نقد وبررسی "هشداريبراي نظام آموزشي" روزنامه ی جمهوری اسلامی سه شنبه 11 دیماه سال 1386
"اعتراف به ریشه ومنبع اصلی ترویج شبیخون وفساد فرهنگی در جامعه "
هنوز از خاطره ها فراموش نشده است که چگونه پس از قدرت گیری خمینی وبنیانگذاری رژیم تروریستی آخوندی، چگونه تهاجم به آموزش وپرورش وپاک سازی های معلمین شروع شد. در دنباله دستگیری و شکنجه ی دانش آموزان فعال سیاسی بطور بسیار گسترده ادامه یافت . البته مکمل پاک سازی در آموزش وپرورش تهاجم سراسری به دانشگاه ها با بهانه ی انقلاب فرهنگی در دستور کار قرار گفت و دانشگاه ها برای 3 سال تعطیل شد. البته این طرح تهاجم برنامه ریزی شده دستگیری های گسترده ی دانشجو یان و سپس پاک سازی واخراج اساتید دانشگاه ها ودانشجویان را در پی داشت که تیرباران ها هم بخشی از اقدامات وپیآمدهای این انقلاب فرهنگی بود. یعنی در همان ابتدای شکل گیری این نظام قرون وسطائی وضد بشر به دلیل ماهیت واپسگرایانه و ساختار ضد علمی اش؛ دشمنی با معلمان ودبیران و فرهنگیان و ومراکز دانش وعلمی و دانشگاهی ودانشجویان را نمایان کرد. در صورتیکه دانشگاه ها مرکز ثقل تولید کنندگان نخبگان جامعه اند و پژواک دهند گان آزادی و ادامه دهندگان مبارزه با ارتجاع داخلی و استعمار خارجی می باشند.
البته که در 3 دهه گذشته رژیم علم ستیز وخرافه پرست ومتحجران حاکم نتوانستند که فریاد آزادیخواهی در آموزش و پرورش ودانشگاه را خاموش سازند . زیرا که در سال گذشته شاهد اعتصاب واعتراضات گسترده معلمین وفرهنگیان در جلوی مجلس ارتجاع را شاهد بودیم . البته که در نهایت این اعتراضات معلمین با ضرب وشتم وسرکوب و دستگیری معلمین مواجه شد. همچنین مدتی است که فریاد مرگ بر دیکتاتور در فضای دانشگاه ها طنین انداز شده است و اکنون نزدیک نیز10 روز مستمر است که فریادهای اعتراضی در دانشگاه صنعتی اصفهان ادامه دارد ودانشجویان معترض توانستند که مسئولان انتصابی دولتی این دانشگاه را وادار به عقب نشیی وتسلیم کنند تا که به پذیرند محیط دانشگاه با گورستان تفاوت اساسی و بنیاد دارد.
در این رابطه بی ربط نیست که به یک خاطره اشاره شود. در سال 56 بود که دوست دبیر آموزش وپرورش ادبیاتی داشتم که تعریف می کرد که یک دانش آموز روستائی داشت که برایش تعریف کرده بود عمویش آشپز تیمسار نصیری رئیس ساواک بود برای مرخصی به روستایش برای سرکشی رفته بود که بازگو کرده بود تعدادی از مسئولین رده بالای ساواک شبی دوره هم جمع شده و مشغول بحث پیرامون حرکت های اعتراضی ر دانشگاه ها بودند که نقل قول می کردند شاه سئوال کرده است که تا حال رسم بوده است که معمولاً دانشجویان سال های سوم وچهارم وبه بالا در دانشگاه ها جزو فعالین معترض سیاسی بودند. ولی اکنون مدتیست که دانشجوی سال اول که وارد دانشگاه می شود جزو فعالین معترض سیاسی می باشند وافزوده بود بروید مدارس را کنترل وچک کنید که در آنجا چه خبراست؟ یعنی اینکه آخوندهای حاکم با اشراف به اینگونه اطلاعات بود که فشار گاز انبری روی آموزش و پرورش ودانشگاه ها را از همان اوایل قدرت گیری اشان آغاز ودست به بگر وببند وپاک سازی های گسترده زدند و پیوسته ضریب حساسیت اشان برروی این دو نهاد بسیار بالا بوده است.
