نقد وبررسی " طوطي گري و مخالف خواني (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان دوشنبه 10 دی ماه سال 1386
"باز کردن پرونده ی دوم خردادی ها، برای اثبات خائن وهمگام دشمن بیگانه بودن شان"
تکرار وعلاقه ی بیش از حد به هر چیزی می تواند که اعتیاد آورد که گفته می شود ترک عادت هم موجب مرض است. بنابراین روضه خوانان منبری و حرفه ای که تخصص شان در حاشیه رفتن وگریز به صحرای کربلا زدن و هذیان گوئی بوده است .اکنون که به یمن انقلاب سال 57 بر مسند قدرت خزیده است و 3 دهه است که با همین شگرد وشیوه ی سفسطه گری روضه خوانی ومدل برداری از فضای حوزوی وصف العیش نصف العیش حکومتداری کرده اند . همیشه علتیابی و ریشه ای بررسی کردن را فرموش کرده اند . در عوض تاتوانسته اندبا معلول ها بازی کرده ومانور داده اند . لذا مشخص است که پامنبری های پرورش یافگان این حاکمان طوطی وار آموزه های مشابه ی روضه خوانان حاکم را تکرار کرده ومی کنند. یعنی اینکه اصلاً نه کاری با مقوله های علمی ندارند. برای اینکه با آن بیگانه اند ودشمنی دارند . برای همین برای آسان کردن کار صورت مسئله را پاک می کنند ومدعی می شوند که روشنفکران ویا منور الفکران لیبرال وسکولار ومدافع دمکراسی اند که همگی عاشقان سفارت آمریکا و یا دستگاه جاسوسی دول بیگانه هستند که در رأس آن سازمان سیا می باشد . برای اینکه با اینگونه ادعا کردن از سوی مدعیان اکم یا وابسته به آن ، خود شان را با شیوه بررسی و ارزیابی رابطه ی علت ومعلومی بی نیاز می کنند وکاری به کنش ها ندارند . زیراکه از شگرد پاسخگوئی واکنشی باور دارند و از آن استفاده می کنند. بنابراین بهمین دلیل است که سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس هیچگوه نگرانی ویا مسئولیت پاسخگوئی نسبت به جوابگوئی عملکرد 3 دهه باندها وجناح ها در گذشته را ندارد. همانگونه که علاقه ای به توضیح دادن تندروی ها و اعمال خشونت آمیز و روش اعتدال وبرد باری وخرد سیاست ورزی معقول وتنوع وتفاوت اندیشه وگفتار ندارد تاکه بگوید که این مقولات چیستند وچه تعاریفی دارند و چگونه اجرا شده یا اینکه مورد سو استفاده واقع شده اند ؟ چرا در زمان کاربرد برخی شان که اکنون بد وناپسند ومطرود شده اند از سوی باندها یا جناح حاکم نه اینکه هیچگونه ایراد واشکالی نداشتند ، بلکه مورد تقویر ستایش نیز واقع می شدند . ولی اکنون اخ وبد شده اند . به خصوص اگر چنانچه شامل حال رفتار وکردار رقیب از قدرت برکنار شده گردد که دیگر وا ویلاو مصبیت عظما ونابخشودنی می باشد. چونکه اینان عوامل دشمن بیگانه می باشند . بنابراین اکنون که شرایط حاد وبحرانی شده است و باند ودستجات وابسته به جناح های غالب وحاکم ومحکوم ومغلوب در برابر هم صف آرائی کرده اند . زیرا برگزاری نمایش خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم در پیش روی می باشد که برای هر دو مدعی بسیار مهم وحیاتی می باشد. به ویژه اینکه باندهای رادیکال هار جناح حاکم برای ادامه ی کنترل صحنه ی نمایش وتدارک دیده حذف رقیب از نزدیک شدن به قدرت، همه ی تلاش وکوشش خود را می کنند که بهر دستآویز وتاکتیک وشگرد وتجربیات سناریو وپرونده سازی درون زندان ها آویزان شود و حتی روش و عملکرد خود را به آن نسبت دهد تااینکه فرصت باز سازی وعرض اندام در صحنه را نداشته باشد. بنابراین بدون آنکه همانگونه که تذکر داده شد به ریشه وعلت ها پرداخته شود ویا اینکه با ر وش علت ومعلولی برخورد شود. بطور عمد به برخی از معلولپرداخته شده است تا اینکه از موضع طلبکارانه رقیب