نقد وبررسی " سر گمشده كلاف (يادداشت روز)" روزنامه ی شنبه 17 آذر ماه سال 1386
"افشاگری و زدن زیرآب جریانات وابسته به جناح مغلوب دوم خردادی در فضای نمایش خیمه شب بازی انتخابان مجلس هشتم"
آنقدر رژیم تروریستی آخوندی بی در و پیکر و ی قانون وبی ثبات می باشد که پس از دهه که از عمر ننگین آن سپری شده اکنون اعتراف شده است که هنوز مشخص نیست یا اینکه نمی توان تقسیم بندی کرد که مرز بندی میان جریانات سیاسی یا بخوان باند های مافیائی وابسته به جناح های درگیر نزاع برای دستیابی به قدرت و قبضه و اانحصاری کردن آن آنچنان غیرواقعی می باشد که اعتراف شده است همواره به جای اینکه در خدمت مردم ایران وبرآورده کردن مطالبات ونیاز و احتیاجات آنان باشند اکنون آشکارا اذعان شده است که این جریانات موجب لطمه به منافع ملي و تاخير در روند استقلال و عزت و پيشرفت كشور بوده اند .همچنين افزوده شده است که فقدان مباني و اصول متقن در اين زمينه باعث انبوهي از نابساماني هاي فكري، كلافگي و حيرت و هروله در ميان جريان هاي سياسي شده وموجب نفوذ فرصت طلبان و دلسردي ها و ريزش ها شده است. یعنی از این شفاف تر نمی شود ماهیت ضد مردمی ونامشروع بودن رژیم تروریستی آخوندی را به معرض نمایش گذاشت که پس از 3 دهه جریانات حول وحوش جناح های حاکم. اکنون مهر بی اعتباری وبی شناسنامگی بودن مدعیان جریانات سیاسی زده و معرفی شده اند که اکنون سربازجو یادداشت روز نویس خودش در یادداشت روزش به این واقعیت اذعان کرده است. که نشان می دهد هدف جنگ و رقابت ونزاع قدرت میان جریانات رقیب است که دارای ادعاهای واهی و پوچ گوناگونی بوده و می باشند که چقدر عوامفریبانه وانحرفی بوده و می باشد ؟ گرچه مدعی یادداشت روز نویس از موضع کتمان کردن حقایق و عدم اشاره داشتن به نقش کلیدی باند های گوناگون وابسته به جناح حاکم ونادیده انگاشتن وظیفه و مأموریت اینان به خصوص پس از اینکه در نمایش خیمه شب بازی انتخابات – انتصاباتی تیرماه سال 1384 که منحر به رئیس جمهور شدن پاسدار گمنام احمدی نژاد شد و به جای رفسنجانی آخوند مکار و هفت خط و حیله گر رئیس جمهور شد. چون اکنون رقابت تبلیغات نمایش خیمه شب بازی مجلس هشتم در پیش روی می باشد. در عوض به نقش باندهای وابسته به جریان جناح مغلوب پرداخته و آنان را اینگونه تقسیم بندی وکلاف سر در گم معرفی کرده است:
"در اين ميان انقلاب اسلامي به مثابه يك ميزان و محك، نقطه عطفي براي گشودن و بسامان كردن اين كلاف سردرگم بود، آنجا كه غير از جريان سلطنت طلب حاكم و حامي خارجي آن، سه جريان اسلامي (ميانه)، چپ (ماركسيست) و راست (ليبرال) هركدام با شدت و ضعف هاي خود فعال بودند. نفس انقلاب و غلبه گفتمان ديني در آن اولاً از مرزبندي با «ديكتاتوري و استبداد داخلي » و «امپرياليسم و استكبار خارجي» حكايت داشت و ثانياً روشن مي كرد كه مسير حركت «نه شرقي و نه غربي» است. بدين ترتيب جريان اصيل انقلاب به عنوان جرياني ملي و اسلامي، نه مي توانست با سلطنت طلب ها و اربابان خارجي آنها سر سازگاري داشته باشد، نه با توده اي ها و مجاهدين خلقي هاي ماركسيست، و نه با نهضت آزادي و جبهه ملي متمايل به آمريكا و انگليس. بنابراين سه طيف ماركسيست، سلطنت طلب و ليبرال- به انضمام جبهه اصلي معارض با انقلاب تحت عنوان استكبار جهاني- در برابر انقلاب صف آرايي كردند. اين طيف ها به تدريج به خاطر عملكردشان، «جريان نفاق» نام گرفتند؛ چه، آن كه سلطنت طلب بود، پس از انقلاب ناگهان دموكرات و جمهوري خواه شده بود و دم از «آزادي» مي زد. آن كه ادعاي ليبراليسم در عين مذهبي بودن را داشت، سر از سكولاريسم و پيوند با لانه جاسوسي آمريكا- به عنوان مهندس اصلي استبداد و استعمار در ايران- درآورد. و آن كه ادعا مي كرد توده اي و خلقي است و با مذهب مردم مشكلي ندارد، ثابت كرد كه هم با دين ملت- حتي بيش از ليبرال ها- دشمن است و هم با استقلال او از بيگانه سر ناسازگاري دارد چون پيشاپيش در خدمت بيگانه قرار گرفته بود."