اما از طرف دیگر در قانون اساسی رژیم بربرمنش وتاریک اندیش آخوندی قید شده است که آموزش وپرورش دوران ابتدائی اجباری ومجانی می باشد. ولی با این وجود محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش وپرورش برکنار شده دولت مدعی کابینه ی 70 میلیونی وعدالت محور در ابتدای وزیر شدنش به حساب برای اینکه عملکرد همتای گذشته ی خودش در دوران اصلاح طلبان را بر زیر سئوال ببرد از موضع بر سر شاخ نشتن وبن بریدن بیلان داد که تعداد 3 میلیون و180 هزار دانش آموز در کشور وجود دارد که بدلیل فقر اقتصادی خانواده های شان وبالا بودن هزینه ی نامنویسی و آموزشی و لوازم التحریر قادر به مدرسه رفتن نمی باشند و گفته بود که اینان از نعمت یادگیری خواندن ونوشتن محروم شده اند . البته دولت مدعی عدالت محور پاسدار غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه احمدی نژاد اگر این اعداد وارقام را مضاعف نکرده باشد؛ مطمئناً که آن را هرگز کاهش نداده است. برای اینکه پس از سپری شدن دو سال بازی موش وگربه و انکار وتکذیب کردن عدم تورم وگرانی و افزایش قیمت کالاها درجامعه که شدیداً از سوی رهبر ولی فقیه هم حمایت وپشتیبانی می شد و منتقدین را به همآوائی و همصدائی با بلند گوهای دشمن وخاموشی متهم می نمود. بالاخره پاسدار احمدی نژاد مجبور شد در مصاحبه ی تلویزیونی خود به وجود تورم وگرانی در جامعه اعتراف کند و با ارائه عذر بدتر از گناه که بانک ها مقصر می باشند بیشتر گند اعتراف فرار به جلو را در آورد. اکنون فاجعه انگیز است که سرمقاله نویس بخشی از عملکرد وزارت آموزش و پرورش دولت مدعی عدالت محور وتحول گرا را اینگونه با ارائه اعداد وارقام به نمایش گذاشته است :
معاون « آموزش عمومي » وزير آموزش و پرورش اعلام كرده است : امسال 115 هزار دانش آموز ابتدائي پس از ثبت نام در مدارس ابتدائي كشور مدرسه را ترك كرده اند و اين آمار نگران كننده استبا احتساب ميزان مردوديهاي هر ساله به نظر مي رسد كه ابعاد « ريزش تحصيلي » در نظام آموزشي كشور بسيار وسيع و نگران كننده است . اين نكته بويژه با عنايت به تعهدات و مسئوليتهاي نظام آموزشي كشور در جهت تامين اهداف آموزش و پرورش رايگان جزو ابهاماتي است كه بايستي براي رفع آن بررسي هاي كارشناسانه اي صورت پذيرد و مسئله بصورت ريشه اي بررسي شود. بعلاوه با توجه به اطلاعات و ارقام موجود در زمينه « ريزش تحصيلي » در مقاطع راهنمائي و متوسطه و همچنين تفوق عددي آن در مقايسه با مقطع ابتدائي اين نگراني وجود دارد كه احيانا ريزش تحصيلي در مقاطع راهنمائي و دبيرستان حتي از اين ارقام نيز فراتر رود . دقيقا به همين دليل است كه بايستي انصراف از تحصيل در مقاطع مختلف آموزش عمومي را جدي تلقي كرد و براي بررسي علل و عوامل موثر در بروز اين پديده لازم است كه تحقيقات كارشناسي صورت پذيرد. اين نكته بويژه آنگاه اهميت مضاعف پيدا مي كند كه انصراف در « مقطع ابتدائي » رخ داده باشد. تجربه نشان داده است كه احتمال گرايش مجدد دانش آموزان پس از انصراف از تحصيل براي بازگشت دوباره به