ورشکست شده سخت مغبون وبدهکار وحتی خائن معرفی و همکار دشمن جلوه داده شود . برای همین در سربازو پاسدار حسین شریعتمداری ابتدای یادداشت رز خود با طرح سئوال وپرسش های معلولی وزنجیره ای آغاز کرده است تا که در نهایت بتواند همه ی مشکلات ونارسائی های موجود را بر سر رقیب تدروی دوم خردادی تخریب کند و آنان را وادار به سکوت نماید . در غیر اینصورت هرگونه نظر ویا انتقاد کردن شان بمثابه همکاری کردن با دشمن بیگانه است. همچنین برای اینکه به باندهای مسئله دار شده هم جبهه ی خود نیز گوشزد کرده باشد تاکه هشیار باشند که نکند به صف رقیب نزدیک شوند و خیال کنند برای بالا بردن نرخ خودشان وسط دعوا می توانند باا ئتلاف تاکتیکی وموقتی باج خواهی یا سهمی خواهی بیشتر کنند بیشتربه رقیب مغلوب تاخته شده است . بهر حال این داستان جنگ و نزاع وسگ دعواهای قبضه ی قدرت برای هرچه بیشر ثروت است که هیچگونه ارتباطی به مردم و یا مطرح کردن مطالبات آنان ندارد که اکنون اینگونه از سوی سربازجو یادداشت روز نویس شروع و توضیح وبسط داده شده است:
"حوزه مجاز و معقول سياست ورزي كجاست؟ اين پرسش در ذات خود دو نكته را نهفته دارد. نخست اينكه تنوع و تفاوت سليقه امري طبيعي است و افراد و احزاب طبق قانون «حق» دارند از «آزادي» فعاليت برخوردار باشند و دوم اينكه حق مذكور «حد» دارد و نامحدود نيست. حال بايد پرسيد تنوع و اختلاف تا كجا مجاز است و براساس عقل، از كدام مرزها نبايد بگذرد؟ به بياني ديگر با وجود همه تفاوت ها و اختلاف ها، آيا در جاهايي بايد به اجماع و اتحاد رسيد يا نه، اختلاف چاه ويلي است كه نه سر دارد و نه ته. اباحي گري و آزادي مطلق تا مرز آنارشيسم را هيچ عقل متعادلي كه قائل به تأسيس «جامعه»، «ملت» و «حاكميت ملي» باشد، نمي پذيرد. همچنان كه نمي پذيرد هر عضو «جامعه» براي خود ساز مخالف بزند و بگويد من، هم سوار «كشتي جامعه» هستم و هم آزاد و مجازم همان جايي را كه نشسته ام، سوراخ كنم.اكنون بايد پرسيد نقطه اعتدال «آزادي» و «تنوع»، و «اتحاد» و «اجماع» كجاست؟ اين پرسش براي ملت ما از آن رو اهميت دارد كه سده هاي طولاني را تحت سيطره مطلق استبداد داخلي و استعمار خارجي سپري كرد و با انقلاب اسلامي 57 زنجيره اين اختناق را گسست و حالا بايد طرحي نو و ملي در سياست درمي انداخت و چشم اندازي تازه را تعريف مي كرد. اما متأسفانه برخي غفلت ها و فرصت طلبي ها طي 3 دهه گذشته باعث افراط و تفريط هايي شده و ميان سياست ورزي و آن نقطه طلايي اعتدال فاصله انداخت. در اين ميان مي شود نقطه اعتدال را تعريف كرد و قلمروها را روشن ساخت تا از هزينه هاي گزاف عدم تعادل و افراط و تفريط به كشور و ملت كاست. البته طبيعي است اين تعريف و تبيين صرفاً به كار ذهن هاي منصف، وجدان هاي بيدار و عقول مستقل مي آيد و حلقه هايي كه دانسته نقض منافع ملي مي كنند و عامدانه آسيب مي زنند، از اساس در انگيزه ها با ملت و جامعه در تعارضند. اگر پذيرفتيم «ايران» از ديرباز دشمناني دارد كه كينه آن شمنان به اعتبار انقلاب اسلامي ملت، امروز مضاعف شده است، بنابراين حتي اگر سند و مدركي هم وجود نداشت -كه به وفور موجود است- بايد درمي يافتيم كه به رسميت شناختن اختلاف و تنوع سليقه و آزادي در جمهوري اسلامي، محل وءاستفاده هم مي تواند واقع شود. پس، طبيعي ترين توقع از فعالان سياسي، روشن و پررنگ نگاه داشتن مرزبندي ها با دشمنان بيگانه و عوامل ميداني آنها بود. كه اگر چنين نشد، فضاي سياسي به جاي شفافيت، دچار غبارگرفتگي مفرط و دشواري تشخيص دوست و دشمن مي شود."