حال بماند که منظور از چپ نامبرده شده حزب توده ای و سازمان اکثریتی های حامی رژیم تروریستی می باشد که پرونده ی عملکردشان آنقدر مشعشع ودرخشان می باشد که جز اینکه یادآوری گردد جزو پیاده نظام سرکوبگراین بودند و موجب ماندگاری آن شدند وظیفه دیر نداشتند که ضرورت داشته باشد اضافهو گفته شود . جالب است که اکنون این مدعیان چپ سابق و پیروان امام راجحل ضد امپریالیست در کنار ثروت طلبان مشروطه طلب که جمهوریخواه شده قرار گرفته اند که بقول پیر خرفت ولی فرصت طلب و منفعت جوی داریوش همایون آماده اند تا که در صورت تهاجم نظامی آمریکا بطور عملی در کنار پاسداران قرار گیرند. اما دمکرات های لیبرل نیز جبهه ملی و ملی مذهبی و نهضت آزادی رقیب دوم خردادی می باشند که چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بهزاد نبوی هم جزو این دار و دسته می باشد که منافقین دوم نامیده می شوند. سربازجو یادداشت وز نویس مجموعه ی این ها را منافق معرفی کرده است که چون از قدرت به بیرون پرت شده اند دشمن معرفی شده اند که مخالف استقلال کشور ووابسته به بیگانه خوانده شده اند که سر ناسازگاری با رژیم تروریستی آخوندی دارند و در خدمت بیگانه می باشند . همچنین پاسدار سربازجو حسین شریعتمدار یا مشابه ومعاون سابقش در ورق پاره ی کیهان ووزیر سانسور وتفتیش عقاد ارشاد کنونی پاسدار محمد حسین صفار هرندی پس از ارائه ی تحلیلی از روند شرایط 3 دهه گذشته البته آنگونه که خود خواسته است و با قرادادن مجاهدین در کنار حزب توده و... که چون بطور مشترک خواهان سولار یسم می باشند و بررسی کردن داستان مسخره و ساختگی چپ وراست درون رژیم تروریستی آخوندی و نقش دفتر تحکیم وحدت دانشجوئی وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و داستان مطبوعات و فعالیت اخیر جنبش دانشجوئی که همه را به آمریکا نسبت داده است . در نهایت چنین تحلیل یا معجونی ارائه داده است:
بي دليل نبود كه طي 3دهه گذشته مكرراً طيف هاي چپ مانند سازمان مجاهدين خلق و حزب توده، سر از سكولاريسم ليبرال و پيروي از سياست آمريكا و غرب درآوردند و بسياري چپ هاي كذايي، آمريكايي شدند همچنان كه خيلي تعجب برانگيز نيست چپ نما شدن امروز ليبرال- دموكرات ها از جمله در برخي شبه جريان هاي دانشجويي و گروهكي ورشكسته، پس از روي كار آمدن جريان اصولگراي عدالت محور در دولت و مجلس.اين طيف ها به تدريج به خاطر عملكردشان، «جريان نفاق» نام گرفتند؛ چه، آن كه سلطنت طلب بود، پس از انقلاب ناگهان دموكرات و جمهوري خواه شده بود و دم از «آزادي» مي زد. آن كه ادعاي ليبراليسم در عين مذهبي بودن را داشت، سر از سكولاريسم و پيوند با لانه جاسوسي آمريكا- به عنوان مهندس اصلي استبداد و استعمار در ايران- درآورد. و آن كه ادعا مي كرد توده اي و خلقي است و با مذهب مردم مشكلي ندارد، ثابت كرد كه هم با دين ملت- حتي بيش از ليبرال ها- دشمن است و هم با استقلال او از بيگانه سر ناسازگاري دارد چون پيشاپيش در خدمت بيگانه قرار گرفته بود. عرصه سياست، مطبوعات و رسانه، و جنبش دانشجويي، امروز هم - اگرچه نه به وسعت ديروز- از اين بيماري نفاق و آشفتگي مرزها رنج