نقد وبررسی " تجديد نظر كنيد (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان سه شنبه 27 آذر ماه سال -1386
"سیاست هویج وچماق وتوبره آخور خوری ازحا میان ومبلغان به نام اپوزیسون ضد انقلابی!"
سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس باز از موضع فرافکنی دست به بازگوئی تجربیات وخاطرات بازگوئی و صنعت تواب سازی وبازده ا ودست آوردهای آن زده است که چگونه اسیر زندانی در زیر شکنجه خرد وناتوان وسر خورده وتسلیم پذیر می گردد و در نهایت خدمت بازجوی پرونده و سناریو قرار می گیرد که هرچه دیکته می کند طوطی وار تکرار کند. اکنون بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به عملکرد حاکمان رژیم جناینکار در 3 دهه گذشته کند که مردم ایران وسازمان های انقلابی و فعالیت سیاسی و آزادیخواه و حامی دمکراسی وحقوق بشر وبرابری طلب چه می گفتند وچه می خواستند وپس از ورود خمینی و قبضه ی کمل قدرت و تأسیس رژیم نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم که بنیان گذاشت . اکنون پس از 3 دهه ی عملکردش به مرحله ای رسیده است که نزدیک ترین یاران وملیجک ها و اعوان وانصارش ملقب به نداشن شعور و عقل کمتر از بزغاله و یا ستون پنجم دستگاه های جلسوسی بیگانه وپیاده نظام آمریکا و جاسوس وخائن هسته ای انگلیس شده اند. بنابراین برای رد گم کردن وپاک کردن صورت مسئله وتحریف گری وکتمان کردن حقایق تا که توجیه گر عدم بررسی ریشه ای وعلت یابی ها باشد که شرایط به اینجا کشانده نشود که مجبور باشند اقرار واعتراف کنند که عاملین وآمرین طراح و مقصران اصلی چه کسانی بودند؟ ولی درعوض برای فرار از پاسخوئی همچون همان ضرب المثلی که گفته می شود همیشه نزدیک ترین را حیوانات بر می گزیند. یادداشت روز نویس هم میان بر زده و به معلول ها پرداخته است تا اینکه ثابت کند بقال ماست عرضه ی کننده شیرین است و ماستش مثل ماست فروشی های بقالی های حریف ترش نمی باشد. یعنی اینکه چون فضای رقابت ها واوج گیری تضاد ها وسگ دعواها وجنگ وگریز وافشاگری های تبلیغاتی پیرامون خیمه شب بازی انتخابات دوره هشتم مجلس بالا گرفته است و باندهای مافیائی حاکم چون احساس ترس کرده اند که اگر شل بجنبند ورقیب مغلوب واز قدرت ساقط شده را کنترل نکنند احتمال اینکه دوباره بقدرت باز گردد وجود دارد. لذا برای اینکه تخریب وکنترل وبی اعتبارش کند و فعالیت لغان فعال برون مزی اش را عقیم کند که البته بیشتر حول وحش سایت ای خبرسانی اینترنتی وبرخی رسانه های رادیوئی و یا استفاده کردن از طریق رادیوهای استعماری تقویت وهدایت می شوند بنابراین با شیوه ی یار گیری از درون وروش برج در برابر بارو دست به ی زده وبا گریز به صحرای کربلا زدهوکیلوئی نظر داده است وضمن مخاطب دادن حامیان برون مرزی رقیب یقه نیروهای فعال برانداز را نیز گرفته وبا مخدوش کردن عمدی مرزها وخاک وخاشاک برپا کردن ها در پی سایه روشن در اصل یکتیر وچند دف زده است . یعنی هم به عنوان اپوزیسیون و هم حامی و پشتیان دوم خردادی و منتقدین آنان وهم حامی رژیم تروریستی آخوندی معرفی کرده است که این دقیقاً شیوه ی تجربه شده بازجوئی هویج وچماق درسیاه چال های رژیم تروریستی و ضد بشری آخوندی می باشد. از سوی دیگر از رفتار روشنفکر و استقلال و وا ابزاری از حق وباطل و ایمان وصداقت و.... گفتن، آنهم اصطلاحاتی که جز شیادانه با روش تصویر مارکشی ومار قالب کردن از سوی حاکمان ومبلغان رژیم تروریستی 3 دهه است که بطور عوامفریبانه استفاده شده است ونه اینکه از معانی ومحتوا کاملاً تهی وپوچ وبی ارزش شدند، بلکه درست با دروغگوئی و شامورتی بازی ونیرنگ وحیله وحقه بر ضد خودش بکار گرفته شده و کاربرد داشته اند . برای همین بطور وارونه عملکرد حاکمان به مخالفان نسبت داده شده که گویا اینان در 3 دهه ی گذشته در ایران بر سر قدرت بوده اند . بهرحال سربازجو یادداشت روز نویس با روش چماق وهویج عمداً ماست را ذغال و ذغال را ماست قالب کرده است تااینکه بتواند عوامل ومأموران به خدمت اطلاعات در آمده واعزام به خارج شده را جزو اپوزیسیون جا بزند وبا شیادی دست به ترددستی و سیاهبازی بزند و دفاع کردن از صلح آمیز بودن پروژه ی هسته ای را به رخ بکشاند و از سایت ضدانقلابی ایران امروز اکثریتی ها چنین نقل قول کند :