در دنباله سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری اینگونه چکیده عملکرد توسعه اقتصادی کارگزاران رفسنجانی و توسع ی سیاسی دوران اصلاح طلبی خاتمی را ترسیم وتشریح کرده است:
"پروژه دشمن پس از يك دهه آزمون و خطا، در حوزه نفوذ نرم و ضربه از درون - بسيج امكانات كشور عليه كشور- متمركز شد. طراحي از آن سو و غفلت در اين طرف به هم آميخت تا جرعه اي تلخ در كام ملت فروبنشاند. ساماندهي اقتصاد ضرورت داشت اما از درون اين نياز، مدل «توسعه اقتصادي منهاي عدالت» براساس مدل هاي بيگانه در دستور كار قرار گرفت و لطمات فراواني را به بار آورد. پس از آن، حلقه اي ديگر، مدل «توسعه سياسي منهاي اقتصاد و عدالت» را كليد زدند و صراحتاً گفتند «توسعه اقتصادي و رفاه در دستور كار مجلس و دولت اصلاحات نيست» يا «طبق نظرسنجي ها مسئله اول مردم رابطه با آمريكاست و مسائل معيشتي، اولويت هشتم آنهاست.» يك روز سرمايه سالاري افسارگسيخته فربه شد تا عدالت را زير پا بگذارد و روزگار ديگري كه تداوم روزگار قبلي بود، «سياست و آزادي» چنان متورم شد كه تماميت عمل اجرايي و تفنيني را در تيول خود گرفت و... شد آنچه از افراط و تفريط شد. كاهش مفرط كارآمدي، افزايش رنج هاي مردم، طمع بيگانه و جولان عوامل آن در عرصه سياست كشور. دشمن خيال مي كرد پروژه فروپاشي رقيب قدرتمندي به نام ايران در مراحل نهايي موفقيت است. اما ملت، راه دشمن را سد كرد تا شعارهاي اصيل انقلاب اسلامي همچون استقلال و آزادي و عدالت خواهي دوباره كرامت يابد.از اينجا به بعد افراط گران و تفريط كاران ديروز، گارد خود را عوض كردند. انهّم ليطلبون حقاً هم تركوه. به تعبير امير مؤمنان(ع)، آنها حقي را مطالبه مي كنند كه خود آن را ترك كردند و فروگذاشتند. آري، رنج هاي اقتصادي مردم را آزار مي دهد اما موج سواري و مانور برخي مقصران و بانيان وضع موجود روي اين رنج ها حتماً آزاردهنده تر است. با رنج دوگونه مي شود مواجه شد؛ دلسوزانه و طبيبانه يا فرصت طلبانه و رندانه. و مع الاسف برخي جريان هاي داخلي برخورد دوم را ترجيح داده اند همچنان كه دست بر قضا دشمن خارجي با نااميدي از چالش هاي سياست خارجي و احساس شكست در اين حوزه، روي مسائل داخلي متمركز شده است."
