چرا گفته می شود : دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید؟یادداشت روزکیهان 9 اردیبهشت

نقد وبررسی : تهديد در لباس فرصت (يادداشت روز)روز نامه ی کیهان یکشنبه 9 اردیبهشت 1386"چرا گفته می شود : دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید؟"
ضرب المثلیست که گفته می شود یک دیوانه ای سنگی بر چاهی می اندازد که صدها عاقل نمی توانندآن را ازچاه بیرون کشند. از سوی دیگر کسانی که سابقه ی زندانی سیاسی دارند، شاید این تجربه را نیز داشته باشند که بدترین نوع فشار روحی وروانی برروی اینان زمانی بوده است که زندانی سیاسی را درون زندانیان خلافکار عادی مخلوط می کردند که هیچگونه وجه اشتراکی میان شان وجود نداشت . یااینکه برخی ها هستند که می دانند امین آباد در تهران کجاست ودر آنجا چه کسانی نگهداری می شدند یا می شوند؟ البته بدترین نوع اینان به همدان منتقل می شدند چون همدان که دارای آب وهوای خوش بود مناسب حال اینگونه زنجیری ها بود. همینطور در جامعه رسم بود هرکس که زیادی دور می گرفت و سرکشی ونافرمانی نا معقول وغیر منطقی و عربده کشی می کرد و... اصطلاحاً به اینان گفته می شد ولش کنید چون طرف همدانیست. یا ازهمدان آمده است . منظور اینگونه روان گردان های درمان ناپذیر بودند که در محیطی مخصوص در همدان نگهداری می شدند. حال بماند که ریشه ی اصلی آن قضیه جیست؟ از سوی دیگر . حتماً هم باید کسانی باشند که به خاطر داشته باشند در اوایل انقلاب که آخوند خلخالی بفرمان مستقیم خمینی دست به آن جنایات معروف می زد و محاکمه و اعدام می کرد یا اول اعدام می کرد سپس حکم محکومیت صادر می کرد ، گفته می شد که این آخوند سابقه ی گربه کشی در دوران جوانی داشته است و از مشکلات روحی و روانی وعقلانی نیز رنج می برده است . اکنون تصور کنید که 28 سال است که اینگونه خلخالی ها بر سر قدرت می باشند که همگی شان دست پروردگان خمینی اند و همه هم در سنگر منقل مشغول خود درمانی اند و 28 سال است که دیوانه وار جنگ افروزی وعوامفریبی کرده اند و دست به غارتگری وجنایت وخیانت وسرکوبگری زده اند وایران را ویران وعراق را باتلاق و لبنان را سر زمین سوخته تبدیل کرده اند و میان ساف و حماس در فلسطین ایجاد نزاع ودرگیری وکشتار کرده اند و منطقه ی خاورمیانه را دچار بحران وناامنی ساخته اند و با تمام قدرت وتوان به دنبال دسترسی به سلاح هسته ای می باشند تا شعاع عملکرد اهداف دیوانه گری خود شان را هر چه بیشتر در منطقه وجهان گسترش دهند تا بیشتر عربده کشی و تهدید وباج خواهی نمایند. البته یکی از نوچه های روانی و زنجیر پاره کرده های آنانی که حاکم می باشند وسابقه ی پاسداری و بازجوئی و شکنجه گری و تواب وسناریو وپرونده سازی دارد. مدیر مسئول مؤسسه ی فرهنگی کیهان است که فضای پادگانی در این مؤسسه ی فرهنگی ساخته است و هرروز هم بیشتر فرافکنی می کند و آی دزد کنان دیگران را به دیوانه و ... متهم می کند . اکنون نیز در کسوت یادداشت روز نویس مجموع تجربیات حد اقل 28 ساله ی شخصی خود را که با رگ وپوست وخون در رژیم یاغی بین المللی خوانده شده، تجربه کرده است اینگونه گزارش و بازتاب داده است :
"سر عقل آمدن ديوانه ها اساسا يك فرايند تدريجي است. هيچ ديوانه اي يك شبه عاقل نمي شود. با اين حال بسته به اينكه وضع ديوانه مورد بحث چقدر خراب باشد، ممكن است فرايند بهبودي او مدت ها طول بكشد و انبوهي از هزينه ها را بر خود او و ديگران تحميل كند؛ البته مي دانيم مواردي هم وجود دارد كه كار از كار گذشته و بهبودي اساسا امكانپذير نيست."