اگر اين روزها سايت ضدانقلابي ايران امروز- وابسته به مؤسسه اي به همين نام، ثبت شده در آمريكا- خطاب به اپوزيسيون هشدار مي دهد كه «بيش از اين درباره برنامه هسته اي ايران لجاجت نكرده و به اعتبار خود لطمه نزنيد و مثل گرايش هاي جنگ طلب آمريكايي و گاه سينه چاك تر از آنها، عليه برنامه اتمي صلح آميز ايران جوسازي و جرزني نكنيد. مشكل آمريكا با ايران بر سر حقوق بشر يا سلاح هسته اي نيست و نبايد در دام خبرهاي جعلي كه حتي خود آمريكا هم آن را رد مي كند، افتاد»، آيا جز به اين معناست كه طيف گسترده اپوزيسيون خارج نشين (ضدانقلاب صريح اللهجه تر) و حزب بادي هاي مذبذب داخلي- مصداق نؤمن ببعض و نكفر ببعض- به خاطر لجاجت خويش در استخدام دشمنان بشريت و ناقضان ديرين حقوق ملت ايران و ديگر ملت هاي دنيا قرار گرفته اند؟ اينها كه ديگر پس از بازداشت، ارائه نشده تا گفته شود اعترافات تحت شكنجه بود! سخناني از سر درماندگي و احساس بي آبرويي و مورد استهزاء قرار گرفتن در عين ادعاي روشنفكري و پيشاهنگي و تيزفهمي است. مگر ادعا براين نبود كه ارادت و قداست تمام! روشنفكر بايد آزاد باشد. پس چه بلايي به سر اقليتي كم شمار اما فريب خورده -يا مستعد- از دانشجويان آوردند كه «نيما-ن» يكي از همان دانشجويان غيرمذهبي و همكار امروز برخي نشريات زنجيره اي پس از 10 سال لب به اعتراض مي گشايد و مقاله خود را به سايت ها مي فرستد با اين مضمون كه «ما در شلوغ ترين برنامه ها درتهراني كه 10 ميليون جمعيت و صدهزار دانشجو داشت، نتوانستيم جمعيتي بيش از سه هزار نفر كه بعضاً هم غيردانشجو بودند، جمع كنيم... ما گرفتار توهم خودجنبش بيني بوديم و حرفه اي ها هم كه ابتدا شريك توهم ما بودند، كاسبكارانه پشتمان را خالي كردند... اين روزها نگرانم نكند عده اي باز دنبال سوار شدن بر گرده دانشجويان صادق اما ساده هستند... دكتر سروش براي ما پيغمبر روشنفكري بود و دور و بري هايش (بسياري از روشنفكران ديني) تلاش مي كردند ما را مريد او نشان دهند. ما هم بدمان نمي آمد و نمي دانستيم كه روشنفكري و سياست مدرن كجا و رابطه مراد و مريدي كجا! مسخره بود اما اين اتفاق افتاد.»چه اتفاقي افتاده كه باعث شده حالا صداي تاريخ نگار و كاتب شخصي آقاي خاتمي- بابك داد- هم بلند شود و خطاب به او نامه هشدار بنويسد؛ «برخي از دوستان مشاركتي كه با بودجه فراوان در دولت شما تشكيل جبهه دادند... ممكن است بعد از 8 سال فرصت سوزي و كم فروشي و كم كاري، و بعد از دو سال استراحت و مرخصي اجباري با شعارهاي داغ تازه وارد عرصه شوند و بتوانند مردم را دوباره فقط كمي احساساتي كنند، اما اين مردم ديگر خودشان را براي دومين بار فداي اين دوستان مظلوم و طفلكي نمي كنند. مردم هنوز دچار آلزايمر و فراموشي نشده اند»؟ عمق سقوط تا كجاست كه حسين درخشان همكار ديروز نشريات زنجيره اي (عصر آزادگان و حيات نو و دانستني ها) هم، امروز از خارج كشور همين طيف اپوزيسيون نما را هجو مي كند و مي نويسد: «دلم مي خواهد شوراي نگهبان صلاحيت تمام اين آقايان و خانم هاي «اصلاح طلب» را تأييد كند. چون تقريباً شك ندارم كه شايد به جز يكي دو نفرشان، آن هم از سه چهارتا از شهرهاي بزرگ ايران، هيچ كدام به مجلس راه پيدا نخواهند كرد. چون پروژه اينها (همان «توسعه سياسي» و «مدرنيزاسيون») اصولا هم در عمل و هم در نظر در ايران شكست خورده است. هدف نهايي طراحان پروژه توسعه سياسي و مدرنيزاسيون (امثال همين دكتر بشيريه كه معلم اصلي حجاريان و ديگر تئوريسين هاي اصلاح طلبان بوده است) اين بود كه آرام آرام ايران را تبديل كنند به يك جامعه سرمايه داري شديداً نابرابر و شديداً پرتنش (تنش هاي قومي، نژادي، جنسيتي، حرفه اي و...) كه با يك تلنگر خارجي از هم مي پاشد. نمي گويم كه تمام عاملان و طراحان اين پروژه آگاهانه به دنبال نابود