نقد وبررسی " انتظار از دانشجو (يادداشت روز)"روزنامه ی کیهان پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386
تاریخ و وقایع نگاری 16 آذر سال 1332 به روایت و روش چماق وهویجی"
ابزار حاکمان مستبد وضد مردم، ارگان ها سرکوبگرمی باشد که در اتیار داردو یوسته تلاش برای خفه کردن صدای معترضین در جامعه وکتمان کردن حقایق و وارونه کردن واقعیات می باشد. همچنین سایر ارگان های رسانه ای تبلیغاتی که در خدمت مستبد حاکم می باشد. انان نیز مکمل نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و تفتیش کننده عقاید و سانسور در مطبوعات می باشد. از سوی دیگر دستگاه اطلاعات و امنیت که فعال ترین بخش و یا نهاد سیستم های مستبد ضد مردمی هستند. وظیفه اشان پیگیری وبرخورد با آزدایخواهان وتسلیم و زانو خم ناشدگان در برابر مستبد حاکم می باشد . البته ناگفته نماند بدترین نوع حکومت دیکتاتور استبدادی فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران است که 3 دهه است تسمه از گرده ی مردم ایران کشیده است . به خصوص قشر دانشجو ونخبگان وآگاهان جامعه بیش از دیگران مورد تهاجم واذیت وآزار و زندان شکنجه و تیرباران واعدام وتبعید ناخواسته واقع شده اند . همینطور وظیفه ی جراح عقیده واندیشه وتفکر و مفتش و بازجو هم در این سیستم ها کاملاً مشخص است که چیست؟ زیرا که گذشته از وظیفه و مأموریتی که بازجو دنبال و اجرامی کند . نوع ابزار و شیوه ی کارش هم مشخص است که چیست . یکی از این متدهای معمول اصطلاح چماق و هویج می باشد . جالب است که اکنون گفته می شود هویجی در کار نمی باشد، بلکه فقط چماق فعال وحاکم است چون مرتبط با بحران هسته ای دارد. بهر حال شیوه هویج و چماق یعنی اینکه بازجو با یک دست هویج تعارف می کند وبر دهان قربانی ومتهم می گذارد .البته به شرط آنکه با بازجو همکاری کند وهر گونه سئوال وپرسشی که از وی می کند حتی اگر دروغ باشد و واقعیت نداشته باشد . حتی باید ابراز آمادگی مصاحبه نیز بکند وخودش افکارش و همفرانش را محکوم کند و از سوی متهم قربانی جواب داده شود تا که بتواند از مزه و خوردن هویج بهره مند می گردد. در غیر اینصورت با هرگونه مخالفت ومقاومت و ایستادگی در برابر بازجو، با واکنش شدید وی مواجه می شود . یعنی اینکه دست دیگر شلاق یا کابل بردست بازجو فعال می شود و روش گفتمان به جای هویج اینگونه باشود . حال بستگی به ضریب مقاومت وتوان وظرفیت متهم ونوع اتهامات پرونده و فعالیت متهم ویا قربانی دارد که سرنوشتش به کجا می خواهد بی انجامد . آیا آنقدر ایستادگی می کند تا اینکه بر زیر شکنجه جان ببازد؟ یانه پس از شکنجه و پرونده سازی کردن با اتهامات واهی اعدام می شود ویا اینکه به محکومیت های سنگین با اعمال شاقه محکوم گردد.
