نقد وبررسی "چرا تهديد اتمي روسيه جدي گرفته نشد روزنامه ی جمهوری اسلامی چهار شبه 3 بهمن ماه سال 1386
"روس ها یا به رژیم نزدیک شوند واز پروژه ی ا تمی اش دفاع کنند.در غیر اینصوراستقلال ندارند ودبناله روی واشنگتن می باشند"
اکنون ادامه ی سیاست مداخله گریانه ی در کشورهای همجوار و خاورمیانه از سوی رمقاله نویس رها شده است زیرا که سرمایه گذاری برروی بحران آفرینی حماس بقول یادداشت روز نویس روزگذشته به شکست انجامید و ختم شد . برای اینکه حاصل طرح وبرنامه ی طراحی شده ی توطئه در نوار غزه در نهایت به آنجا منجر شد که پژواک تبلیغات گسترده واخطار کردن وفراخوان دادن از سوی وزیر آدمربای امور خارجه منوچهر متکی فقط بازتاب وواکش صدا درآمدن چند آخوند فسیل ودست نشانده ی ولی فقیه در داخل کشور شده است . اما اکنون که از روز گذشته نشست گروه 5+ 1 در آلمان برگزار شده است که پرونده ی هسته ای رژیم تروریستی آخوندی را مورد بررسی ازریابی قرارمی دهند که چگونه آن را برای شورای امنیت سازمان ملل وصدر قطعنامه ی سوم آماده کنند . سرمقاله نویس فرصت را مغتنم شمارده وبه سراغ همسایه قدرتمند شمالی روس ها رفته است تا که پیرامون تنش موشکی روس ها با غرب وبه خصوص آمریکا مانور دهد و بقول معروف برروی تضاد ها ودامن زدن روس ها با اروپا وآمریکا به آن کار کند به امید آنکه با باج دادن های کلان به روس ها که 3 دهه است محور نیروگانه اتمی بوشهر ادامه دارد. آنقدر تضاد ينرال های خشمگین روسی با مقامات سیاسی کرملین و دشمنس ومخالفت شان با سیاست همکاری روس ها با روپا وآمریکا را عمیق نشان دهد تا که شاید با این فشار روس ها در روه 5+1 ب اروش تاکتیکی برای بالا بردن سیاست باج خواهانه دو طرفانه ی خود طرف رژیم تروریستی آخوندی را بگیرند. بنابراین سرمقاله نویس برای القای خط و سیاست خود به حاکمان ومقامات روس باشگرد سیاست برج در برابر بارو وارد شده است وااز موضع ژنرال های روسی در برابر رهبران سیاسی روسیه وروابط سیاسی اشان با آمریکا دست به حماسه ی قهرمان سازی وخائن پروری زده است ودر دو نقش پلیس بد وخوب اجرای نقش کرده است تا که شاید مقامات کرملینرا ترغیب و تشویق کند از سیاس همکاری روس ها با آمریکا علیه رژیم تروریسی فاصله بگیرند و در عوضبه رژیم تروریستی آخوندی نزدیک شوند و گوش به اخطار ژنرال های روسی دهند و به فعالیت جورج سوروس ها در داخل روسیه پایان دهند و از پروژه ی هسته ای رژی تروریستی آخوندی ا دفاع کنند. البته اگر چنانچه علاقه دارند که استقلال عمل داشته باشند وبه دوران امپراتوری قدرت 17 سال پیش و قبل از فروپاشی برسند و در میان غرب مطرح شوند وبه چشم قدرت به روس ها نگاه انداخته شود . در غیر ایتصورت اگر همچنان همچون دوران یتلسین آلت دست آمریکا وغرب باشند وپشت درب کشورهای صنعتی دسته به سینه مننتظر باشد وعاقبت دست خالی باز گردند وبه این سیاست خود ادامه دهند همون تلسین خواهند بود. بهر حال سرمقاله نویس اینگونه سئو ال وپرسش ها وتحلیل وتفسیرهای خودش ازارزیابی اخطار های ژنرال ها روسی وخشم شان نسبت به مقامات روسی را مطرح کرده است و خودش نیز پاسخ داده و جواب دلخواهش را چنین گرفته است"