همچنین سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری در ادامه ی یادداشت روز خود دامنه ی خیانت وجاسوس هسته ای انگلیس را اکنون اینگونه به جریاات سیاسی دیگر بسط داده است که منظور دوم خردای ها می باشد:
"متأسفانه برخي جريان هاي داخلي هم تابع النعل بالنعل همان شيوه را پي مي گيرند. چرا؟ به راستي آيا ميان اين دو هيچ مرزي نيست؟ و اين هماني پيش آمده، خبر از يك فاجعه و خيانت نمي دهد؟"
خلاصه ایکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری برای اینکه تیر خلاص بر شقیقه ی دوم خردادی ها شلیک کرده باشد اینگونهپرونده ی ملی مذهبی را باز کرده و با نقل قول کردن از حبیب الله پیمان پرونده ی ملی مذهبی را به دوم خردادیپیوند زده و فاتحه ی همگی را خوانده است:
"بگذاريد چند جمله اي را به نقل از سخنراني آقاي «هـ-ص» سردبير سابق نشريه گروهكي ايران فردا در منزل حبيب الله پيمان مرور كنيم. او مي گويد «جريان هاي سياسي ]اصلاح طلب[ در وانفساترين دوران خود به سرمي برند به گونه اي كه جرياني كه به اپوزيسيون موسوم است- گفتم موسوم است زيرا الان خود اپوزيسيون وجود ندارد- هيچ گاه به مانند اكنون نبوده است. فاقد ايده نو، سازماندهي نو، فكر نو... بايد بپرسيم چرا ما در اين شرايط گرفتار آمده ايم؟... جريان روشنفكري در حال حاضر محلي از اعراب ندارد و نمي تواند موفق شود و قادر نيست دوران بسازد... بايد بپرسيم ما چه چيزي را براي عرضه داريم تا چشمي را خيره و ذهني را متوجه خودمان كنيم. هنگامي كه مي گويند اپوزيسيون اصلا قابل اعتنا نيستند، بخشي از واقعيت است چون حرف جديدي براي گفتن ندارند... هرجا نگاه مي كنيم آدم هاي تكراري مي بينيم يعني در خودمان هستيم... اكنون روشنفكر ملي- مذهبي [؟! ]در ربع قرن اخير موّزع ]توزيع كننده[ شده است. شما رابطه آن را با نهضت ترجمه و اينترنت قطع كنيد و سپس ببينيد چه اثر ويژه اي براي عرضه دارد؟».چرا از نعمت آزادي، فلاكت ولنگاري و هرج و مرج ساختند؟ و به بهانه تكريم آزادي و سياست ورزي، عدالت را سربريدند؟ چرا به نام روشنفكري، حلقه خشوع دربرابر بيگانه را به گردن آويختند و طوطي سخنگوي او شدند؟ چرا حيثيت آزادي را ملكوك ساختند و در لفافه نوخواهي و تحول، به ارتجاع و انحطاط و عقبگرد رسيدند؟ چرا از دل سياست ورزي آنها هرگز عزم و اتحاد و اراده مستقل ملي نجوشيد؟ چرا حاكميت ملي را دوگانه و چندپاره مي خواستند؟ از اين آنارشيسم معرفتي- سياسي چه سودي مي بردند و چه سودي به دولت (ملت) يا دشمن رساندند؟ چرا هرجا پاي فشار دشمن بر ملت و كشور و نظام در ميان بود، دست بر قضا جانب بيگانه را گرفتند؟ از سر لجبازي، سوفسطايي گري يا بازي در زمين دشمن؟! آيا نمي توان ناف افراطي گري، مصلحت ستيزي و نقدسوزي را يكباره براي هميشه بريد؟ اين ها زيبنده سياست ايراني نيست."
در خاتمه اینکه اگر خوش باورانی هنوز می باشند که تصور می کنند این رژیم سر وسوزنی ظرفیت اصلاح پذیری دارد که با سنگر گرفتن در پشت این ادعای واهی تلاش می کنند که شرکت کردن در صحنه ی نمایش خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم را توجیه کنند . باید به این فرصت طلبان منععت جو گفت که اینان سخت در اشتباه می باشند که احساس می کنند که اوضاع وشرایط می تواند به سوی دوم خردادی ها وفضای دوران اصلاح طلبان به چرخد که در نهایت حاصل وعملکرد 8 سال گذشته اش به رئیس جمهور شدن احمدی نژاد وشرایط بحران های همه جانبه ی کنونی ختم شد که ضریب افزایش خفقان ورعب وحشت اجتماعی حاکم شده اجازه تغییر شرایط به نفع رقیب مغلوب دوم خردادی ها را هر گز نخواهد داد. برای اینکه چدین بار تا حال گوشزد شده است که سپه پسداران تدارک کودتای خزنده خاموش ندید که برای کوتاه مدت وارد صحنه ی قدرت اجرائی گردد و تسلط بر تأیسات هسته ای واهداف آن داشته باشد . سپس در شرایطی که بحران پرونده هسته ای در اوج خود قار دارد وهنوز طرح ودف نهائی دسترسی به سلاح هسته ای تمام وکامل نشده است صحه ی قدرت را به سادی رها کنند وتحویل رقیب شکست خورده ی دوم خردادی ها بدهند و خوداز قدرت فاصله به گیرند. اتفاقاً تهیه وتنظیم وتهدید کردن اینگونه یادداشت روزها در راستای حذف کامل رقیب و تثبیت در قدرت سپاه پاسداران وباند مافیائی اطلاعاتی امنیتی شریک آن در قدرت می باشد.
