نقد وبررسی "بيانيه همكاران ديروز بوش عليه كاخ سفيد!" روزنامه ی جمهوری اسلامی چهار شنبه 23 خرداد ماه سال 1386
نادیده گرفتن انتقادات وفضای داخلی بابرجسته کردن انتقادات ژنرال پاول وزیر سابق امور خارجه به بوش"
معلوم نیست که این شیوه ی گزینه برداری از موضع گیری دیگران از جمله مقامات آمریکائی کردن که دشمن وشیطان بزرگ خوانده شده است وبا شیوه ی برج در برابر بارو استفاده کردن از آن البته برای توجیه کردن اهداف مشخص سران رژیم تروریستی آخوندی در عراق که در راستای اهداف بلند پروازانه ی پروژه ی هسته ای وصدور تروریسم و بنیاد گرائی به این کشور ومنطقه ی خاورمیانه می باشد تا کجا قرار است ادامه یابد وکاربرد داشته باشد ؟ که اکنون سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی دو روز است که با آویزان شدن به انتقادات وزیر امور خارجه ی سابق دولت بوش در مورد بهره برداری از ضععف سیاست عملکرد بوش در عراق است که در مقاله ی خود با آن مانور داده و تحلیل وبرداشت خود را تنظیم وارائه داده است. در صورتیکه در داخل کشور حتی کوچکترین انتقادی از عملکرد دولت و یا نسبت به ولی فقیه از سوی خودی تحمل نمی شود . زیرا که نماینده ی اصول گرای مجلس به نام عماد افروغ یک انتقاد دلسوزانه پیرامون حقیقت گرا بودن خمینی ومصلحت گرا بودن جانشین وی را مطرح شده است ولی در جا به عنوان اینکه مجازاتش کنند ابتدا روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری در کیهان برایش پرونده سازی کرد سپس در مجلس از پست ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس وی برکنار گذاشته شد وتهدید به مرگش کردند تاکه مجبور شود برای حفظ جان خودش بگوید که نامزد مجلس برای دوره ی هشتم نمی شود .البته ایشان جرم دیگری نیز مرتکب شده بود . زیرا که موقع معرفی آخوند جانی و آدمکش حرفه ای اطلاعاتی – امنیتی مصطفی پور محمدی به مجلس به عنوان وزیر کشور، عماد افروغ ابراز مخالفت کرده و گفته بود با پیشینگی اطلاعاتی – امنیتی این آخوند جانی برای پست وزارت کشور مناسب نمی باشد چون اثرات سوء بر اذهان برجای می گذارد که در این نظام آزادی وجود ندارد .اما اکنون باید پاسخ آن مخالفت را نیز از سوی باند بازسازی شده محفلی سعید امامی در مجلس دریافت کند. ولی سرمقاله نویس بی توجه به اینکه چگونه فضادی درکشور حاکم است. پیرامون انتقادات پاول وزیر امورخارجه ی سابق آمریکا که در مورد تهاجم نظامی به عراق و حضور نظامیان آمریکائی وعدم امنیت در عراق ومشکلات مرتبط به آن مطرح شده حساس شده است .و محاسن ومعایب انتقادات ژنرال پاول را اینگونه فرمول بندی کرده است :
اصلي ترين سرفصل هاي اظهارات ژنرال پاول را مي توان بدين شرح فهرست كرد : عراق هم اكنون گرفتار يك جنگ داخلي است . برقراري امنيت در عراق از طريق نظامي امكان پذير نيست . استراتژي جديد بوش در عراق كاربردي نيست و فاقد مولفه هاي مورد انتظار است . اصلي ترين محورهاي غايب در طرح بوش براي عراق عبارتند از. تلاش براي تحقق آشتي ملي در عراق تقويت توانمنديهاي ارتش و نيروهاي امنيتي عراق و واگذاري مسئوليت مستقيم امنيتي به آنها
سرمقاله نویس در ادامه ی سرمقاله ی خود وبازتاب دادن نظرات انتقادی ژنرال پاول به سیاست های نظامی بوش در عراق وبدون توجه به اینکه مشابه همین فضای رقابت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای مجلس هشتم وریاست جمهوری دوره ی دهم در رژیم تروریستی آخوندی نیز وجود دارد که اشاره شد عماد افروغ یکی از قربانیان همین جنگ ونزاع قدرت میان باندها ودسته های گوناگون جناحی می باشد. اما سرمقاله نویس در بستر پیگیری اهداف مشخص پیرامون انتقادات اخیر ژنرال پاول به بوش، چنین در مورد نتایج موضع گیری سخنان ایشان نظردهی کرده است :
