"چرا از موضع ترس ووحشت لغز خوانی جنگه شد وآمریکا هم تهدید شده است؟"

نقد وبررسی : قصه سنگ وشيشه (يادداشت روز) روزنامه ی کیهان دوشنبه 2 مهرماه سال 1386
"چرا از موضع ترس ووحشت لغز خوانی جنگه شد وآمریکا هم تهدید شده است؟"
کارشناسان نظامی و سیاسی منطقه به خصوص در مورد عراق در زمان حسین می دانند که ساختار و آرایش و ترکیب وجنگدگی و آموزش نظامی ، ارتش عراق در زمان ریاست جمهوری صدام حسین کاملاً روسی بود. زیراکه برای سالیان درازی این کارشناسان نظامی ومتخصصان شوروی سابق بودند که ارتش عراق در زمان صدام حسین را تعلیم وآموزش داده بودند . همچنین اکثر ابزار وادوات و تجهیزات نظامی ارتش عراق روسی بودند . حال برای چه پاسدار بازجو حسین شریعتمداری آن را وراونه گزارش کرده است . لابد دلیل آن مرتبط با قسم خوردن ودست راست برروی قلب گذاشتنش برای اثبات صدا قت ناداشته اش می باشد که تلاش کرده با خبرنگار مجله اتیمز در دفتر مؤسسه ی فرهنگی – اطلاعاتی کیهان در تهران نشان دهد وبا پذیرائی میوه ودادن کادو های فراوان به این خبرنگار وتیم وانمود کند که از چنین صداقتی برخوردار است که اکنون در ادامه ی بازگوئی همان صداقت است که بخش دیگر از صداقت کاذب خود را در مورد بافت ارتش عراق در زمان صدام حسین و زمان جنگ نعمت است که فقط خمینی و رفسنجانی و سپاه پاسداران آن می خواست اینگونه گزارش کند :
"در جنگي چنين نابرابر، ميراژهاي فرانسه و سوخوها و ميگ هاي شوروي و انواع جنگنده هاي آمريكايي به خدمت رژيم متجاوز صدام درآمده بودند. 150شركت آلماني و آمريكايي و انگليسي و فرانسوي و... با صدها ميليارد دلار كمك غرب و برخي كشورهاي خائن عربي، ارتش صدام را به آخرين فناوري ها و تسليحات پيشرفته جنگي تجهيز مي كردند. مزدوراني از ارتش هاي برخي ممالك عربي هم در استخدام صدام قرار گرفته بودند. سرانجام آن زورآزمايي با ملت بزرگ ايران چه شد؟ چه بر سر صدام و حيثيت حاميان غربي و عرب وي آمد؟ آيا مي توان جبهه اي از اين وسيع تر عليه ايران گشود؟ ديگر كدام دولت است كه آلت دست آمريكا شود و پا جاي پاي صدام بگذارد؟ اطلاعات دقيق مي گويد حتي همان كشورهاي مرتجع هم به آمريكا پيغام مي دهند كه اگرچه با ايران مسئله دارند، اما نبايد در جنگي محتمل روي آنها حساب كرد و ناامني را به قلمرو آنها كشاند
"
درادامه ی یادداشت روز نویس سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری فاش کرده است که بخشی از اطلاعات خود را از سرلشکر عراقی گرفته است که طبق اعتراف انجام شده قبلاً در زمان جنگ ضدملی و ضد مینی ایران وعراق ایشان با سفارت آمریکا در بغداد برای گرفتن اطلاعات در رابطه بوده است . ولی جالب است که اکنون جزو عوامل تبلیغاتی ومهره های به خدمت گرفته شده ی دستگاه اطلاعاتی وزارت بد نام آخوندی می باشد . زیراکه سایت بازتاب پاسدار محسن رضائی مصاحبه هائی از این سر لشکر علیه ی مجاهدین را بازتاب داده بود که بطور گسترده مورد بهره برداری جنگ روانی تبلیغاتی از سوی سایت های تبلیغاتی مزدوران وابسته به وزات بد نام اطلاعات علیه ی مجاهدین بکار گرفته شد . حال نوبت سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس شده تا که اعتراف کند پس از آنکه مورد مغضوب صدام حسین قرار گرفت همچون احمد چلبی مورد استفاده ی تبلیغاتی رژیم تروریستی آخوندی واقع شد که و با وی در رابطه است.