نقد وبررسی " بازگشت به جهان دو قطبي " روزنامه ی جمهوری اسلامی سه شنبه 29 مردادماه سال 1387-
"مانور دادن با جنگ وتجاوز نظامی روس ها به گرجستان در راستای دفاع کردن از پروژه ی هسته ای "
عجیب است که سر مقاله نویس نمی داند دو قطبی بودن جهان یعنی چه؟ زیرا که بدفعات خودش آن را درگذشته نفی کرده و در مقالات گذشته به چند قطبی شدن جهان اعتراف کرده و گفته بود که چین و هند و حتی رژیم تروریستی آخوندی و ام القرای جهان اسلام خواندنش را نیز جزو این قطب های جدید قدرتی خوانده بود. ولی اکنون به اینکه سران رژیم تروریستی آخوندی به روس ها نیاز شدید دارند تا که در گروه اعضای 5 +1 به نفع پرونده ی هسته ای رژیم تروریستی موضع گیری کند . بنابراین سرمقاله نویس اکنون روس را خیلی گنده کرده و در ابتدای سرمقاله ی خود از بازگشت به جهان دو قطبی سخن گفته است.
در صورتیکه زیربنای این دو قطبی شدن جهان ابتدا ایدئولوژیک بود تا قدرت نظامی که جهان به دو اردوگاه سو سیالیسم شرق با اردوگاه امپریالیسم غرب تقسیم شده بود که هر دو قطب مدعی در گیر جنگ سرد، دو پیمان نظامی به نام ورشو وناتو داشتند . پس از فرو پاشی شوروی سابق و فرو ریزی امپراتوری روس ها که اکثر اعضای سابق پیمان نظامی ورشو به پیمان رقیب ناتو پیوسته و یا در لیست انتظار پیوستن می باشند دیگر خبری از اروگاه سوسیالیسم شرق نیست . اما اکنون که تجاوز نظامی روس ها به گرجستان انجام شده باید خطاب به سرمقاله نویس گفت که نه نشان از قدرت که از موضع ضعف می باشد که دست به این اقدام نظامی زده شده است و هر گز به همان مفهوم نمی باشد که سر مقاله نویس باور دارد که با تهاجم نظامی روس ها به گرجستان دوران جهان دوقطبی باز گشته است . زیرا گذشته از اینکه روس ز دیدگاه اید ئولوژیکی خود فاصله گرفته است ، بلکه بیش ازسیستم سرمایه شتابان در این مسیر گام بر می دارد .
از طرف دیگر آنقدر در اطراف و اکناف روسیه، دچار بحران و تنش و مشکل می باشد که تقریباً محاصره ی آمریکا و غرب شده است که توان ایستادن این به حساب قطب در برابر غرب را بهیچ وجه ندارد. زیرا که از چیچن گرفته تا اوکرائین و آذربایجان و آسیای میانه هر زمان که غرب و آمریکا اراده کنند می توانند برای روس ها درد سر جدی درست کنند . به خصوص اینکه در گیر شدن روس ها با هر نوع جنگی در اطراف خود و کشدار شدن آن موجب ضربه و آسیب اقتصادی روس ها خواهد شد که ناشی از افزایش قیمت نفت و گاز جانی گرفته است ونه اینکه حاصل نوآوری و پیشرفت صنعتی می باشد .
بنابراین سرمقاله نویس زیادی ذوق زده شده و حول شده و با سر توی دیگ افتاده است که با تجاوز روس ها به گرجستان و ارسال کاروان تانک و نفر برهای قدیمی به اوستیا و گرجستان که موجب تنش میان آمریکا و روس ها شده است به فکر قطب سازی و بازگشت به جهان دوقطبی افتاده است و هماگنونه که اشاره شد هدف برای ایجاد اختلاف میان اعضای گروه 5+1 و عدم اجماع است که چشم به موضع روس ها دوخته شده است و با در سبد گذاشتن همه تخم مرغ های خود در سبد روس ها و قدرت نظامی اشان را بیش از حد گنده کرده است . در صورتیکه اگر روس ها توانش را داشتند و یا خواهان درگیری و رو در روئی با آمریکائی ها بودند می بایست در برابر اشغال نظامی عراق ایستادگی و مخالفت می کردند که هم یکی از هم پیمانان نزدیکش در منطقه بود وهم اینکه دارای منافع فراوان اقتصادی و نظامی و نفتی با عراق بود . کمدی تر اینکه سرمقاله نویس با هندوانه زیر بغل پوتین و جانشین وی که رئیس جمهور کنونی روسیه است نتیجه گرفته است که چون این دو از پبش لایه های اطلاعاتی � امنیتی به کاخ کرملین راه یافتند. پس این چنین اینان کاخ سفید را نشانه رفته اند:
1" ـ پوتين از همان لايه � امنيتي ـ اطلاعاتي � به كرملين راه مي يابد و با نگاه آرام اما حساب شده خود كاخ سفيد را نشانه مي رود .
