نقد و بررسی " رسالت قلم" روزنامه ی جمهوری اسلامی شنبه 2 شهریوماه سال 1387
"در سنگر دفاع از رسالت قلم، از رفسنجانی در برابر منتقدین وی دفاع شده که چرا به دولت انتقاد کرده و جایگاه مجمع خبرگان را تضعیف کرده است ؟ "
نقش قلم و رسالت آن که در عنوان سرمقاله آمده است . مشابه صدور حکم در دست قاضی می باشد که می تواند عادلانه باشد یا نه با چرخش تبعیض، آنگونه آمیز شود که جای شاکی ومتهم و قاتل و مقتول تغییر کند. متأسفانه بر خلاف آنکه دین فروشان حاکم وسوء استفاده گران از اسلام ومذهب که حکومت مذهبی تشکیل داده اند و اکنون تلاش می شود که همچون واژه ملی که از مجلس قیچی شد و واژه ی اسلامی جایش را گرفت می بایست پیشوند مزاحم و زائده ی جمهوریت نیزنفی شود و تبدیل به حاکمیت اسللامی شود . برای اینکه مردم ایران نه محلی از اعراب دارند ونه درای حق و حقوق و مطالباتی می باشند ، برای اینکه گوسفندانی هستند که شبانی به ولی فقیه دارند. بنایراین برخلاف آنکه در قرآن هم بقلم سوگندیادشده .سرمقاله نویس هم در پایان مقاله ی آن به آن اشاره کرده است ولی قلم هم همچون عدالت اصظلاح نه به نفع مردم که علیه اشان در 3 دهه گذشته کار برد داشته است . لذا اگر پیروان سعید امامی در مجلس پنجم قانون مطبوعات راآنگونه به تصویب رساندند که اهل قلم با ماده ی قانونی سا 1339 مجازات خلافکاران زمان شاه برابر شدند بی دلیل نیست که زمانی که مجلس مدعیان اصلاح طلبان مجلس ششم چون قول داده بودند که تصمیم دارند این قانون مطبوعات را تصحیح کنند . در جا با صدور نامه ی حکومتی از سوی که لوطی جماران که شیخ مهدی کروبی در مجلس ششم که رئیس مجلس بود آن را قرائت کرد که نه اینکه اجازه داده نشد این قانون مطبوعات در مجلس ششم تصحیح و اصلاح و تصویب شود ، بلکه مجلس از همان آغا شروع نشده به پاایان راه خود رسید و نا زا شد .
اکنون آخوند مسیح ماجر و مدیر مسئول روزنامه ی جمهوریاسلامی با عنوان و سنگر رسالت قلم دردفاع از کسی برخواسته است که در دوران سازندگی و ریاست جمهوری خودش درکنار سعید امامی و سربازجو حسین شریعتمداری و روح الله حسینیان و علی فلاحیان که زیر کشور بود بالاتفاق آخوند آدمکن حرفه ای طلاعاتی و امنیتی مصطفی پور محمدی و محسنی اژه ای این عاملین وآمرین با عالی جناب سرخ پوش قتل های زنجیره ای را تدارک دیدند. حتی مخالفین را در برون مرز را نیز ترور کردند و رهبران مسیحیان را ربوده و مثله کردند و برنامه های اعتراف گیری و تواب سازی هویت و چراغ را از تلوزیون پخش کردند وطرح بر توی دره فرستان اهل قلم نویسندگن وشاعران را در مسیر جاده ی ارمنستان داشتد و نیروهای ملی و مذهبی و نهضت آزادی را به دلیل انتقاد ازطرح تعدیل اقتصادی رفسنجانی دستگیر و به زدان افکنده شدند . یعنی اینکه اگر رفسنجانی سابقه ی بیشری در صدا خفه کردن یا قلم شکستن بیشتر از منتقدین ورقیب حاکم نداشته باشد کمتر هم ندارد. تا جائیکه هین سربازجوپاسدار حسین شریعتمدای که اکنون از رفسنجانی انتقاد می کند که چرا از عملکرد دولت نهم و پاسدار احمدی نژاد انتقاد کرده است. اتفاقاً پاسدار احمدی نژاد نیز استانداردوران سازندگی رفسنجانی در استان اردبیل بود . برای اینکه صدای منتقدان را خاموش و محو کنند .همگی از رفسنجانی دفاع و حمایت می کردند. منتقدان کنونیرفسنجانی در قدرت مدعی بودند که مخالفت با دولت رفسنجانی کردن نوعی مخالفت با نظام وامام زمان کردن ودر ردیف دشمنان نظام محسوب می شوند .