"سئوال اصلي اينست كه آيا جملات تهديدآميز اين فرمانده ارشد روسي نشانگر وخامت اوضاع وبي تابي مسكو تلقي مي شود و بايستي آنرا جدي گرفت يا آنكه هشدار كم رمق براي ناتو به حساب مي آيد واقعيت اينست كه مسكو اكنون بيش از 17 سال است كه از دوران فروپاشي اتحاد شوروي فاصله گرفته و انحلال پيمان ورشو را خواسته يا ناخواسته پذيرفته است . اينكه ناگهان يك مارشال روسي از مواضع مسكو براي حفاظت از هم پيمانانش سخن بميان مي آورد نشانگر تمايل آشكار كرملين به شكل دادن فضائي است كه حاشيه امن براي روسيه را بيشتر و مطمئن تر سازد. زماني « خط قرمز » ژنرالها در پشت مرزهاي آلمان و مشخصا مرزهاي اروپاي شرقي بود اما اين روزها كرملين شاهد نقش آفريني « جرج سورس » درون ساختار قدرت در روسيه است و ژنرالها مرتبا دعوت به سكوت مي شوند. مسئله اينست كه روسيه از ديدگاه غرب هنوز در دوران بحران ناشي از فروپاشي اتحاد شوروي بسر مي برد و در موقعيتي نيست كه موضع تهاجمي داشته باشد يا تهديداتش جدي ارزيابي شود. هنوز سران غرب مواضع حقارت آميز « بوريس يلتسين » رئيس جمهور سابق روسيه را كه ملتمسانه در پشت درهاي اجلاس « جي ـ 7 » مي ايستاد و دست خالي بازمي گشت فراموش نكرده اند .خشم روزافزون و تقريبا آشكار ژنرالهاي روسي از اينست كه ناتو سعي دارد چك و لهستان يعني اقمار ديروز مسكو را در خدمت اهداف ضدروسي خود قرار دهد و دقيقا در كشورهائي به احداث پايگاههاي استراق سمع و ايجاد سپر دفاع موشكي بپردازد تا ديروز جزو حياط خلوت كرملين محسوب مي شدند. مسكو تا اين اواخر سعي داشت با ظرفيتهاي ديپلماتيك خود ناتو را از اتخاذ تصميمات تحريك كننده وحتي تهديد كننده منصرف سازد لكن لجاجت كاندوليزا رايس در ديدارهاي حضوري نشان داد كه مسكو از اين طريق به نتايج دلخواهش نخواهد رسيد. خروج از « پيمان كاهش نيروهاي مسلح متعارف در اروپا » و همچنين از سرگيري پرواز جنگنده هاي بمب افكن هاي راهبردي روسيه بر فراز اقيانوس اطلس آرام قدمهاي اوليه براي نقش آفريني نظاميان در مناسبات با « ناتو » بوده است كه اكنون با « تهديد اتمي » ژنرال تكميل مي شود. كاملا بعيد بنظر مي رسد كه اين اقدامات و تهديدات اگر چه تازگي دارد و مهم ارزيابي مي شود ولي بعنوان پديده اي حياتي و الزام آور براي غرب تاثيرات مورد انتظار كرملين را بهمراه داشته باشد. :"
