هذیان وجوک گوئی روزنامه نگار پریشان گوی روزنامه ی رسالت 9 اردیبهشت

دو گزیده از رسالت
هذیان وجوک گوئی روزنامه نگار پریشان گوی روزنامه ی رسالت
هوشنگ - بهداد

بازجوی طنز نویس روزنامه ی انگلیسی رسالت وارگان تبلیغی باند مافیائی و غارتگر مؤتلفه ی عسگر اولادی مسلمان تصور کرده است که نظر وتحلیل سیاسی دادن همچون بازجوئی کردن یا جوک وبذله گوئی کردن برای ستون گفت وشنود روزنامه ی کیهان سر پاسدار حسین شریعتمداری است که می بایست به سبک کمدی برای خنده ی دیگران هرچه دل تنگش می خواهد بیان شود . زیرا که ایشان برخی دهکر دیسی های صوری و چرخش و مواضع تاکتیکی کشورهای دارای منافع خاص که بیش از حد چشم به غارت نمودن چوب تاراج وحراج بر ایران دوخته اند را ناشی از بیان طنز آلود شرکت پاسدار احمدی نژاد در جشن هسته ای کمدی – تراژدی نطنز دانسته است که چون تصویر گریان پاسدار احمدی نژاد موقع شعر ونوحه خوانی از شبکه ی تلویزیونی رژیم تروریستی آخوندی پخش شده وموجب خنده ی بیندگان شده است . خودش نوعی قدرت نمائی هسته ای بوده است.. یکی نیست که از این هجو وهذیان نویس پرسش کند که این چگونه ادعای پوچ هسته ای کردن می باشد که هنوز زمان زیادی از داستان یا شوی گروگان گیری نظامیان انگلیسی سپاه پاسداران نمی گذارد . در صورتی که این ارگان فاشیستی تسلط کامل بر تأسیسات هسته ای واهداف آن دارد و دلقک احمدی نژاد را مجبور کرد تا که وارد صحنه ی هنرنمائی شود تا با اجرای شو وتئاتر کمدی سیاسی کنفرانس مطبوعاتی خارجی وداخلی گروگان های انگلیسی را با خفت وخواری وذلت از موضع تسلیم شدگی با اهدای هدایا و اعلام عفو بخشش دادن آزاد نماید وتا فرودگاه آنان را بدرقه نماید. یااینکه اخیراً گزارش شده است که در ملاقات پاسدار علی لاریجانی بر توافق ولی فقیه بر توقف غنی سازی واعلام آمادگی با امریکا پیام ارسال شده است . ولی تا گندش در آمده تکذیب شده است . یااینکه وزیر امور خارجه ی آدمرای رژیم تروریستی آخوندی جرأت نمی کند که تصمیم قطعی در شرکت کنفرانس شرم اشیخ بگیرد . یااینکه مقامات آمریکائی که همچنان بر پیشنهاد وشرط و شروط خود مبنی بر پذیرش توقیف غنی سازی اورانیوم به عنوان پیش شرط مذاکره اصرار وپافشاری می کنند . اکنون معلوم نیست که بازجوی روزنامه نگار شده چگونه خواب شتری و پنبه ای دانه ولف لف خوردن دیده است و بیشتر خواب نما شده ودست به هذیان گوئی زده و از بازتاب وواکنش نرم شدن مواضع برخی از کشورها در مورد اعلام خبر جشن هسته ای نظز پاسدار احمدی نژاد گفته است که آنان را ترسانده است و افزوده که اتخاذ سیاست های تاکتیکی و سیاسی وانتخا باتی درونی فرانسه و تشویق کردن یا در حقیقت تیغ بر دم وپالان منوچهر متکی زیر آدمربای رژیم تروریستی آخوندی گذاشتن تااینکه در کنفرانس شرم الشیخ مصرحضور یابد تا پوشش کنده ودر آن کاه ریخته شود را به حساب قدرت نمائی هسته ای گماشته پاسدار احمدی نژاد در جشن هسته ای نتظر دانسته است و بر سر منبر رفته و کلی روضه ی مبسوط پیرامونش خوانده است . این بازجوی بانمک و طنز گوی خوشمزه شده معلوم نیست که چرا بااینهمه تعریف وتمجید از عقب نشینی کردن شرو ط ‌گذاري، و اعتماد زده است و ان را نشانه ی تکبر قملداد است. وپرسش کرده که بجا بود که وزير امور خارجه ايالات متحده، با حذف “شرط گذاري” اين توضيح را هم مى‌داد که آمريکا چه تعريفى براى تغيير موضع 27 ساله خود در قبال ايران دارد؟ همچنین اضافه کرده که آزاد سازى سى ميليارد دلارى دارايى‌هاى ايران که 27 سال است توسط آمريکا بلوکه شده، آزاد سازى پنج ديپلمات به گروگان گرفته شده در عراق، دست برداشتن از حمايت گروه‌هاى تروريستى ضد انقلاب، مانند گروه‌هاى سلطنت طلب و منافقين،‌ عذرخواهى از ايرانيان به دليل بيش از نيم قرن استعمار و نيم قرن جنايت، دست کم توقع از کشورى است که مدعى تمايل به تغيير مواضع در قبال ملت ايران است، کارى که انجام آن از ناحيه واشنگتن دور از ذهن مى‌نمايد. چگونه این خواست ومطالبات انجام نشده جزو نرم شدن موضع آمریکا و نتيجه گرفته است که دگرگونى لحن آمريکا نتيجه پافشارى قدرتمندانه ايران بر حقوق خود است و با تناقض گوئی بازهم بیشتر افزوده موضع آمریکا رنگى از صداقت ندارد و نبايد فريب آن را خورد. اگر چه تهران مى‌تواند بايستگى‌هاى گفتگوى سازنده را به عنوان زمينه گفتگو پيش روى کاخ سفيد قرار دهد . باز هم پرسش نشود که رژیم تروریستی آخوندی معجزه گر نورانی غنی شده ی هذیان وتناقض گوی دارد!
روز نامه ی رسالت یکشنبه 9 اردیبهشت ماه سال 86
بايستگى‌هاى گفتگو!
پژمان کريمى