پ س بی جهت نیست که اکنون یادداشت روز نویس اینگونه از اعترافات این سرلشکر برای قدرت نمائی پوشالی رژیم تروریستی آخوندی علیه ی آمریکا استفاده کرده است :
"سرلشگر وفيق السامرايي رئيس دستگاه اطلاعاتي رژيم صدام كه بعدها مغضوب وي واقع شد، در كتاب ويراني دروازه شرقي مي نويسد: «هفته اي 3بار و گاه تمام روزهاي هفته به سفارت آمريكا در بغداد مي رفتم و از آنها پاكت هاي سياه رنگي مي گرفتم كه حاوي اطلاعات ماهواره اي از آخرين تحولات جبهه ايران بود. اين عكس ها و اطلاعات به گونه اي بود كه ما به راحتي مي توانستيم تصاوير سربازاني را كه در پادگان هاي ايران در حال آموزش هستند ببينيم. در عكس ها حتي كساني كه در رژه دست و پايشان را اشتباه حركت مي دادند، معلوم بودند. ما كارخانه هاي سيمان ايران را مي ديديم و حتي مقدار كيسه هايي كه روي كاميون ها قرار داشت، قابل شمارش بود. ماهواره هاي آمريكا همچنين نتايج حملات هوايي و موشكي ما را گزارش مي كردند»."
بالاخره پاسدار یادداشت روز نویس از بازگوئی این خاطرات واعترافات مجبور شده است که اعتراف کند که سپاه پاسداران در فلسطین ولبنان نیز حضور پررنگ همچون عراق دارد ونیرو های آموزش دیده ی تروریستی در اختیار دارد. برای همین است که چنین از موضع بالا از تجربیات مشابه ی عراق در فلسطین ولبنان یاد کرده است:
"مشابه همين تجربه در مرز لبنان و فلسطين اشغالي رخ داد؛ جنگي نابرابر ميان جنبش حزب الله و پنجمين ارتش بزرگ دنيا كه 60-50 سال است اساساً با خوي جنگ و وحشي گري تربيت شده و نهايت قساوت را دارد. سرانجام آن جنگ با انبوهي از ناوها و هواپيماها و هلي كوپترها و تانك هاي پيشرفته و خدمات اطلاعاتي برخي كشورهاي غربي چه شد؟"
در نهایت اینکه سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری برای اینکه توانسته باشد از موضع ضعف هم قدرت نمائی کاذب کرده باشد مجبور شده است تا که اعتراف به دست داشتن اعمال تروریستی رژیم تروریستی آخوندی در خلیج فارس کند . هم اینکه اعتراف کند که رژیم تروریستی آخوندی نه اینکه در امور داخلی همه ی کشورهای هم جوار و منطقه دخالت گری و بحران آفرینی وجنگ افروزی می کند ، بلکه نیروهای تعلیم دیده ی تروریستی در اختیار دارد که قبلاً پاسدار حسن عباسی تئوریسین معروف سپاه پاسداران در مورد آن گفته بود. البته گفته می شود که اکنون وی جزو 5 پاسدار دستگیر وباز داشت شده در اربیل عراق می باشد. چند سال پیش این پاسدار تهدید کرده بود که سپاه پاسداران 40 تا50 هزار نیروهای آموزش دیده برای آمادگی دست زدن به عملیات انتحاری واقدامات تروریستی علیه ی نیروهای نظامی واهداف اقتصادی آمریکا در منطقه و سراسر جهان در اختیار دارد . حال بماند که رفسنجانی پس ازگشت سفر خود از