2 ـ مدودف كه او هم دستيار پوتين و متعلق به همان لايه � امنيتي ـ اطلاعاتي � است و با پوتين به كرملين راه يافته بود صندلي پوتين را در اختيار مي گيرد تا كرملين همچنان در اختيار هردوي آنها باشد و البته ساير افرادي كه از همان لايه آنها را در كرملين همراهي مي كنند.
3 ـ دولتمردان روسيه با تحملي كم سابقه انقلاب هاي مخملي در جمهوري هاي اطراف خود را كه دست اندازي آشكار آمريكا به قلمرو نفوذ آنها بود و نام جعلي � انقلاب � براي فريب دادن افكار عمومي بر آن گذاشته شده بود نظاره نمودند و البته پستوهاي كرملين را فعال تر كردند.
4 ـ ضربه هاي شديد اقتصادي ناشي از فروپاشي شوروي را پوتين توانست در دوران رياست جمهوري خود جبران كند و همزمان بنيه نظامي شوروي را نيز تقويت كرد.
5 ـ از اينها مهمتر روحيه درهم شكسته روسها بود كه دولت پوتين توانست آنرا ترميم كند و عليرغم پيوستن اروپاي شرقي به بلوك غرب و ناتو و عليرغم نفوذ آمريكا در بسياري از جمهوري هاي جوان روسيه موفق شد جايگاه خود را به عنوان عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان ابرقدرت نظامي و به عنوان قدرت صنعتي حفظ كند و در معادلات قدرت بين المللي تاثيرگذار باشد.
6 ـ آمريكا با غفلت از اين واقعيت ها و ناديده گرفتن ضعف هاي خود و سرمست از باده باصطلاح انقلاب هاي مخملي به گرجستان براي يكسره كردن كار اوستياي جنوبي و چشم زهر گرفتن از روسيه چراغ سبز داد. اين چراغ برخلاف انتظار واشنگتن و به دليل محاسبات غلط ساكنان كاخ سفيد چراغ زرد از آب درآمد و يكباره به چراغ قرمز تبديل شد. اينكه آيا عوامل نفوذي � ك . گ . ب � در گرجستان هم در تصميم سازي براي حمله به اوستيا دخيل بودند يا نه هنوز مشخص نيست اما بهرحال روسيه با اين چراغ قرمز به آمريكا چند پيام مهم داده است . "
جالب اینکه برای اینکه بازهم ثابت شود که زمین گرد است. سرمقاله نویس مجدادً مانور با عراق و لبنان و فلسطین و عراق و لبنان داده است . تا که اعتراف شود رژیم تروریستی در اینجا ها نفوذ دارد و دخالت گری تروریستی و نظامی گری می کند و در ادامه از موضع پیروزی ، ضعف و شکست آمریکانیان به رخ شان آکشیده و در دنباله نتیجه گرفته شده که قطب قدرت دیگری هم ظهور کرده و بر خلاف ادعای بازگشت به جهان دوقطبی که برای عنوان سرمقاله انتخاب شده ولی مدعی شد که جهان چنین از مرحله دوقطبی عبور کرده وگذشته و دیگر آنگونه دوقطبی نمی باشد:
شكست هاي پياپي آمريكا در عراق و افغانستان و فلسطين عجز 30 ساله آمريكا از روياروئي با ملت ايران كه با انقلاب اسلامي توانست شاخ ابرقدرتي شيطان بزرگ را بشكند ناكام ماندن طرح خاورميانه بزرگ كه آمريكا براي آن سرمايه گذاري زيادي كرده بود باطل شدن افسانه شكست ناپذيري ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه لبنان رسوائي بزرگي كه آمريكا و اقمارش در ماجراي دخالت در لبنان و فلسطين اشغالي تحمل كردند و بي عملي آمريكا در جنگ 7 روزه اوستياي جنوبي همگي به پايان رسيدن دوران ابرقدرتي آمريكا را به اثبات مي رسانند . روسيه نيز بعد از فروپاشي شوروي حداكثر يك روسيه در حدي كه فقط بتواند در جاي كوچكي همچون اوستيا و در برابر دولت ضعيفي همچون دولت دست نشانده تفليس و كشور كوچك 5 ميليوني گرجستان چنگ و دندان نشان بدهد باقي خواهد ماند نه بيش از آن . اينها و بسياري دلايل ديگر نشان ميدهند نه تنها ديگر جهان به سوي دو قطبي شدن به پيش نخواهد رفت بلكه دوران بازي هاي تك قطبي آمريكا نيز به سر آمده و تحولات جهاني معادلات جديدي از قدرت را رقم خواهد زد كه ملت ها محور اصلي آن هستند"
