نقد وبررسی " طالبان عامل تداوم بحران در افغانستان" روزنامه ی جمهوری اسلامی دو شنبه 14 اردیبهشت ماه سال 1388
"مشخص نیست که پس از 30 سال چه زمان ارجح می شودو نوبت پاسخگوئی به مطالبات انباشت و پرداخت ناشده ی مردم ایران به جای دخالت گری درامور داخلی دیگران فرا می رسد؟!"

دیگر برناظران پیگیر مسائل ایران پوشیده نمانده است که جگونه سیاست وخط و خطوطی که در سر مقالات ورق پاره حکومتی جمهوری اسلامی دنبال و تدوین و تنظیم می گردد ؟ زیرا که گذشته از اینکه بر شا لوده ی پیگیری مستمر سیاست صدور تروریسم و بنیاد گرائی و ارتجاع به برون مرز استوار است همینطور به موازات سیاست سرکوبگری گسترش یافته ی داخلی، سیاست دخالت گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه هم چاشنی این سیاست شده است که به شدت از صدور بحران و جنگ افروزی و ناامن سازی منطقه حمایت و پشتیبانی می شود . آنگونه که گاهی همچون ایجاد جنگ داخلی و برادر کشی در فلسطین و جدا سازی نواار غزه و راه اندازی جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل و دست داشتن در طراحی و مقدمه سازی بر پائی جنگ 22 روزه نوار غزه از طریق حماس و جهاد اسلامی فلسطین، سپاه پاسداران و لوطی جماران نقش مستقیم مداخله گرایانه در این موارد بر عهده داشته اند . البته ضریب دخالت گری در عراق و تبدیل به باطلاق کردنش که جای خود دارد و آنقدر این موضوع به وضوح آشکار و روشن و مبرهن است که زمانی است موجب بلند شدن صدای اعتراضی عراقیان وطن پرست شده است که مخالف دخالت گری عوامل رژیم تروریستی آخوندی در امور داخلی عراق هستند و شدیداً خواهان قطع اینگونه رابطه ی مداخله جویانه ی رژیم تروریستی آخوندی از سوی دولت عراق و نخست زیر آن نوری المالکی شده اند.

از سوی دیگر سر مقالات این ورق پاره سیاست یکی به نعل وده ها به میخ زدن است که سیستماتیک دنبال می شود . یعنی اینکه گاهی یک مقاله اختصاص داده می شود که به مسائل داخلی و بالا گیری جنگ گرگ های هار باندهای مافیائی و جناح ها مر تبط می شود. در پایان با آویزان شدن به گفته های خمینی شیاد و لوطی جماران جانشین وی توصیه می شود ویا رهنمود داده می شود که شاخص و معیار ارزیابی این دو مرجع می باشد و با تأکید اخطار داده می شود که هیچ یک از عناصر و مسئولین نمی بایست فرا ترا از دستورات این دو حرکت کنند و یا پای شان را از حیطه و اختیارات و مسئولیت های تعیین و ترسیم شده برای شان دراز تر کنند. در غیر اینصورت چنانچه ر عایت نکنند و مرتکب خلاف شوند . ممکن است که زیادی پای دراز شده از گلیم بریده و یا قطع گردد . در عوض بدون توجه کردن به مردم ایران و مطالبات انباشت و پرداخت نا شده و پایمال شدن سیستما تیک حق و حقوق شان بقیه سر مقالات همانگونه که گفته شد مختص به سیاست دخالت گری در امور داخلی کشور های همجوار و منطقه می باشد.

البته که مقالات پیراون هر موضوع و کشوری که باشد و از هر گونه که شروع شوند . می بایست در ادامه ومتن و نتیجه گیری اش منتهی به دشمن بزرگ آمریکا و حضورش در افغانستان به خصوص عراق شود و به عنوان متجاوز اشغال گر که عامل همه معضلات و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و ناامنی و جنگ و کشتار ها و غارتگری هاست شناخته شود محکوم گردد و تأکید بر اخراجش از این دو کشور شود .

بنابراین اکنون باز نوبت افغانستان و موضوع انتخابات در این کشور فرا رسیده است که سر مقاله نویس به این مسئله پرداخته و تحلیل از چگونگی از موقعیت کرزای و رقابت رقبای وی داده است و به نقش دخالت گری انگلیس و آمریکا و سازمان ناتو و فزونی کشت خشخاش و مواد مخدر و قدرت گیری طالبان در افغانستان اشاره نموده است . البته بدون هیچگونه اشاره ای مبنی به نقش حضور عوامل رژیم تروریستی آخوندی در افغانستان کند و از نحوه ی همکاری اش با اعضای القاعده و طلبان علیه ی آمریکا و حتی پاکستان در افغانستان سخنی بگوید، اینگونه به حضور آمریکا و انگلیس و ناتو در افغانستان و نقش و مأموریت شان پرداخته و تحلیل داده است :