حال تصور کنید اگر چنانچه از اینگونه بازجوها که برای ثواب بردن و بخشیده شدن گناهش شکنجه می کند . حتی طبق نظریه های استصوابی و فتواهای صادر شده ی شرعی هر چه بیشتر بازجویان شکنجه گر بیشتر شکنجه کنند بیشتر ثواب ی برند . حتی اگر چنانچه متهمین بر زیر شکنجه جان ببازند شکنجه گر بدون بلیط بطور مستقیم پروانه و مجوز ورود به بهشت را دریافت می کند . جالب است که اینگونه شکنجه گران قلم بردست ومفسر وتحلل گر و یادداشت روزنویس می شوند. بنبراین به وضوح مشخص است که چه معجون واعجوبه ای اینگونه مفسران سیاسی نویسنده شده می باشند؟! اکنون اگر چنانچه اینان بخواهند در روزنامه ی معلوم الحال کیهان اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی سربازجو حین شریعتمداری قلمزنی در قسمت یادداشت روز کنند که این عنصر شکنجه گر و بازجوی خبره نماینده ی ویژه ی ولی فقیه در این روزنامه می باشد . مهمتر اینکه یادداشت روزنویس تصمیم داشته باشد در کسوت تاریخ نگاری اظهار نظر کند . آنهم در شرایطی که آخوندها 3 دهه می باشد که در حمایت و همآهنگی سایر ارگان های سرکوبگر بر مسند قدرت خزیده وتکیه زده و فرمانروائی می کنند . و خرافه پرستان ومتحجران حاکم چند سال است که دانشگاه ها را تبدیل به پادگان نظامی کرده اند. ولی خوشبختانه فریاد وپژواک اعتراضی مرگ بر دیکتاتور بر فضای دانشگاه ها از سوی دانشجویان معترض طنین انداز شده وهمچنان صدای این فریاد اعتراضی ادامه دارد.
بهرحال اکنون قلمزن یاددادشت روزنویس پیرامون وقایع کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 تحلیل وتفسیر تاریخی ارائه کرده است که درآن نقش مهم همکاری با دستگاه جاسوسی کودتاچیان استعماری و حکومت دربار پهلوی یک آخوند به نام کاشانی برجسته ومحرز بود که اتفاقاً ادامه ی نتایج همان همکاری با کودتاچیان موجب سقوط حکومت دمکراتیک دکتر مصدق شد و نهایتاً 25 ادامه ی استبدادی ادامه یافت ودر 22 بهمن ماه سال 57 به پایان رسید سپس پیروان همان روحانی همکار کودتاچیان ننگین 28 مردادی سال 1332 بقدرت رسیدند. بنابراین پرواضح است که این قلم بردست چگونه تاریخ نگاری می خواهد بکند وچه نظری در مورد جنبش دانشجوئی می خواهد رضه کند که فردا سالروز روز تاریخی و فراموش ناشدنی 16 آذر سال 1332 می باشد که چند ماه پس از به فرجام رسیدن کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 اتفاق افتاد. البته باید توجه داشت که حکومت شیخان وفقیهان حاکم به مراتب ارتجاعی وهار وسرکوب گر تر از سیستم سلف شاه می باشد و صد چندان کینه و دشمنی بیشتر با قشر آگاه و روشنفکر جامعه به خصوص جنبش دانشجوئی دارد. آنگونه که یک پاسدار گمنام سرباز امام زمانی رئیس جمهورشده برای اینکه بخواهد عمق کینه ونفرت ودشمنی خودش با قشر روشنفکر ومنتقد حکومت را بیان وآشکار کند ابراز داشته است که روشنفکران ومنتقدین حکومت بت پرستان جدیدی می باشند که عقل و فهم و تحلیل اینان نسبت به جامعه و دنیا حتی کمتر از عقل یک بزغاله می باشد. بهرصورت توضیحات داده شده در راستای جای انداختن و آماده کردن اذهان به مقایسه ی اینگونه کتمان کردن ودروغگوئی با وقاحت و صفت آخوندهای حاکم است که طلبه پاسدار یادداشت روز نویس ضمن بازگوئی بخشی از حقایق تاریخی البته تحریف و سانور شده از سیستم گذشته در دنباله اینگونه بطور وارونه نتیجه دلخواه خودش را گرفته و آن را بیان کرده است :
"امروز، روزگار ديگري است. از رژيم دست نشانده و مخالف علم و آگاهي مردم و منافي استقلال و هويت ملي كه هر فرياد عدالت طلبانه و حق خواهانه را به ضرب گلوله و سرنيزه پاسخ مي داد، در اين مملكت خبري نيست. انقلاب ظلم ستيز، عدالت خواه، آزادي بخش و استقلال آفرين اسلامي با مجاهدت مردم مسلمان و حضور فعال و ايثارگرانه همه اقشار جامعه، به ويژه قشر دانشگاهي به پيروزي رسيده است. انقلابي كه خود را تداوم دهنده راه انبياء (عليهم السلام) مي داند و چون آن بزرگواران براي خود رسالتي قائل است كه هدف آن گسترش عدالت و آزادي و احياء انسانيت است و در اين راه نه تنها از افزايش سطح فهم و آگاهي جامعه هراس ندارد، بلكه از آنجا كه مردم را بزرگترين حامي خود مي داند، به توسعه علم و آگاهي اهميت و براي صاحبان آن، عالمان و دانشجويان بهايي ويژه قائل است و از آنان انتظاراتي خاص دارد. امروز، بيش از هميشه تاريخ اين سرزمين، انتظار مي رود كه طبقه علمي و عالمان راستين و دانشجويان آگاه و آرمان خواه در صحنه حاضر باشند و نقش حساس خود را در قبال ملك و ملت ايفا نمايند. امروز نيز انتظار مي رود آزادي خواهي، آزادانديشي و عدالت طلبي در چارچوب منافع و هويت ملي، گفتمان حاكم بر فضاي دانشگاه هاي ما باشد."
