نقد و بررسی " فرهنگ حرف اول" روزنامه ی جمهوری سلامی دو شنبه 16 اردیبهشت ماه سال 1387
"پس از 3 دهه از سپری شدن انقلاب فرهنگی های علنی و پنهانی اکنون توصیه شده که می بایست فرهنگ از مدارس ابندائی شروع شود"
بالاخره سر مقاله نویس در ادامه ی اشاره کردن دو قسمت مقاله ی پیشین خود با عوان رفع مظلومیت از فرهنگ که به جنبه های رو بنائی و شکلی و حاشبه ای و معلولی داشت که در راستای الگو سازی اهداف خودش می باشد که جدا از افکار لوطی جماران نمی باشد برای اینکه این روزنامه و سرمقالات آن بازتاب دهنده نکته نظرات لوطی و بیت جماران می باشد اکنون در قسمت پایانی مقاله ی خود به مرحله ای رسیده است که به حساب خودش نسخه و یا راه حل نهائی ارائه داده است . یعنی اینکه توصیه کرده است که می بایست پس از 3 دهه و سپری شدن انقلاب فرهنگی عریان و نیمه پنهان پادگانی که چند سالی می باشد که در دانشگاه ها شروع و حاکم شده است که اساتید دگر اندیش به اتهام سکولار و لیبرال باز خرید و بازنشسته و اخراج می شوند و دانشجویان معترض به عنوان ستون نفوذی و بلند گوی تبلیغاتی دشمن زیر پیگرد و تعقیب و اخراج وبازداشت و بازجوئی و شکنجه و محکوم و زندانی شدن می باشند و اکنون نیز به عنوان انقلاب فرهنگی وصحبت از تغییر کتب مدارس و پک سازی بخش های علمی آن در دستور کار قرار گرفته است . بنابراین سرمقاله نوی روزنامه ی جمهوری اسلامی نیز مکمل همین نظر خواهان شروع تعلیم وآموزش فرهنگی از همان دوران اولیه مدارس ابتدائی را توصیه کرده است. یعنی اینکه اعتراف آشکار شکست به انقلاب فرهنگی قبلی و ضریب بالای مخلفت نسل جوان دست پرورده ی خود رژیم تروریستی آخوندی می باشد که سر مقاله نویس تصور کرده است که رژیم تروریستی آخوندی آنقدر قرار است که طول عمر داشته و بماند که دستور داده است سرمایه گذاری فرهنگی برروی مدارس ابتدائی شود. در صورتیکه با ساختار ارتجاع و عقب ماندگی و ضد علمی و فرهنگ پویائی که رژیم ارتجاعی و قرون وسطائی و ضد بشری و بربر منش و قرون وسطائی رژیم آخوندی دارد . اگر چنانچه بهترین برنامه های مترقی آموزش و پرورش با متخصصان فر هنگی هم به خدمت گرفته شوند تا که در خدمت اهداف فرهنگی این رژیم قرار گیرند همانگونه که در شماره های پیشین تذکرد اده شد چون از ریشه پوسیده وگندیده و آلوده می باشد هر گز نمی توان با پیوند زدن بر ساقه ها و شاخه ها نو آوری کرد ومحصول سالم وقابل قبول ببار آورد. به خصوص در رژیم فاسدی که از رهبر وسایر مسئولان کسی یافت نمی شود که جز مسلح بودن به دروغ گوئی و شیادی و حقه بازی و عوامفریبی کردن و هذیان گوئی با سوء استفاده از دین کردن کلام وسخنی راست نمی گوید تاکه قرار باشد الگو برای سایرین از جمله کودکان دانش آموز و معلمان فرهنگی ووالدین اینان در خانه های شان واقع شود .
البته سرمقاله نویس رهنمود داده است که دستور العمل فرهنگی در مدارس ابتدائی و راهنمائی و دبیرستان ودانشگاه ها می بایست بصورت زنجیره ای و متصل بهم اجرا شود . ضمن اینکه فرهنگ نوجوانان وکوچه وبازار و سینما و محیط اجتماعی و رسانه های خبر رسانی همچون رادیو وتلویزیون وحتی سینما و تئاتررا نیز می بایست در بر گیرد که تأکید کرده است آنگونه فرهنگی می بایست به اینان تزریق گردد تا در برابر که ماهواره ها یا همان شبیخون فرهنگی یا بقول وی جنگ فرهنگی بدتر از جنگ نظامی واکسینه گردد . معلوم نیست که چرا در 3 دهه ی گذشته که شرایط خیلی بیشتر فراهم بود وماهیت رژیم تروریستی اینگونه رسوا و افشا نشده بود و دستان آلوده به فساد وجنایت و خیانت رهبران وسران رژیم تروریستی آخوندی اینگونه عریان وعیان نشده بود امکان اینگونه پیاده کردن شرایط فرهنگی نبود یا اینکه آنگونه فرهنگی تزریق نشود که اکنون در مدارس هم مواد مخدر تزریق و اسفاده می شود .