سرمقاله نویس در ادامه انتقاد کردن تؤا م با ترغیب وتشویق وتوصیه ورهنمود دادن به حاکمان روس، که خواسته روس هادست از دنباله روی از سیاست واشنگتن بردارند . زیرا که جز ضعف وبی اعتباری نصیب شان نشده است و مصلحت روس ها در این دیده است که می بایست روس ها از آمریکا دل بر کنند وفاصله از آن به خصوص طرح سپر دفاعی موشکی در اروا به گیرند . به ویژه اینکه حتی روس ها پذیرفتند تا که طرح پیشنهادی نصب سپرموشکی در جمهوری آذربایجان علیه ی خطر رژیم تروریستی آخوندی را ارائه دهند. بالاخره سرمقاله نویس هشدار داده است که اگر چنانچه پیشنهادات داده شده را از سوی روس ها پذیرفته نشود ، در غیر اینصورت روس مسئول بخشی از وقایع و فجایع کنونی در جهان در کنار آمریکا واروپا می باشند که توضیح وتشریح ان ادعا ونظر واتهام اینگونه است:
مسكو در واقع بيش از يك دهه با دنباله روي از سياستهاي واشنگتن و همراهي در بسياري زمينه ها از جمله در جهت معرفي ايران بعنوان يك « خطر » ! و كشوري كه به مصوبات شوراي امنيت بي اعتناست بيشترين امتيازات يكطرفه را با همراهيهاي تامل برانگيز خود نصيب سياستهاي كينه توزانه و غير منطقي بوش كوچك كرد و اكنون با تلخكامي احساس مي كند كه فريب واشنگتن را خورده و زمان به زيانش به پيش مي رود. به مصلحت مسكو و ساير قدرتهاي نوظهور است كه يكجانبه گرائي آمريكا جاي خود را به « نظام چند قطبي » دهد و نظام جهاني قدرت با نقش آفريني قطب هاي متعددي به ثبات و پايداري و امنيت جهاني منجر شود. البته سياستهاي مسكو در اين دوران طولاني و بويژه در طول حاكميت سياه بوش در مقياس حيرت انگيزي در جهت تاييد بي چون و چراي مواضع واشنگتن بوده و فضائي را به وجود آورده است كه انباشتگي اثرات تدريجي آن بر روي منافع پيراموني مسكو سنگيني مي كند. ترديدهاي جدي وجود دارد كه آيا مسكو در صورت به مخاطره نيفتادن منافع مستقيمش باز هم از مواضع امروزينش با واشنگتن قرار مي گرفت متاسفانه مسئوليت بخش قابل توجهي از شتاب امروز غرب در تحميل و تحكيم ديدگاههايش در گوشه و كنار جهان متوجه مسكو و همراهي هاي تامل برانگيز مسكو بوده و هست . "
درپایان سرمقاله نویس از سران کرملین سئوال کرده است که پاسخ شان به طرح استراق سمع علیه روس ها از سوی واشنگتن وهمراهی روس ها با آن که عاقبت بد فرجام برای روس ها با سیاست غیر انسانی آمریکا دارد چیست؟ در ادامه پاسخش را خودش داده که افزوده در دیدگاه غرب مسکو به عنوان تهدید قدرت در نظر گرفته نمی شود. برای اینکه استقلال ندارد واز سیاست آمریکا دنباله روی می کند .در نهایت ناراحتی وسوزش خودش را اینگونه بیان کرده واز کارنامه ی ضعیف روس ها گفته که دلیل آن نیز عدم استقلال عمل روس ها می باشد :
غرب فراموش نكرده است كه توجيه اوليه اش براي احداث اين رادارها و شبكه موشكي « مهار ايران » بود و پيشنهاد شتابزده و غير اصولي پوتين براي همكاري استراتژيك با آمريكا و ناتو در جهت « مهار ايران » استفاده مشترك از ايستگاه راداري « قبله » را نيز فراموش نكرده است . همان پيشنهاد شتابزده نشان داد كه مسكو هنوز جايگاه خود در نظام جهاني قدرت را درك نمي كند و هنوز هم خود را در حد و اندازه « جاده صاف كن سياستهاي واشنگتن » ارزيابي مي نمايد. آن پيشنهاد پوتين فاقد مولفه « غرور ملي » بود و همه ديدند كه بي اثر ماند. آيا كسي در غرب و ناتو براي مسكو با چنين كارنامه ضعيف و تامل برانگيزي حساب ابرقدرتي باز مي كند و تهديدات ژنرالهايش را حتي اگر خيلي جدي و شديد هم بيان شده باشد جدي مي گيرد به مصلحت مسكو بود كه پاسخ اين سئوال مثبت باشد. البته هنوز هم دير نشده و همچنان به مصلحت مسكو خواهد بود كه با در پيش گرفتن يك سياست استقلالي در تمامي زمينه ها « استقلال راي » بر استقلال عمل » خود را در يك سياستگذاري پايدار ومستمر براي تحقق چنين اهدافي احراز كند. چرا كه در غير اينصورت هيچكس در غرب براي كشور و ملتي كه قادر به اتخاذ يك موضع ثابت در سطح ملي منطقه اي و جهاني در قلمرو منافع ملي خود نباشد حسابي باز نخواهد كرد. طبعا تهديد ژنرالها براي « حمله اتمي » يا « عمليات پيشگيرانه » هم بعنوان تهديدي توخالي و بدون پشتوانه تلقي شده و حساسيت چنداني را بر نمي انگيزد."
درخاتمه اینکه سرمقاله نویس تصور کرده است که اگر چنانچه ولی فقی رقیب داخلی دوم خردادی را وابسته به آمریکا خطاب کند وآنان را ستون پنجم دشمن معرفی کند برگزاری خیمه شب بازی نمایش انتخابات را امتحان الهی بنامد ودر کنار سپاه پاسداران وصد البته چشم دوختن به سیاست های حمایتی روس ها وچینی ها پروژه ی هسته ای را باج دادن های کلان دنبال کنند . همینطور اگر ولی فقیه خودش را رهبر ام القرای جهان اسلام بخواند و چندین سال باشد که باسپاه پاسداران سیاست فنه جویانه وجنگ افروزانه بحران ساز ی درعراق و لبنان وفلسطین در بستر اهداف پروژه ی هسته ای و دسترسی به سلاح هسته ای دنبال شده باشد . همچنین اگر پاسدار احمدی نژاد ادعاکند که جهان احمدی نژادی شده است واخیراً با انتخاب یک متحجر ودزد و خرافه پرست به نام رحیم مشاعی مدعی شده است که می خواهد حاکمیت جهانی ایجاد کند و تصمیم دارد که اسرائیل را تهدید به نابودی کند . صد البته اگر با سیاست چوب حراج بر منابع وذخایر کشور زدن وباج دادن به روس وچین و اروپا در راستای سیاست خائنانه و کثیف مذاکر وومماشات با اروپا که دنبال شده و کمک به بقای حکومت ننگین رژیم تروریستی آخوندی شده است .راستی راستی علی آباد خرابه هم برای خودش شهری شده است که ادعای کلانتری جهان را می تواند داشته باشد . که هرروز سرمقاله نویس به یک شکلی برای یک کشوری تعیین تکلیف می کند. اکنون نیز روس ها تحقیر وتهدید کرده و رهنمود وتوصیه های سفارشی و اجباری برای شان تجویز و صادر کرده است . در صورتیکه حقیقت این است که در اصل یک رژیم متحجر وخرافه پرست نامشروع و بی افق و آینده در ایران حاکم می باشد که آنقدر مورد تنفر وخشم وکینه ونفرت مردم ایارن می باشد واز واکنش خشم و اعتراضات قهرآمیز مردم ناراضی ایران شان وحشت دارد که بطور دقیق می داند اگر یک روز دست از سرکوبگری وصدور احکام سنگسار و شلاق واعدام ودار وشلاق زدن بردارد دیگر امکان بقا هر گز ندارد.
هوشنگ بهداد
چهار شبه 3 بهمن ماه سال 1386