هوشنگ – بهداد
دوشنبه 10 دی ماه سال 1386
"باز کردن پرونده ی دوم خردادی ها، برای اثبات خائن وهمگام دشمن بیگانه بودن شان"
تکرار وعلاقه ی بیش از حد به هر چیزی می تواند که اعتیاد آورد که گفته می شود ترک عادت هم موجب مرض است. بنابراین روضه خوانان منبری و حرفه ای که تخصص شان در حاشیه رفتن وگریز به صحرای کربلا زدن و هذیان گوئی بوده است .اکنون که به یمن انقلاب سال 57 بر مسند قدرت خزیده است و 3 دهه است که با همین شگرد وشیوه ی سفسطه گری روضه خوانی ومدل برداری از فضای حوزوی وصف العیش نصف العیش حکومتداری کرده اند . همیشه علتیابی و ریشه ای بررسی کردن را فرموش کرده اند . در عوض تاتوانسته اندبا معلول ها بازی کرده ومانور داده اند . لذا مشخص است که پامنبری های پرورش یافگان این حاکمان طوطی وار آموزه های مشابه ی روضه خوانان حاکم را تکرار کرده ومی کنند. یعنی اینکه اصلاً نه کاری با مقوله های علمی ندارند. برای اینکه با آن بیگانه اند ودشمنی دارند . برای همین برای آسان کردن کار صورت مسئله را پاک می کنند ومدعی می شوند که روشنفکران ویا منور الفکران لیبرال وسکولار ومدافع دمکراسی اند که همگی عاشقان سفارت آمریکا و یا دستگاه جاسوسی دول بیگانه هستند که در رأس آن سازمان سیا می باشد . برای اینکه با اینگونه ادعا کردن از سوی مدعیان اکم یا وابسته به آن ، خود شان را با شیوه بررسی و ارزیابی رابطه ی علت ومعلومی بی نیاز می کنند وکاری به کنش ها ندارند . زیراکه از شگرد پاسخگوئی واکنشی باور دارند و از آن استفاده می کنند. بنابراین بهمین دلیل است که سربازجو پاسدار یادداشت روز نویس هیچگوه نگرانی ویا مسئولیت پاسخگوئی نسبت به جوابگوئی عملکرد 3 دهه باندها وجناح ها در گذشته را ندارد. همانگونه که علاقه ای به توضیح دادن تندروی ها و اعمال خشونت آمیز و روش اعتدال وبرد باری وخرد سیاست ورزی معقول وتنوع وتفاوت اندیشه وگفتار ندارد تاکه بگوید که این مقولات چیستند وچه تعاریفی دارند و چگونه اجرا شده یا اینکه مورد سو استفاده واقع شده اند ؟ چرا در زمان کاربرد برخی شان که اکنون بد وناپسند ومطرود شده اند از سوی باندها یا جناح حاکم نه اینکه هیچگونه ایراد واشکالی نداشتند ، بلکه مورد تقویر ستایش نیز واقع می شدند . ولی اکنون اخ وبد شده اند . به خصوص اگر چنانچه شامل حال رفتار وکردار رقیب از قدرت برکنار شده گردد که دیگر وا ویلاو مصبیت عظما ونابخشودنی می باشد. چونکه اینان عوامل دشمن بیگانه می باشند . بنابراین اکنون که شرایط حاد وبحرانی شده است و باند ودستجات وابسته به جناح های غالب وحاکم ومحکوم ومغلوب در برابر هم صف آرائی کرده اند . زیرا برگزاری نمایش خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم در پیش روی می باشد که برای هر دو مدعی بسیار مهم وحیاتی می باشد. به ویژه اینکه باندهای رادیکال هار جناح حاکم برای ادامه ی کنترل صحنه ی نمایش وتدارک دیده حذف رقیب از نزدیک شدن به قدرت، همه ی تلاش وکوشش خود را می کنند که بهر دستآویز وتاکتیک وشگرد وتجربیات سناریو وپرونده سازی درون زندان ها آویزان شود و حتی روش و عملکرد خود را به آن نسبت دهد تااینکه فرصت باز سازی وعرض اندام در صحنه را نداشته باشد. بنابراین بدون آنکه همانگونه که تذکر داده شد به ریشه وعلت ها پرداخته شود ویا اینکه با ر وش علت ومعلولی برخورد شود. بطور عمد به برخی از معلولپرداخته شده است تا اینکه از موضع طلبکارانه رقیب ورشکست شده سخت مغبون وبدهکار وحتی خائن معرفی و