نقد وبررسی " جهان پس از 11 سپتامبر (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان دوشنبه 20 شهریوماه سال -1386
فراموشی مصلحتی برای کتمان کردن حقاق وتحریف کردن واقعیات
گفته می شود آدم های دروغگو وکودن فراموشکار می شوند. ولی نقل قول نشده است که در مورد بازجویان و تواب و سناریو سازان حرفه ای و تحریف گران حرفه ای چرا چنین صفتی بکار برده نشده است ؟ به خصوص اینکه اگر اینان روزنامه نگار مکتبی مذهبی شده باشند که یک ریز با قلم وباز تولید خبر وتکرار سر وکار دارند که نمی توانند دچار فراموشی شدن آنهم پیرامون وقایع مهمی همچون یازدهم سپتامبر شوند . بله خیلی بعید به نظر می رسد که اینان دچار فراموشی شوند . خلاصه اینکه اینگونه بازجویان مکتبی ومذبی روزنامه نگار شده که برخی از آنان به ضرب فی البداهه آیه نازل کردن و یا ساختن وچاشنی کردن به شیوه ی تخصصی و حرفه ای هویج و چماق خود که عجیب استعداد وهنری دارند که می توانند در مسیر اهداف مورد نظر از تجربیات و تخصص ها بهره گیرند هر گز جایز نیست که اینان دچار عارضه ی فراموشی شوند . چونکه اینان در شرایط حساس و خطیر معمولاً از تاکتیک جانشینی وارونه گوئی و کتمان کردن حقایق و پاک کردن صورت مسئله و تحریف گری واقعیات استفاده می کنند . نمونه بارز ومصداق اینگونه قلم بر دستان تحریف گر پاسدار سر بازجو ویادداشت روز نویس روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان است که اکنون وانمود کرده که گویا فراموش نموده است در یادداشت روز 13 آبان ماه سال 86 یعنی کمتر از 3 سال پیش چه نظر داده بود؟ عنی آن موقع که هنوز دولت دوم خردادی ها بر سر کار نیامده بود و هیچ اثر و خبری از روی کار بودن دولت مدعی امام زمانی متعلق به برنامه ریزان سیاست حرکت چراغ خاموش لنی نشده بود. ولی تلاش گسترده برای آوردنش می شد . بهر حال در یاداشت روزی که به مناسبت روز 13 آبان سال 58 واشغال سفارت آمریکا یا لانه ی جاسوسی تهیه وتنظیم شده بود . در یکی از بندهای ردیف شده و دستآورد های مهم این یادداشت روز ارتباط دادن همین واقعه ی 11 سپتامبربه آن اشغال گری سفارت آمریکا در تهران بود . البته در کنار سایر واقایع بازتاب شده ناشی از این اشغال گری بود که شامل آغاز جنگ ایران وعراق و سقوط شوروی سابق و ثبات نظام و... وصدور انقلاب اسلامی و بنیادگرائی خمینی به منطقه وجهان بود که ناشی از پیامدهای اشغال سفارت آمریکا در تهران قلمداد شده بود.