کویت گفته بود اینگونه سخنان ناسنجیده وغیر مسئولانه گفتن فایده ای ندارد. چون شرایط را بحرانی تر می کند. اما اکنون سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری برای اینکه دیدر ومصاحبه ی خود با خبرنگار مجله ی تایمز در دفتر مژسسه ی کیهان در تهران را ماستمالی کند . ناچاراً از موضع تهدید کردن نظامیان آمریکا در منطقه با نقل قول کردن از یک فرمانده ی نظامی آمریکائی که جنگ سودی ندارد چنین از موضع شیاست با دست پس زدن وبا پا پیش کشیدن بطور ناخواسته دست به اعتراف اعمال تروریستی وتهدید نمودن زده است:
2- درياسالار ويليام فالون فرمانده كل نيروهاي آمريكايي در خاورميانه به تازگي در گفت وگو با شبكه الجزيره تاكيد مي كند: «مطمئنا تنش هاي كنوني، به جنگ با ايران نخواهد انجاميد. كوبيدن بر طبل جنگ نه سودي دارد و نه كمكي به ما مي كند. من انتظار ندارم جنگي رخ دهد». او درست مي گويد و خوب مي فهمد. او نيك مي داند طرفي كه در منطقه خاورميانه، گروگان و در محاصره ديگري است، آمريكا و ارتش آن است نه ايران. او و مافوق هايش در پنتاگون و كاخ سفيد و سازمان سيا حتما اين خبر را در رسانه ها ديده اند كه اواسط زمستان سال گذشته در بحبوحه يكي از همين گنده گويي ها و تهديدها، نيروهاي ايراني به اقدامي غافلگيركننده دست زدند و با استفاده از زيردريايي هاي رادارگريز، به يكي از ناوهاي آمريكا در خليج فارس نزديك شدند و آرم خود را بر بدنه آن ناو جنگي حك كردند و به پايگاه خود بازگشتند! بعد كه خبر منتشر شد تازه طرف آمريكايي دچار شوك شد. آنها از هواپيماهاي بدون سرنشين كه مي توانند به ناوهاي دشمن ضربه بزنند خبر دارند و از موشك هاي كوتاه برد و دوربرد با دقت فوق العاده بالا باخبرند كه هنگام رزم، خطا نمي كند. آنها بعدها مطلع شدند كه هواپيماي بدون سرنشين ايران 25دقيقه از ناو آيزنهاور فيلمبرداري كرده است.پايگاه هاي نظامي آمريكا در منطقه كاملا در تيررس موشك هاي متنوع ايراني است همچنان كه اسرائيل- اگر دست از پا خطا كند- در تيررس صدها موشك دوربرد است و اينها همه غير از رزمندگان بومي است كه همزمان مي توانند در عراق و لبنان و فلسطين، براي نظاميان آمريكايي و اسرائيلي جهنم برپا كنند. بي دليل نبود كه همزمان با انتشار خبري مبني بر اينكه «نخستين خطاي اسرائيل با 600 موشك پاسخ داده خواهد شد»، «بارك رگو» سخنگوي وزارت خارجه اسرائيل- كه رژيم متبوعش مدعي تدارك براي حمله به ايران در جريان حمله هوايي به سوريه شده بود- اعلام كرد «ما اين تهديد را بسيار جدي تلقي مي كنيم، اگرچه نفرت انگيز است».نيروهاي آمريكايي مستقر در منطقه به كسي مي مانند كه در ميان ميدان مين گير افتاده اند و انبوهي از تله هاي انفجاري به پايشان پيچيده است. در اين حالت كوچك ترين خطا- ولو يك خطا- فقط با يك ضربت پاسخ داده نمي شود بلكه ممكن است به زنجيره اي از حملات و انفجارها منجر شود و واكنش طرف ايراني هم، ضربه در برابر ضربه نخواهد بود. گذشت آن دوره اي كه مي شد ضربه زد و گريخت. حماقت كردن همان و «غلط كردم» همان!