طلبه پاسدار یادداشت روز نویس شده در ادامه ی روضه ی خود و با نقل قول کردن از ولی فقیه که چون چوپان برای خود رسالت قائل شده است که مردم گوسفندانی بیش نیستند که حفظ و مراقبت کردن از آنان فقط بر عهده ی این چوپان و سگان محافظ در خدمت چوپان می باشد. یعنی اینکه دانشجو خودش دارای شعور ودرک وفهم وشناخت نمی باشد. از سوی دیگر با تناقض گوئی آشکار که ابتدا نان قرض داده شده که گفته شده که امروز دانشجواهل علم وپرسشگری وآگاه است ومی فهمد و برنامه دارد و از آغاز انقلاب مسائل را دنبال کرده وگول نمی خورد، ولی برای اینکه ثابت کند که هیچ گربه ای به خاطر رضایت خدا حاضر نمی باشد موش بگیرد و اشک تمساح ریزی یادداشت روز نویس برای دانشجویان نبوده است، بلکه نگرانی از بهره برداری و سوء استفاده های رقیب ور شکست خوانده شده وابسته به دشمن می باشد که اینگونه در موردشان توضیح داده شده است:
" با اين حال هنوز دشمن و سرسپرده هاي داخلي او از يكسو و بدسليقگي و خودبيني هاي بعضي عناصر و احزاب ورشكسته داخلي از سوي ديگر، چشم طمع به اين مكان حساس و اين قشر تاثيرگذار دارند و سعي دارند با القائات، تبليغات و دامن زدن به شبهات و ترفندها و... ظرفيت عظيم دانشگاهي ما را به نفع منافع و اهداف خود به كار بگيرند. بنابراين با توجه به اين خطرات و آسيب هاي تهديدكننده، دانشگاهيان و به ويژه قشر دانشجويي كه به مقتضاي سن و شرايط تجربه در معرض بيشتر اين تهديدات هستند، نبايد آني از جايگاه خطير و مسئوليت مهمي كه برعهده دارند، غافل شوند."