مي برد. و كدام رنج از اين بزرگ تر كه مثلاً آقاي نبوي عضو مركزيت سازمان مجاهدين انقلاب به عنوان يكي از عوامل جاانداختن تقسيم بندي جعلي چپ و راست، حالا در دانشكده فني دانشگاه تهران به بهانه مراسم سالگرد روز دانشجو درباره ضربه بزرگي كه دفتر تحكيم و برخي جريان هاي دانشجويي خوردند، ادعا كند «هر حركت اجتماعي سياسي از دو مشكل چپ روي و راست روي رنج مي برد. همان طور كه شهيد مطهري مي گويد چپ روي و راست روي دو لبه قيچي هستند و اين دو با هم تحكيم وحدت را بريدند و به چند دسته تقسيم كردند» و البته دقايقي بعد گويي كه دچار عوارض كم حافظگي شده باشد، بگويد «تحكيم هميشه جزو جريان چپ بوده و عضويت افراد در انجمن اسلامي را نافي عضويت در هيچ حزبي نمي دانم». مگر جز اين است كه بچه هاي تحكيم همين راه را رفتند و آن شد كه شد. جوان تحكيمي چه مي كرد وقتي مي ديد برخي مدعيان مبارزه با آمريكا، دست ها را بالا برده اند و شماري از مدعيان خط امام و عدالت خواهي به همين آرمان ها پشت كرده اند. از اعتدال در سياست خارجي مي گويند و سربزنگاه، مي گويند فناوري اتمي مي خواهيم چه كار، تسليم شويم!
در خاتمه اینکه وقتی که از همان سال های اوایل پس از انقلاب گفته می شد که این رژیم قرون وسطئی وضد بشر می باشد که از موضع مادون سرمایه داری ارتجاعی با پدیده های اجتماعی برخورد می کند وتلاش مذبوحانه می کند تا که خودش را با زور و تهدید وارعاب و عوامفریبی و جنگ افروزی و بحران سازی و شیادی و تصویر مار کشیدن ومار قالب کردن جا بزند وتحمیل کند به دلیل ماهیت وساختار انعطاف ناپذیر بودنش بود که تأکید می شد که این رژیم تعلق به دنیای مدرن کنونی و ترقی خواهی و صلح طلبی و باور به زیست ممسالمت آمیز و آزادی وعدالت وصلح پیشرفت ندارد . همچنین بیشتر تأکید می شد که هرگز از افعی کبوتر زائیده نمی شود . همانگونه که خمینی هم تأئید و تأئید کرده بود که هرگز با کسی عقد اخوت نبسته است و گفته بود هر زمان که احساس خطر کنم فرمان می دهم نماز وحج وروزه تعطیل گردد . اکنون نیز جانشین وپیروانش نه اینکه حکومت را یک دست وانحصاری کرده اند، و رقیب دوم خردادی را بطور کلی از صحنه ی قدرت اجرائی حذف کرده ند ، بلکه تلاش می کنند با انواع و اقسم انهاماتی که نصییب رقیب مفلوک و شست خورده می کنند حتی فرصت حضور در صحنه ی نمایش خیمه شب بازی انتخاباتی مجلس هشتم نیز از اینان گرفته شود تا که فرصت نداشته باشند به عنوان سیاهی لشکر ومشروعیت تراشی برای رژیم درمانده ودر بحران فرور رفته حق حضور در صحنه ی نمایش داشته باشند . زیرا اینگونه که برای جریانات وباندهای وابسته به رقیب شکسته ی خورده ی دوم خردادی پرونده سازی شده است تا که دست شورای نگهبان برای رد کردن نامزدان انتخاباتی این طیف باز باشد . البته که نمی بایست که غیر از اینگونه انتظار برخورد با حامیان چشم دوخته به بازگشت دوباره به قدرت از سوی باندهای مافیائی خزیده به قدرت وجود داشته باشد . البته که هرچه که زمان به نمایش اجرای خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم نزدیک تر می شود از اینگونه پرونده های مشابه بیشتر گشوده خواهد شد .