همکار دشمن جلوه داده شود . برای همین در سربازو پاسدار حسین شریعتمداری ابتدای یادداشت رز خود با طرح سئوال وپرسش های معلولی وزنجیره ای آغاز کرده است تا که در نهایت بتواند همه ی مشکلات ونارسائی های موجود را بر سر رقیب تدروی دوم خردادی تخریب کند و آنان را وادار به سکوت نماید . در غیر اینصورت هرگونه نظر ویا انتقاد کردن شان بمثابه همکاری کردن با دشمن بیگانه است. همچنین برای اینکه به باندهای مسئله دار شده هم جبهه ی خود نیز گوشزد کرده باشد تاکه هشیار باشند که نکند به صف رقیب نزدیک شوند و خیال کنند برای بالا بردن نرخ خودشان وسط دعوا می توانند باا ئتلاف تاکتیکی وموقتی باج خواهی یا سهمی خواهی بیشتر کنند بیشتربه رقیب مغلوب تاخته شده است . بهر حال این داستان جنگ و نزاع وسگ دعواهای قبضه ی قدرت برای هرچه بیشر ثروت است که هیچگونه ارتباطی به مردم و یا مطرح کردن مطالبات آنان ندارد که اکنون اینگونه از سوی سربازجو یادداشت روز نویس شروع و توضیح وبسط داده شده است:
"حوزه مجاز و معقول سياست ورزي كجاست؟ اين پرسش در ذات خود دو نكته را نهفته دارد. نخست اينكه تنوع و تفاوت سليقه امري طبيعي است و افراد و احزاب طبق قانون «حق» دارند از «آزادي» فعاليت برخوردار باشند و دوم اينكه حق مذكور «حد» دارد و نامحدود نيست. حال بايد پرسيد تنوع و اختلاف تا كجا مجاز است و براساس عقل، از كدام مرزها نبايد بگذرد؟ به بياني ديگر با وجود همه تفاوت ها و اختلاف ها، آيا در جاهايي بايد به اجماع و اتحاد رسيد يا نه، اختلاف چاه ويلي است كه نه سر دارد و نه ته. اباحي گري و آزادي مطلق تا مرز آنارشيسم را هيچ عقل متعادلي كه قائل به تأسيس «جامعه»، «ملت» و «حاكميت ملي» باشد، نمي پذيرد. همچنان كه نمي پذيرد هر عضو «جامعه» براي خود ساز مخالف بزند و بگويد من، هم سوار «كشتي جامعه» هستم و هم آزاد و مجازم همان جايي را كه نشسته ام، سوراخ كنم.اكنون بايد پرسيد نقطه اعتدال «آزادي» و «تنوع»، و «اتحاد» و «اجماع» كجاست؟ اين پرسش براي ملت ما از آن رو اهميت دارد كه سده هاي طولاني را تحت سيطره مطلق استبداد داخلي و استعمار خارجي سپري كرد و با انقلاب اسلامي 57 زنجيره اين اختناق را گسست و حالا بايد طرحي نو و ملي در سياست درمي انداخت و چشم اندازي تازه را تعريف مي كرد. اما متأسفانه برخي غفلت ها و فرصت طلبي ها طي 3 دهه گذشته باعث افراط و تفريط هايي شده و ميان سياست ورزي و آن نقطه طلايي اعتدال فاصله انداخت. در اين ميان مي شود نقطه اعتدال را تعريف كرد و قلمروها را روشن ساخت تا از هزينه هاي گزاف عدم تعادل و افراط و تفريط به كشور و ملت كاست. البته طبيعي است اين تعريف و تبيين صرفاً به كار ذهن هاي منصف، وجدان هاي بيدار و عقول مستقل مي آيد و حلقه هايي كه دانسته نقض منافع ملي مي كنند و عامدانه آسيب مي زنند، از اساس در انگيزه ها با ملت و جامعه در تعارضند. اگر پذيرفتيم «ايران» از ديرباز دشمناني دارد كه كينه آن شمنان به اعتبار انقلاب اسلامي ملت، امروز مضاعف شده است، بنابراين حتي اگر سند و مدركي هم وجود نداشت -كه به وفور موجود است- بايد درمي يافتيم كه به رسميت شناختن اختلاف و تنوع سليقه و آزادي در جمهوري اسلامي، محل وءاستفاده هم مي تواند واقع شود. پس، طبيعي ترين توقع از فعالان سياسي، روشن و پررنگ نگاه داشتن مرزبندي ها با دشمنان بيگانه و عوامل ميداني آنها بود. كه اگر چنين نشد، فضاي سياسي به جاي شفافيت، دچار غبارگرفتگي مفرط و دشواري تشخيص دوست و دشمن مي شود."