اما اکنون مشخص نیست که چه اتفاق افتاده استکه اکنون یادداشت روز نویس مدعی شده است که اکنون دلیل این واقعه برای هیچکس روشن نیست که چه کسانی این بساط را بر پا کردند؟! لابد ترکش پژواک صحبت نامگذاری سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی بسیار گویا وقوی می باشد که می تواند امواجش موجب اختلال در امر شنوائی وپرده های شنوائی گوش شده باشد که چنین فراموشی را نیز بهمره آورده باشد! برای همین است که یادداشت روز نویس بدون آنکه به گوید پس از 11 سپتامبر و اشغال نظامی افغانستان و سقوط طالبان چرا سران واعضای القاعده و طالبان از نوار مرزی وارد خاک ایران شدند ومورد پوشش حمایت ونظارت ومراقبت وآموزش نظامی سپاه پاسداران واقع شدند؟ یا اینکه چرا از اعضای القاعده در عملیات مشترک در انفجار پادگان نظامی در خبر عربستان استفاده شد؟ یا چرا سران رژیم تروریست آخوندی به جای تقاضای مقامات عربستانی پاسخ مثبت دهند که برای استرداد عاملان این عملیات شده اند که به تهران گریخته اند اما از سوی مقامات رژیم تروریستی آخوندی ومطبوعات وابسته به حکومت بلافاصله دولت عربستان وعلمای وهابیون عربستانی متهم شد ند که در عملیات تروریستی در عراق دست دارند و 70 % عملیات تروریستی در عراق زیر سر عوامل وابسته به عربستان می باشد . یا اینکه گفته شد که علمای وهابیون عربستان عامل اصلی فتوا دهنده ی انفجارات در سامرا می باشند وافزوده شد که اینان فتوای تخریب اماکن مقدس شیعه در عراق را صادر کرده اند. اما اکنون بن لادن غار نشین از همه جا بی خبر معرفی شده است . چونکه یک آدم کوچک در آمریکا می خواهد کارهای بزرگ در جهان کند که نیاز به 11 پتامبر و القاعده وبن لادن دارد . در صورتیکه قب از اینگونه ادعا قید شده بود. هنوز بر هیچکس روشن نیست که داستان 11 سپتامبر چه بوده است؟ تازه مگر همین ادعای مشابه را پاسدار غلام سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه نکرده است که گفته است که می خواهد جهان را احمدی نژادی کند و اسرائیل را نابود کند وپرچم فتح اسلام یا صدور تروریسم و بنیادگرائئی را بر قلل جهان بر افراشته کند . جالب ست که یادداشت روز نویس می گوید هنوز روشن نیست یا در جهان کسی نمی داند که داستان 11 سپتامبر چه بود.
خلاصه پرسش است اینکه نتایج اشغال افغانستان وعراق که جزو پیادمدهای 11 سپتامبر بود به نفع کدام کشوری در منطقه تمام شده است؟ کدام کشوری می باشد که کشورهای همجوار و منطقه را مدام تهدید می کند و عراق را تبدیل به باتلاق و لبنان را به سر زمین سوخته با راه اندازی جنگ 33 روزه با اسرائیل نمود و فلسطین را از طریق حمایت مالی و تبلیغی و ... حماس به جنگ داخلی کشاند ودر آنجا کودتا راه انداخت ونوار غزه را جدا و دولت اسلامی تشکیل داد و ادعای مالکیت بر بحرین دارد و ... می خواهد به 8 کشور قدرتمند اتمی جهان به پیوندد و سهم یک نهمی خود در مدیریت وکنترل اتمی جهان را طلب کند. برای چه اکنون یادداشت روز نویس با فراموش ردن واقعیات ،اینگونه دست به تحریف گری ووارونه گوئی زده است؟:
"جنگ عليه ترور پس از 11 سپتامبر قرار بود دنيا را امن تر كند، اكنون هيچ كس- حتي خود كاخ سفيد- در اين ترديد ندارد كه جهان به مراتب ناامن تر شده است. جنگ عليه ترور قرار بود تصويري فرشته آسا و نجاتبخش از آمريكا به نمايش بگذارد، حالا مسئله كل دنيا اين شده كه اين زنگي مست تيغ در دست را چگونه بايد مهار كرد. جنگ عليه ترور بنا بود به زاده شدن خاورميانه اي جديد- «جديد» يعني امن تر براي آمريكا و اسرائيل- بينجامد، خاورميانه جديد البته متولد شده است اما از هر زمان ديگري براي آمريكا و اسرائيل خطرناك تر است. جنگ عليه ترور قرار بود افغانستان را آباد كند اما حالا سرعت صعود منحني توليد و ترانزيت مواد مخدر از حد محاسبه فراتر رفته است بماند، رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا را در كنفرانس امنيتي مونيخ به عجز و لابه انداخته است كه ناتو دارد در افغانستان شكست مي خورد، به داد برسيد. جنگ عليه ترور قرار بود «عراقي نو» براي مردمان دردكشيده آن بسازد، حالا عراقي ها در آستانه يازده سپتامبر با لحني آكنده از استهزا در روزنامه هايشان مي نويسند: «هر روز ما عراقي ها يازده سپتامبر است». جنگ عليه ترور وعده مي داد آمريكايي جديد خواهد ساخت كه در آن هرگز ديگر چنين حوادثي مجال ظهور نيابد حالا آمريكايي ها در مجلات انتقادي شان از «جهان سوميزه شدن» داخل آمريكا به موازات لشگركشي هاي آقاي بوش در اين سو و آن سوي جهان خبر مي دهند، جنگ عليه ترور قرار بود اسرائيل را تقويت كند، كاملا بر عكس آن را به وضعيتي افكنده است كه سران آن رويارو شدن با چند هزار چريك را «بزرگترين كابوس زندگي خود» بنامند."