هوشنگ – بهداد
شنبه 17 آذر ماه سال 1386
"افشاگری و زدن زیرآب جریانات وابسته به جناح مغلوب دوم خردادی در فضای نمایش خیمه شب بازی انتخابان مجلس هشتم"
آنقدر رژیم تروریستی آخوندی بی در و پیکر و ی قانون وبی ثبات می باشد که پس از دهه که از عمر ننگین آن سپری شده اکنون اعتراف شده است که هنوز مشخص نیست یا اینکه نمی توان تقسیم بندی کرد که مرز بندی میان جریانات سیاسی یا بخوان باند های مافیائی وابسته به جناح های درگیر نزاع برای دستیابی به قدرت و قبضه و اانحصاری کردن آن آنچنان غیرواقعی می باشد که اعتراف شده است همواره به جای اینکه در خدمت مردم ایران وبرآورده کردن مطالبات ونیاز و احتیاجات آنان باشند اکنون آشکارا اذعان شده است که این جریانات موجب لطمه به منافع ملي و تاخير در روند استقلال و عزت و پيشرفت كشور بوده اند .همچنين افزوده شده است که فقدان مباني و اصول متقن در اين زمينه باعث انبوهي از نابساماني هاي فكري، كلافگي و حيرت و هروله در ميان جريان هاي سياسي شده وموجب نفوذ فرصت طلبان و دلسردي ها و ريزش ها شده است. یعنی از این شفاف تر نمی شود ماهیت ضد مردمی ونامشروع بودن رژیم تروریستی آخوندی را به معرض نمایش گذاشت که پس از 3 دهه جریانات حول وحوش جناح های حاکم. اکنون مهر بی اعتباری وبی شناسنامگی بودن مدعیان جریانات سیاسی زده و معرفی شده اند که اکنون سربازجو یادداشت روز نویس خودش در یادداشت روزش به این واقعیت اذعان کرده است. که نشان می دهد هدف جنگ و رقابت ونزاع قدرت میان جریانات رقیب است که دارای ادعاهای واهی و پوچ گوناگونی بوده و می باشند که چقدر عوامفریبانه وانحرفی بوده و می باشد ؟ گرچه مدعی یادداشت روز نویس از موضع کتمان کردن حقایق و عدم اشاره داشتن به نقش کلیدی باند های گوناگون وابسته به جناح حاکم ونادیده انگاشتن وظیفه و مأموریت اینان به خصوص پس از اینکه در نمایش خیمه شب بازی انتخابات – انتصاباتی تیرماه سال 1384 که منحر به رئیس جمهور شدن پاسدار گمنام احمدی نژاد شد و به جای رفسنجانی آخوند مکار و هفت خط و حیله گر رئیس جمهور شد. چون اکنون رقابت تبلیغات نمایش خیمه شب بازی مجلس هشتم در پیش روی می باشد. در عوض به نقش باندهای وابسته به جریان جناح مغلوب پرداخته و آنان را اینگونه تقسیم بندی وکلاف سر در گم معرفی کرده است:
"در اين ميان انقلاب اسلامي به مثابه يك ميزان و محك، نقطه عطفي براي گشودن و بسامان كردن اين كلاف سردرگم بود، آنجا كه غير از جريان سلطنت طلب حاكم و حامي خارجي آن، سه جريان اسلامي (ميانه)، چپ (ماركسيست) و راست (ليبرال) هركدام با شدت و ضعف هاي خود فعال بودند. نفس انقلاب و غلبه گفتمان ديني در آن اولاً از مرزبندي با «ديكتاتوري و استبداد داخلي » و «امپرياليسم و استكبار خارجي» حكايت داشت و ثانياً روشن مي كرد كه مسير حركت «نه شرقي و نه غربي» است. بدين ترتيب جريان اصيل انقلاب به عنوان جرياني ملي و اسلامي، نه مي توانست با سلطنت طلب ها و اربابان خارجي آنها سر سازگاري داشته باشد، نه با توده اي ها و مجاهدين خلقي هاي ماركسيست، و نه با نهضت آزادي و جبهه ملي متمايل به آمريكا و انگليس. بنابراين سه طيف ماركسيست، سلطنت طلب و ليبرال- به انضمام جبهه اصلي معارض با انقلاب تحت عنوان استكبار جهاني- در برابر انقلاب صف آرايي كردند. اين طيف ها به تدريج به خاطر عملكردشان، «جريان نفاق» نام گرفتند؛ چه، آن كه سلطنت طلب بود، پس از انقلاب ناگهان دموكرات و جمهوري خواه شده بود و دم از «آزادي» مي زد. آن كه ادعاي ليبراليسم در عين مذهبي بودن را داشت، سر از سكولاريسم و پيوند با لانه جاسوسي آمريكا- به عنوان مهندس اصلي استبداد و استعمار در ايران- درآورد. و آن كه ادعا مي كرد توده اي و خلقي است و با مذهب مردم مشكلي ندارد، ثابت كرد كه هم با دين ملت- حتي بيش از ليبرال ها- دشمن است و هم با استقلال او از بيگانه سر ناسازگاري دارد چون پيشاپيش در خدمت بيگانه قرار گرفته بود."
