نقد وبررسی "دموكراسي از نوع شكنجه!" روزنامه ی جمهوری اسلامی چهار شنبه 28 آذر ماه سال 1386
عجیب است که دربازی موش گربه وگربه بازی 3 دهه هنوز مشخص نشده که موش کدامست وگربه کی؟!
گفته می شود تو اول بگو با کیان زیستی ؟ پس آنگه بگویم که توکیستی؟ یا اینکه گفته می شود اول برادری ات را ثابت کن، آنگاه ادعای وراثت کن. یا آنچه بر یا ته دیگ است با ملاقه یا کفتگیر بیرون کشیده می شود. آخر نه اینکه عنوان سرمقاله ی دمکراسی از نوع شکنجه! مضحک وکمدیست ویا همانگونه که علامت تعجب سرمقاله نویس آخر آن افزوده است تعجب بر انگیز می باشد، بلکه نوعی فرافکنی وخودزنی و فرار کردن به جلو و آی دزد آی دزد کردن آشکار است. برای اینکه در رژیمی که حتی اصطلاحات دمکراسی و آزادی و لیبرال و سکولار جرم است و بیان کنندگانش با اتهاماتی همچون مرتد، عاملان بیگانه ودستگاه های جاسوسی، روشنفکران دارای عقل کمتر از عقل وفهم بزغاله ای، نفوذی وپیاده نظام دشمن وستون پنجم و... مواجه هستند وپس از سناریو وپرونده سازی هائی که در پاورقی و ستون نیمه پنهان روزنامه ی کیهان سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری بری شان می شود و علیه اشان کیفرخواست تنظیم وصادر می شود و عاقبت سر از دادگاه و زندان وشکنجه وتوبه واعتراف در می آورند ودر پایان منجر به ساختن شوی براندازی دمکراسی و سکولارلیسم مخملین می شود و از تلویزیون هایش پخش می شود که جتی ادامه وبسط آن شامل حال دولتمردان کارگزارنی و مدعی اصلاح طلبی و مطبوعات وفعالان سیاسی مرتبط به اینان می شود .همچنین از سوی دیگر دارای ننگین ترین پرونده ی نقض حقوق بشر در جهان می باشد و فضای دانشگاه ها را آنچنان پاگانی و سرکوبگرایانه کرده است که راهی برای دانشجویان معترض جز فریاد مرگ بر دیکتار تور وتقبل هزینه ی جانبی و حاشیه ای این فریاد باقی نگذاشته است.
همینطور طرح امنیت اجتماعی نیروی انتظامی آنگونه وحشیانه وضد انسانی وفراگیر در جامعه عمل می کند و که برای ایجاد رعب و وحشت وخفقان در جامعه است که روزانه گیر به پوشش جوانان داده می شود و جوانان مورد ضرب و شتم واقع می شوند که مشاور فرهنگی پاسدار رئیس جمهور و غلامحسین الهام سخنگوی دولت به اینگونه عملکرد وحشیانه ی نیروی انتظامی اعتراض کردند ودر نهایت موجب بر کناری پاسدار محمد باقر ذوالقدر از پست معاونت امنیت انتظامی وزارت کشور شد که وزیر آن یک آخوند آدمکش حرفه ای اطلاعاتی – امنیتی می باشد.
از طرف دیگر آنچنان فضای سانسور نهادینه و تحمیل شده مطبوعات آنگونه است که هیکدام از مطبوعات به جز یادداشت روز نویسان پاسدار وشکنجه گران کیهان جرأت قلمزنی در مورد پروژه ی هسته ای ندارند. تازه این قلمزنان یادداشت روز نویس هم دفاع می کنند نه اینکه موضع انتقادی داشته باشند . در مورد عملکرد دولت ویا شیوه ی انتقادی برخورد نیروی انتظامی با جوانان هم همینطور می باشد که طبوعات حق اظهار نظر جز خبرهای تهیه وتنظیم خبرها از سوی وزارت سانسور وتفتیش فرهنگ عقایدارشاد ووزارت بد نام اطلاعات را ندارند . در صورتیکه گفته می شود مطبوعات رکن چهام دمکراسی در جامعه می باشد .