بالاخره یادداشت روز نویس تبدیل به خیاط شده ودر کوزه گیر افتاده است. زیرا با همه صحنه سازی کردن ها وگریز به صحرای کربلا زدن وصغرا و کبرا خواندن ها عاقبت خیلی ساده بالا آورده است وخودش پاسخ سئوال وپرسش ها و شک وشبه هایش را داده است . البته که این اعتراف تداعی کننده و اخطار وهشدار خطبه ی رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران است که پس از اشغال نظامی عراق گفته بود که ما عراق را برای آمریکائیان تبدیل به با تلاق می کنیم که اکنون پاسدار یادداشت وز نویس آن را ترجمه وبرگردان ودوباره اعتراف کرده است و به وضوح گفته است که عامل بی ثباتی عراق و منطقه کیست ؟ یا در حقیقت نشان داده آن دیوانه ای کوچکی که می خواهد ادعای رهبری جهان را داشته باشد کیست که چنین آن را معرفی شده است :
"حالا آمريكايي ها ته چاهي قرار دارند كه براي ديگران كنده بودند و براي بيرون آمدن از آن تا حد التماس و دريوزگي از بزرگترين دشمن خود هم پيش رفته اند. از اين سو خاورميانه اي ظهور كرده است كه يك ايران هسته اي، ايراني با نفوذ بي مانند در گوشه گوشه آن و يك ايران الهام بخش آن را راهبري مي كند. آمريكايي ها هراسان و مضطرب براي ايستادن در مقابل اين ابرقدرت نوظهور خود را به اين در و آن در مي زنند. آن همه داد و قال و كف بر دهان آوردن جاي خود را به ائتلافي از مورچه ها و دختربچه ها داده است.آمريكا قرار است با استفاده از كساني مثل عبدالمالك ريگي و پژاك و چند خشك مغز سلفي-بعثي به انضمام دختر ديك چني و هاله اسفندياري نظام جمهوري اسلامي را ساقط كند! اينجا آخر خط است، جايي كه بايد ايستاد و پشت سر را نگريست، اگر چيزي پس سر باقي مانده باشد."