در خاتمه اینکه سرمقاله نویس می داند که برای چه وارونه نویسی و تناقض گوئی می کند و با کتمان کردن حقایق چه اهدافی را دنبال می کند؟ زیرا که دقیقاً اشراف به وضعیت رژیم تروریستی دارد به خصوص پیرامون شکست برنامه های ا قتصادی و شرایط بد معیشتی مردم اطلاع کامل دارد و آگاه است که روند رشد لجام گسیخته ی تورم و گرانی و افزایش قیمت کالا ها و فقر و بیکاری چه بازتابی در جامعه برجای گذاشته است و چه میزان موجب افزایش نارضایتی عمومی شده است ؟ از طرف دیگر بطور دقیق از نامشروع بودن رژیم تروریستی مطلع است . بنابراین به خوبی می داند که تنها شانس بقای رژیم و به تأخیرانداختن فرو پاشی اش تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای می باشد . لذا همه ی توش و توان وتجربه ی خود را بسیج و متمرکز کرده است تا که علیه ی آمریکا و اسرائیل قلم فرسائی کند و از شکست آمریکادر خاورمیانه و از پیروزی رژیم تروریستی بگوید تا که در بسترتبلیغ و دفاع از پروژه ی هسته ای باشد. تی می داند که در دفاع از آن مدتی است که فضا و آرایش جنگی با نوعی حکومت نظامی اعلام ناشده را سپاه پاسداران در کشور حاکم کرده است و پاسدار احمدی نژاد هم بهمین دلیل که ظرفیت سرکوب در جامعه و دفاع از پروژه ی هسته ای را اجرا ودنبال می کند حمایت و تحمل شده است .
هوشنگ � بهداد
سه شنبه 29 مردادماه سال 1387
"مانور دادن با جنگ وتجاوز نظامی روس ها به گرجستان در راستای دفاع کردن از پروژه ی هسته ای "
عجیب است که سر مقاله نویس نمی داند دو قطبی بودن جهان یعنی چه؟ زیرا که بدفعات خودش آن را درگذشته نفی کرده و در مقالات گذشته به چند قطبی شدن جهان اعتراف کرده و گفته بود که چین و هند و حتی رژیم تروریستی آخوندی و ام القرای جهان اسلام خواندنش را نیز جزو این قطب های جدید قدرتی خوانده بود. ولی اکنون به اینکه سران رژیم تروریستی آخوندی به روس ها نیاز شدید دارند تا که در گروه اعضای 5 +1 به نفع پرونده ی هسته ای رژیم تروریستی موضع گیری کند . بنابراین سرمقاله نویس اکنون روس را خیلی گنده کرده و در ابتدای سرمقاله ی خود از بازگشت به جهان دو قطبی سخن گفته است.
در صورتیکه زیربنای این دو قطبی شدن جهان ابتدا ایدئولوژیک بود تا قدرت نظامی که جهان به دو اردوگاه سو سیالیسم شرق با اردوگاه امپریالیسم غرب تقسیم شده بود که هر دو قطب مدعی در گیر جنگ سرد، دو پیمان نظامی به نام ورشو وناتو داشتند . پس از فرو پاشی شوروی سابق و فرو ریزی امپراتوری روس ها که اکثر اعضای سابق پیمان نظامی ورشو به پیمان رقیب ناتو پیوسته و یا در لیست انتظار پیوستن می باشند دیگر خبری از اروگاه سوسیالیسم شرق نیست . اما اکنون که تجاوز نظامی روس ها به گرجستان انجام شده باید خطاب به سرمقاله نویس گفت که نه نشان از قدرت که از موضع ضعف می باشد که دست به این اقدام نظامی زده شده است و هر گز به همان مفهوم نمی باشد که سر مقاله نویس باور دارد که با تهاجم نظامی روس ها به گرجستان دوران جهان دوقطبی باز گشته است . زیرا گذشته از اینکه روس ز دیدگاه اید ئولوژیکی خود فاصله گرفته است ، بلکه بیش ازسیستم سرمایه شتابان در این مسیر گام بر می دارد .