مدرسه اگر صفر نباشد در بسياري از موارد « ناچيز » بوده است و در واقع بايستي اين گروه از دانش آموزان را تقريبا براي هميشه از گردونه تاثيرگذاري دوران آموزش عمومي « حذف شده » تلقي كرد. اين نكته بويژه از آن جهت اهميت دارد كه دانش آموزان در گروه سني ابتدائي قاعدتا در سني نيستند كه پس از خروج از مدرسه در جائي به « كار » مشغول شوند و يا سرگرمي مفيد و مناسبي پيدا كنند. معني صريح اين عبارت اينست كه انصراف از تحصيل بويژه در مقطع ابتدائي را بايستي بعنوان « پديده اي منفي با اثرات نامناسب اجتماعي » ارزيابي كرد و از هم اكنون به فكر چاره جوئي در اين مقوله برآمد. خوبست براي لحظه اي برروي اين نكته به تفكر بپردازيم كه يك كودك يا نوجوان 7 تا 12 ساله كه پس از ثبت نام ديگر به مدرسه مراجعه نمي كند ممكن است در كجا و يا چه انگيزه اي با چه شيوه اي سرگرم شده باشد و وقت خود را چگونه پر مي كند آيا احتمال انحراف وي و سواستفاده هاي بعدي از ناآگاهي و خردسالي وي نگران كننده نيست متاسفانه در برخي موارد مشاهده شده است كه باندهاي خلافكار براي ايجاد پوشش بهتر براي اقدامات خلاف خود از وجود كودكان و نوجوانان كم سن و سال بهره گيرند و از ناآگاهي سردرگمي آنها بيشترين سواستفاده هاي ممكن را به عمل آورده اند و نهايتا حتي درصورت دستگيري « كودك بزهكار » نيز مسئوليتي متوجه آنها نيست . چرا كه فاقد ارتباط سببي يا نسبي با وي هستند. علاوه بر اين نگراني عمده تر اينست كه كودكان بي بهره و محروم از آموزشهاي عمومي در مدارس در معرض فراگيري مطالبي قرار مي گيرند كه باعث نوعي جسارت بي منطق مي شود و آنها تدريجا در مسيري به زندگي خود ادامه مي دهند كه احيانا هم براي خود و هم براي جامعه به معضل بزرگي تبديل مي شوند و باعث بروز بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي مي گردند. "
در خاتمه اینکه اکنون مشخص شد که چگونه خانه ازپای بست ویرانست و خواجه در فکر نقش ایوانست. یعنی اینکه معلوم واثبات شده شده است که ریشه وعلت و منبع اصلی شبیخون وتهاجم فرهنگی وفساد فرهنگی کجاست؟ درصورتیکه بطور وارونه وآدرس غلط دادن ها ی عمدی که عامل فساد های اخلاقی واجتماعی و فرهنگی وبی حجابی تبلیغات شبیخون فرهنگی دشمن بیگانه وماهواره می باشد چقدر این ادعای مضحک بی ربط است . زیرا که صرفاً بهانه ی لازم برای توجیکاری وسرکوب گری از سوی قوه ی قضائیه ونیروی انتظامی می باشد که جوانان معترض در خیابان ها با اتهام اراذل و اوباش خوانده شده مورد ضرب وشتم روزانه در خیابان ها واقع می شوند ودستگیر و راهی بازداشتگاه ها می گردند . سپس تعدادی از اینان نیز برای عبرت دیگران وزهر چشم گرفتن وایجاد فضای رعب ووحشت وخفقان در جامعه شلاق زده وبر دار کشیده می شوند . همچنین بهانه ای بوده است که بتوان از دیوار خانه ها بالا رفت و با همکاری شترک نیروی انتظامی و قوه ی قضائیه و وزارت تفتیش عقاید وفرهنگ سانسور ارشاد اسلامی آنتن های ماهواه ای را از بالای با م های خانه ها به عنوان عامل اصلی شبیخون وتهاجم فرهنگی جمع آوری کرد.