درخاتمه اینکه اکنون ثابت شد که برای چه در ابتدای این نوشتار توضیح داده شد؟ چرا به شیوه و روش بازگوئی وقایع تاریخی یا تاریخ نگاری در رژیم تروریستی آخوندی اشاره شد و چرا گفته شد که این متد چگونه است و در راستای چه اهدافی می باشد ؟ همنین چرا بخشی از وقایع تاریخی جراحی وتحریف شده بازگو وبیان می شود تا با قربانی کردن واقعیت ها وکتمان نمودن حقایق اهداف مشخص دنبال شود که در بست در اختیار قدرت حاکمه می باشد. اگر نه مگر پس از 3 دهه تجربیات این ظام و انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ها در اوایل انقلاب برای دانشجویان، هنوز جای شک و شبهه باقی مانده است که اکنون فضای دانشگاه ها چگونه است؟ چرا اساتید دانشگاه ها باید به اتهام لیبرال و سکولار بازخرید و بازنشسته اجباری شوند؟ چرا باید دانشجویان معترض و آگاه ودگر اندیش ستاره دار و شناسائی و اخراج شوند ؟ چرا باید نشریات دانشجوئی توقیف شوند و فعالین ونمایندگان دانشجوئی دستگیر و بازجوئی و شکنجه و محاکمه ومحکوم به زنان شوند؟ در مقابل چرا باید دانشجویان بسیجی به حمایت دولت وارگان های سرکوبگر وبخش حراست دانشگاه ها فعال مایشاء در محیط دانشگاهی باشند و اخیراً نیز زارش شده است که قرار است تعداد 14 هزار دانشو به مراسم حج بروند ؟ ! مهمتر اینکه چرا طلبه پاسدار یادداشت روز نویس به ریشه وعلت فریاد مرگ بر دانشجویان معترض نه اینکه اشاره نکرده ونه پاسخی نداده است، بلکه نگفته است که آیا اینان جزو دانشجویان ناآگاه وگول خورده وتحت تأثیر تبلیغات سوء دشمن واقع شده می باشند ؟ اگر آری این چنین است. خوب سئوال است که چرا؟ اگر هم نه اینگونه نیست پس دلیل آن چه می تواند باشد وچرا هیچ مسئولی پاسخگوی این فریادهای مرگ بر دیکتاتور دانشویان نمی باشد؟ بنابراین در آستانه ی فرارسیدن 16 آذر سال 1332 و اینگونه نظر وتحلیل دادن ها نه دهن کجی آشکار به جنبش دانشجوئی وتوهین به آن می باشد، بلکه نمک پاشیدن برروی زخم درمان ناشده ای می باشد که تاریخ بیش از 50 ساله دارد و نسخه ی درمانش نه درون دستگاه مستبد فاشیستی – مذهبی حاکم یافت نمی شود، بلکه اتفاقاً التیام و درمان وبهبودی اش در سرنگونی آن نهفته است. برای اینکه این زخم عمیق پیوند مشترک و بهم پیوسته با درد وزخم عمیق اجتماعی و مردم سراسر ایران دارد که همانگونه که قید شد با رفتن این رژیم جنایت پیشه و غارتگر وجنگ افروز وعومفریب امکان درمان وبهبودی دارد.
هوشنگ - بهداد
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386
تاریخ و وقایع نگاری 16 آذر سال 1332 به روایت و روش چماق وهویجی"
ابزار حاکمان مستبد وضد مردم، ارگان ها سرکوبگرمی باشد که در اتیار داردو یوسته تلاش برای خفه کردن صدای معترضین در جامعه وکتمان کردن حقایق و وارونه کردن واقعیات می باشد. همچنین سایر ارگان های رسانه ای تبلیغاتی که در خدمت مستبد حاکم می باشد. انان نیز مکمل نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و تفتیش کننده عقاید و سانسور در مطبوعات می باشد. از سوی دیگر دستگاه اطلاعات و امنیت که فعال ترین بخش و یا نهاد سیستم های مستبد ضد مردمی هستند. وظیفه اشان پیگیری وبرخورد با آزدایخواهان وتسلیم و زانو خم ناشدگان در برابر مستبد حاکم می باشد . البته ناگفته نماند بدترین نوع حکومت دیکتاتور استبدادی فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران است که 3 دهه است تسمه از گرده ی مردم ایران کشیده است . به خصوص قشر دانشجو ونخبگان وآگاهان جامعه بیش از دیگران مورد تهاجم واذیت وآزار و زندان شکنجه و تیرباران واعدام وتبعید ناخواسته واقع شده اند . همینطور وظیفه ی جراح عقیده واندیشه وتفکر و مفتش و بازجو هم در این سیستم ها کاملاً مشخص است که چیست؟ زیرا که گذشته از وظیفه و مأموریتی که بازجو دنبال و اجرامی کند . نوع ابزار و شیوه ی کارش هم مشخص است که چیست . یکی از این متدهای معمول اصطلاح چماق و هویج می باشد . جالب است که اکنون گفته می شود هویجی در کار نمی باشد، بلکه فقط چماق فعال وحاکم است چون مرتبط با بحران هسته ای دارد. بهر حال شیوه هویج و چماق یعنی اینکه بازجو با یک دست هویج تعارف می کند وبر دهان قربانی ومتهم می گذارد .البته به شرط آنکه با بازجو همکاری کند وهر گونه سئوال وپرسشی که از وی می کند حتی اگر دروغ باشد و واقعیت نداشته باشد . حتی باید ابراز آمادگی مصاحبه نیز بکند وخودش افکارش و همفرانش را محکوم کند و از سوی متهم قربانی جواب داده شود تا که بتواند از مزه و خوردن هویج بهره مند می گردد. در غیر اینصورت با هرگونه مخالفت ومقاومت و ایستادگی در برابر بازجو، با واکنش شدید وی مواجه می شود . یعنی اینکه دست دیگر شلاق یا کابل بردست بازجو فعال می شود و روش گفتمان به جای هویج اینگونه باشود . حال بستگی به ضریب مقاومت وتوان وظرفیت متهم ونوع اتهامات پرونده و فعالیت متهم ویا قربانی دارد که سرنوشتش به کجا می خواهد بی انجامد . آیا آنقدر ایستادگی می کند تا اینکه بر زیر شکنجه جان ببازد؟ یانه پس از شکنجه و پرونده سازی کردن با اتهامات واهی اعدام می شود ویا اینکه به محکومیت های سنگین با اعمال شاقه محکوم گردد.