از طرف دیگر آنقدر در اطراف و اکناف روسیه، دچار بحران و تنش و مشکل می باشد که تقریباً محاصره ی آمریکا و غرب شده است که توان ایستادن این به حساب قطب در برابر غرب را بهیچ وجه ندارد. زیرا که از چیچن گرفته تا اوکرائین و آذربایجان و آسیای میانه هر زمان که غرب و آمریکا اراده کنند می توانند برای روس ها درد سر جدی درست کنند . به خصوص اینکه در گیر شدن روس ها با هر نوع جنگی در اطراف خود و کشدار شدن آن موجب ضربه و آسیب اقتصادی روس ها خواهد شد که ناشی از افزایش قیمت نفت و گاز جانی گرفته است ونه اینکه حاصل نوآوری و پیشرفت صنعتی می باشد .
بنابراین سرمقاله نویس زیادی ذوق زده شده و حول شده و با سر توی دیگ افتاده است که با تجاوز روس ها به گرجستان و ارسال کاروان تانک و نفر برهای قدیمی به اوستیا و گرجستان که موجب تنش میان آمریکا و روس ها شده است به فکر قطب سازی و بازگشت به جهان دوقطبی افتاده است و هماگنونه که اشاره شد هدف برای ایجاد اختلاف میان اعضای گروه 5+1 و عدم اجماع است که چشم به موضع روس ها دوخته شده است و با در سبد گذاشتن همه تخم مرغ های خود در سبد روس ها و قدرت نظامی اشان را بیش از حد گنده کرده است . در صورتیکه اگر روس ها توانش را داشتند و یا خواهان درگیری و رو در روئی با آمریکائی ها بودند می بایست در برابر اشغال نظامی عراق ایستادگی و مخالفت می کردند که هم یکی از هم پیمانان نزدیکش در منطقه بود وهم اینکه دارای منافع فراوان اقتصادی و نظامی و نفتی با عراق بود . کمدی تر اینکه سرمقاله نویس با هندوانه زیر بغل پوتین و جانشین وی که رئیس جمهور کنونی روسیه است نتیجه گرفته است که چون این دو از پبش لایه های اطلاعاتی � امنیتی به کاخ کرملین راه یافتند. پس این چنین اینان کاخ سفید را نشانه رفته اند:
1" ـ پوتين از همان لايه � امنيتي ـ اطلاعاتي � به كرملين راه مي يابد و با نگاه آرام اما حساب شده خود كاخ سفيد را نشانه مي رود .
2 ـ مدودف كه او هم دستيار پوتين و متعلق به همان لايه � امنيتي ـ اطلاعاتي � است و با پوتين به كرملين راه يافته بود صندلي پوتين را در اختيار مي گيرد تا كرملين همچنان در اختيار هردوي آنها باشد و البته ساير افرادي كه از همان لايه آنها را در كرملين همراهي مي كنند.
3 ـ دولتمردان روسيه با تحملي كم سابقه انقلاب هاي مخملي در جمهوري هاي اطراف خود را كه دست اندازي آشكار آمريكا به قلمرو نفوذ آنها بود و نام جعلي � انقلاب � براي فريب دادن افكار عمومي بر آن گذاشته شده بود نظاره نمودند و البته پستوهاي كرملين را فعال تر كردند.
4 ـ ضربه هاي شديد اقتصادي ناشي از فروپاشي شوروي را پوتين توانست در دوران رياست جمهوري خود جبران كند و همزمان بنيه نظامي شوروي را نيز تقويت كرد.
5 ـ از اينها مهمتر روحيه درهم شكسته روسها بود كه دولت پوتين توانست آنرا ترميم كند و عليرغم پيوستن اروپاي شرقي به بلوك غرب و ناتو و عليرغم نفوذ آمريكا در بسياري از جمهوري هاي جوان روسيه موفق شد جايگاه خود را به عنوان عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان ابرقدرت نظامي و به عنوان قدرت صنعتي حفظ كند و در معادلات قدرت بين المللي تاثيرگذار باشد.