اما کدام ایرانی یا خانواده داغدار وعزادار وعزیز از دست داده ای می باشد که نداند در سیاهچال ایران چه خبر است؟به خصوص پس از 30 خرداد سال 60 به بعد درون این این سیاهچال ها چه اتفاقات یا جنایاتی رخ داد؟ همینطور در تابستان خونین 67 در سراسر زندان های ایران با زندنیان سیاسی چه کردند وچگونه آنان را قتل عام کردند وحمام خون برپا کردند؟ در کدامین کشور موجود جهان سابقه دارد زندانیان و متهمینی که حبس یا دوران محکومیت شان به پایان رسیده را نه اینکه آزاد نمی کنند ، بلکه اعدام و تیربارانشان می کنند که در سیاه چال های رژیم بربرمنش وتریک اندیش و ضد بشری آخوندی این جنایت ضد انسانی اتفاق افتاده است؟
اکنون مشخص نیست که چگونه است سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی وابسته به ولی فقیه تمامی جنایات اتفاق افتاده درزیرحاکمیت جنایتکارانه ی آخوندهای حاکم بر ایران رافراموش کرده است درصورتیکه هنوز هم نمونه اینگونه جنایات ادامه دارد ؟چرا سرمقاله نویس به ملای رطب خورده ومنع رطب کرده تبدیل شده است و یااینکه بقول خود آخوندهای منبری که می گفتند چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است . بطور دربست ایران وشرایط حاکم بر زندان ها وروش زندان بانان و به خصوص فریادهای مرگ بر دیکتاتور دانشجویان که خواهان آزادی همسنگران دانشجوی خود از زندان شده اند نادیده گرفته است؟ چرا کاتولیک تر ازپاپ شده ودر لباس دایه مهربانتر از مادر درآمده است واشک تمساح برای زندانیان در زندان های جاسوسی سازمان سیا آمریکاریخته است و مانور با اعتراض 30 ژنرال بازنشسته ی آمریکا داده است.؟اما نگفته است که چرا در ایران کسی جرأت نمی کند اینگونه نامه های اعتراضی در مورد زندان ها ویا شیوه برخورد سپاه پاسداران در عراق وافغانستان ولبنان وفلسطین بنویسد واگر چنانچه کسی یا سانی ناپرهیزی کردند واینگونه نامه های مشابه نوشتندو معلوم نیست که سر از کجا در می آورند وعاقبت سر نوشت شان چگونه خواهدشد؟ ضمن اینکه آمریکا ابر قدرت ویا شیطان بزرگ است. اولاً چرای فرشته ی جای دیو بیرون کرده نشسته، اقدامات بدتر از شیطان بزرگ انجام می دهد ؟ هم اینکه را در اشغال افغانستان وعراق در کنار شیطان بزرگ قرار گرفت؟ وچرا اکنون روزی نیست که از کانال ها ودلال های گوناگون و به خصوص سوی لابی های سیار در عراق ومقیم آمریکا در شرف ایجاد رابطه و یا راضی و قانع کردن شیطان بزرگ برای مذاکره می باشد؟ جالب تر اینکه سرپرست مذاکره کننده که یک پاسدار جنایتکار است که خود را محمد جعفری معرفی کرده است که در ترور دکتر قاسملو دبیر کل حزب دمکرات کردستن ایران در اتریش دست داشته است وباید این تروریست قاتل فراری دستگیر ومحاکمه شود به جای اینه باوی مذاکره شود. مهمتر اینکه این قاتل و تروریست نامدار فراری خواهان گنجانیدن نام مجاهدین در مذاکره هم شده است تااینکه موفق شود ادامه ی اهداف ترور قاسملو در مور مجاهدین را دنبال کند ومشأموریت ناتمام خودرا انجام دهد.
عجیب تر اینکه سرمقاله نویس آنگونه از جنایات مأموران سیاه وزندان بانان آمریکائی گزارش داده است که انگار نه یک حامی رژیم تروریستی آخوندی وجانباز جنگی می باشد که در جبهه ی جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران وعراق حضور داشت که خمینی و رفسنجانی در شرایطی امکان صلح وآتش بس ودریافت 100 میلیارد دلار خسارات جنگی فراهم بود ولی7 سال بر ادامه ی جنگ پای فشردند تا اینکه هردو کشور ایران وعراق به ویرانه تبدیل شد ومیلیون ها کشته ومجروح وآواره وبی خانمان و تبعیدی جنگی برجای گذاشت که رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران اعلام کرد که خسارات مادی وارده ناشی از این جنگ 1000 میلیارد دلار برای طرف ایرانی بود، بلکه سرمقاله نویس از موضعی برخورد کرده است که در ایران وسیاهال هایش هیچ اتفاقی نیفتاده است واگر هم افتاده است ایشان هیچگونه اطلاعاتی در این مورد ندارد. چون خودش زو قربانیان زندان های سازما سیا می اشد که دارد گزارشات عینی واتفاق افتاده در مورد خودش را گزارش می کند. بازهم سئوال است که مذاکره با کی وبر سرچه که مقامات آمریائی به دنبال آن می باشند؟ آنهم پس از 3 دهه تجربه از بازی موش وگربه بازی مبارزه با شیطان بزرگ و یاغی بین الملل و محورت شرات که هنوز مشخص نشده است در این بازی موش کیست وگربه کدام است؟ً
هوشنگ – بهداد
چهار شنبه 28 آذر ماه سال 1386
عجیب است که دربازی موش گربه وگربه بازی 3 دهه هنوز مشخص نشده که موش کدامست وگربه کی؟!