حال تصور کنید اگر چنانچه از اینگونه بازجوها که برای ثواب بردن و بخشیده شدن گناهش شکنجه می کند . حتی طبق نظریه های استصوابی و فتواهای صادر شده ی شرعی هر چه بیشتر بازجویان شکنجه گر بیشتر شکنجه کنند بیشتر ثواب ی برند . حتی اگر چنانچه متهمین بر زیر شکنجه جان ببازند شکنجه گر بدون بلیط بطور مستقیم پروانه و مجوز ورود به بهشت را دریافت می کند . جالب است که اینگونه شکنجه گران قلم بردست ومفسر وتحلل گر و یادداشت روزنویس می شوند. بنبراین به وضوح مشخص است که چه معجون واعجوبه ای اینگونه مفسران سیاسی نویسنده شده می باشند؟! اکنون اگر چنانچه اینان بخواهند در روزنامه ی معلوم الحال کیهان اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی سربازجو حین شریعتمداری قلمزنی در قسمت یادداشت روز کنند که این عنصر شکنجه گر و بازجوی خبره نماینده ی ویژه ی ولی فقیه در این روزنامه می باشد . مهمتر اینکه یادداشت روزنویس تصمیم داشته باشد در کسوت تاریخ نگاری اظهار نظر کند . آنهم در شرایطی که آخوندها 3 دهه می باشد که در حمایت و همآهنگی سایر ارگان های سرکوبگر بر مسند قدرت خزیده وتکیه زده و فرمانروائی می کنند . و خرافه پرستان ومتحجران حاکم چند سال است که دانشگاه ها را تبدیل به پادگان نظامی کرده اند. ولی خوشبختانه فریاد وپژواک اعتراضی مرگ بر دیکتاتور بر فضای دانشگاه ها از سوی دانشجویان معترض طنین انداز شده وهمچنان صدای این فریاد اعتراضی ادامه دارد.