حال بماند که منظور از چپ نامبرده شده حزب توده ای و سازمان اکثریتی های حامی رژیم تروریستی می باشد که پرونده ی عملکردشان آنقدر مشعشع ودرخشان می باشد که جز اینکه یادآوری گردد جزو پیاده نظام سرکوبگراین بودند و موجب ماندگاری آن شدند وظیفه دیر نداشتند که ضرورت داشته باشد اضافهو گفته شود . جالب است که اکنون این مدعیان چپ سابق و پیروان امام راجحل ضد امپریالیست در کنار ثروت طلبان مشروطه طلب که جمهوریخواه شده قرار گرفته اند که بقول پیر خرفت ولی فرصت طلب و منفعت جوی داریوش همایون آماده اند تا که در صورت تهاجم نظامی آمریکا بطور عملی در کنار پاسداران قرار گیرند. اما دمکرات های لیبرل نیز جبهه ملی و ملی مذهبی و نهضت آزادی رقیب دوم خردادی می باشند که چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بهزاد نبوی هم جزو این دار و دسته می باشد که منافقین دوم نامیده می شوند. سربازجو یادداشت وز نویس مجموعه ی این ها را منافق معرفی کرده است که چون از قدرت به بیرون پرت شده اند دشمن معرفی شده اند که مخالف استقلال کشور ووابسته به بیگانه خوانده شده اند که سر ناسازگاری با رژیم تروریستی آخوندی دارند و در خدمت بیگانه می باشند . همچنین پاسدار سربازجو حسین شریعتمدار یا مشابه ومعاون سابقش در ورق پاره ی کیهان ووزیر سانسور وتفتیش عقاد ارشاد کنونی پاسدار محمد حسین صفار هرندی پس از ارائه ی تحلیلی از روند شرایط 3 دهه گذشته البته آنگونه که خود خواسته است و با قرادادن مجاهدین در کنار حزب توده و... که چون بطور مشترک خواهان سولار یسم می باشند و بررسی کردن داستان مسخره و ساختگی چپ وراست درون رژیم تروریستی آخوندی و نقش دفتر تحکیم وحدت دانشجوئی وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و داستان مطبوعات و فعالیت اخیر جنبش دانشجوئی که همه را به آمریکا نسبت داده است . در نهایت چنین تحلیل یا معجونی ارائه داده است:
بي دليل نبود كه طي 3دهه گذشته مكرراً طيف هاي چپ مانند سازمان مجاهدين خلق و حزب توده، سر از سكولاريسم ليبرال و پيروي از سياست آمريكا و غرب درآوردند و بسياري چپ هاي كذايي، آمريكايي شدند همچنان كه خيلي تعجب برانگيز نيست چپ نما شدن امروز ليبرال- دموكرات ها از جمله در برخي شبه جريان هاي دانشجويي و گروهكي ورشكسته، پس از روي كار آمدن جريان اصولگراي عدالت محور در دولت و مجلس.اين طيف ها به تدريج به خاطر عملكردشان، «جريان نفاق» نام گرفتند؛ چه، آن كه سلطنت طلب بود، پس از انقلاب ناگهان دموكرات و جمهوري خواه شده بود و دم از «آزادي» مي زد. آن كه ادعاي ليبراليسم در عين مذهبي بودن را داشت، سر از سكولاريسم و پيوند با لانه جاسوسي آمريكا- به عنوان مهندس اصلي استبداد و استعمار در ايران- درآورد. و آن كه ادعا مي كرد توده اي و خلقي است و با مذهب مردم مشكلي ندارد، ثابت كرد كه هم با دين ملت- حتي بيش از ليبرال ها- دشمن است و هم با استقلال او از بيگانه سر ناسازگاري دارد چون پيشاپيش در خدمت بيگانه قرار گرفته بود. عرصه سياست، مطبوعات و رسانه، و جنبش دانشجويي، امروز هم - اگرچه نه به وسعت ديروز- از اين بيماري نفاق و آشفتگي مرزها رنج مي برد. و كدام رنج