اعتراف به اعلام ورشکستگی باندهای مافیائی وابسته به جناح حاکم
اگر جریان قلابی وفرصت طلب مدعی اصلاح طلبی 8 سال دوام آورد تااینکه بطور کامل تقش در آمد و رئیس جمهور اصلاح طلبش سید محمد خاتمی خندان وعوامفریب و شارلاتان اعتراف کرد که نقشی جز آبدارچی در نظام تروریستی و بربرمنش و تاریک اندیش و اصلاح ناپذیر آخوندی بر عهده نداشته است . ولی اکنون جریان رقیب متحجر وخرافه پرست دزد تر از قبلی که بر قدرت خزیده است که اعلام ورشکستگی وبی هویتی وبی حالی وبی انگیزگی وانشعاب وتفرق کرده است. عجیب است که چه زود مجموعه ی باند های مافیائی ومتحجر و غارتگر دزد مدعی ارزشگری پنچر شدند که کمتر از دو سال نگذشته اعلام ورشکستگی کرده و هوار زده اند که کشتی اش بر گل نشسته و توان حرکت کردن ندارد و بقول مقاله نویس به آنچنان ورطه ی نابودی جریان مدعی اصول گرائی رسیده است که مقاله نویس در مورد سر نوشتش که جدا از سرنوشت کل رژیم تروریستی آخوندی نمی باشد اینگونه آشکار اعتراف کرده است:
"جريان اصيل اصولگرايى با وجود اتقان فکرى و على‌رغم التزام و اعتقاد به اصول و ارزش‌هاى والاى نظام و انقلاب در ورطه انشعاب است و حرکت‌هاى گريز از مرکز آن روز به روز تقويت مى‌شوند. بى‌انگيزگى و بى‌حالى تا به آنجا رسيده که در حساس‌ترين شرايط چهره‌هاى بعضا موثر گوشه عزلت گزيده‌اند و خبرهايى هم از تعطيلى فلان نشريه يا رکود در فعاليت فلان تشکل و... به بيرون درز مى‌کند! آيا اين سندروم بى‌حالى و بى‌انگيزگى ناشى از اين است که قدرت و مراکز آن را تحت امر و در اختيار خود مى‌پندارند؟! به هرحال بايد گفت از يکسو ظهور برخى تازه واردهاى سياسى و بى‌تجربه‌هاى جوان که اوضاع را به گونه‌اى دلخواه خود تغيير مى‌دهند و از ديگر سو تک روى برخى لايه‌هاى اصولگرا “بحران همگرايي” را به يک واقعيت انکارناپذير در جناح حاکم تبديل ساخته و سازوکارهايى چون ريش‌سفيدي، شوراى هماهنگي، شوراى معتمدين و... را ناکارآمد کرده است. ناتوانى از اتخاذ تصميم درست و دورانديشانه در مقطع فعلى يعنى به حراج گذاشتن تمام تلاشها و دغدغه‌هايى که هشت سال بر جان و روح نيروهاى ارزشى طى سالهاى 76 تا 84 سنگينى مى‌کرد و اکنون نبايد بى‌تصميمى و تفرق جريان اصولگرايى هزينه سنگين بازگشت جريان دوم خرداد را بر نظام و چشم‌انداز رشد و توسعه همه جانبه کشور که در سايه امنيت، همدلى و تعادل سياسى واجتماعى ايجاد شده متحمل سازد:"
جالب است که تا کنون چوب تاراج زدن از منابع وذخایر وهست ونیست مردم ایران وبه یغما و غارتگر بردن بودجه ی بیت مال از سوی باندهای مافیائی وابسته به جناح غالب و مغلوب گزارش می شده است . ولی اکنون آنچنان اوضاع بحرانی شده است که باندهای وابسته به جناح غالب دارند هوار می زند که پنبه و زیرآب مدعی اصول گرائی حاکم جناح حاکم آنچنان زده شده است که همه ی تلاش ها ودغدغه های هشت ساله ای که بر روح و جان این جریان سنگینی می کرده است به بی حالی وبی انگیزگی وبی تصمیمی و تفرق جریان اصول گرا منتهی شده است وزمینه برای بازگشت بقدرت خزیدن دوباره ی دوم خردادی های ورشکست شده میسر شده است ! واقعاً که عجب گند جوک مدعیلان اصولگرایان مدعی ارزشگرائی و عاشقان خدمت ونه شیفتگان قدرت در رژیم بربرمنش وتاریک اندیش و اصلاح ناپذیر قرون وسطائی آخوندی در آمده است . یعنی در حقیت افق بی آینده بودنش نمایان شده است
.
روز نامه ی رسالت یکشنبه 9 اردیبهشت ماه سال 86
و بازگشتى متفاوت!
محمدمهدى انصاري