دیوانه ی مدعی دیوانه شناس بودن در یادداشت روز خود بر مبنای دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید در ادامه ی بازگوئی تجربه ی عملی شخصی و همچنین عملکرد آخوندهای جانی حاکم رژیم تروریستی آخوندی که در مقدمه ی یادداشت روز آمده است . در دنباله خطاب به دشمن آمریکائی و رقیب وهمفکران داخلی اش در ایران که جزو جناح مغلوب دوم خردادیان وهمگام بااینان می باشد ،چنین گزارش و نظر کارشناسانه از عملکرد اینان ارائه داده است :
نشانه ها كه از حدود يك ماه پيش آشكارتر شده طيفي از نرمش ها در قبال ايران را دربر مي گيرد. مدتي است مقام هاي آمريكايي به وضوح سعي مي كنند عاقلانه تر درباره ايران حرف بزنند. اگرچه علامتي در دست نيست كه آمريكايي ها در صحنه عمل چيزي از توطئه هاي خود عليه ايران كاسته باشند -و بلكه علائمي برخلاف آن هست- اما همين نرمش هاي زباني و مسالمت جويي هاي ديپلماتيك را هم بايد بسيار جدي گرفت و درباره آنها خوب انديشيد. آيا اتفاق جديدي در حال وقوع است يا همچنان همان بازي كهنه است كه با صورتي نو تكرار مي شود؟"اولين نشانه ها از اين تغيير رويه- كه فعلا معلوم نيست بايد آن را تاكتيكي دانست يا استراتژيك- زماني آشكار شد كه ايران به تلويح اعلام كرد اگر ديپلما ت هاي ربوده شده اش در اربيل آزاد نشوند در اجلاس همسايگان عراق (ه اضافه 8) در شرم الشيخ شركت نخواهد كرد. اين موضع ايران، بلافاصله با اين واكنش از جانب آمريكا مواجه شد كه البته اين حق ايران است كه در مورد شركت يا عدم شركت خود در اين اجلاس تصميم گيري كند اما «حضور ايران شرط موفقيت اجلاس شرم الشيخ است»؛ اين جمله اي بود كه برخي رسانه هاي غربي از قول شان مك كورمك سخنگوي وزارت خارجه ايالات متحده نوشتند. علاوه بر اين، كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا هم در موضعي جالب توجه اعلام كرد مايل است ايران در شرم الشيخ حضور يابد تا او فرصتي براي ديدار با منوچهر متكي همتاي ايراني خود داشته باشد.
در دنباله پاسدار یادداشت روزنویس، اعتراف آشکار کرده است که رژیم تروریستی آخوندی مرکز ثقل بحران سازی در عراق و خاورمیانه است و تأئید کرده در همه اعمال تروریستی و بحران سازی ها بطور مستقیم دخالت دارد که هدف باج گیری کردن می باشد آنگونه که ادعا شده است آمریکا اگر خواهان صلح وثبات مورد نظر آخوندهای حاکم بر ایران می باشند همانگونه که در مذاکره ی سولانا با پاسدار علی لاریجانی مشخص شد، چاره ای جز این ندارند که باید هم اهداف هسته ای رژیم تروریستی آخوندی مبنی بر عدم توقف غنی سازی را به پذیرد وهم اینکه با وی برای تزدیکی بیشتر،اینگونه پای میز مذاکره بنشیند :
""نشانه هايي هست كه آمريكايي ها در حال تغيير موضع در قبال ايران آن هم با شيب تند و اندكي غيرمنتظره هستند. باز هم بايد تاكيد كرد اين مذاكرات درحالي آغاز شده و طرفين بر ادامه آن توافق كرده اند كه ايران نه فقط تعليق درخواست شده در قطعنامه هاي شوراي امنيت را اجرا نكرده بلكه با سرعت هرچه تمام تر در حال پيش بردن برنامه هسته اي خود است.همه اين قرائن نشان مي دهد ظاهرا اتفاقي افتاده و آمريكا قصد دارد خود را به ايران نزديك كند. برخي رسانه هاي غربي حتي ادعا مي كنند ظرف هفته هاي اخير تلاش آمريكا براي رايزني با ايران درباره موضوعات مختلف جدي تر شده و به همين دليل تعداد و حجم كار واسطه هايي كه كارشان پيغام بردن و پيغام آوردن است هم افزايش يافته است. سؤال اساسي اما اين است كه اين تغيير رويه -اگر واقعيت داشته باشد- تحت تاثير چه عواملي رخ داده و هدف از آن چيست. ابتدا بايد توجه كرد از ماه ها پيش معلوم بود كه آمريكايي ها فهميده اند اگر مي خواهند مسائل خود در منطقه خاورميانه را به درستي جمع بندي كنند چاره ندارند جز اينكه با ايران به تعامل بپردازند. همه چيز در خاورميانه به ايران گره خورده و آمريكايي ها بخواهند يا نه، ايران يك پاي همه تحولات در منطقه است."
