نقدوبررسی " بهشتي و عدل اخلاقي" روزنامه ی جمهوری اسلامی چهارشنبه 6 تیرماه سال 1386
"عدم عدالت اخلاقی حاکم و... دست پخت آخوند بهشتی است"
کسانی که اوایل انقلاب را به خاطر دارند خوب به یاد می آوردند که نقش آخوندراسپوتین بهشتی در سازماندهی چماقداران خیابانی چگونه بود وبه چه شکل چماقدارانش گله وار همچون مغولان بهر تجمعی سیاسی یا برپیائی میز کتاب وفروش نشریات خیابانی تهاجم می کردند وبا چوب وچماق وچاقو وکاتر و.به جان فعالان سیاسی می افتادند .سپس حزب چماقداران جمهوری اسلامی را تشکیل داد و این چماقداران در دفتر حزب سازماندهی وتوجیه می شدند که چگونه به تهاجمات خود علیه ی هوادارن نیروهای مترقی و آزادیخواه ادامه دهند. بعداً همه ی اینان وارد ارگان های سرکوبگر کمیته وسپاه وبسیج شدند . سپس به نیروی انتظامی منتقل شدند .اکنون همان جنایات گذشته را در پوشش طرح امنیت ملی انجام می دهند. همچنین بهشتی در کنار آخوند متحجر وانگلیسی مصباح یزدی جزو مؤسیسن ومدرسین مدرسه ی حقانی قم بودند که شاگردان خودشان را پس از انقلاب با خود به قوه ی قضائیه منتقل کردند وجنایات صدور احکام اعدام زندانیان سیاسی را اینان اجرا کردند. پس قوه ی قضائیه ی کنونی با عملکردش دست پخت دران بهشتی می باشد که اکنون مقاله نویس چون شاکی از شرایطی می باشد که چرا علیه ی غارتگری های رفسنجانی و خانواده هایش از سوی باند غالب دنبال می شود که مجبور شده است دست به گله وشکایت از عدم عدالت اخلاقی ونه اقتصادی بزند و در رثای بهشتی روضه خوانی ومداحی گری کند وبطور تلویحی برای رفسنجانی اشک تمساح بریزد و از شرایط هردم بیل بودن و بی در وپیکری وبی قانونی حاکم درجامعه بگوید وخلاصه اینگونه اوضاع خرت وخری را اینگونه تشریح وتوصیف کند:
"امروز در جامعه ما هر كس به خود اجازه مي دهد با هر لفظ و عبارت درباره هر كس كه مايل است و هر طور كه مايل است قضاوت كند. قلم هاي افراطي و بي مهاري وجود دارند كه بدون ملاحظه مرزهاي اخلاقي و وجداني و بدون توجه به واقعيت ها هر نسبتي را به هر كس كه بخواهند مي دهند. اين بداخلاقي ها هنگامي كه كشور در آستانه انتخابات قرار مي گيرد بيشتر مي شود و قلم ها و زبان ها تهمت ها را در مسيري عريض تر و با سرعتي بالاتر نثار اين و آن مي كنند. موازين شرعي در اين ميان جايگاهي ندارد و كسي يا جائي نيز وجود ندارد كه جلوي اين بداخلاقي ها را بگيرد. "سرمقاله نویس در دنباله بانقل قول کردن از خمینی در مورد مظلوم بودن بهشتی که چنین گفته بود "آنچه من راجع به بهشتي متاثر هستم شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود "سرمقاله نویس پس از این نقل قول کردن این گفته ی خمینی در مورد بهشتی که هدف مشخصی را تعقیب می کند ولی چون نخواسته بطور مستقیم نام ازکسی ببرد ولی برای اینکه توانسته باشد مخاطبین رقیب را بر زیر تیغ بکشاند که چرا علیه ی رفسنجانی و خاتمی و کروبی و حسن روحانی افشاگری می کنند جمله ی ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت بهشتی را بازگو کرده است تا که پاسخگوی مدعیانی باشند که مدافع این شعار شده اند و خلاصه بطور غیرمستقیم در دنباله توانسته باشد به اینان چنین جواب داده باشد:
"اين مسير خطرناك بعد از فاجعه هفتم تير براي مدتي متوقف شد ولي اين توقف چندان طولي نكشيد و بار ديگر از سر گرفته شد و اين بار با سرعت بيشتري به پيش رفت . اين بار علاوه بر فعالان سياسي و بعضي روزنامه نگاران بعضي مداحان نيز وارد صحنه شدند و محافل پاك و مقدس مذهبي را به تهمت و دروغ و بداخلاقي سياسي آلودند. اراذل سياسي مسائل فرعي را عمده كردند تا بر مسائل اصلي سرپوش بگذارند دروغ هاي بزرگ گفتند كلي گوئي كردند و همه چيز را سياه جلوه دادند تا ميدان دار قدرت شوند و كسي جرات نكند درباره صحت آنچه آنها مي گويند حتي جمله اي به زبان بياورد. شهيد مظلوم آيت الله بهشتي مي گفت : « ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت » . اين جمله به كساني اشاره داشت كه با حرص و ولع شديد درصدد بودند تشنگي شديد خود نسبت به قدرت را با هر وسيله اي كه شده فرو بنشانند و اهرم هاي قدرت را هر طور شده در دست بگيرند."