درخاتمه اینکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری توضیح نداده است که اگر آمریکا می خواهد با هاله اسفندیاری انقلاب مخملین را در ایران دنبال کند. پرسش است که برای چه ایشان با آن اتهامات سنگین وارده که داشت از سوی د ستگاه قضائیه آزاد شد؟ پرسیدنیست که مگر فقط عنوان کردن گذاشتن نام سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی واقعاً می تواند اینگونه موجب وحشت وترس شود که سریع قوه ی قضائیه دستان تسلیم خودش در برابر تهدید این نامگذاری بالا برد و آن همه اتهامات وارده ی براندازی و جاسوسی را نا دیده گرفت وتوجهی به اعترافات متهمین در شوی دمکراسی و انقلاب بر اندازی مخملین نکرد که در شبکه ی تلوزیونی به نمایش گذاشته شده بود ؟ اگر واقعاً طبق ادعای یادداشت روز نویس آمریکا به دریوزگی رژیم تروریستی آخوندی یا سر سخت ترین دشمن خودش آمده است. چرا 3 بار از موضع ضعف و حقارت با سفیر این کشور در عراق مذاکره شد؟ ویا چرا پس از آزادی خانم هاله اسفندیاری و راهی اروپا کردن ایشان، فرمانده ی سپاه پاسداران ناگهان جا ز د جاخالی داد و آخوند مصباح یزدی و واعظ طبسی از ادعای جانشینی ریاست مجمع خبرگان عقب نشینی کردند و میدان را برای آخوند هفت خط و به ساز و به فروش رفسنجانی باز نمودند؟ بالاخره چرا اکنون ولی فقیه در دیدار با جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران اول همچون خمینی گفته است اگر سپاه نباشد رژیم هم نیست و در دنباله بر خلاف ادعای هسته ای کردن یادداشت روز نویس ایشان تأکید کرده است ملت بمب اتمی نمی خواهد وما هم به دنبال آن نمی باشیم ! البته اینگونه پرده بازی کردن ونمایش دادن ها ناشی از وحشت وترس نمایان وعریان شده نامگذاری سپاه در لیست گروه های تروریست ها می باشد و درست نقطه مقابل ادعاهای پاسدار غلامک و گماشته احمدی نژاد است که در دو سال گذشته تا حال در همه تور سفرهای بسیار پر هزینه داخلی و خارج پیوسته خبر از غنی سازی اورانیوم و برگزاری جشن هسته ای نوید داده وتأکید بر عدم عقب نشین نموده است و دست به مانور زده است که گفه سوار قطار هسته ای شده است که هم دنده ی عقبش کنده شده است وهم اینکه ترمزش بریده شده است و دارد بدون توقف می گازد تااینکه به 8 قدرت اتمی جهان به پیونددومدیریت آن با سهم یک نهم قدرت اتمی جهانی را داشته باشد. بنابراین اینونه روضه ی وارونه 11 سپتامبر خواندن وگریزبرصحرای کربلا زدن مانع از بر کناری نخست وزیر دست نشانده نوری المالکی در عراق نمی شود وهیچ آبی هم بر غسل توبه ی ولی فقیه و سپاه پاسداران گرم نمی شود.
هوشنگ –بهداد
دوشنبه 20 شهریوماه وسال -1386
فراموشی مصلحتی برای کتمان کردن حقاق وتحریف کردن واقعیات
گفته می شود آدم های دروغگو وکودن فراموشکار می شوند. ولی نقل قول نشده است که در مورد بازجویان و تواب و سناریو سازان حرفه ای و تحریف گران حرفه ای چرا چنین صفتی بکار برده نشده است ؟ به خصوص اینکه اگر اینان روزنامه نگار مکتبی مذهبی شده باشند که یک ریز با قلم وباز تولید خبر وتکرار سر وکار دارند که نمی توانند دچار فراموشی شدن آنهم پیرامون وقایع مهمی همچون یازدهم سپتامبر شوند . بله خیلی بعید به نظر می رسد که اینان دچار فراموشی شوند . خلاصه اینکه اینگونه بازجویان مکتبی ومذبی روزنامه نگار شده که برخی از آنان به ضرب فی البداهه آیه نازل کردن و یا ساختن وچاشنی کردن به شیوه ی تخصصی و حرفه ای هویج و چماق خود که عجیب استعداد وهنری دارند که می توانند در مسیر اهداف مورد نظر از تجربیات و تخصص ها بهره گیرند هر گز جایز نیست که اینان دچار عارضه ی فراموشی شوند . چونکه اینان در شرایط حساس و خطیر معمولاً از تاکتیک جانشینی وارونه گوئی و کتمان کردن حقایق و پاک کردن صورت مسئله و تحریف گری واقعیات استفاده می کنند . نمونه بارز ومصداق اینگونه قلم بر دستان تحریف گر پاسدار سر بازجو ویادداشت روز نویس روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان است که اکنون وانمود کرده که گویا فراموش نموده است در یادداشت روز 13 آبان ماه سال 86 یعنی کمتر از 3 سال پیش چه نظر داده بود؟ عنی آن موقع که هنوز دولت دوم خردادی ها بر سر کار نیامده بود و هیچ اثر و خبری از روی کار بودن دولت مدعی امام زمانی متعلق به برنامه ریزان سیاست حرکت چراغ خاموش لنی نشده بود. ولی تلاش گسترده برای آوردنش می شد . بهر حال در یاداشت روزی که به مناسبت روز 13 آبان سال 58 واشغال سفارت آمریکا یا لانه ی جاسوسی تهیه وتنظیم شده بود . در یکی از بندهای ردیف شده و دستآورد های مهم این یادداشت روز ارتباط دادن همین واقعه ی 11 سپتامبربه آن اشغال گری سفارت آمریکا در تهران بود . البته در کنار سایر واقایع بازتاب شده ناشی از این اشغال گری بود که شامل آغاز جنگ ایران وعراق و سقوط شوروی سابق و ثبات نظام و... وصدور انقلاب اسلامی و بنیادگرائی خمینی به منطقه وجهان بود که ناشی از پیامدهای اشغال سفارت آمریکا در تهران قلمداد شده بود.