بنابراین همانگونه که اشاره شد . هر اصطلاح و واژه ای در این رژیم غیر متعارف و ضد بشری وبربرمنش و تاریک اندیش و تبعیض آمیزو دشمن عدالت و آزادی بیان و قلم واندیشه به صورت ابزار و اهرم کاربرد دارد که در راستای دفاع از منافع جناحی و باندهای مافیائی بوده است و جز اینکه پیوسته علیه ی مردم ایران به طور مادی وجانی استفاده شده، بازده ی مثبت دیگری به نفع شان نداشته است . پس اگر سرمقاله نویس با سنگر قلم به دفاع از رفسنجانی بر خواسته در بستر منافع مشترکی می باشد که با هم دیگر دارند ونه اینکه قرار است یک حرکت و رعایت و رسالت قلم همگانی باشد و منافع همگان را در بر گیرد .

فراموش نشود طبق ادعای سرمقاله نویس دلیل سکوت رفسنجانی نه به خاطر اهل تساهل و تسامح و دمکرات بودن وی می باشد ، بلکه به دلیل پرونده ی سنگینی استکه خود و اعضای خانواده در غارتگری دارند که یک مورد کوچک آن را عباس پالیز دار در همدان افشا کرد . از سوی دیگر چون احساس کرده است روند پرونده ی هسته ای خطری شده است و جو نارضایتی عمومی خیلی بالا می باشد وهرگونه فضا و یا سایه جنگ سریع شیرازه ی نظام را از هم می پاشاند . چونکه هم مردم خشمگین منتظر یک ضربه کاری و تضیف نظام سرکوبگر می باشند تا که وارد صحنه ی انتقام و تلافی کردن می باشند .هم اینکه با تجربه ای که رفسنجانیدر خیزش و قیام ها در دوران خودش دارد. می داند درشرایطی که تورم و گرانی و افزایش قیمت کالا ها و فقر بیکاری در جامعه بیداد می کند . ادامه و افزایش فشار و خفقان و گسترش سرکوب و اعدام و دار زدن ها در جامعه در لحظه ممکن است که بر ضد خودش تبدیل شود و منجر به واکنش انفجاری در جامعه شود که قابل کنترلنباشد .
پس بهمین دلیل است که به موازات انتقاد از دولت کردن تلاش کرده است که نشست مجمع خبرگان رهبری در روزهای 5 و 6 شهریور هم برپا شود تا ادامه ی این سیاست را در آن مجمع دنبال کند . سفر به مشهد و دیدار با شیخ عباس واعظ طبسی و چند آخوند دیگر شورای خبرگان برای مشورت و آماده سازی این اجلاس بود . البته لوطی جاران و پاسدار گماشته اش احمدی نژاد و حامی اشان سپاه پاسداران همچون گذشته در شرایطی نمی باشند که به توانند رفسنجانی را همچون گذشته مورد تهدید جدی قرار دهند . زیرا با افشاگری که عباس پالیز دار در دانشگاه همدان کرد و اسامی دانه درشت و به خصوص پرونده ی قتل ارگان فاشیستی سپاه پاسداران بدون رو کردن ارقام دزدی و نجومی اش افشا شد که به جز رفسنجانی نظام و اینان را نیز در و ضعیت آسیب پذیری قرار داد. به خصوص اینکه جنایتی که در زندان اوین رخ داد که در یک قتل جمعی تعداد 39 محروم و بخت برگشته ی و دست پروردگان رژیم تروریستی آخوندی بر دار کشیده شدند و سعید مرتضوی دادستان تهران و بازجو وشکنجه گر و قاتل خانم زهرا کاظمی عکاس و خبرنگار ایرانی تبعه ی کانادا در زندان اوین، این جنایت را عین حقوق بشر نامید . سپس اعتراض مجامع بین المللی را به دنبال داشت . اخیراً نیز سازمان عفو بین الملل به مناسبت قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 را محکوم کرده و خواهان پیگیری مجرمان ومجازات مجرمان و قاتلان شده است که در صورت پیگیری این پرونده ی سیاه و ننگین می تواند به عنوان سند جنایت علیه ی بشریت علیه دست اندر کاران رژیم تروریستی مورد استفاده واقع شود و شرایط مشابه رئیس جمهور سودان و رهبر سابق صربستان برایشان داشته باشند . به یژه با لورفتن جنایت ربودن و شکنجه و مثله کردن شهروندان شیعی و سنی در مسجد عراق بر عمق پرونده ی جنایات سران رژیم تروریستی آخوندی و سپاه پاسداران افزوده شده است .