البته که زمان زیادی از شیوه ی برخورد نیروی انتظامی نمی گذرد که چگونه این ارگان سرکوبگر با جوانانی که اراذل و اوباش خوانده شده اند در خیابان های تهران شلاق زده می شوند وآفتابه ی مدل پرچم ایرانی بر گردن شان آویزان شده چرخانده می شوند و چگونگی برخورد یا دخترجوانی به زور وارد خورد پلیس کردند و صورت خانم دیگری که خونین شده بود که چرا کمی روسری سرش عقب رفته است. البته این روزنامه ی جمهوری اسلامی پیوسته بسیار علاقمند همنین روش برخورد نیروی انتظامی ووزارت ارشاد وقوه ی قضائیه بوده است وهممیشه تأکید داشته است مبارزه جدی با بی حجابی وجوانان اراذل و اوباش خوانده شده شود ومبلغ ومشوق آن بوده است که اکنون با فراموش کردن سرکوبگری های اجتماعی وفقر نهادینه شده در جامعه که ناشی از عدم عدالت اقتصادی وعدم آزادی می باشد روضه ی عدم عدالت اخلاقی در جامعه اسلامی خوانده و ناله کرده وادعاکرده که اینگونه باید زیربنای جامعه اسلامی عدل اخلاقی باشد:
"در جامعه اسلامي زيربناي همه عدل ها عدل اخلاقي است ... بطوري كه اگر در يك مقطعي از زمان ديديم كه عدل اخلاقي را بايد قرباني كنيم تا به عدل اجتماعي يا عدل اقتصادي برسيم حق نداريم اولويت را به عدل اقتصادي و اجتماعي بدهيم و عدل اخلاقي را قرباني كنيم . اكنون 26 سال بعد از شهادت مظلومانه آيت الله بهشتي اگر به ارزيابي صحنه سياسي و رسانه اي كشور ـ بدون تعارف و مجامله ـ بپردازيم آيا اخلاق سياسي را فراموش شده و عدل اخلاقي را مهجور نخواهيم يافت ايكاش عدل اخلاقي قرباني عدل اجتماعي و عدل اقتصادي شده بود. متاسفانه با قرباني كردن عدل اخلاقي همه چيز را از دست داده ايم و از عدل اجتماعي و عدل اقتصادي نيز خبري نيست
درخاتمه قابل توجه آنانکه تجربه ی اوایل انقلاب راندارند ویااینکه هنوز متولد نشده بودند .ولی تجربه ی شرایط کنونی را دارند. می بایست گفت که شرایط کنونی درست زاده وپرورش یافته همان دوران وشرایط اوایل انقلاب ودوران یکه تازی بهشتی می باشد. بااین اختلاف که اکنون موج اعدام ها نسبت به آن کاهش یافته خیلی کمتر شده است واز سوی دار زدن های قربانیان اجتماعی دنبال می شود . برای اینکه تصور شود که ماهیت سران آدمخوار این رژیم فاشیست مذهبی تغییر کرده است، نه بلکه آنقدر رژیم تروریستی آخوندی بی آبرو وافشا شده و ضد مردم ونامشروع می باشد که جرأت نمی کند دست به جنایات مشابه اعدام های سال های ده 60 بزند و صدور فرمان قتل عام زندان سیاسی در سال 67 را تکرار کند. اگر نه در محتوا گفته شد بدتر شده که بهتر نشده است . زیرا که سران ورهبران حاکم همان جانیان وقاتلان آن دوران می باشند . حتی دو تا از آخوند ای آدمکش حرفه ای وجلاد وشاگردان بهشتی اکنون وزیر اطلاعات وکشور شده اند . اگر چنانچه سرمقاله نویس از عدم عدالت اخلاقی در جامعه بقول خودش اسلامی می گوید و آنرا لازمه ی زیر بنای جامعه ی اسلامی می داند. گذشته از اینکه خودش اعتراف آشکار به عدم عدالت حتی اخلاقی در 28 سال گذشته می باشد از سوی دیگر اثبات گر سوء استفاده ابزاری از دین می باشد . همینطوراز طرف دیگر بیان عدالت اخلاقی از سوی سرمقاله نویس بصورت ابزاری وتاکتیکی مطرح شده است که نه شامل آحاد افراد جامعه نمی شود، بلکه همانکونه که اشاره شد هدف دفاع کردن از آبرو باخته دزد وغارتگرانی هچمون رفسنجانی می باشد .