6 ـ آمريكا با غفلت از اين واقعيت ها و ناديده گرفتن ضعف هاي خود و سرمست از باده باصطلاح انقلاب هاي مخملي به گرجستان براي يكسره كردن كار اوستياي جنوبي و چشم زهر گرفتن از روسيه چراغ سبز داد. اين چراغ برخلاف انتظار واشنگتن و به دليل محاسبات غلط ساكنان كاخ سفيد چراغ زرد از آب درآمد و يكباره به چراغ قرمز تبديل شد. اينكه آيا عوامل نفوذي � ك . گ . ب � در گرجستان هم در تصميم سازي براي حمله به اوستيا دخيل بودند يا نه هنوز مشخص نيست اما بهرحال روسيه با اين چراغ قرمز به آمريكا چند پيام مهم داده است . "
جالب اینکه برای اینکه بازهم ثابت شود که زمین گرد است. سرمقاله نویس مجدادً مانور با عراق و لبنان و فلسطین و عراق و لبنان داده است . تا که اعتراف شود رژیم تروریستی در اینجا ها نفوذ دارد و دخالت گری تروریستی و نظامی گری می کند و در ادامه از موضع پیروزی ، ضعف و شکست آمریکانیان به رخ شان آکشیده و در دنباله نتیجه گرفته شده که قطب قدرت دیگری هم ظهور کرده و بر خلاف ادعای بازگشت به جهان دوقطبی که برای عنوان سرمقاله انتخاب شده ولی مدعی شد که جهان چنین از مرحله دوقطبی عبور کرده وگذشته و دیگر آنگونه دوقطبی نمی باشد:
شكست هاي پياپي آمريكا در عراق و افغانستان و فلسطين عجز 30 ساله آمريكا از روياروئي با ملت ايران كه با انقلاب اسلامي توانست شاخ ابرقدرتي شيطان بزرگ را بشكند ناكام ماندن طرح خاورميانه بزرگ كه آمريكا براي آن سرمايه گذاري زيادي كرده بود باطل شدن افسانه شكست ناپذيري ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه لبنان رسوائي بزرگي كه آمريكا و اقمارش در ماجراي دخالت در لبنان و فلسطين اشغالي تحمل كردند و بي عملي آمريكا در جنگ 7 روزه اوستياي جنوبي همگي به پايان رسيدن دوران ابرقدرتي آمريكا را به اثبات مي رسانند . روسيه نيز بعد از فروپاشي شوروي حداكثر يك روسيه در حدي كه فقط بتواند در جاي كوچكي همچون اوستيا و در برابر دولت ضعيفي همچون دولت دست نشانده تفليس و كشور كوچك 5 ميليوني گرجستان چنگ و دندان نشان بدهد باقي خواهد ماند نه بيش از آن . اينها و بسياري دلايل ديگر نشان ميدهند نه تنها ديگر جهان به سوي دو قطبي شدن به پيش نخواهد رفت بلكه دوران بازي هاي تك قطبي آمريكا نيز به سر آمده و تحولات جهاني معادلات جديدي از قدرت را رقم خواهد زد كه ملت ها محور اصلي آن هستند"
در خاتمه اینکه سرمقاله نویس می داند که برای چه وارونه نویسی و تناقض گوئی می کند و با کتمان کردن حقایق چه اهدافی را دنبال می کند؟ زیرا که دقیقاً اشراف به وضعیت رژیم تروریستی دارد به خصوص پیرامون شکست برنامه های ا قتصادی و شرایط بد معیشتی مردم اطلاع کامل دارد و آگاه است که روند رشد لجام گسیخته ی تورم و گرانی و افزایش قیمت کالا ها و فقر و بیکاری چه بازتابی در جامعه برجای گذاشته است و چه میزان موجب افزایش نارضایتی عمومی شده است ؟ از طرف دیگر بطور دقیق از نامشروع بودن رژیم تروریستی مطلع است . بنابراین به خوبی می داند که تنها شانس بقای رژیم و به تأخیرانداختن فرو پاشی اش تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای می باشد . لذا همه ی توش و توان وتجربه ی خود را بسیج و متمرکز کرده است تا که علیه ی آمریکا و اسرائیل قلم فرسائی کند و از شکست آمریکادر خاورمیانه و از پیروزی رژیم تروریستی بگوید تا که در بسترتبلیغ و دفاع از پروژه ی هسته ای باشد. تی می داند که در دفاع از آن مدتی است که فضا و آرایش جنگی با نوعی حکومت نظامی اعلام ناشده را سپاه پاسداران در کشور حاکم کرده است و پاسدار احمدی نژاد هم بهمین دلیل که ظرفیت سرکوب در جامعه و دفاع از پروژه ی هسته ای را اجرا ودنبال می کند حمایت و تحمل شده است .
هوشنگ � بهداد
سه شنبه 29 مردادماه سال 1387