كردن انقلاب ايران بوده اند، ولي بدون اينكه آگاه باشند، از طريق پذيرفتن غيرانتقادي تئوري هاي مدرنيزاسيون و جامعه مدني و امثال آن، تبديل شده بودند به اسب هاي ترواي آمريكا و اروپا. رمز اين همه توجه و حمايت معنوي و حتي مالي اروپا و آمريكا هم از اصلاح طلبان تنها به همين دليل بود، نه اينكه مثلاً عاشق چشم و ابروي من و شما باشند و دلشان براي ما بسوزد. خود من هم يكي از اين كسان بودم كه همينجوري بدون فكر و مطالعه و واقعاً از روي ناآشنايي با فلسفه، پشت اين كلمات دهان پركن خوشگل و ماماني دنبال اين پروژه مدرنيزاسيون و پيامبرانش راه افتاده بودم. اگر كمي زودتر متوجه شده بودم كه كل اين پروژه مدرنيزاسيون در واقع شكل بزك كرده پروژه غارت منابع و زورگويي و چاپيدن مردم غير سفيدپوست دنيا (يا همان استعمار يا كولونياليزم) است، تغييراتي را كه در اين يكي دو سال در طرز فكرم مي بينيد، خيلي زودتر اتفاق افتاده بود. مردم عادي ايران خيلي زودتر در انتخابات دوم شوراي شهر فهميدند كه آقايان و خانم هاي اصلاح طلب و كارگزاران و امثالشان چكاره هستند و براي همين همه را يكي يكي از قدرت بيرون انداختند و من شك ندارم كه اگر شوراي نگهبان اصلاح طلبان را در دوره قبل قلع و قمع صلاحيتي نكرده بود، نتيجه اش زياد فرقي با چيزي كه در نهايت اتفاق افتاد نمي كرد. اصلاح طلبان رأي مردم را به خاتمي بد فهميدند و آن را به حساب برنامه توسعه سياسي خودشان ريختند.»"
بالاخره سرباز جو پاسدار حسین شریعتمدار پس از نقل قول کردن از روزنامه نگاران دوم خردادی دچار دگردیسی شده ودر خدمت باند های مافیائی حاکم در آمده و همکار و همسو وهم نظر و عقیده با سرباجو پاسدار حسین شریعتمداری شده که برخی از اینان به فرنگ اعزام شده اند تا که با آلوده کردن فضای برون مرزو قلم های آاوده تر از خودشان که عمداً از موضع ابراز مخالفت با جنگ و آمریکا وتحریم اقتصادی و دشمننی با مجاهدین ودفاع از پروژه ی هسته ای بیان می شود در بیان مجموعه ی عملکرد را فرموله کرده ی وعلیه ی برادر همسر رفسنجانی حسینمرعشی وحزب کارگزاران که حزب باد خطاب شده است چنی ناسخ انقادی اخیر ی به دولت ورئیس جمهور پاسدار احمدی نژاد را داده است:
"بي دليل نيست سخنگوي «حزب باد» كه پيش از اين اعلام كرده بود «حزب ما ليبرال- دموكرات است» و «اسلام نظام سياسي و حقوقي و اقتصادي ندارد»، اكنون در جمع گروهي از سمپات هاي حزب در رشت، چارچوب هاي منطقي سياست ورزي را كنار مي گذارد و در اظهاراتي كاملاً ضد تشكلي و ضد حزبي مي گويد «مطلقاً در انتخابات مجلس هشتم نمي توان براساس ايجاد موج سياسي به موفقيت رسيد. حتي كانديداتوري آقاي خاتمي هم موج ايجاد نمي كند و اينكه ليست مشتركي با امضاي خاتمي، هاشمي و كروبي هم منتشر شود باز هم موفق نخواهيم شد و موج درست نمي شود... انتخابات مجلس جاي بازسازي احزاب نيست، بايد سراغ شخصيت هايي برويم كه خودشان رأي دارند. در كادرهاي سياسي دنبال كانديدا نباشيد كه اين طوري 10 درصد آراء را هم به دست نمي آوريد.»اين سقوط اعتبار اجتماعي و تبديل شدن به حزب باد، ثمره رفتن در بيراهه است. اينكه تير بيفكني و هر جا اصابت كرد، دورش دايره بيندازي و بگويي زنده با خودمان، زديم به هدف! ديگر حتي خنده هم بر لب كسي نمي نشاند. گذشت دوم خرداد و ماجراهاي پيش و پس از آن كه آورندگان رأي مردم- نظير آقاي هاشمي يا خاتمي- را مصادره به مطلوب نمودند و اسب سوءاستفاده را زين كردند، همچنان كه اپوزيسيون شناخته شده، بخت خود را در دوره اول انتخابات شوراها محك زد و انگشت نماي خاص و عام شد. زخم نفاق، جايي سرباز مي كند و دمل چركين آن، تعفن خويش را بيرون مي ريزد. هيچ انساني -جز بيماردلان- از تعفن به ابتهاج درنمي آيد. مدعيان فراست و درايت در مجموعه مخالف خوان ها، چاره اي جز عبرت و اعتبار و «تجديدنظر» در تجديدنظر طلبي خويش ندارند. حرمت نقد و انتقاد به جاي خود محفوظ، اما لجاجت، فرصت طلبي، اباحيگري، رقابت ناسالم و قدرت زدگي را نمي توان آزادانديشي و روشنفكري و پيشگامي نام نهاد."