اما اکنون مشخص نیست که چه اتفاق افتاده استکه اکنون یادداشت روز نویس مدعی شده است که اکنون دلیل این واقعه برای هیچکس روشن نیست که چه کسانی این بساط را بر پا کردند؟! لابد ترکش پژواک صحبت نامگذاری سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی بسیار گویا وقوی می باشد که می تواند امواجش موجب اختلال در امر شنوائی وپرده های شنوائی گوش شده باشد که چنین فراموشی را نیز بهمره آورده باشد! برای همین است که یادداشت روز نویس بدون آنکه به گوید پس از 11 سپتامبر و اشغال نظامی افغانستان و سقوط طالبان چرا سران واعضای القاعده و طالبان از نوار مرزی وارد خاک ایران شدند ومورد پوشش حمایت ونظارت ومراقبت وآموزش نظامی سپاه پاسداران واقع شدند؟ یا اینکه چرا از اعضای القاعده در عملیات مشترک در انفجار پادگان نظامی در خبر عربستان استفاده شد؟ یا چرا سران رژیم تروریست آخوندی به جای تقاضای مقامات عربستانی پاسخ مثبت دهند که برای استرداد عاملان این عملیات شده اند که به تهران گریخته اند اما از سوی مقامات رژیم تروریستی آخوندی ومطبوعات وابسته به حکومت بلافاصله دولت عربستان وعلمای وهابیون عربستانی متهم شد ند که در عملیات تروریستی در عراق دست دارند و 70 % عملیات تروریستی در عراق زیر سر عوامل وابسته به عربستان می باشد . یا اینکه گفته شد که علمای وهابیون عربستان عامل اصلی فتوا دهنده ی انفجارات در سامرا می باشند وافزوده شد که اینان فتوای تخریب اماکن مقدس شیعه در عراق را صادر کرده اند. اما اکنون بن لادن غار نشین از همه جا بی خبر معرفی شده است . چونکه یک آدم کوچک در آمریکا می خواهد کارهای بزرگ در جهان کند که نیاز به 11 پتامبر و القاعده وبن لادن دارد . در صورتیکه قب از اینگونه ادعا قید شده بود. هنوز بر هیچکس روشن نیست که داستان 11 سپتامبر چه بوده است؟ تازه مگر همین ادعای مشابه را پاسدار غلام سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه نکرده است که گفته است که می خواهد جهان را احمدی نژادی کند و اسرائیل را نابود کند وپرچم فتح اسلام یا صدور تروریسم و بنیادگرائئی را بر قلل جهان بر افراشته کند . جالب ست که یادداشت روز نویس می گوید هنوز روشن نیست یا در جهان کسی نمی داند که داستان 11 سپتامبر چه بود.
