بود، رفتند. حمید درباره این ماجرا به ماموران پلیس گفت: «صبح برای کاری از خانه خارج شدم. وقتی برگشتم بوی شدید گاز در خانه پیچیده بود. همان لحظه نگران شدم و پس از بررسی خانه جسد پدر و مادرم را دیدم. همان موقع نیز با اورژانس تماس گرفتم که امدادگران بعد از حضور در خانه و معاینه پدر و مادرم، مرگشان را تأیید کردند
این درحالی است که دست‌های پسر نوجوان زخمی بود و وقتی ماموران درباره علت این جراحت از او سوال کردند، مدعی شد: «در خیابان با پسری درگیر شدم و این جراحت مربوط به درگیری است
در حالی‌که همه تصور می‌کردند این زوج بر اثر گازگرفتگی جان خود را از دست داده‌اند، گزارش پزشکی قانونی راز یک جنایت هولناک را فاش کرد. بررسی کارشناسان پزشکی قانونی نشان داد که روی گردن این زوج آثار خونمردگی وجود دارد و به احتمال زیاد کسی آنها را خفه کرده است. با این گزارش و کشف سرنخ‌های دیگری که حکایت از جنایت داشت، تحقیقات پلیس وارد مرحله‌ای‌ تازه شد. کارآگاهان پلیس در نخستین گام از تجسس‌های خود به پسر این زوج که با ماموران تماس گرفته بود، مظنون شدند و او را مورد بازجویی قرار دادند. او که سعی داشت همان صحبت‌های قبلی خود را تکرار کند، وقتی با دلایل و مدارک پلیس روبه‌رو شد، راز قتل عام خانوادگی را فاش و در نهایت اعتراف کرد که پدر و مادر خود را با همدستی دوستش به قتل رسانده است.
حمید درباره جزئیات این جنایت گفت: «پدر و مادرم رفتار خوبی با من نداشتند و همیشه مرا اذیت می‌کردند. مرتب با آنها درگیر بودم. برای همین بعد از یک مشاجره طولانی، تصمیم به قتل گرفتم. موضوع را با صمیمی‌ترین دوستم در میان گذاشتم. او هم گفت که کمکم می‌کند. ابتدا داروی بیهوشی تهیه کردیم. من دارو را به آنها دادم که پس از خوردن بیهوش شدند. بعد هر دو را خفه کردیم. رد زخم روی دستم هم مربوط به مقاومت آنهاست. وقتی از مرگشان مطمئن شدم، شیر گاز را باز گذاشتم و از خانه بیرون رفتم. می‌خواستم با صحنه‌سازی، مرگ آنها را بر اثر گازگرفتگی
 
جلوه دهم
با اعتراف این پسر ۱۷ ساله، همدست او هم بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد. آنها صحنه جنایت را هم بازسازی کردند و پرونده برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز این دو پسر نوجوان از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه کیفری منتقل شدند و به سوالات قضات جنایی پاسخ دادند. ساعت ١١ صبح بود که متهمان به همراه یک مشاور در کانون اصلاح و تربیت، در جلسه حاضر شدند. تنها خواهر متهم که ١٣‌ سال دارد، از همان ابتدا مرتب اشک می‌ریخت. برای برادرش گریه می‌کرد و می‌گفت نمی‌خواهم او را اعدام کنند.