درخاتمه اینکه تعجب انگیز نیست که اینگونه عریان رقبا شمشیرهای خودشان را از روبسته اند ودر مقابل هم صف آرائی کرده ورجز خوانی می کنند. البته جناحی با باندهای مافیائی از موضع قدرت برخورد می کند .زیرا که با در اختیار داشتن حمایت ولی فقیه وسپاه پاسداران وارگان های سرکوبگر و دستگاه ها ورسانه های تبلیغاتی و صد البته با پشتوانه ودسترسی بودجه ی دلارهای نفتی کرکری می خوان وتهدد می کند . اما دیگری از موضع مغبونی و آویزان شدن به شیخ های فرصت طلب و قدرت طلب ومنفعت جو مجبور است وارد میدان رقبت ومبارزه شود که اتفاقاً یکی از این شیوخ برای دیگری شناسنامه ی انقلاب صادر کرد و ولی فقیه را منتسب به وحی کرد و پس از 8 سال رئیس جمهور بودن اعتراف کرد که نقشی بیش از تدارکاتچی و یا آبدارچی برای نظام نداشته است . آن شیخ دیگری که با تسلیم شدن وخواندن نامه ی حکومتی ولی فقیه که ماورای قانون اساسی بود مجلس ششم مدعی اصلاح طلبی را شروع ناشده به پایان رساند واکنون برای اینکه همانانی که وی را رئیس مجلس ششم کردند ون در مجلس هفتم به وی رأی ندادن ونتوانست وارد مجلس شود تنبیه کند همان قرائت نامه ی حکومتی ولی فقیه را جزو افتخارات خودش می داند وهمگام با سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری تند روهای دوم خردادی حرکت وبرای اینان پرونده سازی می کند تااینکه دست شورای نگهبان خیلی آسان برای رد صلاحیت کردن شان باز باشد. اما رفسنجانی که جای گفتن ندارد .چون آنقدر پرونده ی عملکر وی وخانواده و اطرافیان وحزب کارگزارن ششفاف است که نه اینکه اکنون رئیس جمهور شدن پاسدار احمدی نژاد استاندار اردبیل دوران سازندگی وی است که با تورم وگرانی کنونی که محصول تز مبارزه با ارزانی وتعدیل برنامه های اقتصادی وشناور کردن ارزش قیمت دلار است که بخشی از عملکردش می باشد، بلکه اینکه هیچ سخنی در برابر افشاگری های خانم فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت ندارد. بنابراین در 3 دهه ی گذشته هر دو جناح مدعی غالب ومغلوب آزمایش خودشان را پس داده اند که چگونه یکی از دیگری بیشتر عوامفریب وشیاد ودزد وغارتگر وجنگ افروز وبحران ساز و ضد مردم ودروغگو و... می باشند وبه جز قبضه ی قدرت وانحصاری کردنش هیچ هدف و آرزوی دیگری ندارند .البته یک آروی بلند پروازانه ی مشترک دارند که همانا دسترسی به سلاح اتمی برای بقا و تضمین ادامه ی غارتگری ها و سرکوبگری ها وباج گیری های شان می باشد. در پایان بازهم همچون گذشته تذکر داده می شود که هرچه زمان به برگزاری خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم نزدیک تر می شود از اینگونه افشاگری و خط و نشان کشیدن ها بازهم بیشتر از این هاکه شده شاهدش خواهیم بود.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 27 آذر ماه سال -1386
"سیاست هویج وچماق وتوبره آخور خوری ازحا میان ومبلغان به نام اپوزیسون ضد انقلابی!"
سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس باز از موضع فرافکنی دست به بازگوئی تجربیات وخاطرات بازگوئی و صنعت تواب سازی وبازده ا ودست آوردهای آن زده است که چگونه اسیر زندانی در زیر شکنجه خرد وناتوان وسر خورده وتسلیم پذیر می گردد و در نهایت خدمت بازجوی پرونده و سناریو قرار می گیرد که هرچه دیکته می کند طوطی وار تکرار کند. اکنون بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به عملکرد حاکمان رژیم جناینکار در 3 دهه گذشته کند که مردم ایران وسازمان های انقلابی و فعالیت سیاسی و آزادیخواه و حامی دمکراسی وحقوق بشر وبرابری طلب چه می گفتند وچه می خواستند وپس از ورود خمینی و قبضه ی کمل قدرت و تأسیس رژیم نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم که بنیان گذاشت . اکنون پس از 3 دهه ی عملکردش به مرحله ای رسیده است که نزدیک ترین یاران وملیجک ها و اعوان وانصارش ملقب به نداشن شعور و عقل کمتر از بزغاله و یا ستون پنجم دستگاه های جلسوسی بیگانه وپیاده نظام آمریکا و جاسوس وخائن هسته ای انگلیس شده اند. بنابراین برای رد گم کردن وپاک کردن صورت مسئله وتحریف گری وکتمان کردن حقایق تا که توجیه گر عدم بررسی ریشه ای وعلت یابی ها باشد که شرایط به اینجا کشانده نشود که مجبور باشند اقرار واعتراف کنند که عاملین وآمرین طراح و مقصران اصلی چه کسانی بودند؟ ولی درعوض برای فرار از پاسخوئی همچون همان ضرب المثلی که گفته می شود همیشه نزدیک ترین را حیوانات بر می گزیند. یادداشت روز نویس هم میان بر زده و به معلول ها پرداخته است تا اینکه ثابت کند بقال ماست عرضه ی کننده شیرین است و ماستش مثل ماست فروشی های بقالی های حریف ترش نمی باشد. یعنی اینکه چون فضای رقابت ها واوج گیری تضاد ها وسگ دعواها وجنگ وگریز وافشاگری های تبلیغاتی پیرامون خیمه شب بازی انتخابات دوره هشتم مجلس بالا گرفته است و باندهای مافیائی حاکم چون احساس ترس کرده اند که اگر شل بجنبند ورقیب مغلوب واز قدرت ساقط شده را کنترل نکنند احتمال اینکه دوباره بقدرت باز گردد وجود دارد. لذا برای اینکه تخریب وکنترل وبی اعتبارش کند و فعالیت لغان فعال برون مزی اش را عقیم کند که البته بیشتر حول وحش سایت ای خبرسانی اینترنتی وبرخی رسانه های رادیوئی و یا استفاده کردن از طریق رادیوهای استعماری تقویت وهدایت می شوند بنابراین با شیوه ی یار گیری از درون وروش برج در برابر بارو دست به ی زده وبا گریز به صحرای کربلا زدهوکیلوئی نظر داده است وضمن مخاطب دادن حامیان برون مرزی رقیب یقه نیروهای فعال برانداز را نیز گرفته وبا مخدوش کردن عمدی مرزها وخاک وخاشاک برپا کردن ها در پی سایه روشن در اصل یکتیر وچند دف زده است . یعنی هم به عنوان اپوزیسیون و هم حامی و پشتیان دوم خردادی و منتقدین آنان وهم حامی رژیم تروریستی آخوندی معرفی کرده است که این دقیقاً شیوه ی تجربه شده بازجوئی هویج وچماق درسیاه چال های رژیم تروریستی و ضد بشری آخوندی می باشد. از سوی دیگر از رفتار روشنفکر و استقلال و وا ابزاری از حق وباطل و ایمان وصداقت و.... گفتن، آنهم اصطلاحاتی که جز شیادانه با روش تصویر مارکشی ومار قالب کردن از سوی حاکمان ومبلغان رژیم تروریستی 3 دهه است که بطور عوامفریبانه استفاده شده است ونه اینکه از معانی ومحتوا کاملاً تهی وپوچ وبی ارزش شدند، بلکه درست با دروغگوئی و شامورتی بازی ونیرنگ وحیله وحقه بر ضد خودش بکار گرفته شده و کاربرد داشته اند . برای همین بطور وارونه عملکرد حاکمان به مخالفان نسبت داده شده که گویا اینان در 3 دهه ی گذشته در ایران بر سر قدرت بوده اند . بهرحال سربازجو یادداشت روز نویس با روش چماق وهویج عمداً ماست را ذغال و ذغال را ماست قالب کرده است تااینکه بتواند عوامل ومأموران به خدمت اطلاعات در آمده واعزام به خارج شده را جزو اپوزیسیون جا بزند وبا شیادی دست به ترددستی و سیاهبازی بزند و دفاع کردن از صلح آمیز بودن پروژه ی هسته ای را به رخ بکشاند و از سایت ضدانقلابی ایران امروز اکثریتی ها چنین نقل قول کند :