بهرحال اکنون قلمزن یاددادشت روزنویس پیرامون وقایع کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 تحلیل وتفسیر تاریخی ارائه کرده است که درآن نقش مهم همکاری با دستگاه جاسوسی کودتاچیان استعماری و حکومت دربار پهلوی یک آخوند به نام کاشانی برجسته ومحرز بود که اتفاقاً ادامه ی نتایج همان همکاری با کودتاچیان موجب سقوط حکومت دمکراتیک دکتر مصدق شد و نهایتاً 25 ادامه ی استبدادی ادامه یافت ودر 22 بهمن ماه سال 57 به پایان رسید سپس پیروان همان روحانی همکار کودتاچیان ننگین 28 مردادی سال 1332 بقدرت رسیدند. بنابراین پرواضح است که این قلم بردست چگونه تاریخ نگاری می خواهد بکند وچه نظری در مورد جنبش دانشجوئی می خواهد رضه کند که فردا سالروز روز تاریخی و فراموش ناشدنی 16 آذر سال 1332 می باشد که چند ماه پس از به فرجام رسیدن کودتای ننگین 28 مرداد سال 1332 اتفاق افتاد. البته باید توجه داشت که حکومت شیخان وفقیهان حاکم به مراتب ارتجاعی وهار وسرکوب گر تر از سیستم سلف شاه می باشد و صد چندان کینه و دشمنی بیشتر با قشر آگاه و روشنفکر جامعه به خصوص جنبش دانشجوئی دارد. آنگونه که یک پاسدار گمنام سرباز امام زمانی رئیس جمهورشده برای اینکه بخواهد عمق کینه ونفرت ودشمنی خودش با قشر روشنفکر ومنتقد حکومت را بیان وآشکار کند ابراز داشته است که روشنفکران ومنتقدین حکومت بت پرستان جدیدی می باشند که عقل و فهم و تحلیل اینان نسبت به جامعه و دنیا حتی کمتر از عقل یک بزغاله می باشد. بهرصورت توضیحات داده شده در راستای جای انداختن و آماده کردن اذهان به مقایسه ی اینگونه کتمان کردن ودروغگوئی با وقاحت و صفت آخوندهای حاکم است که طلبه پاسدار یادداشت روز نویس ضمن بازگوئی بخشی از حقایق تاریخی البته تحریف و سانور شده از سیستم گذشته در دنباله اینگونه بطور وارونه نتیجه دلخواه خودش را گرفته و آن را بیان کرده است :
"امروز، روزگار ديگري است. از رژيم دست نشانده و مخالف علم و آگاهي مردم و منافي استقلال و هويت ملي كه هر فرياد عدالت طلبانه و حق خواهانه را به ضرب گلوله و سرنيزه پاسخ مي داد، در اين مملكت خبري نيست. انقلاب ظلم ستيز، عدالت خواه، آزادي بخش و استقلال آفرين اسلامي با مجاهدت مردم مسلمان و حضور فعال و ايثارگرانه همه اقشار جامعه، به ويژه قشر دانشگاهي به پيروزي رسيده است. انقلابي كه خود را تداوم دهنده راه انبياء (عليهم السلام) مي داند و چون آن بزرگواران براي خود رسالتي قائل است كه هدف آن گسترش عدالت و آزادي و احياء انسانيت است و در اين راه نه تنها از افزايش سطح فهم و آگاهي جامعه هراس ندارد، بلكه از آنجا كه مردم را بزرگترين حامي خود مي داند، به توسعه علم و آگاهي اهميت و براي صاحبان آن، عالمان و دانشجويان بهايي ويژه قائل است و از آنان انتظاراتي خاص دارد. امروز، بيش از هميشه تاريخ اين سرزمين، انتظار مي رود كه طبقه علمي و عالمان راستين و دانشجويان آگاه و آرمان خواه در صحنه حاضر باشند و نقش حساس خود را در قبال ملك و ملت ايفا نمايند. امروز نيز انتظار مي رود آزادي خواهي، آزادانديشي و عدالت طلبي در چارچوب منافع و هويت ملي، گفتمان حاكم بر فضاي دانشگاه هاي ما باشد."
طلبه پاسدار یادداشت روز نویس شده در ادامه ی روضه ی خود و با نقل قول کردن از ولی فقیه که چون چوپان برای خود رسالت قائل شده است که مردم گوسفندانی بیش نیستند که حفظ و مراقبت کردن از آنان فقط بر عهده ی این چوپان و سگان محافظ در خدمت چوپان می باشد. یعنی اینکه دانشجو خودش دارای شعور ودرک وفهم وشناخت نمی باشد. از سوی دیگر با تناقض گوئی آشکار که ابتدا نان قرض داده شده که گفته شده که امروز دانشجواهل علم وپرسشگری وآگاه است ومی فهمد و برنامه دارد و از آغاز انقلاب مسائل را دنبال کرده وگول نمی خورد، ولی برای اینکه ثابت کند که هیچ گربه ای به خاطر رضایت خدا حاضر نمی باشد موش بگیرد و اشک تمساح ریزی یادداشت روز نویس برای دانشجویان نبوده است، بلکه نگرانی از بهره برداری و سوء استفاده های رقیب ور شکست خوانده شده وابسته به دشمن می باشد که اینگونه در موردشان توضیح داده شده است:
" با اين حال هنوز دشمن و سرسپرده هاي داخلي او از يكسو و بدسليقگي و خودبيني هاي بعضي عناصر و احزاب ورشكسته داخلي از سوي ديگر، چشم طمع به اين مكان حساس و اين قشر تاثيرگذار دارند و سعي دارند با القائات، تبليغات و دامن زدن به شبهات و ترفندها و... ظرفيت عظيم دانشگاهي ما را به نفع منافع و اهداف خود به كار بگيرند. بنابراين با توجه به اين خطرات و آسيب هاي تهديدكننده، دانشگاهيان و به ويژه قشر دانشجويي كه به مقتضاي سن و شرايط تجربه در معرض بيشتر اين تهديدات هستند، نبايد آني از جايگاه خطير و مسئوليت مهمي كه برعهده دارند، غافل شوند."