خلاصه پرسش است اینکه نتایج اشغال افغانستان وعراق که جزو پیادمدهای 11 سپتامبر بود به نفع کدام کشوری در منطقه تمام شده است؟ کدام کشوری می باشد که کشورهای همجوار و منطقه را مدام تهدید می کند و عراق را تبدیل به باتلاق و لبنان را به سر زمین سوخته با راه اندازی جنگ 33 روزه با اسرائیل نمود و فلسطین را از طریق حمایت مالی و تبلیغی و ... حماس به جنگ داخلی کشاند ودر آنجا کودتا راه انداخت ونوار غزه را جدا و دولت اسلامی تشکیل داد و ادعای مالکیت بر بحرین دارد و ... می خواهد به 8 کشور قدرتمند اتمی جهان به پیوندد و سهم یک نهمی خود در مدیریت وکنترل اتمی جهان را طلب کند. برای چه اکنون یادداشت روز نویس با فراموش ردن واقعیات ،اینگونه دست به تحریف گری ووارونه گوئی زده است؟:
"جنگ عليه ترور پس از 11 سپتامبر قرار بود دنيا را امن تر كند، اكنون هيچ كس- حتي خود كاخ سفيد- در اين ترديد ندارد كه جهان به مراتب ناامن تر شده است. جنگ عليه ترور قرار بود تصويري فرشته آسا و نجاتبخش از آمريكا به نمايش بگذارد، حالا مسئله كل دنيا اين شده كه اين زنگي مست تيغ در دست را چگونه بايد مهار كرد. جنگ عليه ترور بنا بود به زاده شدن خاورميانه اي جديد- «جديد» يعني امن تر براي آمريكا و اسرائيل- بينجامد، خاورميانه جديد البته متولد شده است اما از هر زمان ديگري براي آمريكا و اسرائيل خطرناك تر است. جنگ عليه ترور قرار بود افغانستان را آباد كند اما حالا سرعت صعود منحني توليد و ترانزيت مواد مخدر از حد محاسبه فراتر رفته است بماند، رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا را در كنفرانس امنيتي مونيخ به عجز و لابه انداخته است كه ناتو دارد در افغانستان شكست مي خورد، به داد برسيد. جنگ عليه ترور قرار بود «عراقي نو» براي مردمان دردكشيده آن بسازد، حالا عراقي ها در آستانه يازده سپتامبر با لحني آكنده از استهزا در روزنامه هايشان مي نويسند: «هر روز ما عراقي ها يازده سپتامبر است». جنگ عليه ترور وعده مي داد آمريكايي جديد خواهد ساخت كه در آن هرگز ديگر چنين حوادثي مجال ظهور نيابد حالا آمريكايي ها در مجلات انتقادي شان از «جهان سوميزه شدن» داخل آمريكا به موازات لشگركشي هاي آقاي بوش در اين سو و آن سوي جهان خبر مي دهند، جنگ عليه ترور قرار بود اسرائيل را تقويت كند، كاملا بر عكس آن را به وضعيتي افكنده است كه سران آن رويارو شدن با چند هزار چريك را «بزرگترين كابوس زندگي خود» بنامند."
بالاخره یادداشت روز نویس تبدیل به خیاط شده ودر کوزه گیر افتاده است. زیرا با همه صحنه سازی کردن ها وگریز به صحرای کربلا زدن وصغرا و کبرا خواندن ها عاقبت خیلی ساده بالا آورده است وخودش پاسخ سئوال وپرسش ها و شک وشبه هایش را داده است . البته که این اعتراف تداعی کننده و اخطار وهشدار خطبه ی رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران است که پس از اشغال نظامی عراق گفته بود که ما عراق را برای آمریکائیان تبدیل به با تلاق می کنیم که اکنون پاسدار یادداشت وز نویس آن را ترجمه وبرگردان ودوباره اعتراف کرده است و به وضوح گفته است که عامل بی ثباتی عراق و منطقه کیست ؟ یا در حقیقت نشان داده آن دیوانه ای کوچکی که می خواهد ادعای رهبری جهان را داشته باشد کیست که چنین آن را معرفی شده است :
"حالا آمريكايي ها ته چاهي قرار دارند كه براي ديگران كنده بودند و براي بيرون آمدن از آن تا حد التماس و دريوزگي از بزرگترين دشمن خود هم پيش رفته اند. از اين سو خاورميانه اي ظهور كرده است كه يك ايران هسته اي، ايراني با نفوذ بي مانند در گوشه گوشه آن و يك ايران الهام بخش آن را راهبري مي كند. آمريكايي ها هراسان و مضطرب براي ايستادن در مقابل اين ابرقدرت نوظهور خود را به اين در و آن در مي زنند. آن همه داد و قال و كف بر دهان آوردن جاي خود را به ائتلافي از مورچه ها و دختربچه ها داده است.آمريكا قرار است با استفاده از كساني مثل عبدالمالك ريگي و پژاك و چند خشك مغز سلفي-بعثي به انضمام دختر ديك چني و هاله اسفندياري نظام جمهوري اسلامي را ساقط كند! اينجا آخر خط است، جايي كه بايد ايستاد و پشت سر را نگريست، اگر چيزي پس سر باقي مانده باشد."