اگر اين روزها سايت ضدانقلابي ايران امروز- وابسته به مؤسسه اي به همين نام، ثبت شده در آمريكا- خطاب به اپوزيسيون هشدار مي دهد كه «بيش از اين درباره برنامه هسته اي ايران لجاجت نكرده و به اعتبار خود لطمه نزنيد و مثل گرايش هاي جنگ طلب آمريكايي و گاه سينه چاك تر از آنها، عليه برنامه اتمي صلح آميز ايران جوسازي و جرزني نكنيد. مشكل آمريكا با ايران بر سر حقوق بشر يا سلاح هسته اي نيست و نبايد در دام خبرهاي جعلي كه حتي خود آمريكا هم آن را رد مي كند، افتاد»، آيا جز به اين معناست كه طيف گسترده اپوزيسيون خارج نشين (ضدانقلاب صريح اللهجه تر) و حزب بادي هاي مذبذب داخلي- مصداق نؤمن ببعض و نكفر ببعض- به خاطر لجاجت خويش در استخدام دشمنان بشريت و ناقضان ديرين حقوق ملت ايران و ديگر ملت هاي دنيا قرار گرفته اند؟ اينها كه ديگر پس از بازداشت، ارائه نشده تا گفته شود اعترافات تحت شكنجه بود! سخناني از سر درماندگي و احساس بي آبرويي و مورد استهزاء قرار گرفتن در عين ادعاي روشنفكري و پيشاهنگي و تيزفهمي است. مگر ادعا براين نبود كه ارادت و قداست تمام! روشنفكر بايد آزاد باشد. پس چه بلايي به سر اقليتي كم شمار اما فريب خورده -يا مستعد- از دانشجويان آوردند كه «نيما-ن» يكي از همان دانشجويان غيرمذهبي و همكار امروز برخي نشريات زنجيره اي پس از 10 سال لب به اعتراض مي گشايد و مقاله خود را به سايت ها مي فرستد با اين مضمون كه «ما در شلوغ ترين برنامه ها درتهراني كه 10 ميليون جمعيت و صدهزار دانشجو داشت، نتوانستيم جمعيتي بيش از سه هزار نفر كه بعضاً هم غيردانشجو بودند، جمع كنيم... ما گرفتار توهم خودجنبش بيني بوديم و حرفه اي ها هم كه ابتدا شريك توهم ما بودند، كاسبكارانه پشتمان را خالي كردند... اين روزها نگرانم نكند عده اي باز دنبال سوار شدن بر گرده دانشجويان صادق اما ساده هستند... دكتر سروش براي ما پيغمبر روشنفكري بود و دور و بري هايش (بسياري از روشنفكران ديني) تلاش مي كردند ما را مريد او نشان دهند. ما هم بدمان نمي آمد و نمي دانستيم كه روشنفكري و سياست مدرن كجا و رابطه مراد و مريدي كجا! مسخره بود اما اين اتفاق افتاد.»چه اتفاقي افتاده كه باعث شده حالا صداي تاريخ نگار و كاتب شخصي آقاي خاتمي- بابك داد- هم بلند شود و خطاب به او نامه هشدار بنويسد؛ «برخي از دوستان مشاركتي كه با بودجه فراوان در دولت شما تشكيل جبهه دادند... ممكن است بعد از 8 سال فرصت سوزي و كم فروشي و كم كاري، و بعد از دو سال استراحت و مرخصي اجباري با شعارهاي داغ تازه وارد عرصه شوند و بتوانند مردم را دوباره فقط كمي احساساتي كنند، اما اين مردم ديگر خودشان را براي دومين بار فداي اين دوستان مظلوم و طفلكي نمي كنند. مردم هنوز دچار آلزايمر و فراموشي نشده اند»؟ عمق سقوط تا كجاست كه حسين درخشان همكار ديروز نشريات زنجيره اي (عصر آزادگان و حيات نو و دانستني ها) هم، امروز از خارج كشور همين طيف اپوزيسيون نما را هجو مي كند و مي نويسد: «دلم مي خواهد شوراي نگهبان صلاحيت تمام اين آقايان و خانم هاي «اصلاح طلب» را تأييد كند. چون تقريباً شك ندارم كه شايد به جز يكي دو نفرشان، آن هم از سه چهارتا از شهرهاي بزرگ ايران، هيچ كدام به مجلس راه پيدا نخواهند كرد. چون پروژه اينها (همان «توسعه سياسي» و «مدرنيزاسيون») اصولا هم در عمل و هم در نظر در ايران شكست خورده است. هدف نهايي طراحان پروژه توسعه سياسي و مدرنيزاسيون (امثال همين دكتر بشيريه كه معلم اصلي حجاريان و ديگر تئوريسين هاي اصلاح طلبان بوده است) اين بود كه آرام آرام ايران را تبديل كنند به يك جامعه سرمايه داري شديداً نابرابر و شديداً پرتنش (تنش هاي قومي، نژادي، جنسيتي، حرفه اي و...) كه با يك تلنگر خارجي از هم مي پاشد. نمي گويم كه تمام عاملان و طراحان اين پروژه آگاهانه به دنبال نابود كردن انقلاب ايران بوده اند، ولي بدون اينكه آگاه باشند، از طريق