گفته می شود تو اول بگو با کیان زیستی ؟ پس آنگه بگویم که توکیستی؟ یا اینکه گفته می شود اول برادری ات را ثابت کن، آنگاه ادعای وراثت کن. یا آنچه بر یا ته دیگ است با ملاقه یا کفتگیر بیرون کشیده می شود. آخر نه اینکه عنوان سرمقاله ی دمکراسی از نوع شکنجه! مضحک وکمدیست ویا همانگونه که علامت تعجب سرمقاله نویس آخر آن افزوده است تعجب بر انگیز می باشد، بلکه نوعی فرافکنی وخودزنی و فرار کردن به جلو و آی دزد آی دزد کردن آشکار است. برای اینکه در رژیمی که حتی اصطلاحات دمکراسی و آزادی و لیبرال و سکولار جرم است و بیان کنندگانش با اتهاماتی همچون مرتد، عاملان بیگانه ودستگاه های جاسوسی، روشنفکران دارای عقل کمتر از عقل وفهم بزغاله ای، نفوذی وپیاده نظام دشمن وستون پنجم و... مواجه هستند وپس از سناریو وپرونده سازی هائی که در پاورقی و ستون نیمه پنهان روزنامه ی کیهان سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری بری شان می شود و علیه اشان کیفرخواست تنظیم وصادر می شود و عاقبت سر از دادگاه و زندان وشکنجه وتوبه واعتراف در می آورند ودر پایان منجر به ساختن شوی براندازی دمکراسی و سکولارلیسم مخملین می شود و از تلویزیون هایش پخش می شود که جتی ادامه وبسط آن شامل حال دولتمردان کارگزارنی و مدعی اصلاح طلبی و مطبوعات وفعالان سیاسی مرتبط به اینان می شود .همچنین از سوی دیگر دارای ننگین ترین پرونده ی نقض حقوق بشر در جهان می باشد و فضای دانشگاه ها را آنچنان پاگانی و سرکوبگرایانه کرده است که راهی برای دانشجویان معترض جز فریاد مرگ بر دیکتار تور وتقبل هزینه ی جانبی و حاشیه ای این فریاد باقی نگذاشته است.
همینطور طرح امنیت اجتماعی نیروی انتظامی آنگونه وحشیانه وضد انسانی وفراگیر در جامعه عمل می کند و که برای ایجاد رعب و وحشت وخفقان در جامعه است که روزانه گیر به پوشش جوانان داده می شود و جوانان مورد ضرب و شتم واقع می شوند که مشاور فرهنگی پاسدار رئیس جمهور و غلامحسین الهام سخنگوی دولت به اینگونه عملکرد وحشیانه ی نیروی انتظامی اعتراض کردند ودر نهایت موجب بر کناری پاسدار محمد باقر ذوالقدر از پست معاونت امنیت انتظامی وزارت کشور شد که وزیر آن یک آخوند آدمکش حرفه ای اطلاعاتی – امنیتی می باشد.
از طرف دیگر آنچنان فضای سانسور نهادینه و تحمیل شده مطبوعات آنگونه است که هیکدام از مطبوعات به جز یادداشت روز نویسان پاسدار وشکنجه گران کیهان جرأت قلمزنی در مورد پروژه ی هسته ای ندارند. تازه این قلمزنان یادداشت روز نویس هم دفاع می کنند نه اینکه موضع انتقادی داشته باشند . در مورد عملکرد دولت ویا شیوه ی انتقادی برخورد نیروی انتظامی با جوانان هم همینطور می باشد که طبوعات حق اظهار نظر جز خبرهای تهیه وتنظیم خبرها از سوی وزارت سانسور وتفتیش فرهنگ عقایدارشاد ووزارت بد نام اطلاعات را ندارند . در صورتیکه گفته می شود مطبوعات رکن چهام دمکراسی در جامعه می باشد .