"ژنرال پاول در ساختار قدرت آمريكا از نفوذ كلام تعادل نسبي و اعتبار قابل توجهي برخوردار است و به همين دليل هم اظهاراتش يقينا پيامدهاي فراواني را در پي خواهد داشت .اظهارات ژنرال پاول دقيقا 4 ماه پس از شروع عمليات افزايش تعداد نظاميان آمريكائي در عراق بيان مي شود و بمنزله جمع بندي نتايج منفي استراتژي جديد بوش در قبال بحران عراق ارزيابي مي شود. ژنرال پاول با جملاتي كوتاه ولي كوبنده و صريح بنيان اهداف و حتي پيامدهاي آنرا به زير سئوال مي برد و نشان مي دهد كه بوش و دستيارانش با افزايش تعداد نظاميان در عراق افكار عمومي آمريكا را فريب داده اند. پاول با بيان خاطراتش اين نكته را گوشزد مي كند كه فجايع امروز چندان غيرمنتظره نبوده است چرا كه آمريكا حتي در هنگام اشغال عراق هم « بي برنامه » و « فاقد استراتژي نظامي روشن » بوده و هيچ برنامه خاصي براي عراق جديد نداشته است . و عميق است كه ديگر كسي به اين مسائل نمي انديشد حتي اگر چنين انگيزه اي در ذهن پاول وجود داشته باشد. اظهارات پاول همچون بنزيني كه برروي آتش درگيريهاي آشكار و نهان كاخ سفيد و كنگره پاشيده باشند باعث دامن زدن به مسائل و طرح مجدد اصلي ترين محورهاي مورد مناقشه خواهد شد. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه به تدريج به زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريكا نزديك مي شويم و سكوت نسبي امروز دمكراتها بعنوان « آرامش قبل از طوفان » در صحنه سياسي ـ تبليغاتي به اميد دستيابي به اطلاعات بيشتر و توجيهات قوي تر عليه بوش و دستيارانش ارزيابي مي شود. در چنين شرايطي افشاگري نزديكترين دستيار بوش و رئيس ديپلماسي آمريكا جزو تحفه هاي ارزشمندي است كه مخالفين بوش حتي در خواب هم نمي ديدند. "
بالاخره سرمقاله نویس در راستای پیگیری اهداف مشخص در عراق تأکید کرده است که رژیم تروریستی آخوندی در عراق و افغانستان ومنطقه نفوذ کرده است و حضور دارد و دست به عملیات مخرب وپر هزینه زده ومی زند که جز تحمیل کردن هزینه های بسیار سنگین به آمریکا که ضرباتش آنقدر سنگین بوده است که حتی اگر دمکرات ها هم وارد کاخ سفید شوند بر خلاف تصور برخی این مشکلات حل شدنی نمی باشد. زیراکه این مشکلات همچنان اینگونه ادامه دارد وخواهد داشت:
"صرفنظر از آثار و تبعات افشاگريهائي از اين قبيل در سرنوشت سياسي بوش و جناح جمهوريخواهان روشن است كه آنچه در عراق رخ مي دهد فقط بحراني براي بوش و دستيارانش نيست بلكه اين آمريكاست كه بايستي تاوان سنگين اشتباهات فاحش و تكرار خطاهاي مستمر در عراق و منطقه را بپردازد. منطقي نيست با تمركز بر انفعال بوش و دستيارانش ابعاد عظيم شكست سياسي ـ نظامي آمريكا در عراق و منطقه را درحد درگيري دو جناح در آمريكا تقليل دهيم و اين ذهنيت را به وجود آوريم كه گويا با ورود دمكراتها به اين بحران و حتي با استقرار آنها در كاخ سفيد اين مشكل حل خواهد شد. حال آنكه ضربات عظيمي كه آمريكا با جناياتش در عراق افغانستان و كل دنياي اسلام به باقيمانده اعتبار سياسي خود وارد كرد با تغيير بحران عراق حتي پس از پايان انتخابات رياست جمهوري آمريكا هم مهار شود و يقينا براي مدتهاي طولاني گريبانگير آمريكا و حتي مزدورانش در منطقه خواهد بود. در واقع بوي تعفن سياستهاي جنگ افروزانه آمريكا در قلب دنياي اسلام حتي شامه تيز رئيس ديپلماسي ديروز آمريكا را هم آزار داده و اين نكته كوچكي نيست و دستكم در تاريخ آمريكا سابقه ندارد."