به نظر می رسد که سرمقاله نویس یا شنیده است و یا اینکه عمداًانکار می کند که گفته می شود از افعی هر گز کبوتر زائیده نمی شود و این رژیم بربرمنش و تاریک اندیش و قرون وسطائی تغییر و اصلاح ناپذیر می باشد ولی تلاش مذبوحانه کرده است شیپور را از در گشادش بنوازد و با صدای نا هنجار ونا موزون از آن بیرون دادن فضای آدرس غلط دادن به تواند صورت اصلی مسئله را پاک کند تا که به تواند در بستر مبارزه ی باندی و دسته وگروهی یقه ی پاسدار وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقید ارشاد محمد حسین صفار هرندی ا به گیرد وبه وی تفهیم کند که تو لایق این پست ومقام نمی باشی. یعنی به خاطر یک دستمال می خواهد که قیصریه را بر آتش کشد. زیرا روی سخن به وزیر فرهنگ سانسور و تفتیش عقاید ارشاد و رئیس دولت عملکردشان را جمع بندی کرده و به عنوان رئیس راهزنان فرهنگی و پسوند های آن اینگونه خطاب به اینان پیام داده است:
" لحظه اي به راهزنان فرهنگي كه در گوشه و كنار جامعه ما كمين كرده اند بيانديشيد. به خرافاتي ها به مروجان اباحيگري به مبلغان بي خدائي به سوداگران مرگ هاي خاموش و به مدعيان وساطت ميان خدا و اوليا خدا با مردم كه از همه خطرناك ترند به اينهمه راهزن بيانديشيد و تصور كنيد اگر كودكان و نوجوانان و جوانان اين جامعه تحت مراقبت كامل فرهنگي و فكري نباشند چه به روزگارشان و به روزگار آينده جامعه ما خواهد آمد. فقط همين اشاره مختصر كافي است كه در ضرورت كار فرهنگي از ريشه ترديد نكنيم و بپذيريم كه فرهنگ بايد حرف اول را بزند اگر امروز همه ميناليم كه چرا بازي سياسي جاي سياست را گرفته به اين دليل است كه فرهنگ سياسي نداريم . اگر مي پرسيم كه چرا كاسب و تاجر به حق خود قانع نيستند و تا جيب مشتري را خالي نكنند راضي نمي شوند براي اينست كه فرهنگ اقتصادي نداريم . اگر كساني كه به محاكم قضائي مراجعه مي كنند ناراضي و شاكي بر مي گردند براي اينست كه در آنجا هم مشكل فرهنگي داريم اقتصاد و سياست و قضاوت بايد تابع فرهنگ باشند. اگر سياست بر اقتصاد و قضا حاكم شود آن دو را و خود را ويران خواهد كرد و از اين بدتر آنكه فرهنگ نيز محكوم سياست باشد. اگر كارهاي فرهنگي برنامه هاي فرهنگي و عزل و نصب هاي فرهنگي بر محور و مدار سياست بچرخند بايد فاتحه فرهنگ را خواند و البته ميدانيم كه وقتي فاتحه فرهنگ خوانده شود فاتحه اقتصاد و سياست و قضا هم خوانده خواهد شد. . متاسفانه قطار فرهنگ ما در هيچيك از محورهاي اصلي كه از آنها به عنوان شاخصه هاي فرهنگي ياد كرده ايم يعني توجه به محتوا پيوستگي فرهنگي متوليان جامع نگر فرهنگي و اينكه فرهنگ بايد حرف اول را بزند روي ريل قرار ندارد. آيا با اين وضعيت مي توان از بخش فرهنگ رفع مظلوميت كرد" !
در خاتمه اینکه بازهم این سئوال همچنان برجای خود باقیست که در 3 دهه تا حال اشکال کار کجا بوده است که این رهنمود های داده شده ی فرهنگی اجرا نشده است ؟ مسئول و مقثصر فرهنگی در 3 دهه ی گذشته چه کسی یا کسانی بوده اند و با انان چگونه برخورد شده است؟ خوب اگر رژیم ظرفیت پیاده شدن این پند واندرز و توصیه های فرهنگی سر مقله نویس را داشت خوب چرا تا کنون نه اینکه اجرا نشده است ، بلکه برعکس آن به وجود آمده است؟اگر پاسخ این است که مسئولان منخصص نبودند ویا اینکه خودشان انحراف فرهنگی داشتند باز سئوال است که چه تضمینی وجود دارد یا اینکه ضمانتی می باشد که در یک محیط و فضای فرهنگی که خیلی آلوده تر از 3 دهه گذشته می باشد اگر چنانچه فرمول فرهنگی داده شده در مدارس ابتدائی از صفر شروع شود و با وجود اینکه ریشه آلوده به فاسد وپوسیده وگندیدی است می توان توقع داشت آنگونه که مد نظر سرمقاله نویس می باشد محصول و نتیجه ببار نشیند وبدتر از سیکل گذشته تکرار نگردد؟ اما واقعیت این است که به نظر می رسد که سر مقاله نویس با خودش روی روایسی دارد وزیادی اهل تعارف و خجالتی می باشد که لکنت زبان هم مکمل مشکل ایشان شده است که نمی تواند بصور ساده و آسن بیان کند خانه از پای بست ویران است ، خواجه در فکر نقش ایوان است.
هوشنگ –بهداد
دو شنبه 16 اردیبهشت ماه سال 1387