پذيرفتن غيرانتقادي تئوري هاي مدرنيزاسيون و جامعه مدني و امثال آن، تبديل شده بودند به اسب هاي ترواي آمريكا و اروپا. رمز اين همه توجه و حمايت معنوي و حتي مالي اروپا و آمريكا هم از اصلاح طلبان تنها به همين دليل بود، نه اينكه مثلاً عاشق چشم و ابروي من و شما باشند و دلشان براي ما بسوزد. خود من هم يكي از اين كسان بودم كه همينجوري بدون فكر و مطالعه و واقعاً از روي ناآشنايي با فلسفه، پشت اين كلمات دهان پركن خوشگل و ماماني دنبال اين پروژه مدرنيزاسيون و پيامبرانش راه افتاده بودم. اگر كمي زودتر متوجه شده بودم كه كل اين پروژه مدرنيزاسيون در واقع شكل بزك كرده پروژه غارت منابع و زورگويي و چاپيدن مردم غير سفيدپوست دنيا (يا همان استعمار يا كولونياليزم) است، تغييراتي را كه در اين يكي دو سال در طرز فكرم مي بينيد، خيلي زودتر اتفاق افتاده بود. مردم عادي ايران خيلي زودتر در انتخابات دوم شوراي شهر فهميدند كه آقايان و خانم هاي اصلاح طلب و كارگزاران و امثالشان چكاره هستند و براي همين همه را يكي يكي از قدرت بيرون انداختند و من شك ندارم كه اگر شوراي نگهبان اصلاح طلبان را در دوره قبل قلع و قمع صلاحيتي نكرده بود، نتيجه اش زياد فرقي با چيزي كه در نهايت اتفاق افتاد نمي كرد. اصلاح طلبان رأي مردم را به خاتمي بد فهميدند و آن را به حساب برنامه توسعه سياسي خودشان ريختند.»"
بالاخره سرباز جو پاسدار حسین شریعتمدار پس از نقل قول کردن از روزنامه نگاران دوم خردادی دچار دگردیسی شده ودر خدمت باند های مافیائی حاکم در آمده و همکار و همسو وهم نظر و عقیده با سرباجو پاسدار حسین شریعتمداری شده که برخی از اینان به فرنگ اعزام شده اند تا که با آلوده کردن فضای برون مرزو قلم های آاوده تر از خودشان که عمداً از موضع ابراز مخالفت با جنگ و آمریکا وتحریم اقتصادی و دشمننی با مجاهدین ودفاع از پروژه ی هسته ای بیان می شود در بیان مجموعه ی عملکرد را فرموله کرده ی وعلیه ی برادر همسر رفسنجانی حسینمرعشی وحزب کارگزاران که حزب باد خطاب شده است چنی ناسخ انقادی اخیر ی به دولت ورئیس جمهور پاسدار احمدی نژاد را داده است:
"بي دليل نيست سخنگوي «حزب باد» كه پيش از اين اعلام كرده بود «حزب ما ليبرال- دموكرات است» و «اسلام نظام سياسي و حقوقي و اقتصادي ندارد»، اكنون در جمع گروهي از سمپات هاي حزب در رشت، چارچوب هاي منطقي سياست ورزي را كنار مي گذارد و در اظهاراتي كاملاً ضد تشكلي و ضد حزبي مي گويد «مطلقاً در انتخابات مجلس هشتم نمي توان براساس ايجاد موج سياسي به موفقيت رسيد. حتي كانديداتوري آقاي خاتمي هم موج ايجاد نمي كند و اينكه ليست مشتركي با امضاي خاتمي، هاشمي و كروبي هم منتشر شود باز هم موفق نخواهيم شد و موج درست نمي شود... انتخابات مجلس جاي بازسازي احزاب نيست، بايد سراغ شخصيت هايي برويم كه خودشان رأي دارند. در كادرهاي سياسي دنبال كانديدا نباشيد كه اين طوري 10 درصد آراء را هم به دست نمي آوريد.»اين سقوط اعتبار اجتماعي و تبديل شدن به حزب باد، ثمره رفتن در بيراهه است. اينكه تير بيفكني و هر جا اصابت كرد، دورش دايره بيندازي و بگويي زنده با خودمان، زديم به هدف! ديگر حتي خنده هم بر لب كسي نمي نشاند. گذشت دوم خرداد و ماجراهاي پيش و پس از آن كه آورندگان رأي مردم- نظير آقاي هاشمي يا خاتمي- را مصادره به مطلوب نمودند و اسب سوءاستفاده را زين كردند، همچنان كه اپوزيسيون شناخته شده، بخت خود را در دوره اول انتخابات شوراها محك زد و انگشت نماي خاص و عام شد. زخم نفاق، جايي سرباز مي كند و دمل چركين آن، تعفن خويش را بيرون مي ريزد. هيچ انساني -جز بيماردلان- از تعفن به ابتهاج درنمي آيد. مدعيان فراست و درايت در مجموعه مخالف خوان ها، چاره اي جز عبرت و اعتبار و «تجديدنظر» در تجديدنظر طلبي خويش ندارند. حرمت نقد و انتقاد به جاي خود محفوظ، اما لجاجت، فرصت طلبي، اباحيگري، رقابت ناسالم و قدرت زدگي را نمي توان آزادانديشي و روشنفكري و پيشگامي نام نهاد."