بنابراین همچون که گفته شد جنگ زرگری باندی بر سر قبضه ی قدرت و انحصاری کردن آن می باش شد که مکمل حاشیه امنیتی انباشت هرچه بیشتر ثروت می باشد که اکنون سرمقاله نویس پس از مطرح کردن جایگاه و موقعیت رفسنجانی بر دو نهاد مجمع مصلحت و خبرگان رهبری و کلی تعریف و تمحید و تحسین کردن از شخصیت وی که چگونه موجب شده به این دو نهاد اعتبار دهد برای این منظور بوده است که چنین در راستای رسالت قلم و دفاع از مظلوم پاسخ به منتقدین وی در روزنامه ی دولتی ایران کیهان و سربازجو حسین شریعتمداری داده شود :
". با اينحال نهايت بي انصافي است كه يكي از مقامات در يك روزنامه دولتي بدون آنكه نام خود را پاي مقاله اش بنويسد مدعي مي شود انتقاد آقاي هاشمي رفسنجاني به دولت موجب لطمه وارد شدن به جايگاه رياست مجلس خبرگان رهبري مي گردد! معناي اين سخن عجيب اينست كه شرط رياست بر مجلس خبرگان رهبري تسليم بودن در برابر دولت و دم فرو بستن از عيب ها و نقص ها و نارواهاست ! چنين تفسيري از مجلس خبرگان و رياست آن فقط از كساني بر مي آيد كه با تمام توان تلاش كردند آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس خبرگان نشود. آنها ميخواهند تكليف همه چيز و همه جا را خودشان تعيين كنند و هيچكس در برابر اراده آنها كوچكترين تحركي نشان ندهد و كمترين سخني نگويد. جامعه اسلامي مورد نظر اين حضرات چنين جامعه ايست. كساني كه معتقدند انتقادهاي آقاي هاشمي رفسنجاني به دولت وارد نيست به جاي پرخاش كردن و بي حرمتي به ايشان اين نظر خود را با تكيه بر منطق به اثبات برسانند. مثلا استدلال كنند كه عملكرد دولت از برنامه چشم انداز عقب نيست دولت به اصل 44 عمل كرده و اقتصاد را دولتي تر نكرده است قيمت مرغ از كيلوئي 1400 تومان به 3000 تومان (بيش از دو برابر) نرسيده قيمت گوشت از كيلوئي 5000 تومان به 10000 تومان (دو برابر) نرسيده برنج 1000 توماني 4000 تومان (چهار برابر) نشده قيمت مسكن در تهران تا 8 برابر بالا نرفته پودر شوينده از 350 تومان به 900 تومان نرسيده خاموشي نداريم صف هاي طولاني بنزين و گاز نداريم و...حملات تند مطبوعاتي به آيت الله هاشمي رفسنجاني در روزها و هفته هاي گذشته هرچند با سكوت كريمانه ايشان مواجه شد ولي اين نگراني را در جامعه مطبوعاتي و ناظران اهل فكر و فرهنگ پديد آورد كه در جامعه اسلامي و انقلابي ما متاسفانه اساسي ترين اصول و آرمانها و ارزشها در خطر تهاجم قرار دارند و اين نشانه خوبي براي آينده اين جامعه نيست . متاسفانه آن دسته از همكاران محترم مطبوعاتي كه به آقاي هاشمي رفسنجاني پرخاش كرده اند اصولا به اين واقعيت ها هيچ اشاره اي ننموده و فقط اين خط را دنبال كرده اند كه ايشان حق ندارند به اين دولت انتقاد كنند. اين سخن امروز خريدار ندارد و اصولا نظام جمهوري اسلامي چنين پرخاشگري هائي را برنمي تابد. مردم خون نداده اند كه ما هر دولتي را كه خودمان مي پسنديم اسلامي بدانيم و هردولتي را كه نمي پسنديم غير اسلامي بناميم و هرچه ميخواهيم بارش كنيم . تاسف بالاتر اينكه بعضي از همكاران محترم مطبوعاتي حتي فرمايشات رهبر معظم انقلاب را نيز تفسير به راي مي كنند و بر همان مبناي نادرست طبق دلخواه خود نتيجه مي گيرند. آيا بهتر نيست سرمايه عظيم ولايت فقيه را كه بايد گره هاي ناگشودني را بگشايد و معضلات بزرگ را حل كند خرج خواسته هاي كوچك سياسي خود نكنيم .