اما کدام ایرانی یا خانواده داغدار وعزادار وعزیز از دست داده ای می باشد که نداند در سیاهچال ایران چه خبر است؟به خصوص پس از 30 خرداد سال 60 به بعد درون این این سیاهچال ها چه اتفاقات یا جنایاتی رخ داد؟ همینطور در تابستان خونین 67 در سراسر زندان های ایران با زندنیان سیاسی چه کردند وچگونه آنان را قتل عام کردند وحمام خون برپا کردند؟ در کدامین کشور موجود جهان سابقه دارد زندانیان و متهمینی که حبس یا دوران محکومیت شان به پایان رسیده را نه اینکه آزاد نمی کنند ، بلکه اعدام و تیربارانشان می کنند که در سیاه چال های رژیم بربرمنش وتریک اندیش و ضد بشری آخوندی این جنایت ضد انسانی اتفاق افتاده است؟
اکنون مشخص نیست که چگونه است سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی وابسته به ولی فقیه تمامی جنایات اتفاق افتاده درزیرحاکمیت جنایتکارانه ی آخوندهای حاکم بر ایران رافراموش کرده است درصورتیکه هنوز هم نمونه اینگونه جنایات ادامه دارد ؟چرا سرمقاله نویس به ملای رطب خورده ومنع رطب کرده تبدیل شده است و یااینکه بقول خود آخوندهای منبری که می گفتند چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است . بطور دربست ایران وشرایط حاکم بر زندان ها وروش زندان بانان و به خصوص فریادهای مرگ بر دیکتاتور دانشجویان که خواهان آزادی همسنگران دانشجوی خود از زندان شده اند نادیده گرفته است؟ چرا کاتولیک تر ازپاپ شده ودر لباس دایه مهربانتر از مادر درآمده است واشک تمساح برای زندانیان در زندان های جاسوسی سازمان سیا آمریکاریخته است و مانور با اعتراض 30 ژنرال بازنشسته ی آمریکا داده است.؟اما نگفته است که چرا در ایران کسی جرأت نمی کند اینگونه نامه های اعتراضی در مورد زندان ها ویا شیوه برخورد سپاه پاسداران در عراق وافغانستان ولبنان وفلسطین بنویسد واگر چنانچه کسی یا سانی ناپرهیزی کردند واینگونه نامه های مشابه نوشتندو معلوم نیست که سر از کجا در می آورند وعاقبت سر نوشت شان چگونه خواهدشد؟ ضمن اینکه آمریکا ابر قدرت ویا شیطان بزرگ است. اولاً چرای فرشته ی جای دیو بیرون کرده نشسته، اقدامات بدتر از شیطان بزرگ انجام می دهد ؟ هم اینکه را در اشغال افغانستان وعراق در کنار شیطان بزرگ قرار گرفت؟ وچرا اکنون روزی نیست که از کانال ها ودلال های گوناگون و به خصوص سوی لابی های سیار در عراق ومقیم آمریکا در شرف ایجاد رابطه و یا راضی و قانع کردن شیطان بزرگ برای مذاکره می باشد؟ جالب تر اینکه سرپرست مذاکره کننده که یک پاسدار جنایتکار است که خود را محمد جعفری معرفی کرده است که در ترور دکتر قاسملو دبیر کل حزب دمکرات کردستن ایران در اتریش دست داشته است وباید این تروریست قاتل فراری دستگیر ومحاکمه شود به جای اینه باوی مذاکره شود. مهمتر اینکه این قاتل و تروریست نامدار فراری خواهان گنجانیدن نام مجاهدین در مذاکره هم شده است تااینکه موفق شود ادامه ی اهداف ترور قاسملو در مور مجاهدین را دنبال کند ومشأموریت ناتمام خودرا انجام دهد.
عجیب تر اینکه سرمقاله نویس آنگونه از جنایات مأموران سیاه وزندان بانان آمریکائی گزارش داده است که انگار نه یک حامی رژیم تروریستی آخوندی وجانباز جنگی می باشد که در جبهه ی جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران وعراق حضور داشت که خمینی و رفسنجانی در شرایطی امکان صلح وآتش بس ودریافت 100 میلیارد دلار خسارات جنگی فراهم بود ولی7 سال بر ادامه ی جنگ پای فشردند تا اینکه هردو کشور ایران وعراق به ویرانه تبدیل شد ومیلیون ها کشته ومجروح وآواره وبی خانمان و تبعیدی جنگی برجای گذاشت که رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران اعلام کرد که خسارات مادی وارده ناشی از این جنگ 1000 میلیارد دلار برای طرف ایرانی بود، بلکه سرمقاله نویس از موضعی برخورد کرده است که در ایران وسیاهال هایش هیچ اتفاقی نیفتاده است واگر هم افتاده است ایشان هیچگونه اطلاعاتی در این مورد ندارد. چون خودش زو قربانیان زندان های سازما سیا می اشد که دارد گزارشات عینی واتفاق افتاده در مورد خودش را گزارش می کند. بازهم سئوال است که مذاکره با کی وبر سرچه که مقامات آمریائی به دنبال آن می باشند؟ آنهم پس از 3 دهه تجربه از بازی موش وگربه بازی مبارزه با شیطان بزرگ و یاغی بین الملل و محورت شرات که هنوز مشخص نشده است در این بازی موش کیست وگربه کدام است؟ً
هوشنگ – بهداد
چهار شنبه 28 آذر ماه سال 1386