بنابراین سرمقاله نویس به وضوع پذیرفته وتأکید کرده است که نفوذ وحضور در عراق ومنطقه در راستای چه اهدافی بوده است . یعنی اینکه تقبل واعتراف کرده است که گذشته از کشته شدن روزانه ی مردم بی گناه عراقی وباتلاق کردن عراق هدف کشته ومجروح کردن روزانه سربازان ونظامیان آمریکائی در عراق و وارد کردن هزینه های سنگین به آمریکا بوده است. همچنین این برنامه آنقدر عمیق وگسترده دنبال شده است که هر دو حزب آمریکائی نه اینکه قادر به حل کردن این مشکل امنیت عراق نمی باشند، بلکه هدف ایجاد اختلاف میان سیاست های دو حزب آمریکائی برای ایجاد مانور دادن حضور پررنگ خودش در عراق ومنطقه بوده است . ضمن اینکه بهانه ی لازم برای انداختن جنایاتش در عراق بر گردن آمریکا داشته است وبا شیوه ی سیاست توبره وآخوری که مخصوص آخوندهای حکومتی می باشد به عنوان نماینده ی مردم و کشور عراق پیوسته خواهن اخراج نظامیان آمریکائی از عراق شده اند.برای اینکه مجرم اصلی همه ی جنایات عراق آمریکامعرفی شده است. حال پرسش است که مذاکره ومماشات با نماینده ی این رژیم تروریستی در عراق کردن چه معنی وپیآمدی دارد وچرا تبدیل به موضوع اصلی برای سیاستمداران هر دو حزب جمهوریخواه ودمکرات آمریکائی شده است وچه جوابی برای مردم آمریکا وعراق ومنطقه وایران برای پیشبرد این سیاست خودشان دارند؟ در صورتیکه پاسخ این است که جز دریافت ضربه ی خسارات جانی ومالی و اعتباری جایگاه آمریکا در جهان ومنطقه وپرداخت هزینه های سنگین وباز هم بیشتر و آماده سازی فرصت سوزی کردن برای دست رسی سپاه پاسداران ومسئولان هسته ای به سلاح هسته ای رژیم تروریستی آخوندی برایشان در بر نداشته است. به خصوص اینکه با بمباران نظامی قرارگاههای مجاهدین در عراق وخلع سلاح کردن اینان وگذاشتن نامشان در لیست گروه وسازمان های تروریستی بهترین هدیه را به سران رژیم ترویستی آخوندی تقدیم کردند که با خیال راحت وشتاب بیشتر اهداف ضد بشری خود در عراق وخاورمیانه را دنبال نمایند و فضای داخل کشور را نیز منقض تر وخفقان آمیز تر کنند.
هوشنگ – بهداد
چهار شنبه 23 خرداد ماه سال 1386