از اين بزرگ تر كه مثلاً آقاي نبوي عضو مركزيت سازمان مجاهدين انقلاب به عنوان يكي از عوامل جاانداختن تقسيم بندي جعلي چپ و راست، حالا در دانشكده فني دانشگاه تهران به بهانه مراسم سالگرد روز دانشجو درباره ضربه بزرگي كه دفتر تحكيم و برخي جريان هاي دانشجويي خوردند، ادعا كند «هر حركت اجتماعي سياسي از دو مشكل چپ روي و راست روي رنج مي برد. همان طور كه شهيد مطهري مي گويد چپ روي و راست روي دو لبه قيچي هستند و اين دو با هم تحكيم وحدت را بريدند و به چند دسته تقسيم كردند» و البته دقايقي بعد گويي كه دچار عوارض كم حافظگي شده باشد، بگويد «تحكيم هميشه جزو جريان چپ بوده و عضويت افراد در انجمن اسلامي را نافي عضويت در هيچ حزبي نمي دانم». مگر جز اين است كه بچه هاي تحكيم همين راه را رفتند و آن شد كه شد. جوان تحكيمي چه مي كرد وقتي مي ديد برخي مدعيان مبارزه با آمريكا، دست ها را بالا برده اند و شماري از مدعيان خط امام و عدالت خواهي به همين آرمان ها پشت كرده اند. از اعتدال در سياست خارجي مي گويند و سربزنگاه، مي گويند فناوري اتمي مي خواهيم چه كار، تسليم شويم!
در خاتمه اینکه وقتی که از همان سال های اوایل پس از انقلاب گفته می شد که این رژیم قرون وسطئی وضد بشر می باشد که از موضع مادون سرمایه داری ارتجاعی با پدیده های اجتماعی برخورد می کند وتلاش مذبوحانه می کند تا که خودش را با زور و تهدید وارعاب و عوامفریبی و جنگ افروزی و بحران سازی و شیادی و تصویر مار کشیدن ومار قالب کردن جا بزند وتحمیل کند به دلیل ماهیت وساختار انعطاف ناپذیر بودنش بود که تأکید می شد که این رژیم تعلق به دنیای مدرن کنونی و ترقی خواهی و صلح طلبی و باور به زیست ممسالمت آمیز و آزادی وعدالت وصلح پیشرفت ندارد . همچنین بیشتر تأکید می شد که هرگز از افعی کبوتر زائیده نمی شود . همانگونه که خمینی هم تأئید و تأئید کرده بود که هرگز با کسی عقد اخوت نبسته است و گفته بود هر زمان که احساس خطر کنم فرمان می دهم نماز وحج وروزه تعطیل گردد . اکنون نیز جانشین وپیروانش نه اینکه حکومت را یک دست وانحصاری کرده اند، و رقیب دوم خردادی را بطور کلی از صحنه ی قدرت اجرائی حذف کرده ند ، بلکه تلاش می کنند با انواع و اقسم انهاماتی که نصییب رقیب مفلوک و شست خورده می کنند حتی فرصت حضور در صحنه ی نمایش خیمه شب بازی انتخاباتی مجلس هشتم نیز از اینان گرفته شود تا که فرصت نداشته باشند به عنوان سیاهی لشکر ومشروعیت تراشی برای رژیم درمانده ودر بحران فرور رفته حق حضور در صحنه ی نمایش داشته باشند . زیرا اینگونه که برای جریانات وباندهای وابسته به رقیب شکسته ی خورده ی دوم خردادی پرونده سازی شده است تا که دست شورای نگهبان برای رد کردن نامزدان انتخاباتی این طیف باز باشد . البته که نمی بایست که غیر از اینگونه انتظار برخورد با حامیان چشم دوخته به بازگشت دوباره به قدرت از سوی باندهای مافیائی خزیده به قدرت وجود داشته باشد . البته که هرچه که زمان به نمایش اجرای خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم نزدیک تر می شود از اینگونه پرونده های مشابه بیشتر گشوده خواهد شد .
هوشنگ – بهداد
شنبه 17 آذر ماه سال 1386