در دنباله سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری اینگونه چکیده عملکرد توسعه اقتصادی کارگزاران رفسنجانی و توسع ی سیاسی دوران اصلاح طلبی خاتمی را ترسیم وتشریح کرده است:
"پروژه دشمن پس از يك دهه آزمون و خطا، در حوزه نفوذ نرم و ضربه از درون - بسيج امكانات كشور عليه كشور- متمركز شد. طراحي از آن سو و غفلت در اين طرف به هم آميخت تا جرعه اي تلخ در كام ملت فروبنشاند. ساماندهي اقتصاد ضرورت داشت اما از درون اين نياز، مدل «توسعه اقتصادي منهاي عدالت» براساس مدل هاي بيگانه در دستور كار قرار گرفت و لطمات فراواني را به بار آورد. پس از آن، حلقه اي ديگر، مدل «توسعه سياسي منهاي اقتصاد و عدالت» را كليد زدند و صراحتاً گفتند «توسعه اقتصادي و رفاه در دستور كار مجلس و دولت اصلاحات نيست» يا «طبق نظرسنجي ها مسئله اول مردم رابطه با آمريكاست و مسائل معيشتي، اولويت هشتم آنهاست.» يك روز سرمايه سالاري افسارگسيخته فربه شد تا عدالت را زير پا بگذارد و روزگار ديگري كه تداوم روزگار قبلي بود، «سياست و آزادي» چنان متورم شد كه تماميت عمل اجرايي و تفنيني را در تيول خود گرفت و... شد آنچه از افراط و تفريط شد. كاهش مفرط كارآمدي، افزايش رنج هاي مردم، طمع بيگانه و جولان عوامل آن در عرصه سياست كشور. دشمن خيال مي كرد پروژه فروپاشي رقيب قدرتمندي به نام ايران در مراحل نهايي موفقيت است. اما ملت، راه دشمن را سد كرد تا شعارهاي اصيل انقلاب اسلامي همچون استقلال و آزادي و عدالت خواهي دوباره كرامت يابد.از اينجا به بعد افراط گران و تفريط كاران ديروز، گارد خود را عوض كردند. انهّم ليطلبون حقاً هم تركوه. به تعبير امير مؤمنان(ع)، آنها حقي را مطالبه مي كنند كه خود آن را ترك كردند و فروگذاشتند. آري، رنج هاي اقتصادي مردم را آزار مي دهد اما موج سواري و مانور برخي مقصران و بانيان وضع موجود روي اين رنج ها حتماً آزاردهنده تر است. با رنج دوگونه مي شود مواجه شد؛ دلسوزانه و طبيبانه يا فرصت طلبانه و رندانه. و مع الاسف برخي جريان هاي داخلي برخورد دوم را ترجيح داده اند همچنان كه دست بر قضا دشمن خارجي با نااميدي از چالش هاي سياست خارجي و احساس شكست در اين حوزه، روي مسائل داخلي متمركز شده است."