هوشنگ – بهداد
سه شنبه دیماه سال 1386
"اعتراف به ریشه ومنبع اصلی ترویج شبیخون وفساد فرهنگی در جامعه "
هنوز از خاطره ها فراموش نشده است که چگونه پس از قدرت گیری خمینی وبنیانگذاری رژیم تروریستی آخوندی، چگونه تهاجم به آموزش وپرورش وپاک سازی های معلمین شروع شد. در دنباله دستگیری و شکنجه ی دانش آموزان فعال سیاسی بطور بسیار گسترده ادامه یافت . البته مکمل پاک سازی در آموزش وپرورش تهاجم سراسری به دانشگاه ها با بهانه ی انقلاب فرهنگی در دستور کار قرار گفت و دانشگاه ها برای 3 سال تعطیل شد. البته این طرح تهاجم برنامه ریزی شده دستگیری های گسترده ی دانشجو یان و سپس پاک سازی واخراج اساتید دانشگاه ها ودانشجویان را در پی داشت که تیرباران ها هم بخشی از اقدامات وپیآمدهای این انقلاب فرهنگی بود. یعنی در همان ابتدای شکل گیری این نظام قرون وسطائی وضد بشر به دلیل ماهیت واپسگرایانه و ساختار ضد علمی اش؛ دشمنی با معلمان ودبیران و فرهنگیان و ومراکز دانش وعلمی و دانشگاهی ودانشجویان را نمایان کرد. در صورتیکه دانشگاه ها مرکز ثقل تولید کنندگان نخبگان جامعه اند و پژواک دهند گان آزادی و ادامه دهندگان مبارزه با ارتجاع داخلی و استعمار خارجی می باشند.
البته که در 3 دهه گذشته رژیم علم ستیز وخرافه پرست ومتحجران حاکم نتوانستند که فریاد آزادیخواهی در آموزش و پرورش ودانشگاه را خاموش سازند . زیرا که در سال گذشته شاهد اعتصاب واعتراضات گسترده معلمین وفرهنگیان در جلوی مجلس ارتجاع را شاهد بودیم . البته که در نهایت این اعتراضات معلمین با ضرب وشتم وسرکوب و دستگیری معلمین مواجه شد. همچنین مدتی است که فریاد مرگ بر دیکتاتور در فضای دانشگاه ها طنین انداز شده است و اکنون نزدیک نیز10 روز مستمر است که فریادهای اعتراضی در دانشگاه صنعتی اصفهان ادامه دارد ودانشجویان معترض توانستند که مسئولان انتصابی دولتی این دانشگاه را وادار به عقب نشیی وتسلیم کنند تا که به پذیرند محیط دانشگاه با گورستان تفاوت اساسی و بنیاد دارد.
در این رابطه بی ربط نیست که به یک خاطره اشاره شود. در سال 56 بود که دوست دبیر آموزش وپرورش ادبیاتی داشتم که تعریف می کرد که یک دانش آموز روستائی داشت که برایش تعریف کرده بود عمویش آشپز تیمسار نصیری رئیس ساواک بود برای مرخصی به روستایش برای سرکشی رفته بود که بازگو کرده بود تعدادی از مسئولین رده بالای ساواک شبی دوره هم جمع شده و مشغول بحث پیرامون حرکت های اعتراضی ر دانشگاه ها بودند که نقل قول می کردند شاه سئوال کرده است که تا حال رسم بوده است که معمولاً دانشجویان سال های سوم وچهارم وبه بالا در دانشگاه ها جزو فعالین معترض سیاسی بودند. ولی اکنون مدتیست که دانشجوی سال اول که وارد دانشگاه می شود جزو فعالین معترض سیاسی می باشند وافزوده بود بروید مدارس را کنترل وچک کنید که در آنجا چه خبراست؟ یعنی اینکه آخوندهای حاکم با اشراف به اینگونه اطلاعات بود که فشار گاز انبری روی آموزش و پرورش ودانشگاه ها را از همان اوایل قدرت گیری اشان آغاز ودست به بگر وببند وپاک سازی های گسترده زدند و پیوسته ضریب حساسیت اشان برروی این دو نهاد بسیار بالا بوده است.