- اوضاع فلاكت بار نظاميان آمريكايي از جهت آسيب پذيري و در تيررس بودن بي شباهت به وضعيتي نيست كه اميرمؤمنان درباره جبهه سركش جمل فرمود و به آن عمل كرد: «ان معي لبصيرتي. ما لبست علي نفسي و لا لبس علي. وايم الله لافرطن لهم حوضا انا ماتحه لا يصدرون عنه و لايعودون اليه. بصيرتم با من است. نه كار را بر خود پوشانده ام و نه بر من پوشيده است.. امروز فرمانده آمريكايي اگرچه 7 تكنيسين ايراني را بي دليل در عراق بازداشت مي كند- كه بعد مجبور به آزادي آنها مي شود- اما به جاي آن كه از موضع اقتدار و غرور و اميد حرف بزند، به گروگان خود مي گويد اين گلوله را بايد در شقيقه خويش شليك كنم كه آمده ام در جهنم زندگي مي كنم
.
در خاتمه اینکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری از موضع همان مست عربده کش یا روباه مکار خروس ومرغ دزده وخوده ظاهر شده که و ر جنگل گیر افتاده است وبرای راه نجات شروع به قوقولی کردن کرکری خواندن کرده است . البته دقیقاً قابل فهم است که چرا این پاسدار کارکشته ی اطلاعاتی – امنیتی و شکنجه گر اینگونه با شیوه ی بازجوئی چماق و حلوا وارد میدان کا زار جنگ روانی و تبلیغاتی شده است. چونکهمی داند ه دقیقاً اوضاع شدیداً بحرانی ر ژیم ترورستی آخوندی را می داند و تصور نمی کند که اینگونه تهدید کردن ها کنمک به دادن هیچگونه امتیازی به پاسدار احمدی نژاد در سفر به امریکا و سخنرانی وی در سازمان از سوی مقامات آمریکائی برایپروژه ی هسته ای کند . یا اینکه اینگونه تهدید های پوشالی منجر به آزادی پاسدار های تروریست اعزامی در عراق شود که وی آنان را تکنیسین معرفی کرده است. چونکه بر عکس با اعترافات وتهدیدهائی که وی کرده است بیشتر هم ماهیت تروریستی رژیم تروریستی آخوندی را ثابت کرده است وهم اینکه بطور آشکارا ماهیت اهداف وطرح های تروریستی پاسداران اعزامی به عراق را افشا نموده است که اینان جزو همان طراحاناصلی اعمال تروریستی برون مرزی سپپاه پاسداران می باشند . همچنین پاسدار حسین شریعتمداری موضع ضربه پذیر وشکننده ی رژیم تروریستی آخوندی را به وضوح به نمایش گذاشته است . چونکه ابتدا نقل قل کرده است که آمریکا خواهان جنگ نیست و آماگی ندارد و جنگ فایده ای ندار و وقتیکه به حساب خودش خاطر جمع شده است تهاجم نظامی در کاو نمی باشد در ادامه ی یادداشت روز ود شروعبه تهدید کرده است. البته که از موضع ترس ووحشت قدرت نمائی وجنگ طلبی کرده است بهرحال اینگونه خیغ بنفش کشیدن وتیر در تاریکی پرتاب کردن ناشی از همان صحبت نام گذاری سپاه پاسداران در لیست تروریست و برنار نخست وزیر دست نشانده نوری المالکی در عراق ها می باشد . صد البته که وحشت از رفتن نام خودش در لیست تروریست ها ومنوع الخروج شدن و بلوکه شدن ثروت های باد آورده ومنتقل شده با کانادا می باشد که اینگونه بالا وپائین پریئده وشمشیر چوبین خود را از رو بسته شده وآن را به چرخش در آورده وقمپز توخالی درکرده است.
هوشنگ – بهداد
دوشنبه 2 مهرماه سال 1386