همچنین سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری در ادامه ی یادداشت روز خود دامنه ی خیانت وجاسوس هسته ای انگلیس را اکنون اینگونه به جریاات سیاسی دیگر بسط داده است که منظور دوم خردای ها می باشد:
"متأسفانه برخي جريان هاي داخلي هم تابع النعل بالنعل همان شيوه را پي مي گيرند. چرا؟ به راستي آيا ميان اين دو هيچ مرزي نيست؟ و اين هماني پيش آمده، خبر از يك فاجعه و خيانت نمي دهد؟"
خلاصه ایکه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری برای اینکه تیر خلاص بر شقیقه ی دوم خردادی ها شلیک کرده باشد اینگونهپرونده ی ملی مذهبی را باز کرده و با نقل قول کردن از حبیب الله پیمان پرونده ی ملی مذهبی را به دوم خردادیپیوند زده و فاتحه ی همگی را خوانده است:
"بگذاريد چند جمله اي را به نقل از سخنراني آقاي «هـ-ص» سردبير سابق نشريه گروهكي ايران فردا در منزل حبيب الله پيمان مرور كنيم. او مي گويد «جريان هاي سياسي ]اصلاح طلب[ در وانفساترين دوران خود به سرمي برند به گونه اي كه جرياني كه به اپوزيسيون موسوم است- گفتم موسوم است زيرا الان خود اپوزيسيون وجود ندارد- هيچ گاه به مانند اكنون نبوده است. فاقد ايده نو، سازماندهي نو، فكر نو... بايد بپرسيم چرا ما در اين شرايط گرفتار آمده ايم؟... جريان روشنفكري در حال حاضر محلي از اعراب ندارد و نمي تواند موفق شود و قادر نيست دوران بسازد... بايد بپرسيم ما چه چيزي را براي عرضه داريم تا چشمي را خيره و ذهني را متوجه خودمان كنيم. هنگامي كه مي گويند اپوزيسيون اصلا قابل اعتنا نيستند، بخشي از واقعيت است چون حرف جديدي براي گفتن ندارند... هرجا نگاه مي كنيم آدم هاي تكراري مي بينيم يعني در خودمان هستيم... اكنون روشنفكر ملي- مذهبي [؟! ]در ربع قرن اخير موّزع ]توزيع كننده[ شده است. شما رابطه آن را با نهضت ترجمه و اينترنت قطع كنيد و سپس ببينيد چه اثر ويژه اي براي عرضه دارد؟».چرا از نعمت آزادي، فلاكت ولنگاري و هرج و مرج ساختند؟ و به بهانه تكريم آزادي و سياست ورزي، عدالت را سربريدند؟ چرا به نام روشنفكري، حلقه خشوع دربرابر بيگانه را به گردن آويختند و طوطي سخنگوي او شدند؟ چرا حيثيت آزادي را ملكوك ساختند و در لفافه نوخواهي و تحول، به ارتجاع و انحطاط و عقبگرد رسيدند؟ چرا از دل سياست ورزي آنها هرگز عزم و اتحاد و اراده مستقل ملي نجوشيد؟ چرا حاكميت ملي را دوگانه و چندپاره مي خواستند؟ از اين آنارشيسم معرفتي- سياسي چه سودي مي بردند و چه سودي به دولت (ملت) يا دشمن رساندند؟ چرا هرجا پاي فشار دشمن بر ملت و كشور و نظام در ميان بود، دست بر قضا جانب بيگانه را گرفتند؟ از سر لجبازي، سوفسطايي گري يا بازي در زمين دشمن؟! آيا نمي توان ناف افراطي گري، مصلحت ستيزي و نقدسوزي را يكباره براي هميشه بريد؟ اين ها زيبنده سياست ايراني نيست."
در خاتمه اینکه اگر خوش باورانی هنوز می باشند که تصور می کنند این رژیم سر وسوزنی ظرفیت اصلاح پذیری دارد که با سنگر گرفتن در پشت این ادعای واهی تلاش می کنند که شرکت کردن در صحنه ی نمایش خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم را توجیه کنند . باید به این فرصت طلبان منععت جو گفت که اینان سخت در اشتباه می باشند که احساس می کنند که اوضاع وشرایط می تواند به سوی دوم خردادی ها وفضای دوران اصلاح طلبان به چرخد که در نهایت حاصل وعملکرد 8 سال گذشته اش به رئیس جمهور شدن احمدی نژاد وشرایط بحران های همه جانبه ی کنونی ختم شد که ضریب افزایش خفقان ورعب وحشت اجتماعی حاکم شده اجازه تغییر شرایط به نفع رقیب مغلوب دوم خردادی ها را هر گز نخواهد داد. برای اینکه چدین بار تا حال گوشزد شده است که سپه پسداران تدارک کودتای خزنده خاموش ندید که برای کوتاه مدت وارد صحنه ی قدرت اجرائی گردد و تسلط بر تأیسات هسته ای واهداف آن داشته باشد . سپس در شرایطی که بحران پرونده هسته ای در اوج خود قار دارد وهنوز طرح ودف نهائی دسترسی به سلاح هسته ای تمام وکامل نشده است صحه ی قدرت را به سادی رها کنند وتحویل رقیب شکست خورده ی دوم خردادی ها بدهند و خوداز قدرت فاصله به گیرند. اتفاقاً تهیه وتنظیم وتهدید کردن اینگونه یادداشت روزها در راستای حذف کامل رقیب و تثبیت در قدرت سپاه پاسداران وباند مافیائی اطلاعاتی امنیتی شریک آن در قدرت می باشد.
هوشنگ – بهداد
دوشنبه 10 دی ماه سال 1386