شان قلم قلمي كه خداي متعال در قرآن كريم به آن و به آنچه با آن مي نويسند سوگند ياد مي كند بالاتر از آنست كه در خدمت هواهاي نفساني قرار گيرد و ابزاري براي حرمت شكني كساني باشد كه با مجاهدت هاي خود براي جامعه مطبوعاتي ما اين مجال را فراهم كرده اند كه قلم دردست بگيرند و آزادانه بنويسند. مجاهدات امثال آقاي هاشمي رفسنجاني و زندان ها و شكنجه هائي كه ايشان تحمل كرده اند ما را از حاكميت طاغوت نجات داده و نعمت نظام اسلامي را به ما ارزاني كرده و اين قلم را از دست عمله طاغوت گرفته و به دست ما داده است . اين كفران نعمت الهي است كه اين قلم را عليه كساني بكار بگيريم كه آنرا با تحمل آنهمه مشقت آزاد كرده و به دست ما داده اند. اينجانب خوب ميدانم كه دفاع از آيت الله هاشمي رفسنجاني در شرايط كنوني از نظر كساني كه بسياري از مجاري امور دردست آنهاست گناهي نابخشودني محسوب مي شود و عوارض منفي و ناگواري دارد اما از آنجا كه طبق سيره حضرت امام سجاد عليه السلام كه فرمودند : � اللهم اني اعوذبك من مظلوم ظلم في حضرتي فلم انصره � حمايت از مظلوم را فريضه شرعي خود و اداي دين به قلم ميدانم اعتقاد راسخ دارم سكوت در برابر جفاهائي كه به آيت الله هاشمي رفسنجاني اين ركن ركين نظام اسلامي صورت مي گيرد برخلاف رسالت قلم است وبه همين دليل دفاع از اين مظلوم عصر حاضر را واجب شرعي و همه ي عوارض آنرا نيز گوارا ميدانم و همه اهل قلم را به توجه دقيق و عميق به رسالت قلم كه امانت الهي است دعوت مي كنم."

درخاتمه اینکه سرمقاله نویس درست گفته است که دفاع کردن از رفسنجانی آسان نمی باشد و دارای هزینه ی سنگین است یا بقول خودش از سوی مخالفان رفسنجانی این دفاع کردن گناه نا بخشودنی می باشد . ولی آنجا که اذعان کرده که دفاع از رفسنجانی کردن دفاع از مظلوم است که جزو رسالت قلم می باشد . اینجا دیگر جنبه شوخی به خود می گیرد. زیرا که این ادعا حالت تراژدیک و کمیک به خود می گیرد برای اینکه توضیح داده شد که دلیلش چیست؟ اینهمه که اهل قلم ربوده و شکنجه و ترور شدند و مطبوعات توقیف شد و روزنامه ی نگار و دانشجو وفعال حقوق بشر و سیاسی دستگیر و بازداشت و زندان و اعدام شدند . نمونه اش یک دانشجوی فعال اهل قلم در زاهدان بود که اخیراً به اتهام مفسد ی الارض اعدام شد و یا معلمی که در سنندج در زیر حکم اعدام قرار دارد . چرا کسی از اینان دفاع نکرده و نمی کند؟ مگر طبق قانون اساسی گفته نشده است هرکس را نمی توان بیش از 24 ساعت در بازداشت نگهداشت و می باست تفهیم اتهام شوند و باید از وکیل مدافع برخوردار باشد . اگر امکانات مالی نداشت دولت موظف است که برایش وکیل تسخیری انتخاب کند؟ چگونه است که این موارد در مورد اعدام یا قتل جمعی 29 متهم نگون بخت در زندان اوین رعایت نشد که یکی کارتن خواب بود و چند متهم دیگر نیز جزو کسانی بودند که سال گذشته در تظاهرات جیره بندی شدن بنزین دستگیر شده بودند . بدتر ایکه چرا خانم شیرین عبادی دارای جایزه ی صلح نوبل به عنوان پذیرفتن و کالت دفاع از متهمان بهائیان در زندان، هم ایشان و هم دخترش متهم به بهائی و حامی اینان شده اند . بدتر اینکه از سوی سربازجو حسین شریعتمداری تهدید به ترور شده است . ولی سرمقاله نویس به جز نام بردن و دفاع از رفسنجانی کردن مدعی شده است که در راستای رسالت قلم است که وظیفه ی خود می داند از مظلوم دفاع کند. چرا حتی اشره ای به نامبرده شدگان نکرده است تا مشخص شود راست می گوید؟ !
هوشنگ � بهداد
شنبه 2 شهریوماه سال 1387