پاسدار حسین شریعتمداری در ادامه ی تحلیل وتفسیر امین آباد- همدانی خود افزوده است که بوش فرصت زیادی تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری در آمریکا آینده ندارد. بنابراین چون ایشان وحزب جمهوری نمی خواهد همچون انتخبابات میان دوره ای کنگره در برابر رقیب دمکرات بازنده شوند ولی چون در باتلاق عراق گیر افتاده است. بنابراین راه چاره ای جز نزدیک شدن به رژیم تروریستی آخوندی وجود ندارد زیرا که کلید اصلی بحران سازی در عراق است . بنابراین چون حزب دمکرات هم دارد فشاری می آورد، پس بوش مجبور شده است تا که لحن خود را اینگونه نسبت به رژیم تروریستی آخوندی تغییر دهد:
"در واقع بوش احساس مي كند وقت زيادي ندارد و اگر با وضع فعلي جلو برود در هنگامه انتخابات آمريكا -كه از ماه نوامبر آغاز مي شود- دستش كاملا خالي خواهد بود. اين موضوع خصوصا در مورد مسئله عراق صادق است. دموكرات ها سال گذشته صرفا با تمركز روي همين يك مسئله كنگره را از دست جمهوري خواهان گرفتند و حالا در كمين رياست جمهوري نشسته اند. بوش مي داند كه جمهوري خواهان با وضع فعلي در عراق هيچ شانسي در مبارزات رياست جمهوري آينده ندارند. به همين دليل همه تلاشش را مي كند كه به هر شكل ممكن مسئله عراق را فيصله بدهد و حالا پس از چند ماه و پيمودن همه راه هاي ممكن به اينجا رسيده كه شاه كليد در دست ايران است و بدون ايران در عراق قدم از قدم نمي توان برداشت. اين هم احتمالا يكي ديگر از دلايلي است كه باعث تغيير لحن آمريكا شده و كاخ سفيد را متقاعد كرده كه بايد به ايران نزديك شود. علت ديگر را بايد در فشاري جست كه متحدان آمريكا به آن وارد مي آورند تا دست از كله شقي بردارد و با كوتاه نيامدن در مقابل ايران -كه همه فهميده اند تنها راه پيشروي به جلو است- فرصت ديپلماسي را ضايع نكند. آمريكا امروز از جانب تمام متحدانش متهم است كه حاضر نيست واقعيت هاي مربوط به ايران را -از جمله اينكه ايران يك قدرت موثر و غيرقابل چشم پوشي در منطقه است- بپذيرد و به همين دليل دائم فرصت هاي كنار آمدن با ايران را خراب مي كند و براي خود و متحدانش دردسر مي آفريند. آمريكا اكنون پس از سال ها تلاش ناكام براي انكار واقعيات مربوط به ايران، مجبور شده برخلاف ميلش اندكي عاقل باشد و نيم نگاهي هم به واقعيات بكند."