اما اکنون روی سخن به غرب ادامه ی دهنده ی سیاست خائنانه ی مذاکره ومماشات گری بااین رژیم ترویستی آخوندی می باشد که سرمقاله نویس به شفافی اعتراف کرده است که نه عدالت اقتصادی واجتماعی وجود ندارد که حتی عدالت اخلاقی نیز در جامعه وجود ندارد. همچنین پرسش است که چرا غرب نام سازمان قربانی این رژیم بربرمنش و ضربشری را در لیست گروه و سازمان های تروریستی گنجانیده است که حتی به بالاترین مهره های کلیدی خود نیز رحم نمی کند و اکنون بازار اتهام و توهین وخفقان وسانسور وفشار وتهدید و ترور وتخریب کردن شخصیت در جامعه نهادینه شده است که صدای اعتراضی سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی متعلق به ولی فقیه را اینگونه از عدم عدل اخلاقی بلند کرده است که تشریح شد چگونه است؟
هوشنگ -بهداد
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1386
"عدم عدالت اخلاقی حاکم و... دست پخت آخوند بهشتی است"
کسانی که اوایل انقلاب را به خاطر دارند خوب به یاد می آوردند که نقش آخوندراسپوتین بهشتی در سازماندهی چماقداران خیابانی چگونه بود وبه چه شکل چماقدارانش گله وار همچون مغولان بهر تجمعی سیاسی یا برپیائی میز کتاب وفروش نشریات خیابانی تهاجم می کردند وبا چوب وچماق وچاقو وکاتر و.به جان فعالان سیاسی می افتادند .سپس حزب چماقداران جمهوری اسلامی را تشکیل داد و این چماقداران در دفتر حزب سازماندهی وتوجیه می شدند که چگونه به تهاجمات خود علیه ی هوادارن نیروهای مترقی و آزادیخواه ادامه دهند. بعداً همه ی اینان وارد ارگان های سرکوبگر کمیته وسپاه وبسیج شدند . سپس به نیروی انتظامی منتقل شدند .اکنون همان جنایات گذشته را در پوشش طرح امنیت ملی انجام می دهند. همچنین بهشتی در کنار آخوند متحجر وانگلیسی مصباح یزدی جزو مؤسیسن ومدرسین مدرسه ی حقانی قم بودند که شاگردان خودشان را پس از انقلاب با خود به قوه ی قضائیه منتقل کردند وجنایات صدور احکام اعدام زندانیان سیاسی را اینان اجرا کردند. پس قوه ی قضائیه ی کنونی با عملکردش دست پخت دران بهشتی می باشد که اکنون مقاله نویس چون شاکی از شرایطی می باشد که چرا علیه ی غارتگری های رفسنجانی و خانواده هایش از سوی باند غالب دنبال می شود که مجبور شده است دست به گله وشکایت از عدم عدالت اخلاقی ونه اقتصادی بزند و در رثای بهشتی روضه خوانی ومداحی گری کند وبطور تلویحی برای رفسنجانی اشک تمساح بریزد و از شرایط هردم بیل بودن و بی در وپیکری وبی قانونی حاکم درجامعه بگوید وخلاصه اینگونه اوضاع خرت وخری را اینگونه تشریح وتوصیف کند:
"امروز در جامعه ما هر كس به خود اجازه مي دهد با هر لفظ و عبارت درباره هر كس كه مايل است و هر طور كه مايل است قضاوت كند. قلم هاي افراطي و بي مهاري وجود دارند كه بدون ملاحظه مرزهاي اخلاقي و وجداني و بدون توجه به واقعيت ها هر نسبتي را به هر كس كه بخواهند مي دهند. اين بداخلاقي ها هنگامي كه كشور در آستانه انتخابات قرار مي گيرد بيشتر مي شود و قلم ها و زبان ها تهمت ها را در مسيري عريض تر و با سرعتي بالاتر نثار اين و آن مي كنند. موازين شرعي در اين ميان جايگاهي ندارد و كسي يا جائي نيز وجود ندارد كه جلوي اين بداخلاقي ها را بگيرد. "سرمقاله نویس در دنباله بانقل قول کردن از خمینی در مورد مظلوم بودن بهشتی که چنین گفته بود "آنچه من راجع به بهشتي متاثر هستم شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود "سرمقاله نویس پس از این نقل قول کردن این گفته ی خمینی در مورد بهشتی که هدف مشخصی را تعقیب می کند ولی چون نخواسته بطور مستقیم نام ازکسی ببرد ولی برای اینکه توانسته باشد مخاطبین رقیب را بر زیر تیغ بکشاند که چرا علیه ی رفسنجانی و خاتمی و کروبی و حسن روحانی افشاگری می کنند جمله ی ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت بهشتی را بازگو کرده است تا که پاسخگوی مدعیانی باشند که مدافع این شعار شده اند و خلاصه بطور غیرمستقیم در دنباله توانسته باشد به اینان چنین جواب داده باشد:
"اين مسير خطرناك بعد از فاجعه هفتم تير براي مدتي متوقف شد ولي اين توقف چندان طولي نكشيد و بار ديگر از سر گرفته شد و اين بار با سرعت بيشتري به پيش رفت . اين بار علاوه بر فعالان سياسي و بعضي روزنامه نگاران بعضي مداحان نيز وارد صحنه شدند و محافل پاك و مقدس مذهبي را به تهمت و دروغ و بداخلاقي سياسي آلودند. اراذل سياسي مسائل فرعي را عمده كردند تا بر مسائل اصلي سرپوش بگذارند دروغ هاي بزرگ گفتند كلي گوئي كردند و همه چيز را سياه جلوه دادند تا ميدان دار قدرت شوند و كسي جرات نكند درباره صحت آنچه آنها مي گويند حتي جمله اي به زبان بياورد. شهيد مظلوم آيت الله بهشتي مي گفت : « ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت » . اين جمله به كساني اشاره داشت كه با حرص و ولع شديد درصدد بودند تشنگي شديد خود نسبت به قدرت را با هر وسيله اي كه شده فرو بنشانند و اهرم هاي قدرت را هر طور شده در دست بگيرند."