در ادامه، قاضی کیخاه، رئیس شعبه، جلسه را آغاز کرد. پس از قرائت کیفرخواست، خواهر متهم و دختر مقتولان در جایگاه ایستاد. او در حالی‌که اشک می‌ریخت، گفت: «من نمی‌دانم برادرم چرا چنین کاری کرده است. او آن روز به من هم قرص خواب داده بود. قبلا از او شکایت داشتم ولی حالا او را می‌بخشم. نمی‌خواهم برادرم اعدام شود. من نسبت به هر دو متهم اعلام رضایت می‌کنم. از برادرم هیچ چیزی نمی‌خواهم ولی دوستش باید دیه بپردازد و اگر نمی‌تواند پرداخت کند، درخواست قصاصش را دارم
در ادامه، پدربزرگ متهم که پدر مادر حمید است، با اعلام شکایت گفت: «من می‌خواهم هر دوی متهمان قصاص شوند. به هیچ عنوان رضایت نمی‌دهم. پولی برای تفاضل دیه ندارم اما می‌خواهم هر دو اعدام شوند. آنها دختر مرا به طرز فجیعی کشتند و نمی‌توانم از این موضوع بگذرم
پس از آن متهم در جایگاه ایستاد. او اشک‌ریزان ماجرای جنایت را تعریف کرد و گفت: «پدر و مادرم هیچ بدی به من نکرده بودند. مادرم زن خیلی خوبی بود. فقط این اواخر نسبت به مسعود حساس شده بودند. ٤‌ سال پیش بود که در یک اردو با مسعود که هم‌مدرسه‌ای من بود، دوست شدم. ما خیلی با هم صمیمی شدیم تا جایی که من مرتب با او درد دل می‌کردم. مسعود تنها دوست صمیمی من بود اما نمی‌دانم چه شد که پدرم گفت دیگر حق ندارم با مسعود رفت‌وآمد کنم. می‌گفت باید ارتباطم را با او قطع کنم. چون در مدرسه شیطنت می‌کرد و معلم‌ها از او شاکی بودند، پدر و مادرم هم نسبت به او حساس شدند. من هم نمی‌خواستم ارتباطم با دوستم قطع شود. برای همین مرتب درگیر بودیم. تا اینکه یک روز مسعود گفت اگر پدر و مادرت نبودند، راحت‌تر می‌توانستی زندگی کنی. همان جا تصمیم به قتل گرفتم. به مسعود گفتم و او هم قبول کرد. اول به عطاری رفتیم و قرص برنج خریدیم. همان شب قرص را در غذای پدر و مادرم ریختم اما اتفاقی برایشان نیفتاد، گویا قرص قلابی بود. چند روز از این ماجرا گذشت و مشاجره‌های من و پدر و مادرم همچنان ادامه یافت. برای همین دوباره تصمیم گرفتم نقشه‌ام را اجرا کنم. قرص خواب خریدم و با مسعود به خانه رفتیم. پدرم با خواهرم به بازار رفته بودند. من و مسعود بالای سر مادرم در اتاق حاضر شدیم و من بلافاصله گلوی مادرم را گرفتم. بعد از آن با یک شال او را خفه کردم. بعد از آن وقتی پدرم و خواهرم به خانه آمدند، یک قرص به خواهرم خوراندم تا شاهد ماجرا نباشد. بعد از آن با مسعود به سراغ پدرم رفتیم. من به دلیل اینکه دستم زخمی بود نتوانستم کاری کنم، برای همین این‌بار مسعود پدرم را خفه کرد
این پسر در حالی‌که اشک می‌ریخت، ادامه داد: «باور کنید خودم هم نمی‌دانم چرا این جنایت را مرتکب شدم. پدر و مادرم بد نبودند. از بچگی رابطه خوبی با پدرم نداشتم ولی مادرم را دوست داشتم. نمی‌دانم چرا به التماس‌هایش توجه نکردم. هنوز هم باورم نمی‌شود. یک‌سال است که مادرم هر شب به خوابم می‌آید. من به چشمانش نگاه نمی‌کنم اما او دست نوازش به سرم می‌کشد و با محبت نگاهم می‌کند. همین‌ها دارد مرا دیوانه می‌کند. این عذاب وجدان مرا ذره‌ذره می‌کشد. من بچگی کردم
در این لحظه خواهر متهم اشک ریخت و از قضات خواست برادرش را ببخشند. پس از آن متهم ردیف دوم در جایگاه ایستاد. او نیز صحبت‌های دوستش را تکرار کرد و گفت: «یک روز حمید به من گفت که اگر پدر و مادرش نباشند، پول زیادی به او می‌رسد و می‌تواند مرا هم از لحاظ مالی تأمین کند. برای همین قبول کردم و دست به چنین کاری زدیم. ما اصلا نمی‌دانستیم که مجازات قتل اعدام است. تصور می‌کردیم زندانی می‌شویم. حتی روزهای اول حمید به من گفت که قتل‌ها را گردن بگیرم تا او آزاد شود و رضایت بدهد. ما خیلی بچه بودیم و اصلا متوجه کارمان نبودیم
در پایان، هیأت قضایی وارد شور شد تا رأی خود را درباره این پرونده صادر کند.