درپایان برای اینکه یکبار دیگر پاسدار یادداشت روز نویس برای بار دیگر اثبات کند که چگونه در ابتدای یادداشت روز خود فرافکنی کرده در مورد خودش صحت دارد، چنین زیرآب ادعای تحلیل و تفسیرهای قبلی خود نسبت به تغییر سیاست آمریکا ونزدیکی با رژیم تروریستی آخوندی را زده ونتیجه گرفته است که البته تغییر تاکتیکی لحن بوش و آمریکا نسبت به رژیم تروریستی آخوندی تعویض پذیر نمی باشد. چونکه تجربه ایست که در 27 سال گذشته چنین عدم تغییر پذیری تجربه وآزمون شده است:
"اگرچه همه عواملي كه در بالا شمرديم بدون ترديد در تغييرلحن آمريكايي ها موثر بوده ولي بسيار مهم است كه توجه كنيم همچنان نشاني از اينكه اين «تغيير لحن» به «تغيير رفتار» هم انجاميده يا خواهد انجاميد وجود ندارد و علاوه بر اين درباره اهداف نهفته در پس همين تغيير لحن هم بايد تا حداكثر مقدار ممكن بدگمان بود. اين چيزي است كه تجربه 27سال نبرد آشكار و نهان با آمريكا به ما آموخته است. مهم ترين هشدار اين است كه بي گمان آمريكايي ها حتي اگر تغيير رفتار هم بدهند به دنبال حل مشكل خودشان -كه اين بار البته وابسته به اراده و خواست ايران است- هستند نه اينكه به واقع درباره ايران تغيير سياست داده باشند. بوش مي خواهد خود را از باتلاق خاورميانه و به تبع آن باخت حتمي در انتخابات آينده نجات دهد و به همين دليل خود را به ايران نزديك مي كند تا از امكانات آن براي حل مشكلات خودش استفاده كند. در واقع آمريكا امروز گرفتار مشكلاتي است كه امكانات حل آنها فقط در دستان ايران است پس طبيعي است آمريكا علاقمند به استفاده از اين امكانات در مقابل دردسرهايش باشد؛ دردسرهايي كه وقتي كاهش يابد، خود آمريكا را بدل به دردسر جديد براي ايران و براي منطقه خواهد كرد. آمريكايي ها عوض نشده اند، فقط گير افتاده اند و مي خواهند راه تنفسي بيابند و وقتي نفسشان تازه شود دوباره به همان راه سابق خواهند رفت. در مقابل مسلم است كه ايران اجازه نخواهد داد دشمن خوني اش به اين سادگي از باتلاقي كه در آن فرو رفته بيرون بيايد. جهان اكنون در خاورميانه يك فرصت بزرگ به دست آورده تا اين قداره بند بين المللي را تاديب كند. مسئوليت پروژه تاديب هم ظاهرا بر عهده ايران است چرا كه ايران تنها كشوري در جهان است كه لياقت شكست تاريخي آمريكا را دارد. فرصت اينجاست."
در خاتمه اینکه معلوم نیست که سران رژیم تروریستی آخوندی و امثال قلمزنان زنجیر پاره کرده و روان گردانش همچون یادداشت روز نویس می بایست با فرافکنی کردن ماهیت وعملکرد واهداف خودشان را بیان کنند و آن را نمایش دهند و به معرض دید مقامات آمریکائی بگذارند تا آنکه برای امثال خاویر سولانا و اروپا ووزیر امور خارجه ی آمریکا قابل فهم باشد تاکه متوجه شوند رژیم یاغی بین المللی نامیده شده تغییر پذیر نیست و اینان نباید دچار تصور خام وابهام شوند که بقول پاسدار حسین شریعتمداری فرصت زیادی هم ندارند بیش از این با پیگیری سیاست متناقض خود موجب بیش از به دیوانگان درمان ناپذیری متهم شوند که پاسدار یادداشت روز نویس ادعا کرده است و با ارسال سیگنال های گونان ومتضاد خود موجب بروز و افشا شدگی بیشتر ضریب این دیوانگی ودرمان ناپذیری شده است که نظر کارشناسانه و ارزیابی پاسدار حسین شریعتمداری در مورد اینان می باشد که در مقدمه ومؤخره ی یادداشت روز خود نسبت به مقامات آمریکائی بیان شده است. البته که تأکید شد در حقیقت نوعی فرافکنی کردن از سوی یادداشت روز نویس از وضعیت خود و آخوندهای جانی حاکم بر ایران است !
هوشنگ – بهداد
یکشنبه 9 اردیبهشت ماه سال 1386