البته که زمان زیادی از شیوه ی برخورد نیروی انتظامی نمی گذرد که چگونه این ارگان سرکوبگر با جوانانی که اراذل و اوباش خوانده شده اند در خیابان های تهران شلاق زده می شوند وآفتابه ی مدل پرچم ایرانی بر گردن شان آویزان شده چرخانده می شوند و چگونگی برخورد یا دخترجوانی به زور وارد خورد پلیس کردند و صورت خانم دیگری که خونین شده بود که چرا کمی روسری سرش عقب رفته است. البته این روزنامه ی جمهوری اسلامی پیوسته بسیار علاقمند همنین روش برخورد نیروی انتظامی ووزارت ارشاد وقوه ی قضائیه بوده است وهممیشه تأکید داشته است مبارزه جدی با بی حجابی وجوانان اراذل و اوباش خوانده شده شود ومبلغ ومشوق آن بوده است که اکنون با فراموش کردن سرکوبگری های اجتماعی وفقر نهادینه شده در جامعه که ناشی از عدم عدالت اقتصادی وعدم آزادی می باشد روضه ی عدم عدالت اخلاقی در جامعه اسلامی خوانده و ناله کرده وادعاکرده که اینگونه باید زیربنای جامعه اسلامی عدل اخلاقی باشد:
"در جامعه اسلامي زيربناي همه عدل ها عدل اخلاقي است ... بطوري كه اگر در يك مقطعي از زمان ديديم كه عدل اخلاقي را بايد قرباني كنيم تا به عدل اجتماعي يا عدل اقتصادي برسيم حق نداريم اولويت را به عدل اقتصادي و اجتماعي بدهيم و عدل اخلاقي را قرباني كنيم . اكنون 26 سال بعد از شهادت مظلومانه آيت الله بهشتي اگر به ارزيابي صحنه سياسي و رسانه اي كشور ـ بدون تعارف و مجامله ـ بپردازيم آيا اخلاق سياسي را فراموش شده و عدل اخلاقي را مهجور نخواهيم يافت ايكاش عدل اخلاقي قرباني عدل اجتماعي و عدل اقتصادي شده بود. متاسفانه با قرباني كردن عدل اخلاقي همه چيز را از دست داده ايم و از عدل اجتماعي و عدل اقتصادي نيز خبري نيست
درخاتمه قابل توجه آنانکه تجربه ی اوایل انقلاب راندارند ویااینکه هنوز متولد نشده بودند .ولی تجربه ی شرایط کنونی را دارند. می بایست گفت که شرایط کنونی درست زاده وپرورش یافته همان دوران وشرایط اوایل انقلاب ودوران یکه تازی بهشتی می باشد. بااین اختلاف که اکنون موج اعدام ها نسبت به آن کاهش یافته خیلی کمتر شده است واز سوی دار زدن های قربانیان اجتماعی دنبال می شود . برای اینکه تصور شود که ماهیت سران آدمخوار این رژیم فاشیست مذهبی تغییر کرده است، نه بلکه آنقدر رژیم تروریستی آخوندی بی آبرو وافشا شده و ضد مردم ونامشروع می باشد که جرأت نمی کند دست به جنایات مشابه اعدام های سال های ده 60 بزند و صدور فرمان قتل عام زندان سیاسی در سال 67 را تکرار کند. اگر نه در محتوا گفته شد بدتر شده که بهتر نشده است . زیرا که سران ورهبران حاکم همان جانیان وقاتلان آن دوران می باشند . حتی دو تا از آخوند ای آدمکش حرفه ای وجلاد وشاگردان بهشتی اکنون وزیر اطلاعات وکشور شده اند . اگر چنانچه سرمقاله نویس از عدم عدالت اخلاقی در جامعه بقول خودش اسلامی می گوید و آنرا لازمه ی زیر بنای جامعه ی اسلامی می داند. گذشته از اینکه خودش اعتراف آشکار به عدم عدالت حتی اخلاقی در 28 سال گذشته می باشد از سوی دیگر اثبات گر سوء استفاده ابزاری از دین می باشد . همینطوراز طرف دیگر بیان عدالت اخلاقی از سوی سرمقاله نویس بصورت ابزاری وتاکتیکی مطرح شده است که نه شامل آحاد افراد جامعه نمی شود، بلکه همانکونه که اشاره شد هدف دفاع کردن از آبرو باخته دزد وغارتگرانی هچمون رفسنجانی می باشد .
اما اکنون روی سخن به غرب ادامه ی دهنده ی سیاست خائنانه ی مذاکره ومماشات گری بااین رژیم ترویستی آخوندی می باشد که سرمقاله نویس به شفافی اعتراف کرده است که نه عدالت اقتصادی واجتماعی وجود ندارد که حتی عدالت اخلاقی نیز در جامعه وجود ندارد. همچنین پرسش است که چرا غرب نام سازمان قربانی این رژیم بربرمنش و ضربشری را در لیست گروه و سازمان های تروریستی گنجانیده است که حتی به بالاترین مهره های کلیدی خود نیز رحم نمی کند و اکنون بازار اتهام و توهین وخفقان وسانسور وفشار وتهدید و ترور وتخریب کردن شخصیت در جامعه نهادینه شده است که صدای اعتراضی سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی متعلق به ولی فقیه را اینگونه از عدم عدل اخلاقی بلند کرده است که تشریح شد چگونه است؟
هوشنگ -بهداد
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1386