درخاتمه اینکه اکنون ثابت شد که برای چه در ابتدای این نوشتار توضیح داده شد؟ چرا به شیوه و روش بازگوئی وقایع تاریخی یا تاریخ نگاری در رژیم تروریستی آخوندی اشاره شد و چرا گفته شد که این متد چگونه است و در راستای چه اهدافی می باشد ؟ همنین چرا بخشی از وقایع تاریخی جراحی وتحریف شده بازگو وبیان می شود تا با قربانی کردن واقعیت ها وکتمان نمودن حقایق اهداف مشخص دنبال شود که در بست در اختیار قدرت حاکمه می باشد. اگر نه مگر پس از 3 دهه تجربیات این ظام و انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ها در اوایل انقلاب برای دانشجویان، هنوز جای شک و شبهه باقی مانده است که اکنون فضای دانشگاه ها چگونه است؟ چرا اساتید دانشگاه ها باید به اتهام لیبرال و سکولار بازخرید و بازنشسته اجباری شوند؟ چرا باید دانشجویان معترض و آگاه ودگر اندیش ستاره دار و شناسائی و اخراج شوند ؟ چرا باید نشریات دانشجوئی توقیف شوند و فعالین ونمایندگان دانشجوئی دستگیر و بازجوئی و شکنجه و محاکمه ومحکوم به زنان شوند؟ در مقابل چرا باید دانشجویان بسیجی به حمایت دولت وارگان های سرکوبگر وبخش حراست دانشگاه ها فعال مایشاء در محیط دانشگاهی باشند و اخیراً نیز زارش شده است که قرار است تعداد 14 هزار دانشو به مراسم حج بروند ؟ ! مهمتر اینکه چرا طلبه پاسدار یادداشت روز نویس به ریشه وعلت فریاد مرگ بر دانشجویان معترض نه اینکه اشاره نکرده ونه پاسخی نداده است، بلکه نگفته است که آیا اینان جزو دانشجویان ناآگاه وگول خورده وتحت تأثیر تبلیغات سوء دشمن واقع شده می باشند ؟ اگر آری این چنین است. خوب سئوال است که چرا؟ اگر هم نه اینگونه نیست پس دلیل آن چه می تواند باشد وچرا هیچ مسئولی پاسخگوی این فریادهای مرگ بر دیکتاتور دانشویان نمی باشد؟ بنابراین در آستانه ی فرارسیدن 16 آذر سال 1332 و اینگونه نظر وتحلیل دادن ها نه دهن کجی آشکار به جنبش دانشجوئی وتوهین به آن می باشد، بلکه نمک پاشیدن برروی زخم درمان ناشده ای می باشد که تاریخ بیش از 50 ساله دارد و نسخه ی درمانش نه درون دستگاه مستبد فاشیستی – مذهبی حاکم یافت نمی شود، بلکه اتفاقاً التیام و درمان وبهبودی اش در سرنگونی آن نهفته است. برای اینکه این زخم عمیق پیوند مشترک و بهم پیوسته با درد وزخم عمیق اجتماعی و مردم سراسر ایران دارد که همانگونه که قید شد با رفتن این رژیم جنایت پیشه و غارتگر وجنگ افروز وعومفریب امکان درمان وبهبودی دارد.
هوشنگ - بهداد
پنجشنبه 15 آذرماه سال 1386