اما از طرف دیگر در قانون اساسی رژیم بربرمنش وتاریک اندیش آخوندی قید شده است که آموزش وپرورش دوران ابتدائی اجباری ومجانی می باشد. ولی با این وجود محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش وپرورش برکنار شده دولت مدعی کابینه ی 70 میلیونی وعدالت محور در ابتدای وزیر شدنش به حساب برای اینکه عملکرد همتای گذشته ی خودش در دوران اصلاح طلبان را بر زیر سئوال ببرد از موضع بر سر شاخ نشتن وبن بریدن بیلان داد که تعداد 3 میلیون و180 هزار دانش آموز در کشور وجود دارد که بدلیل فقر اقتصادی خانواده های شان وبالا بودن هزینه ی نامنویسی و آموزشی و لوازم التحریر قادر به مدرسه رفتن نمی باشند و گفته بود که اینان از نعمت یادگیری خواندن ونوشتن محروم شده اند . البته دولت مدعی عدالت محور پاسدار غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه احمدی نژاد اگر این اعداد وارقام را مضاعف نکرده باشد؛ مطمئناً که آن را هرگز کاهش نداده است. برای اینکه پس از سپری شدن دو سال بازی موش وگربه و انکار وتکذیب کردن عدم تورم وگرانی و افزایش قیمت کالاها درجامعه که شدیداً از سوی رهبر ولی فقیه هم حمایت وپشتیبانی می شد و منتقدین را به همآوائی و همصدائی با بلند گوهای دشمن وخاموشی متهم می نمود. بالاخره پاسدار احمدی نژاد مجبور شد در مصاحبه ی تلویزیونی خود به وجود تورم وگرانی در جامعه اعتراف کند و با ارائه عذر بدتر از گناه که بانک ها مقصر می باشند بیشتر گند اعتراف فرار به جلو را در آورد. اکنون فاجعه انگیز است که سرمقاله نویس بخشی از عملکرد وزارت آموزش و پرورش دولت مدعی عدالت محور وتحول گرا را اینگونه با ارائه اعداد وارقام به نمایش گذاشته است :
معاون « آموزش عمومي » وزير آموزش و پرورش اعلام كرده است : امسال 115 هزار دانش آموز ابتدائي پس از ثبت نام در مدارس ابتدائي كشور مدرسه را ترك كرده اند و اين آمار نگران كننده استبا احتساب ميزان مردوديهاي هر ساله به نظر مي رسد كه ابعاد « ريزش تحصيلي » در نظام آموزشي كشور بسيار وسيع و نگران كننده است . اين نكته بويژه با عنايت به تعهدات و مسئوليتهاي نظام آموزشي كشور در جهت تامين اهداف آموزش و پرورش رايگان جزو ابهاماتي است كه بايستي براي رفع آن بررسي هاي كارشناسانه اي صورت پذيرد و مسئله بصورت ريشه اي بررسي شود. بعلاوه با توجه به اطلاعات و ارقام موجود در زمينه « ريزش تحصيلي » در مقاطع راهنمائي و متوسطه و همچنين تفوق عددي آن در مقايسه با مقطع ابتدائي اين نگراني وجود دارد كه احيانا ريزش تحصيلي در مقاطع راهنمائي و دبيرستان حتي از اين ارقام نيز فراتر رود . دقيقا به همين دليل است كه بايستي انصراف از تحصيل در مقاطع مختلف آموزش عمومي را جدي تلقي كرد و براي بررسي علل و عوامل موثر در بروز اين پديده لازم است كه تحقيقات كارشناسي صورت پذيرد. اين نكته بويژه آنگاه اهميت مضاعف پيدا مي كند كه انصراف در « مقطع ابتدائي » رخ داده باشد. تجربه نشان داده است كه احتمال گرايش مجدد دانش آموزان پس از انصراف از تحصيل براي بازگشت دوباره به مدرسه اگر صفر نباشد