درخاتمه اینکه تعجب انگیز نیست که اینگونه عریان رقبا شمشیرهای خودشان را از روبسته اند ودر مقابل هم صف آرائی کرده ورجز خوانی می کنند. البته جناحی با باندهای مافیائی از موضع قدرت برخورد می کند .زیرا که با در اختیار داشتن حمایت ولی فقیه وسپاه پاسداران وارگان های سرکوبگر و دستگاه ها ورسانه های تبلیغاتی و صد البته با پشتوانه ودسترسی بودجه ی دلارهای نفتی کرکری می خوان وتهدد می کند . اما دیگری از موضع مغبونی و آویزان شدن به شیخ های فرصت طلب و قدرت طلب ومنفعت جو مجبور است وارد میدان رقبت ومبارزه شود که اتفاقاً یکی از این شیوخ برای دیگری شناسنامه ی انقلاب صادر کرد و ولی فقیه را منتسب به وحی کرد و پس از 8 سال رئیس جمهور بودن اعتراف کرد که نقشی بیش از تدارکاتچی و یا آبدارچی برای نظام نداشته است . آن شیخ دیگری که با تسلیم شدن وخواندن نامه ی حکومتی ولی فقیه که ماورای قانون اساسی بود مجلس ششم مدعی اصلاح طلبی را شروع ناشده به پایان رساند واکنون برای اینکه همانانی که وی را رئیس مجلس ششم کردند ون در مجلس هفتم به وی رأی ندادن ونتوانست وارد مجلس شود تنبیه کند همان قرائت نامه ی حکومتی ولی فقیه را جزو افتخارات خودش می داند وهمگام با سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری تند روهای دوم خردادی حرکت وبرای اینان پرونده سازی می کند تااینکه دست شورای نگهبان خیلی آسان برای رد صلاحیت کردن شان باز باشد. اما رفسنجانی که جای گفتن ندارد .چون آنقدر پرونده ی عملکر وی وخانواده و اطرافیان وحزب کارگزارن ششفاف است که نه اینکه اکنون رئیس جمهور شدن پاسدار احمدی نژاد استاندار اردبیل دوران سازندگی وی است که با تورم وگرانی کنونی که محصول تز مبارزه با ارزانی وتعدیل برنامه های اقتصادی وشناور کردن ارزش قیمت دلار است که بخشی از عملکردش می باشد، بلکه اینکه هیچ سخنی در برابر افشاگری های خانم فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت ندارد. بنابراین در 3 دهه ی گذشته هر دو جناح مدعی غالب ومغلوب آزمایش خودشان را پس داده اند که چگونه یکی از دیگری بیشتر عوامفریب وشیاد ودزد وغارتگر وجنگ افروز وبحران ساز و ضد مردم ودروغگو و... می باشند وبه جز قبضه ی قدرت وانحصاری کردنش هیچ هدف و آرزوی دیگری ندارند .البته یک آروی بلند پروازانه ی مشترک دارند که همانا دسترسی به سلاح اتمی برای بقا و تضمین ادامه ی غارتگری ها و سرکوبگری ها وباج گیری های شان می باشد. در پایان بازهم همچون گذشته تذکر داده می شود که هرچه زمان به برگزاری خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم نزدیک تر می شود از اینگونه افشاگری و خط و نشان کشیدن ها بازهم بیشتر از این هاکه شده شاهدش خواهیم بود.
هوشنگ - بهداد
سه شنبه 27 آذر ماه سال -1386