"مسائل كليدي و بحران هاي فراواني در افغانستان بر سرنوشت آرا و سير تحولات سياسي ـ اجتماعي اثر مي گذارد. از يكطرف حضور ارتشهاي ناتو در افغانستان اعتبار سياسي اين كشور را خدشه دار كرده و نقش رئيس جمهور را در حد � كارگزار اشغالگران � تنزل داده و از سوي ديگر در پرتو حضور اشغالگران افغانستان به انبار مواد مخدر جهان تبديل شده و حجم توليد و توزيع مواد مخدر در اين فاصله حدود 10 برابر شده است و اين درحالي است كه منابع مستقل به ارقامي به مراتب افزونتر معتقدند و از رشد 30 تا 40 برابري توليد مواد مخدر سخن مي گويند. هم اكنون استان هلمند زير نظر انگليس به كشتزار خشخاش تبديل شده و طالبان هم نبض توليد و صدور مواد مخدر افغانستان را در اختيار دارد. تصادفي نيست كه طالبان دوباره در صحنه سياسي افغانستان به قدرت بازگشته است چرا كه از يكطرف مورد حمايت پنهاني آمريكا و انگليس قرار گرفته و از سوي ديگر با تجارت مواد مخدر به منابع مالي روزافزوني دست يافته است . تجارت مواد مخدر و قاچاق آن از موارد وسوسه انگيزي است كه تقريبا اكثر مقامات كليدي افغانستان و از جمله برادر حامد كرزاي رئيس جمهور را نيز گرفتار ساخته و هر يك پرونده اي در اين مقوله دارند. گفته مي شود آلوده كردن مقامات دولت مركزي بخشي از سياستهاي انگليس است كه در موقع نياز بتواند آنها را به استناد پرونده هاي فساد مالي و قاچاق كنار بگذارد. كرزاي از نقش نفوذ پنهاني طالبان در افغانستان به خوبي آگاه است و مي داند كه اشغالگران از وجود چنين گروهك موثر و كارآمدي به سادگي دست برنخواهند داشت و هر جا كه لازم بوده و باشد طالبان براي اشغالگران مشكل گشا بوده و هست . توجه به اين نكته مهم است كه طالبان با توسل به قدرت نظامي در افغانستان به حكومت نرسيد بلكه بافريبكاري و تطميع نيروها و چهره هاي مرتبط با حكومت مركزي آنها را به همكاري با خود و خيانت به حكومت مركزي واداشت و قدرت را تصاحب كرد. همين شگرد طالبان هنوز هم كارآمد است و با درآمدهاي نجومي ناشي از تجارت مواد مخدر افغانستان و حتي پاكستان را هم به تدريج در معرض بازيهاي سياسي پشت پرده قرار داده است . دعوت كرزاي از طالبان براي مذاكره و پيشنهاد اعطاي سهمي از قدرت مركزي دقيقا به همين دليل عنوان شده كه به نحوي با طالبان كنار بيايند. مذاكرات طائف با پا در مياني ملك عبدالله پادشاه عربستان با اين هدف شروع و پيگيري شد كه طالبان به حكومت مركزي باز گردانده شود. اين پديده را سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) هم قبول دارد و از آن حمايت مي كند و حتي ذهنيت اصلي اينست كه باز گرداندن طالبان به قدرت از اساس يك طرح آمريكائي بوده و هنوز هم با جديت پيگيري مي شود. ياب وهوپ شفر دبير كل ناتو بارها درباره ضرورت مذاكره و تفاهم با طالبان سخن گفته و همكاري با طالبان را يك اقدام منطقي معرفي كرده است . طبعا سئوال اصلي اينست كه اگر طالبان قرار است به قدرت باز گردانده شود چرا براي سرنگون ساختن آن آمريكا و ساير ارتشهاي ناتو به مدت 8 سال افغانستان را شخم زدند و چرا اينهمه جنايات و كشتار را مرتكب شده اند و مي شوند"

در خاتمه اینکه بازهم یاد آوری و تأکید می شود که رژیم نا مشروع و ضد بشری و بربر منش و تاریک اندیش و قرون وسطائی آخوندی هر گز نمی تواند به بقای ننگین خودش ادامه دهد. مگر اینکه اگر اهرم سرکوب و رعب و وحشت و ضرب و شتم و سانسور و خفقان و اعدام داخلی را ادامه دهد و این سیاست سرکوب و خفقان داخلی را مکمل سیاست برون مرزی خود کند که شامل صدور تروریسم و بنیاد گرائی و ارتجاع به کشور های همجوار و خاور میانه می شود . البته که سیاست مداخله گری در امور داخالی سایر کشو رها برای ایجاد بحران آفرینی و جنگ افروزی و بی ثبات کردن و ناامن سازی شان تقویت می شود که در مجموع در بستر تلاش همه جانبه ی بر آورده شدن اهداف بلند پروزانه ی دسترسی به سلاح هسته ای و تسلط کامل بر خاورمیانه می باشد که در ادامه به قول پاسدار گماشته ی احمدی نژاد شرایط صدور فرهنگ و اقتصاد بسیجی به جهان هموار گردد تا راهگشای تغییر مدیریت جهان و اصلاح آن شود. فراموش نشود که گوشزد می شود تا دیر نشده می بایست قدرتمندان و حاکمان جهانی برای حتی مصونیت آینده ی خود و مانع شدن از به خطر افتادن امنیت و صلح جهانی ،تلاش همه جانبه برای تغییرات دمکراتیک در ایران کنند.


هوشنگ � بهداد

دو شنبه 14 اردیبهشت ماه سال 1388