درخاتمه اینکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری توضیح نداده است که اگر آمریکا می خواهد با هاله اسفندیاری انقلاب مخملین را در ایران دنبال کند. پرسش است که برای چه ایشان با آن اتهامات سنگین وارده که داشت از سوی د ستگاه قضائیه آزاد شد؟ پرسیدنیست که مگر فقط عنوان کردن گذاشتن نام سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی واقعاً می تواند اینگونه موجب وحشت وترس شود که سریع قوه ی قضائیه دستان تسلیم خودش در برابر تهدید این نامگذاری بالا برد و آن همه اتهامات وارده ی براندازی و جاسوسی را نا دیده گرفت وتوجهی به اعترافات متهمین در شوی دمکراسی و انقلاب بر اندازی مخملین نکرد که در شبکه ی تلوزیونی به نمایش گذاشته شده بود ؟ اگر واقعاً طبق ادعای یادداشت روز نویس آمریکا به دریوزگی رژیم تروریستی آخوندی یا سر سخت ترین دشمن خودش آمده است. چرا 3 بار از موضع ضعف و حقارت با سفیر این کشور در عراق مذاکره شد؟ ویا چرا پس از آزادی خانم هاله اسفندیاری و راهی اروپا کردن ایشان، فرمانده ی سپاه پاسداران ناگهان جا ز د جاخالی داد و آخوند مصباح یزدی و واعظ طبسی از ادعای جانشینی ریاست مجمع خبرگان عقب نشینی کردند و میدان را برای آخوند هفت خط و به ساز و به فروش رفسنجانی باز نمودند؟ بالاخره چرا اکنون ولی فقیه در دیدار با جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران اول همچون خمینی گفته است اگر سپاه نباشد رژیم هم نیست و در دنباله بر خلاف ادعای هسته ای کردن یادداشت روز نویس ایشان تأکید کرده است ملت بمب اتمی نمی خواهد وما هم به دنبال آن نمی باشیم ! البته اینگونه پرده بازی کردن ونمایش دادن ها ناشی از وحشت وترس نمایان وعریان شده نامگذاری سپاه در لیست گروه های تروریست ها می باشد و درست نقطه مقابل ادعاهای پاسدار غلامک و گماشته احمدی نژاد است که در دو سال گذشته تا حال در همه تور سفرهای بسیار پر هزینه داخلی و خارج پیوسته خبر از غنی سازی اورانیوم و برگزاری جشن هسته ای نوید داده وتأکید بر عدم عقب نشین نموده است و دست به مانور زده است که گفه سوار قطار هسته ای شده است که هم دنده ی عقبش کنده شده است وهم اینکه ترمزش بریده شده است و دارد بدون توقف می گازد تااینکه به 8 قدرت اتمی جهان به پیونددومدیریت آن با سهم یک نهم قدرت اتمی جهانی را داشته باشد. بنابراین اینونه روضه ی وارونه 11 سپتامبر خواندن وگریزبرصحرای کربلا زدن مانع از بر کناری نخست وزیر دست نشانده نوری المالکی در عراق نمی شود وهیچ آبی هم بر غسل توبه ی ولی فقیه و سپاه پاسداران گرم نمی شود.
هوشنگ –بهداد
دوشنبه 20 شهریوماه وسال -1386