در بسياري از موارد « ناچيز » بوده است و در واقع بايستي اين گروه از دانش آموزان را تقريبا براي هميشه از گردونه تاثيرگذاري دوران آموزش عمومي « حذف شده » تلقي كرد. اين نكته بويژه از آن جهت اهميت دارد كه دانش آموزان در گروه سني ابتدائي قاعدتا در سني نيستند كه پس از خروج از مدرسه در جائي به « كار » مشغول شوند و يا سرگرمي مفيد و مناسبي پيدا كنند. معني صريح اين عبارت اينست كه انصراف از تحصيل بويژه در مقطع ابتدائي را بايستي بعنوان « پديده اي منفي با اثرات نامناسب اجتماعي » ارزيابي كرد و از هم اكنون به فكر چاره جوئي در اين مقوله برآمد. خوبست براي لحظه اي برروي اين نكته به تفكر بپردازيم كه يك كودك يا نوجوان 7 تا 12 ساله كه پس از ثبت نام ديگر به مدرسه مراجعه نمي كند ممكن است در كجا و يا چه انگيزه اي با چه شيوه اي سرگرم شده باشد و وقت خود را چگونه پر مي كند آيا احتمال انحراف وي و سواستفاده هاي بعدي از ناآگاهي و خردسالي وي نگران كننده نيست متاسفانه در برخي موارد مشاهده شده است كه باندهاي خلافكار براي ايجاد پوشش بهتر براي اقدامات خلاف خود از وجود كودكان و نوجوانان كم سن و سال بهره گيرند و از ناآگاهي سردرگمي آنها بيشترين سواستفاده هاي ممكن را به عمل آورده اند و نهايتا حتي درصورت دستگيري « كودك بزهكار » نيز مسئوليتي متوجه آنها نيست . چرا كه فاقد ارتباط سببي يا نسبي با وي هستند. علاوه بر اين نگراني عمده تر اينست كه كودكان بي بهره و محروم از آموزشهاي عمومي در مدارس در معرض فراگيري مطالبي قرار مي گيرند كه باعث نوعي جسارت بي منطق مي شود و آنها تدريجا در مسيري به زندگي خود ادامه مي دهند كه احيانا هم براي خود و هم براي جامعه به معضل بزرگي تبديل مي شوند و باعث بروز بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي مي گردند. "
در خاتمه اینکه اکنون مشخص شد که چگونه خانه ازپای بست ویرانست و خواجه در فکر نقش ایوانست. یعنی اینکه معلوم واثبات شده شده است که ریشه وعلت و منبع اصلی شبیخون وتهاجم فرهنگی وفساد فرهنگی کجاست؟ درصورتیکه بطور وارونه وآدرس غلط دادن ها ی عمدی که عامل فساد های اخلاقی واجتماعی و فرهنگی وبی حجابی تبلیغات شبیخون فرهنگی دشمن بیگانه وماهواره می باشد چقدر این ادعای مضحک بی ربط است . زیرا که صرفاً بهانه ی لازم برای توجیکاری وسرکوب گری از سوی قوه ی قضائیه ونیروی انتظامی می باشد که جوانان معترض در خیابان ها با اتهام اراذل و اوباش خوانده شده مورد ضرب وشتم روزانه در خیابان ها واقع می شوند ودستگیر و راهی بازداشتگاه ها می گردند . سپس تعدادی از اینان نیز برای عبرت دیگران وزهر چشم گرفتن وایجاد فضای رعب ووحشت وخفقان در جامعه شلاق زده وبر دار کشیده می شوند . همچنین بهانه ای بوده است که بتوان از دیوار خانه ها بالا رفت و با همکاری شترک نیروی انتظامی و قوه ی قضائیه و وزارت تفتیش عقاید وفرهنگ سانسور ارشاد اسلامی آنتن های ماهواه ای را از بالای با م های خانه ها به عنوان عامل اصلی شبیخون وتهاجم فرهنگی جمع آوری کرد.
هوشنگ – بهداد
سه شنبه دیماه سال 1386